شناسهٔ خبر: 70362852 - سرویس استانی
منبع: ایسنا | لینک خبر

/گزارش/

نسیان سادگی در دورهمی‌های خانوادگی یلدا

یلدا از سنت‌های کهن ایرانی است که خانواده‌ها به این مناسبت در خانه بزرگترها دور هم جمع می‌شوند و طولانی‌ترین شب سال را کنار هم جشن می‌گیرند اما متأسفانه امروزه با ترویج تجملات، دورهمی‌های خانوادگی کاهش یافته است، ایسنا در این گزارش به مرور خاطرات روزهای نه چندان دور پرداخته است.

صاحب‌خبر -

سنم آنقدر قد نمی‌هد که از چندین دهه قبل‌تر تعریف کنم اما من متولد دهه هفتاد حال و هوای شب‌های یلدا در دهه هشتاد را که نوجوان بودم به خوبی به یاد دارم، همان آخر هفته‌هایی که منتهی به شب یلدا می‌شد و من فقط منتظر آخرین زنگ از کلاس درس و چشیدن دستپخت بی‌نظیر مادربزرگ و شنیدن حافظ خوانی پدر بزرگ بودم، همان کتابی که هیچ یلدایی از دست پدربزرگ نمی‌افتاد.

یادش به‌خیر آن روزها مادربزرگ هنوز از پا نیفتاده بود و بعد از نماز صبح فسنجان همیشگی‌اش را بار می‌گذاشت، پدر بزرگ از میان ما نرفته بود و صفا و صمیمت جاری بود. آن روزها سوز سرمای آذرماه خیلی بیشتر از امروز بود و سرمای از راه رسیده و گرمای خانه مادربزرگ قشنگ‌ترین تضاد ممکن بود.

مادربزرگ همه ملزومات یلدا از هندوانه‌های قرمز و دانه‌های انار تا آجیل‌های شور و شیرین و شکلات‌ها و شیرینی‌های خوشمزه را قبل از آمدن خاله و دایی‌هایم خودش آماده می‌کرد، پدربزرگ می‌گفت یک دانه از این انارها از بهشت آمده، با دقت انار را بخورید و مبادا یک دانه به زمین بیفتد که شاید همان دانه میوه بهشت باشد.

صدای غل‌غل سماور مادربزرگ از ورودی در خانه هم به گوش می‌رسید، پدر بزرگ هم کرسی قدیمی که از پدرش به یادگار مانده بود را به راه می‌کرد و مادر بزرگ لحاف قرمز رنگ و رومیزی ترمه‌اش را روی آن می‌انداخت.

یادش به‌خیر خانه مادربزرگ کوچک اما دلش بزرگ بود و همیشه می‌گفت شب یلدا که البته آن روزها نامش شب چله بود یعنی یادمان نرود که روزها کوتاه و زندگی زودگذر است؛ یلدا در خانه مادربزرگ معنای دیگری داشت، انگار که زمان در این شب طولانی و مهربان‌تر می‌شد و ما را در آغوش خود جای می‌داد.

به گزارش ایسنا، یلدا در گذشته ساده و صمیمی برگزار می‌شد، آن روزها موبایل، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نبود و همه اهل نشستن در کنار خانواده بودند، تجملات وجود نداشت و سادگی نقل مجلس بود، بزرگ شدیم و با تغییرات نسل‌ها این صمیمیت و دورهم جمع شدن‌ها به فراموشی سپرده شد اما امروزه تجملات و ترویج هزار و یک مدل تزئینات یلدایی در شبکه‌های مجازی خانواده‌ها را گریزان از دورهم جمع شدن کرده است.

در این گزارش ضمن مصاحبه با دو تن از پژوهشگران تاریخ قزوین به چگونگی رسومات یلدا در گذشته شهر مینودری پرداخته شده است.

سنت کهن قزوینی‌ها در شب چله

محمدحسن سلیمانی در گفت‌وگو با ایسنا اظهار می‌کند: شب چله از آن سنت‌های کهن ایرانی است که تمام اقوام ایرانی بدان پایبندند و بر اجرای آداب و آیین آن همواره پای می‌فشارند، فرقی نمی‌کند قزوینی باشی یا بلوچ، ترک باشی یا لُر و یا تاجیک باشی یا افغان، همان‌ که با فرهنگ پارسی عجین گشته‌ای، به یلدا و آیین آن پایبندی.

