شناسهٔ خبر: 71300292 - سرویس استانی
منبع: دفاع پرس | لینک خبر

یادداشت/ سمیه اقدامی سندی

سردار که سرباز شود کم دیدم

سردار دل‌ها اسطوره تاریخ انقلاب اسلامی ایران و جهان اسلام که عنوان سپهبد حاج قاسم سلیمانی را گرفت با رفتار و منش خود، الگویی ملموس برای جوانان بود؛ او نشان داد که چگونه می‌توان در عین داشتن مسئولیت‌های بزرگ، با تواضع و مردمی بودن، به قلب‌ها نفوذ کرد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، «سمیه اقدامی سندی» مسئول مشارکت زنان دفاع مقدس استان گیلان؛ در طول تاریخ و در جامعه بشری انسان‌های بی‌شماری می‌آیند و پس از گذر ایامی چند از حیات دنیایی بار سفر می‌بندند و می‌روند، اما در حافظه تاریخ تنها نام کسانی مانا می‌شود که برای جامعه بشری ره توشه و ارمغانی به یادگار بگذارند.

حال خواه این ره توشه  از یک پزشک باشد خواه یک شاعر خواه یک نظامی و خواه یک روحانی مبارز و...  تنها آنچه در اذهان تاریخ حک می‌شود نام نیک است و کار نیک. قطعا خیلی از ایرانی‌ها و حتی غیر ایرانی‌ها نام و آوازه شاعر قرن چهارم هجری حکیم ابوالقاسم فردوسی را شنیده‌اند و اشعار حماسی این شاعر بزرگ ایرانی را در شاهنامه خوانده‌اند.

خیلی‌ها با اشخاص و شخصیت‌های بزرگ شاهنامه همچون رستم و سهراب و اسفندیار و ... آشنا هستند و شاید هر کدام از انسان‌ها آرزو می‌کردند که رستم دستان شاهنامه باشند تا برای ریشه کن کردن ظلم و نابودی ظالم و دیو وشیطان از خود حماسه‌هایی بیافریند.  

حکیم ابوالقاسم فردوسی این شاعر نامی و حماسی ایران زمانی که خطر نابودی فرهنگ و تاریخ ادبیات ایران را احساس کرد سی سال از بهترین ایام عمرش را برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایران صرف کرد و رنج‌ها برد تا نام ایران و ایرانی زنده بماند و به خوبی در این بیت به این رنج سی ساله‌اش اشاره کرده و می‌گوید: «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی.»

فردوسی با این اقدام ارزشمند خود توانست فرهنگ غنی ایران را در قالب حماسه درهم آویزد و از فرهنگ اصیل ایران به خوبی دفاع کند و علاوه بر مقبولیت در بین مردم ایران در جهان نیز از مقبولیت خاصی برخوردار شود و لقب حکیم سخن و حکیم طوس را بگیرد؛ و به راستی که هر ایرانی همانند فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا به جهت عرق ایرانی بودن شان و به جهت شرافت و مردانگی تمام خوشی‌ها و آرامش زندگی‌شان را به کناری می‌گذارند تا بتوانند از کیان و خاک سرزمینشان دفاع کنند تا کشورشان را از لوث وجود جهان‌خواران و ظالمان نجات دهند.

در طول تاریخ چند هزار ساله ایران چشم بدخواهان و دشمنان درصدد نابودی و تجاوز به این سرزمین پهناور بوده، اما در دل این کشور فرزندانی از دامان مادرانی متولد شدند که علاوه بر جان فشانی، مکتب‌ساز و تاریخ‌ساز شدند؛ مادرانی که با یک دست گهواره فرزندشان را تکان می‌دهند و با دست دیگر تاریخ را.

طی دهه‌های اخیر هر ایرانی و غیر ایرانی نام و آوازه حاج قاسم سلیمانی این حماسه‌ساز قرن را شنیده و از جان فشانی‌های این اسطوره ایرانی آگاه است که او چگونه سی سال همانند فردوسی خواب به چشمانش راه نداده و برای مردمان سرزمینش و همه مردمان آزاده متحمل زحمات زیادی شده و یک عمر بیداری کشیده است تا چشمان ناپاک دشمنان ایران اسلامی به خاک و کیان و ناموسش نیفتد همو که در نوشته‌ای به دخترش زینب می‌نویسد: دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است نخوابیده‌ام، اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سَر ببُرند. وقتی فکر می‌کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سر بریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم؟ بی‌خیال باشم؟ تاجر باشم؟ نه من نمی‌توانم اینگونه زندگی بکنم.

