شناسهٔ خبر: 71100191 - سرویس سیاسی
منبع: جماران | لینک خبر

امام خمینی: من دولت تعیین می کنم! من به‌‎ ‎‌پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم

امام خمینی به هنگام بازگشت به کشور در بهشت زهرا (س) سخنانی مهم ایراد کردند. ایشان به غیرقانونی بودن دولت بختیار اشاره کرده و گفتند: دولت غیرقانونی باید برود.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار جماران، امام خمینی(س) به هنگام بازگشت به کشور در دوازدهم بهمن سال ۵۷، برای زیارت قبور شهدا به بهشت زهرا(س) رفتند. ایشان سپس در جمع میلیونی مردم، مجلس و دولت منصوب شاه را غیرقانونی اعلام کردند. متن سخنان امام در ادامه آمده است:

 

"‌‌اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‌

‌‌بسم الله الرحمن الرحیم‌

ما در این مدت مصیبت ها دیدیم؛ مصیبت های بسیار بزرگ. و بعضِ پیروزی ها حاصل شد‌‎ ‎‌که البته آن هم بزرگ بود. مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده،‌‎ ‎‌طفل های پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از‌‎ ‎‌دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من‌‎ ‎‌نمی توانم از عهدۀ این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم. من نمی توانم تشکر‌‎ ‎‌از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد. خدای تبارک و تعالی باید به آنها‌‎ ‎‌اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می کنم و در غم‌‎ ‎‌آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به‌‎ ‎‌جوانهایی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم.‌

‌‌

رژیم سلطنتی مغایر عقل و قانون‌

خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد. مگر این ملت‌‎ ‎‌چه می گفت و چه می گوید که از آن وقتی که صدای ملت درآمده است تا حالا قتل و ظلم‌‎ ‎‌و غارت و همۀ اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند. ملت‌‎ ‎‌ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین‌ ‎‌بود. آنهایی که در سن من هستند می دانند و دیده اند که مجلس مؤسسان که تأسیس شد،‌‎ ‎‌با سرنیزه تأسیس شد. ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس مؤسسان. مجلس مؤسسان را‌‎ ‎‌با زور سرنیزه تأسیس کردند، و با زورْ وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضا شاه رأی‌‎ ‎‌سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود؛ بلکه اصل رژیم سلطنتی از‌‎ ‎‌اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما‌‎ ‎‌فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد؛ بسیار خوب،‌‎ ‎‌اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان‌‎ ‎‌هستند، رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتی رأی دادند ـ ولو تمامشان‌‎ ‎‌ـ به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ‌‌[‌‌است؟‌‎ ‎‌]‌‌ملتِ پنجاه سال‌‎ ‎‌پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین می کند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش‌‎ ‎‌است. ما در زمان سابق ـ فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه ـ نبودیم؛ اگر فرض کنیم که‌‎ ‎‌سلطنت قاجاریه به واسطۀ یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همۀ ملت هم ـ ما فرض کنیم‌‎ ‎‌که ـ رأی مثبت دادند اما رأی مثبت دادند بر آغا محمد خان قَجَر و آن سلاطینی که بعدها‌‎ ‎‌می آیند؛ در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمد شاه بود، هیچ یک از ما زمان آغا‌‎ ‎‌محمد خان را ادراک نکرده؛ آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه‌‎ ‎‌حقی رأی دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش‌‎ ‎‌است.‌

 

‌‎ ‎‌رژیم پهلوی، تحمیلی و غیر قانونی‌

ملت در صد سال پیش از این، صد و پنجاه سال پیش از این ملتی بوده، یک سرنوشتی‌‎ ‎‌داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ما را نداشته است که سلطانی را بر ما مسلط‌‎ ‎‌کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تأسیس شد ما فرض می کنیم که به‌‎ ‎‌اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این‌‎ ‎‌می شود که ـ بر فرض اینکه این امر باطل صحیح باشد ـ فقط رضا خان سلطان باشد؛ آن‌ ‎‌هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند. و اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتی که‌‎ ‎‌الآن بیشترشان ـ بلکه الاّ بعضِ کم، بعض قلیلی از آنها ـ ادراک آن وقت را نکرده اند، چه‌‎ ‎‌حقی داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ بنابراین سلطنت‌‎ ‎‌محمدرضا اولاً که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تأسیس‌‎ ‎‌شده بود، مجلس غیرقانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیرقانونی است. و اگر‌‎ ‎‌سلطنت رضا شاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت‌‎ ‎‌معین کند؟ هر کسی سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهای ما ولیّ ما هستند؟ مگر آن‌‎ ‎‌اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت‌‎ ‎‌ملتی را که بعدها وجود پیدا می کنند آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت‌‎ ‎‌محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آن وقت درست کرده‌‎ ‎‌بودند و مجلس مؤسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت‌‎ ‎‌خودش با خودش باید باشد در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی‌‎ ‎‌که اینها رأی دادند به اینکه ما سلطنت رضا شاه را، سلطنت محمدرضا شاه را، رژیم‌‎ ‎‌سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای‌‎ ‎‌اینکه سلطنت او باطل است.‌

