جوان آنلاین: چندی قبل تلفنی به مأموران پلیس تهران خبر رسید دو سارق موتورسوار گوشی تلفن همراه مرد جوانی را در یکی از خیابانهای شمالی شهر سرقت کردهاند. با اعلام این خبر، تیمی از مأموران به محل حادثه اعزام شدند و از شاکی تحقیق کردند. وی در توضیح ماجرا گفت: «لحظاتی قبل از محل کارم بیرون آمدم و در خیابان در حال قدم زدن بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. گوشی را از جیبم بیرون آوردم تا به تلفنم جواب بدهم که در همین لحظه موتورسیکلتی با دو سرنشین به من نزدیک شد و ترکنشین آن در یک چشم بههم زدن تلفن همراهم را از دستم قاپید. سارق پس از سرقت سرش را به طرفم برگرداند و نگاهی به من کرد که دیدم ماسکی شبیه صورتک هنرپیشههای معروف به چهره دارد. من شوکه شده بودم و ثانیههایی بعد هم شروع به داد و فریاد کردم، اما سارقان به سرعت از محل گریختند.»
صورتکهای مشهور
با شکایت مرد جوان، تیمی از مأموران پلیس آگاهی برای شناسایی سارقان موتورسوار وارد عمل شدند. بررسیهای دوربینهای مداربسته نشان داد سارقان برای اینکه هیچ ردی از خود بهجای نگذارند پلاک موتورسیکلتشان را مخدوش کرده و ماسک به چهره زدهاند. تحقیقات ادامه داشت و همزمان شکایتهای مشابهی به پلیس رسید. در بررسیهای میدانی و فنی مشخص شد سارقان همان دو سارق موتورسوار هستند و برای اینکه شناسایی نشوند در تمامی سرقتها صورتک بازیگران معروف ایرانی و خارجی و نقش شخصیتهای فیلم را به چهره میزنند و ترکنشین هم پس از سرقت با همان صورتک لبخندی به مالباخته میزند و سپس به سرعت از محل دور میشوند.
جوکر
درحالیکه مأموران هیچ سرنخی از سارقان به دست نیاورده بودند، پسر جوانی به اداره پلیس رفت و راز سرقتهای سریالی دو مرد موتورسوار را با صورتک بازیگران آشکار کرد.
وی گفت: «چند روز قبل دو سارق موتورسوار گوشی تلفن همراه مادرم را در خیابان سرقت کردند. مادرم وقتی به خانه برگشت گفت یکی از سارقان تلفن همراهش ماسک شخصیت نقش جوکر را به صورت داشت و پس از سرقت هم لبخندی به من زد که به نظرم چهرهاش آشنا بود. پس از این حادثه این صورتک فکرم را به خود مشغول کرد تا اینکه امروز به خانه یکی از دوستانم به نام جمشید رفتم و در اتاقش با تعدادی ماسک عجیب روبهرو شدم که یکی از آنها صورتک جوکر بود. به دوستم مشکوک شدم و از خانهشان بیرون آمدم و در گوشهای از کوچه آنها مخفی شدم تا او را تعقیب کنم و راز این صورتک برایم آشکار شود. دقایقی بعد مرد موتورسواری به داخل کوچه آمد و دوستم از خانه خارج و سوار موتورسیکلت او شد. من آنها را تعقیب کردم و دیدم دوستم صورتک جوکر را به صورتش زد و همراه مرد موتورسوار شروع به گوشیقاپی کردند. مطمئن شدم دوستم سارق گوشی مادرم است. الان هم به اداره پلیس آمدم تا سارق گوشی مادرم را معرفی کنم.»
بازداشت
با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران راهی خانه جمشید شدند و او را بازداشت کردند. مأموران در اتاق پسر جوان تعدادی گوشی سرقتی و چند صورتک بازیگران و شخصیت نقشهای فیلمهای سینمایی کشف کردند. متهم پس از انتقال به اداره پلیس به جرم خود اقرار و همدستش را به پلیس معرفی کرد.
تحقیقات برای دستگیری متهم دیگر ادامه دارد.
گفتوگو با متهم/ عاشق بازیگری
جمشید پسر ۲۰ سالهای است که به گفته خودش اگر وارد جرگه خلافکاران نمیشد سال دیگر وارد دانشگاه میشد، اما الان به جای دانشگاه باید به زندان که دانشگاه مجرمان است، برود.