آری به گواه این اسناد و نوشته‌ها حاج قاسم سلیمانی هم همانند فردوسی حکیم سی سال خواب به چشمانش راه نداد تا مردمان کشورش در آرامش بخوابند؛ چه در طول جنگ تحمیلی و چه در سال‌های بعد و مبارزه با داعش و صهیونیسم. اکثر مردم حاج قاسم سلیمانی را قبل و بعد از شهادتش یک نظامی می‌شناسند، اما اگر به ابعاد مختلف قاسم سلیمانی نگاه می‌کنیم او به عنوان سفیر فرهنگی در کشور‌های منطقه خصوصا در عراق و یمن و لبنان و فلسطین یک چهره فرهنگی بوده و در اوج توانایی نظامی در بعد فرهنگی سفیر فرهنگ مقاومت و دفاع مقدس ایران بوده است. همو که وقتی کتاب «پایی که جا ماند» به زبان عربی ترجمه شد، این کتاب را برای جوانان عراقی برد و آن‌ها با خواندنش با روحیه و مقاومت ایرانی‌ها بیشتر آشنا شدند. حاج قاسم هر کجا که حضور داشته، نشانی از فعالیت‌های فرهنگی ایشان هم دیده می‌شود.

پس سزاوار نیست قاسم سلیمانی را صرفا یک چهره نظامی به مردم و علی الخصوص انسان‌های آزاده جهان معرفی کنیم؛ درست است که او یک نابغه نظامی بود و در سخت‌ترین شرایط جنگی همواره راه حلی برای برون رفت از بحران داشت، با این حال قاسم سلیمانی از مسائل فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی و ... غافل نبود. با وجود تمام مشغله‌های زیاد، هیچ‌گاه جبهه فرهنگی را رها نکرد و دل مشغولی‌هایش بابت این بخش را بار‌ها در صحبت‌ها، یادداشت‌ها و خاطراتش نشان داد.

به گواه بیشتر یاران و اصحاب آن سردار، ایشان گاه در مقام یک منتقد ادبی حاضر می‌شد و گاه در نقش یک سفیر فرهنگی تمام عیار برای کشورمان در مأموریت‌های مختلف انجام وظیفه می‌نمود و سربازی دلباخته به فرهنگ؛ و تمدن اسلامی - ایرانی و مروج گفتمان انقلاب اسلامی بود. مدیری که روحیه انقلابی داشت و با جان و دل در گسترش و تعالی انقلاب تلاش می‌کرد و در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی بهترین برنامه‌ریزی‌ها را انجام می‌داد؛ تلاشی که در پایان با نثار خون پاکش پیام‌رسانی بلیغ در عرصه بین‌الملل شد و حماسه‌ای بزرگ در عرصه فرهنگی انقلاب اسلامی را از خود به جای گذاشت و عاشقان فراوانی را بر گرد مکتب خود جمع کرد.

عکس‌های به جای مانده‌اش نشان می‌دهد او در دل سنگر یا به هنگام پرواز در هواپیما یا هر اوقاتی که مجالی فراهم می‌شد، مشغول مطالعه و جهاد تبیین و روشنگری بوده است؛ سرداری که درجه سپهبدی را از دست امام و ولی‌فقیه زمان دریافت کرد و نشان ذوالفقاری‌اش چند ماه قبل از شهادت و در ۶۲ سالگی برسینه‌اش آویخت و همانند رستم و بسا بالاتر از رستم دستان دست از ظلم‌ستیزی و حماسه‌آفرینی بر نداشت و برای همیشه اسطوره‌ای ماندگار در تاریخ فرهنگ و حماسه و ملل ایران اسلامی و دیگر جوامع بشری شد.

این اسطوره تاریخ انقلاب اسلامی ایران و جهان اسلام که عنوان سپهبد حاج قاسم سلیمانی را گرفت با رفتار و منش خود، الگویی ملموس برای جوانان بود. او نشان داد که چگونه می‌توان در عین داشتن مسئولیت‌های بزرگ، با تواضع و مردمی بودن، به قلب‌ها نفوذ کرد؛ او معتقد بود برای مقابله با جریان‌های انحرافی فرهنگی و مذهبی و نیز دسیسه‌های استکباری در جوامع اسلامی باید از یک مشی اتحادی گسترده در حوزه فرهنگی تبعیت کرد و در این راستا نیز تلاش‌های فراوانی را به انجام رسانید. در همین رابطه نیز اسماعیل هنیه رهبر حماس در مراسم ترحیم سردار دل‌ها؛ حاج قاسم را به عنوان «شهید قدس» معرفی کرد. این نگاه و تفکر سبب شد که سردار دل‌ها در جغرافیای ایران نگنجد.

حاج قاسم این اسطوره تاریخ ایران اسلامی در آخرین دست نوشته‌اش به همسرش می‌نویسد: همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده‌ام، قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم و بر آن کلمه "سرباز" قاسم سلیمانی بنویسید نه عبارت‌های عنوان‌دار.

سردار که سرباز شود بسیار است
                   سردارکه سرباز شود کم دیدم

 آری با شهادت حاج قاسم سلیمانی، خسارتی جبران‌ناپذیر به جهان اسلام و آزادگان عالم وارد شد، اما عمل به درس‌ها و پیام‌هایی که این شهید با زندگی جهادی خود به جا گذاشت، گام جدیدی است که مسؤولیت آن بر دوش همه نخبگان و همه انسان‌های آزادی‌خواهی است که در عرصه فرهنگ و حماسه و جهاد نقش‌آفرینی می‌کنند.

انتهای پیام/