‌‌ ‌

‌‌دولتهای دست نشانده و مجالس فرمایشی‌

‌‌حالا می آییم سراغ دولت هایی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هایی که ما‌‎ ‎‌داریم. در تمام طول مشروطیت ـ الاّ بعض از زمانها آن هم نسبت به بعض از وکلا ـ مردم‌‎ ‎‌دخالت نداشتند در تعیین وکلا! شما الآن اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست‌‎ ‎‌ـ چه مجلس شورا و چه مجلس سنا ـ و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در‌‎ ‎‌تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سؤال می کنم که آیا این وکلایی که در مجلس‌‎ ‎‌هستند ـ چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا ـ شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان‌‎ ‎‌تعیین کنید؟ اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان وکیل مجلس سنا یا‌ ‎‌مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم؟ مجلسی که‌‎ ‎‌بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس مجلسِ غیرقانونی است.‌‎ ‎‌بنابراین اینهایی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر‌‎ ‎‌... وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهایی هم که‌‎ ‎‌در مجلس سنا هستند، آنها هم حق نداشتند و ضامن هستند.‌

‌‌

 و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیرقانونی است،‌‎ ‎‌خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلایی که تعیین کرده است غیرقانونی است،‌‎ ‎‌دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این‌‎ ‎‌ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضا خان می گفتند که این سلطنت را ما‌‎ ‎‌نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست، حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی‌‎ ‎‌می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا‌‎ ‎‌کسی که خودش از ناحیۀ مجلس، از ناحیۀ مجلس سنا، از ناحیۀ شاه منصوب است، و همۀ‌‎ ‎‌آنها غیرقانونی هستند، می شود که قانونی باشد؟ ما می گوییم که شما غیرقانونی هستید‌‎ ‎‌باید بروید. ما اعلام می کنیم که الآن دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی‌‎ ‎‌می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است! خودش تا چند سال پیش از این، تا آن‌‎ ‎‌وقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است؛ حالا چه شده‌‎ ‎‌است که می گوید من قانونی هستم؟! این مجلس غیرقانونی است؛ از خود وکلا بپرسید که‌‎ ‎‌آیا شما را ملت تعیین کرده است؟ هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما‌‎ ‎‌دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزۀ انتخابیه اش، در حوزۀ انتخابیه‌‎ ‎‌از مردم سؤال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست؟ شما او را تعیین کردید؟ حتماً‌‎ ‎‌بدانید که جواب آنها نفی است. بنابراین آیا ملتی که فریاد می کند که ما این دولتمان، این‌‎ ‎‌شاهمان، این مجلسمان برخلاف قوانین است، و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما‌‎ ‎‌این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان‌‎ ‎‌شهید برای ما درست بکنند در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر؟‌

‌‎‌فساد و ویرانی به نام اصلاح و ترقی‌

من باید عرض کنم که محمدرضای پهلوی، این خائن خبیث ... رفت، فرار کرد و همه‌‎ ‎‌چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از‌‎ ‎‌ناحیۀ اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب است و از هم ریخته است؛ که اگر‌‎ ‎‌بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همۀ مردم، نه‌‎ ‎‌یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند‌‎ ‎‌بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از‌‎ ‎‌بین ببرند. شما ملاحظه کنید به اسم اینکه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان‌‎ ‎‌کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم! «اصلاحات ارضی»‌‎ ‎‌درست کردند. اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که‌‎ ‎‌بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت، و الآن شما در همه چیز محتاجید‌‎ ‎‌به خارج. یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای امریکا و ما محتاج به‌‎ ‎‌او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را. تخم مرغ از او‌‎ ‎‌بیاوریم، یا از اسرائیل که دست نشاندۀ امریکاست بیاوریم.‌

