شناسهٔ خبر: 70496570 - سرویس فرهنگی
منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

چرا «مگالوپولیس» که درباره فروپاشی آمریکاست در آن کشور سانسور شده است؟

بایکوت کاپولا

صاحب‌خبر - میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار: فرانسیس فورد کاپولا یکی از چهره‌های برجسته جنبش نوهالیوود دهه‌های۶۰ و ۷۰ میلادی و یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های تاریخ سینماست که ۵ جایزه اسکار، ۶ جایزه گلدن‌گلوب، ۲ نخل طلا و یک جایزه فیلم بفتا تنها بخشی از افتخارات کارنامه کاری او است و فیلم‌هایی مثل سه‌گانه‌ «پدرخوانده» یا «اینک آخرالزمان» از این کارگردان، جزو 10 فیلم برتر خیلی از منتقدان سینمایی دنیا قرار گرفته اما حتی چنین کارنامه درخشانی هم باعث نشد وقتی کاپولا می‌خواست فیلمی با مضامین سیاسی ناهمسو با جریان اصلی هالیوود بسازد، کلی سد و مانع سر راهش قرار نگیرد. ساخته شدن فیلم «مگالوپولیس» از هزارتوی اتفاقات متعددی گذشت و لااقل 40 ‌سال طول کشید تا این ایده بتواند جلوی دوربین برود. سال 1977 کاپولا به فکر ساختن فیلمی افتاد که با سرک کشیدن به تاریخ روم باستان و بازگویی «توطئه کاتلینا» در نیویورک امروزی، تشابهاتی بین سقوط جمهوری روم و آینده ایالات متحده ترسیم کند. او طراحی فیلم را از سال 1983 شروع کرد اما این پروژه چندین دهه در جهنم تولید گیر کرده بود. کاپولا دوبار در سال‌های 1989 و 2001 عزم‌ خودش را جدی کرد تا این فیلم را تولید کند اما هر بار استودیوها از تامین مالی فیلم خودداری کردند؛ یک بار به دلیل ملاحظات جنگ سرد و قریب‌الوقوع بودن سقوط شوروی که در کنار آن نمایش افول آمریکا جالب به نظر نمی‌رسید و بار دوم به دلیل حوادث ۱۱ سپتامبر. بعد از آن کاپولا در تجارت شخصی و غیرسینمایی‌اش پول هنگفتی به ‌دست آورد که با همان دارایی، بالاخره پروژه‌ قدیمی‌اش را که ۱۲۰ میلیون دلار هزینه داشت، کلید زد. فیلمنامه در این مدت ۳۰۰ بار بازنویسی شده بود و خیلی از بازیگران کاملا در جریان قصه بودند. کاپولا موقع پخش هم با نظام استودیویی هالیوود به مشکل خورد و نتوانست یک کمپانی پیدا کند که به طور متمرکز تمام کارهای توزیع و تبلیغات فیلم را انجام دهد. حتی وقتی خود کاپولا برای اکران فیلم دست به کار شد، یک جنگ روانی مرموز علیهش به راه افتاد و اتهام مطلقا بی‌اساسی به او زدند درباره سوءرفتار جنسی سر صحنه فیلمبرداری. البته کاپولا هم از نشریه تجاری ورایتی بابت این اتهام شکایت کرد؛ نشریه‌ای که سال ۲۰۰۱ با این فیلمساز درباره این پروژه گفت‌وگو کرده بود و کاپولا آنجا گفت می‌خواهد راسل کرو، رابرت دنیرو، نیکلاس کیج و پل نیومن را برای فیلم انتخاب کند اما نهایتا حالا آدام درایور در نقش کاتیلینا بازی کرده و جیانکارلو اسپوزیتو در نقش سیسرو. این فیلم اولین‌بار در جشنواره کن ۲۰۲۴ نمایش داده شد و نظر منتقدان درباره‌اش دوقطبی بود. بعد در زمان اکران عمومی هم رسانه‌های جریان اصلی تجاری بشدت با کار نامهربان بودند. در وب‌سایت راتن‌تومیتوز، از میان 281 مطلبی که برای فیلم جمع‌آوری شده بود، 46 درصدشان با میانگین امتیاز 4.4 از10 مثبت هستند و متاکریتیک هم بر اساس 60 نوشته، به این فیلم امتیاز 55 از 100 را اختصاص داد که نشان‌دهنده نقدهای مختلط یا متوسط است. مقایسه امتیازی که فیلم‌های خیلی ضعیف‌تر یا سطحی‌تر از مگالوپولیس از