شناسهٔ خبر: 70376256 - سرویس سیاسی
منبع: دیپلماسی‌ایرانی | لینک خبر

ردپای عوامل میت و موساد و سیا مشهود است

ترکیه و بازتاسیس قلمرو شبه امپریال در سوریه

محمدرضا عبداله پور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: سوژه های تکفیری با خلق فضاهای تجزیه شده جغرافیایی در سوریه و عراق در راستای الحاق سرزمینی مناطق تسخیر شده به ترکیه، تلاش می کنند، چرا که بزرگترین مامن و ملجا گروه های تکفیری در دنیا، ترکیه است. در این راستا، می‌توان گفت که گرایش ایدئولوژیکی گروه‌های سلفی همراستا با بردار فکری ترکیه در مناطق مرزی عراق و سوریه را مرگ مرزهای کلاسیک سایکس – پیکوئی دانست که همیشه تلاش برای تغییر در این مرزها، مطمع نظر ترکیه بوده است.

صاحب‌خبر -

نویسنده: دکتر محمدرضا عبداله پور، استاد دانشگاه آزاد اسلامی و پژوهشگر ارشد مطالعات خاورمیانه

دیپلماسی ایرانی: سقوط رژیم اسد توسط اپوزیسیون مسلح و معارضین سوری و حمایت آشکار و پنهان کشورهای منتفع از سقوط حکومت بشار اسد، زین پس وارد دوران تاسیس و استقرار رژیم سیاسی جدید و سیاست های جدید کشورهای منتفع می شود. 

در این راستا، آنچه پرواضح است این است که ساختارهای متصلب و نظامی خاورمیانه ای، فروپاشی درونزا ندارند و هر گونه هجمه کلی و فروپاشی ساختار علاوه بر شکاف عمیق بین ملت و دولت، تنها با حمایت‌های چند وجهی برون مرزی امکان‌پذیر است و در این راستا نقش محور عثمانی/عبری در شکست ساختار در سوریه، بسیار پررنگ است. 

ترکیه از بدو تاسیس و بعد از اشغال استان اسکندرون که فرانسوی ها به آن اعطا کرده اند، دائماً به اقلیم شمال سوریه و مشخصاً استان های ادلب و حلب چشم دوخته است. از سویی باید عنوان کرد، ملی گرایی، فارغ از بعد هویتی آن، ذاتاً یک ایدئولوژی ارضی و قلمروخواهانه است و ناسیونالیسم نئوعثمانی نیز، ناسیونالیزمی قلمروخواهانه است. بنابراین از هم اینک می توان گفت که نواحی تحت تصرف ترکیه در شمال سوریه و کارگزارنش، ولو به صورت دوفاکتو در مدار مرزی ترکیه قرار می گیرند. 

راقم این سطور در ابتدای بحران سوریه با نگارش مقاله ای با عنوان "قلمروخواهی سرزمینی ترکیه و ژئوپلیتیک سلفی" بر این اعتقاد بود که سوژه های تکفیری با خلق فضاهای تجزیه شده جغرافیایی در سوریه و عراق در راستای الحاق سرزمینی مناطق تسخیر شده به ترکیه، تلاش می کنند، چرا که بزرگترین مامن و ملجا گروه های تکفیری در دنیا، ترکیه است. در این راستا، می‌توان گفت که گرایش ایدئولوژیکی گروه‌های سلفی همراستا با بردار فکری ترکیه در مناطق مرزی عراق و سوریه را مرگ مرزهای کلاسیک سایکس – پیکوئی دانست که همیشه تلاش برای تغییر در این مرزها، مطمع نظر ترکیه بوده است. 

با این تفاسیر و در چارچوب جغرافیای سیاسی، امنیت ملی ترک‌ها در خوانشی اردوغانی می‌تواند ازنقطه‌نظر چندین عامل اساسی ارزیابی شود، قلمرو تاریخی، ملی‌گرائی و ساختارهای دولت؛ بنابراین از آغاز بحران در سوریه و برخلاف ادعای اردوغان مبنی بر عدم طمع بر جغرافیای ملی و سرزمینی سوریه، اندیشه تجزیه سوریه و الحاق مناطق شمال سوریه و مشخصاً دو استان حلب و ادلب، در دستور کار دولت اردوغان قرار داشته است. 

ترکیه از شروع بحران در سوریه با نقشی متعارض و تناقض نما، ستون فقرات جنبش های تکفیری و مشخصاً جبهه النصره و سپس تحریر الشام و منشا تامین نیروی انسانی، اطلاعاتی، نظامی و لجستیکی این گروه و گروه های تجزیه طلب دیگر مانند فرقه سلطان مراد و نورالدین زنگی است و نیک می دانست که فروپاشی رژیم اسد ایجاد مناطقی تجزیه شده را باعث می شود که می تواند این بخش های فاقد قدرت را منتزع و به خاک خود الحاق کند؛ سیاستی که در عراق و در خصوص شمال عراق و مشخصاً شهر موصل نیز قابل پیش بینی است. بنابراین به طور آشکار، اردوغان پس از تصرف حلب توسط تحریر الشام، رسماً نیات قلبی خود را اعلام کرد که پس از تصرف ادلب، حماه و حمص، هدف نهائی گرفتن دمشق است و سپس داعیه دار سلطه تاریخی بر استان های دیگر سوریه به عنوان بخشی از سنجاق های تاریخی عثمانی شد. فراموش نکنیم، قلمروخواهی جغرافیایی اردوغان به وسیله انگیزه های اقتصادی به حرکت در می آید و این موضوع به گسترش مرزهای جغرافیایی نیاز دارد. 

به طور کلی مطامع ترکیه در سقوط رژیم اسد، علاوه بر قلمروخواهی سرزمینی و تصرف همیشگی حلب که همیشه در دستور کار ملی گرایان ترک بوده، واجد چند عنصر ذیل است: 

- الحاق همیشگی استانهای حلب و ادلب به ترکیه 

- پاک سازی شمال سوریه از کردها و یگان های مدافع خلق به دلیل کرد فوبیای تاریخی ترکیه 

- تشکیل حکومتی همسو و دست نشانده که حافظه تاریخی الصاق استان اسکندرون به سوریه را به محاق و فراموشی ببرد 

- مطامع اقتصادی ترکیه در کلیت سوریه و دسترسی آسان به بیروت، امان، تل آویو 

- ایجاد کریدور اقتصادی بصره – بغداد – حلب – غازی انتپ 

- خلع ید از کنشگری همیشگی ایران در سوریه

از سویی معارضین سوری و به طریق اولی گروه تحریر الشام متاثر از سیاست های دیکته شده تاکتیکی از سوی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای، خود را در حد یک هیات اپوزیسیون شیک در آورده که طرفدار آزادی و مخالف استبداد است که نگاهی متکثر به مذهب و اقوام دارد و مالاً این گروه خود را محدود به صیانت از مرزها و جغرافیای ارضی یک سوریه مقتدر می داند ( تغییر پرچم از دو ستاره به سه ستاره، حاکی از همین موضوع است)؛ گرجه آنچه مبرهن است ذکر این نکته است که گروه تحریر الشام از چاشنی حمایت سیاسی و نظامی و اطلاعاتی سه کشور اسرائیل، ترکیه و آمریکا و نهادهای ذیربط آنها یعنی، موساد، میت و سیا باردار می شود.