‌‌

بنابراین کارهایی که این آدم کرده به عنوان «اصلاح»، این کارها خودش اِفساد بوده‌‎ ‎‌است! قضیۀ «اصلاحات ارضی» یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید‌‎ ‎‌بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم؛ مگر همۀ ملت دست به هم بدهند و‌‎ ‎‌کمک کنند تا سال هایی بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ ‌‎ ‎‌عقب نگه داشته درست کرده است. فرهنگ ما را این ‌‌[‌‌شاه‌‌]‌‌ عقب نگه داشته به طوری که‌‎ ‎‌الآن جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تامِّ تمام نیست و باید بعد از اینکه یک‌‎ ‎‌مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند، آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این ‌‌[‌‌فشار‌‌]‌‌ها،‌‎ ‎‌باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه‌‎ ‎‌داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم؛ لکن چون خیانت شده‌‎ ‎‌است به ما، از این جهت رشد نکرده؛ رشد انسانی ندارد. تمام انسانها و نیروی انسانی ما را‌ ‎‌از بین برده است این آدم.‌

 

این آدم به واسطۀ نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده. تلویزیونش مرکز‌‎ ‎‌فحشاست، رادیوش ـ بسیاری اش ـ فحشاست. مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز‌‎ ‎‌باشد، مراکز فحشاست. اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی‌‎ ‎‌بیشتر از کتاب فروشی است، مراکز فساد دیگر اِلی ماشاءالله است. برای چه؟ سینمای ما‌‎ ‎‌مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف‌‎ ‎‌نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت‌‎ ‎‌اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن‌‎ ‎‌مخالف هستیم. ما کیْ مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتی که از‌‎ ‎‌اروپا پایش را در شرق گذاشت ـ خصوصاً در ایران ـ مرکز ‌‌[‌‌عظیمی‌‌]‌‌ که باید از آن‌‎ ‎‌استفادۀ تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که‌‎ ‎‌باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد؛ و شما می دانید که جوان های‌‎ ‎‌ما را اینها به تباهی کشیده اند. و همین طور سایر این ‌‌[‌‌مراکز‌‌]‌‌. ما با اینها در این جهات‌‎ ‎‌مخالف هستیم. اینها به همۀ معنا خیانت کرده اند به مملکت ما.‌

‌‌ ‌

‌‌فریاد از دست شاه و امریکا‌

و اما نفت ما. تمام نفت ما را به غیر دادند! به امریکا و غیر از امریکا دادند. آنی که به‌‎ ‎‌امریکا دادند عوض چه گرفتند؟ عوض، یک اسلحه هایی برای پایگاه درست کردن برای‌‎ ‎‌آقای امریکا! ما هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم! امریکا با این حیله،‌‎ ‎‌که این مرد‌‎[1]‎‌ هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما ‌‌[‌‌ربود‌‌]‌‌ و برای خودش‌‎ ‎‌در عوض، پایگاه درست کرد. یعنی اسلحه هایی آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این‌‎ ‎‌اسلحه را استعمال بکند؛ باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این‌‎ ‎‌هم از ناحیۀ نفت، که این نفت ما را اگر چند سال دیگر ـ خدای نخواسته ـ این ‌‌[‌‌شخص‌‌]‌ عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود،‌‎ ‎‌زراعتمان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای‌‎ ‎‌اغیار. ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این‌‎ ‎‌جهات ریخته شده؛ برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق‌‎ ‎‌به سر بردیم. نه مطبوعات داشتیم، نه رادیو صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم؛‌‎ ‎‌نه خطیب می توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت‌‎ ‎‌می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد؛ نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را‌‎ ‎‌می توانستند ادامه بدهند. و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و‌‎ ‎‌باقی بود. و الآن هم باز نیمۀ حشاشۀ ‌‎[2]‎‌ او که باقی است، نیمۀ حشاشۀ این اختناق هم باقی‌‎ ‎‌است. ما می گوییم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم ـ تمام اینها غیرقانونی‌‎ ‎‌است و اگر ادامه به این بدهند، اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند، و ما آنها را محاکمه‌‎ ‎‌می کنیم.‌

 ‌

‌‌تعیین دولت با پشتیبانی ملت‌

من دولت تعیین می کنم! من تو دهن این دولت می زنم! من دولت تعیین می کنم! من به‌‎ ‎‌پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم! من به واسطۀ اینکه ملت مرا قبول دارد‌‎[3]‎‌ ... این‌‎ ‎‌آقا‌‎[4]‎‌ که خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش‌‎ ‎‌ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، به ارتش‌‎ ‎‌دستور داده که از این پشتیبانی بکنید؛ انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که‌‎ ‎‌باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچ یک از طبقات‌‎ ‎‌ملت از هر جا بگویید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی‌ ‎‌خیابانها! از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند. لکن‌‎ ‎‌ملت این است، این‌‎[5]‎‌ ملت است.‌