جمشید سابقه داری؟
نه، من تا الان به کلانتری هم نرفته بودم. پروندهام تا همین چند وقت قبل سفیدسفید بود و خودم هم فکر نمیکردم روزی خلافکار شوم.
فکر میکردی چکاره شوی؟
من از دوران کودکی علاقه زیادی به بازیگری داشتم و میخواستم روزی ستاره سینما شوم و در ایران و جهان بدرخشم و عکسم پشت جلد مجلههای سینمایی باشد، اما بخت با من یار نبود.
چرا بخت یارت نبود؟
چون نتوانستم با این همه علاقهای که داشتم وارد بازیگری شوم. البته در چند کلاس بازیگری شرکت کرده بودم و از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی همیشه در حال فیلم دیدن بودم. اکثر فیلمهای روز ایران و جهان را دیدهام و فکر میکردم با تجربهای که از دیدن این همه فیلم به دست آوردهام در آینده حتماً ستاره سینما میشوم، اما پدرم همیشه با هنرپیشگیام مخالفت میکرد. او مانع عشق من شد و نگذاشت بخت یار من شود و در نهایت سارق شدم.
پدرت چرا مخالفت میکرد؟
من دیپلم گرفتم و کنکور هم دادم، اما از آنجایی که عاشق بازیگری بودم فقط تصمیم داشتم وارد دانشکده هنر شوم و در کنکور رشتههای دیگر را انتخاب نکردم. سال قبل در دانشکده هنر قبول نشدم و تصمیم گرفتم پشت کنکور بمانم و امسال هم در رشته بازیگری شرکت کنم و وارد دانشکده هنر شوم، اما پدرم مخالف بازیگری بود و به زور برایم دفترچه سربازی گرفت و میخواست مرا به سربازی بفرستد تا پشت کنکور نمانم. از رفتار پدرم عصبانی شدم و پیش یکی از دوستانم رفتم و با او مشورت کردم. دوستم سارق بود و پیشنهاد داد مدتی همراه او موبایلقاپی کنم و وقتی پولدار شدم از ایران بروم و در یکی از کشورهای اروپایی در رشته بازیگری تحصیل کنم. اول پیشنهاد دوستم را قبول نکردم، اما بعد وسوسه شدم و همراه او به سرقت رفتم.
چه شد که صورتک بازیگران و نقش شخصیتهای فیلمهای سینمایی را به چهره میزدید؟
وقتی همراه دوستم شدم، تصمیم گرفتیم چهرهمان را بپوشانیم تا شناسایی نشویم و از آنجایی که من علاقه زیادی به بازیگری داشتم، پیشنهاد استفاده از صورتک بازیگران را دادم. اول عکس بازیگران را از روی مجلههای میبریدیم و روی ماسکهای بچگانه میزدیم تا اینکه شیوهمان را تغییر دادیم. من علاقه زیادی به شخصیت جوکر داشتم و شاید باور نکنی فیلم سینمایی جوکر را بیش از ۱۰ بار دیدهام، به همین دلیل تصمیم گرفتیم در سرقتهای بعدیمان از صورتک جوکر استفاده کنیم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه. من تصور میکردم به زودی برای تحصیل در رشته بازیگری از ایران مهاجرت میکنم، اما یک اشتباه مرا به دام انداخت.
چه اشتباهی؟
ما در سرقتهایمان همه جوانب را میسنجیدیم. پلاک موتورمان را مخدوش میکردیم و ماسک میزدیم، اما فکر نمیکردم روزی گوشی مادر یکی از صمیمیترین دوستانم را سرقت کنم. ما به خانه هم رفت و آمد داشتیم، اما نمیدانم چرا آن روز مادر دوستم را نشناختم و گوشیاش را سرقت کردم. البته دوستم وقتی صورتک را در اتاقم دیده بود، باورش نشده بود تا اینکه ما را تعقیب کرده بود و به راز من و دوست دیگرم پی برد.
چند سرقت انجام دادید؟
فکر میکنم ۳۰ دستگاه گوشی تلفن همراه سرقت کردهایم.
الان چه حسی داری؟
پشیمانم. کاش تصمیم درستی میگرفتم و زندگی سالمی داشتم.