جمع‌آوری نقدها در راتن‌تومیتوز کسب می‌کنند، غیرعادی بودن و حتی خصمانه بودن این رویکرد را در قبال فیلم آخر کاپولا بخوبی نشان می‌دهد اما ماجرا چیست و چرا با فیلمسازی که بدون مبالغه می‌توان او را یکی از سرمایه‌های سینمای آمریکا به حساب آورد، چنین برخوردی می‌شود. هر کسی که در سال، لااقل چند فیلم آمریکایی می‌بیند، احتمالا به مواردی برخواهد خورد که به نظر می‌رساند آن فیلم کل ساختار سیاسی ایالات متحده را زیر سوال برده است. در چنین شرایطی این سوال برجسته خواهد شد که مگر فیلم کاپولا چقدر در نقادی پیش رفته که همین سیستم با این سابقه از رواداری آن را تحمل نمی‌کند؟ مساله اصلی به میزان و شدت نقادی‌های کاپولا برنمی‌گردد، بلکه مربوط است به چیزی که این فیلمساز سراغ نقد آن رفته است. باید نگاهی به محتوای داستان این فیلم و سویه‌های انتقادی آن بیندازیم تا پاسخ این سوال روشن‌تر شود. * روایت زوال یک تمدن یک معمار رویاپرداز و خوش‌بین به اسم سزار کاتیلینا (Cesar Catilina) که قدرت متوقف کردن زمان را هم دارد، می‌خواهد یک مدینه فاضله آینده‌نگر بسازد به نام روم جدید. یک مگالوپولیس که در آن مردم زندگی بهتری داشته باشند. به مجموعه چند منطقه کلانشهری که در نزدیکی زیادی به هم قرار گرفته باشند اصطلاحا منطقه ابرشهری یا مگالوپولیس (megalopolis) گفته می‌شود. داستان در جایی روایت می‌شود که معادل فرضی آمریکاست اما به جامعه و سیستم سیاسی امروز آمریکا اشاره مستقیم نمی‌شود. یعنی پیکان انتقاد فیلم به این حزب یا آن جناح آمریکا نیست؛ بلکه کلیت ساختار را هدف قرار داده است. کاتیلینا با شهردار فاسدی به اسم فرانکلین سیسرو درگیر می‌شود که با طرح‌های او برای احیای رم جدید مخالفت می‌کند. سیسرو می‌خواهد با حفظ فساد در دولت، قدرت خودش را حفظ کند و دخترش جولیا بین این دو نفر مردد می‌ماند. مگالوپولیس از داستان واقعی توطئه کاتیلینا در دوره روم باستان علیه مارکوس سیسرو الهام گرفته و آمریکای امروز را با جمهوری روم مشابهت‌سازی کرده است اما اتفاقات این فیلم دقیقا همان‌طوری پیش نمی‌روند که در سال ۶۳ قبل از میلاد پیش رفته بود. اسم کوچک کاتیلینا هم از ژولیوس سزار، دیکتاتور آینده روم برداشته شده؛ چه اینکه نام آن شخصیت تاریخی در دوره روم باستان که کودتا کرد، لوسیوس سرگیوس کاتیلینا بود، نه سزار کاتیلینا. خود فرانسیس فورد کاپولا که نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان این فیلم بود می‌گوید: «کاتیلینا در تاریخ واقعی شکست خورد و سیسرو زنده ماند اما از آنجا که تاریخ را فاتحان می‌نویسند، من از خودم پرسیدم اگر واقعا ایده کاری که کاتیلینا می‌خواست انجام دهد، تغییر ساختار قدرت بود و ‌ای بسا ایده خوبی بود و چیزی که سیسرو در نظر داشت بد بوده باشد چه؟» برای همین نمی‌شود داستان مگالوپولیس را اقتباسی امروزی از آن ماجرای واقعی دانست و تقریبا همه عناصر و اجزای رویداد عوض شده‌اند. ظاهرا مفاهیم سیاسی این فیلم چندان به مذاق آمریکایی‌ها خوش نیامده و بعد از ۴۰ سال سنگ‌اندازی در راه ساخته شدنش، حالا که فرانسیس فورد کاپولا فیلم را با هزینه شخصی خودش ساخته هم سیستم اکران ایالات متحده از یک طرف و سیستم تبلیغاتی و رسانه‌ای آن از طرف دیگر، با آن سر سازگاری ندارند. فیلم‌های زیادی را می‌شود در سینمای آمریکا سراغ گرفت که نقدهای ساختاری جدی و بنیادینی به خیلی از مسائل این کشور می‌کنند اما مگالوپولیس سراغ مفهومی رفته که خط قرمز است؛ افول امپراتوری. فیلم با این جمله شروع می‌شود که «جمهوری آمریکایی ما خیلی تفاوتی با روم باستان ندارد. آیا ما می‌توانیم از گذشته‌مان و تمام میراث شگفت‌انگیزش محافظت کنیم یا ما هم مثل روم باستان قربانی اشتهای سیری‌ناپذیر عده‌ معدودی انسان به قدرت می‌شویم؟» چند دقیقه بعد هم این جمله شنیده می‌شود که «یک امپراتوری کی می‌میرد؟ در یک لحظه که فرو نمی‌ریزد، نه اما زمانی می‌رسد که مردم دیگر به آن باور ندارند و آن وقت است که امپراتوری شروع می‌کند به مردن». در مواجهه با چنین محتوایی، باز هم مخاطبی که فیلم‌های آمریکایی زیادی دیده اما با خط‌قرمزهای رسانه‌ای آمریکا ناآشناست، احتمالا از خودش می‌پرسد مگر این فیلم چه چیزی را نمایش داده یا پیش‌بینی کرده که بی‌سابقه باشد و در فیلم‌های دیگر آمریکایی نتوان امثال آن را سراغ گرفت؟ همین چند ماه پیش فیلم جنگ داخلی نشان می‌داد آمریکا در آینده‌ای نزدیک به دلیل خوی دیکتاتوری رئیس‌جمهورش دچار جنگ داخلی و بحران تجزیه می‌شود. فیلم‌های دیگری هم هستند که فرا رسیدن پایان دنیا به دلیل رفتارهای غلط رهبران آمریکا را نشان داده‌اند. فیلم کاپولا مگر چه چیزی بیشتر از چنین مواردی نشان می‌داد که با آن به این تلخی رفتار شد؟ پاسخ این است که آثاری از قبیل جنگ داخلی با رویکرد جناحی و سیاسی ساخته شده‌اند و رئیس‌جمهوری که در فیلم می‌بینیم، به طرز واضحی طعنه به دونالد ترامپ می‌زند. ساخته شدن این فیلم یک هشدار است برای رای‌دهندگان آمریکایی - که در عمل جواب هم نداد - و موارد دیگری که پایان دنیا را به دلیل رفتارهای غلط رهبران آمریکا نمایش می‌دهند، هیچ‌کدام شکست آمریکا در برابر قدرت‌های زمینی دیگر را نمایش نمی‌دهند. در تمام این فیلم‌ها آقایی آمریکا بر دنیا باید همچنان لحاظ شود و این کشور به مثابه رهبر دنیا فرض شود. یعنی وضعیتی به نمایش در می‌آید که در آن رهبران آمریکا حتی اگر دنیا را نابود کنند، باز هم به رقبای‌شان که دیگر قدرت‌های جهانی باشند، باخته‌اند. کاپولا اما زوال یک امپراتوری را در حالی نشان داد که اتفاق بدی برای رقبایش نیفتاده است و این موضوع را به شکل تمدنی مطرح کرد، نه دعواهای حزبی و جناحی. برای همین فیلم او که با بودجه ۱۲۰ میلیون دلاری جلوی دوربین رفته بود، ناچار بدون یک پخش‌کننده متمرکز روی پرده‌ها رفت و تا به ‌حال کمتر از ۱۴ میلیون دلار فروش داشته است. نویسنده‌های سینمایی و رسانه‌های جریان اصلی هم با فیلم کاپولا چندان مهربان نبودند و حتی کار به جایی رسید که کاپولا بابت بعضی حاشیه‌سازی‌ها، از این رسانه‌ها به دادگاه شکایت کرد. البته با وجود تمام مشکلاتی که برای این پروژه ایجاد شد، دست کاپولا در انتخاب بازیگرانش بسته نبود و توانست کسانی را به کار دعوت کند که خود او هم بعدها از آنها ابراز رضایت کرد. در مگالوپولیس، آدام درایور در نقش کاتیلینا بازی کرده و جیانکارلو اسپوزیتو در نقش سیسرو. ناتالی امانوئل، اوبری پلازا، شیا لابوف، داستین هافمن، جان وویت، لارنس فیشبرن، تالیا شایر، جیسون شوارتزمن، کاترین هانتر و تعدادی بازیگر دیگر هم باقی نقش‌ها را بازی کرده‌اند. انتخاب این گروه معتبر از بازیگران، آخرین توش و توانی بود که در کاپولا به عنوان یکی از کلاسیک‌های سینمای آمریکا برای قدرتنمایی زیر وزش این بادهای مخالف باقی مانده بود.