می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود! خوب، واضح است این؛ یک‌‎ ‎‌مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود. تو غیر قانونی هستی! دولتی‌‎ ‎‌که ما می گوییم، دولتی است که متکی به آرای ملت است؛ متکی به حکم خداست. تو‌‎ ‎‌باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را! باید سر جایش بنشیند این آدم! و یا اینکه به امر امریکا‌‎ ‎‌و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار، این ملت را قتل عام کند.‌

‌‌

هشدار به ملت ایران‌

‌‎ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند. ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن‌‎ ‎‌حیثیت سابق و آن ظلم های سابق. ما نخواهیم گذاشت که محمدرضا برگردد. اینها‌‎ ‎‌می خواهند او را برگردانند. بیدار باشید! ای مردم، بیدار باشید! نقشه دارند می کشند. ستاد‌‎ ‎‌درست کرده مردکه‌‎[6]‎‌ در آن جایی که هستش؛ روابط دارند درست می کنند. می خواهند‌‎ ‎‌دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد، و همۀ هستی‌‎ ‎‌ما به کام امریکا برود. ما نخواهیم گذاشت؛ تا جان داریم نخواهیم گذاشت.‌

‌‌ 

و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را خواستار هستم. و من عرض می کنم‌‎ ‎‌بر همۀ ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتی که اینها ساقط بشوند؛ و ما‌‎ ‎‌به واسطۀ آرای مردم، مجلس سنا‌‎[7]‎‌ درست بکنیم؛ و دولت اول را ـ دولت دائمی را ـ‌‎ ‎‌تعیین بکنیم.‌

 

‌‌اندرز و اتمام حجت به ارتش‌

‌‌ و من باید یک نصیحت به ارتش بکنم و یک تشکر از یک ارکان ارتش، یک‌‎ ‎‌قشرهایی از ارتش. اما آن نصیحتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل‌ ‎‌باشید. ما داریم زحمت می کشیم، ما خون دادیم، ما جوان دادیم، ما حیثیت و آبرو‌‎ ‎‌دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای‌‎ ‎‌ارتشبد، شما نمی خواهید، آقای سرلشکر، شما نمی خواهید مستقل باشید؟ شما‌‎ ‎‌می خواهید نوکر باشید؟! من به شما نصیحت می کنم که بیایید در آغوش ملت؛ همان که‌‎ ‎‌ملت می گوید بگویید. بگویید ما باید مستقل باشیم. ملت می گوید ارتش باید مستقل‌‎ ‎‌باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای امریکا و اجنبی باشد؛ شما هم بیایید ـ ما برای‌‎ ‎‌خاطر شما این حرف را می زنیم ـ شما هم بیایید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید،‌‎ ‎‌بگویید: ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند. ما که این حرف‌‎ ‎‌را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان، خون‌‎ ‎‌جوانهای ما را بریزید که چرا می گویید من باید مستقل باشم! ما می خواهیم تو آقا باشی.‌

 

‌‌قدرشناسی از نظامیان پیوسته به ملت‌

و اما تشکر می کنم از این قشرهایی که متصل شدند به ملت. اینها آبروی خودشان را،‌‎ ‎‌آبروی کشورشان را، آبروی ملتشان را، اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها،‌‎ ‎‌افسرهای نیروی هوایی ـ اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند؛ و همین طور آنهایی که‌‎ ‎‌در اصفهان و در همدان و در سایر جاها اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را‌‎ ‎‌دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت کردند. ما از آنها تشکر‌‎ ‎‌می کنیم و به اینهایی که متصل نشدند می گوییم که متصل بشوید به اینها. اسلام برای شما‌‎ ‎‌بهتر از کفر است؛ ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوییم این مطلب را،‌‎ ‎‌شما هم برای خودتان این کار را بکنید. رها بکنید این را. خیال نکنید که اگر رها کردید، ما‌‎ ‎‌می آییم شما را به دار می زنیم! این چیزهایی است که شماها یا کسان دیگر درست‌‎ ‎‌کرده اند؛ و الاّ این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با‌‎ ‎‌کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم. و ما می خواهیم که مملکتْ مملکت قوی‌‎ ‎‌باشد. ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد. ما نمی خواهیم نظام را به‌ ‎‌هم بزنیم. ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظامِ ناشی از ملت در خدمت ملت؛ نه‌‎ ‎‌نظامی که دیگران سرپرستی اش بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.‌

 

 

‌‌     مقصود من از مجلس «سنا» مجلس «مؤسسان» بود نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش‌‎ ‎‌یک حرف مزخرفی است! همیشه بوده!‌

‌‌والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‌

‌‎ 

صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۱۰-۱۹

 

 

 

 

 

اخبار مرتبط

انتهای پیام