وی ادامه می‌دهد: گرچه در میان اقوام ایرانی گاه تفاوت‌هایی در آیین و نحوه برگزاری شب یلدا به‌چشم می‌خورد، اما ایرانیان هرجا که باشند و متعلق به هر قوم و منطقه‌ای، بر رفتن به خانه بزرگان فامیل، شب‌نشینی، خوردن هندوانه و آجیل، قرائت فرازی از شاهنامه و تفأل به دیوان خواجه بزرگ شیراز، حضرت لسان‌الغیب اتفاق نظر دارند.

سلیمانی خاطرنشان می‌کند: در قزوین نیز از دیرباز، شب چله با سنت‌ها و آیینی همراه بوده است، سنت‌هایی که برخی از آن‌ها در گذار زمان به بوته فراموشی سپرده شده و شماری دیگر، خوشبختانه همچنان پویا و برقرار مانده‌اند.

وی می‌گوید: به باور مردم قزوین، صرف هندوانه و میوه‌های مختلف خشک و تر سرخ‌فام از جمله انار و خرمالو، همراه با خوراکی‌های دیگر چون کشمش، گردو، تخمه، آجیل مشکل‌گشا، انجیرخشک که به «شب چره» معروف است و نیز انگور آونگی، شگون داشته و زمستانی پربرکت را نوید می‌دهد، ضمن آنکه این باور در قزوینی‌ها همچنان باقی است که خوردن هندوانه در زمستان، باعث قوت تن و جان در تابستان شده و مزاج آدمی را از سردی و عطش و تشنگی در فصل گرما دور می‌سازد.

پژوهشگر تاریخ قزوین تصریح می‌کند: در برخی از مناطق و محله‌های قزوین نیز که ساکنان آن عموماً باغدار و کشاورز بودند مردم در شب یلدا، کله‌پاچه گوسفند بار می‌گذاشتند و بعد از خوردن شام، استخوان‌های آن را بیرون نمی‌ریختند تا در فصل بهار و یا پاییز در جالیز و زمین کشاورزی بریزند و برخی دیگر استخوان‌های کله پاچه را می‌سوزاندند و گرد آن را در جالیز می‌ریختند تا با انجام این دو روش، محصولاتشان شَته نزند، همچنین بعضی دیگر به مناسبت شب چله، آش شیر برنج درست می‌کردند و آن را با شیره می‌خوردند و عقیده داشتند که خوردن آن در این شب خاصیت فراوانی دارد.

وی خاطرنشان می‌کند: از جمله دیگر رسوم شب چله در قزوین که خوشبختانه در سال‌های اخیر، پس از چند سال که کمتر خبری از آن شنیده می‌شد، بار دیگر به فرهنگ یلدایی قزوینیان بازگشته، فرستادن «خُنچهٔ چله» به خانه عروس است. گرچه این رسم، چون دیگر رسوم شب چله، در پاره‌ای دیگر از نقاط ایران نیز متداول بوده و خانواده داماد، براساس فرهنگی دیرینه، در نخستین شب چله‌ای که عروسی را برای فرزند پسرشان برگزیده و نشان کرده‌اند، به تناسب توانایی خود، خنچه‌ای را به خانه عروس می‌فرستند؛ اما همواره این رسم زیبا در قزوین با شکوه و آیین خاصی همراه بوده است.

سلیمانی ادامه می‌دهد: در فرهنگ کهن قزوینیان، در چند هنگام توسط خانواده داماد برای دختر نشان شده به عنوان عروس، هدیه و کادویی به صورت خنچه فرستاده می‌شد که از جمله آن‌ها، شب چله یا یلدا بوده است.

وی تصریح می‌کند: این رسم در برخی از روستاهای استان قزوین، با نام «کُرسی سَری» برگزار می‌شود. خانواده داماد، همزمان با اولین شب چله ای که عروسی برای پسر خود برگزیدند؛ مجمعه یا سینی بزرگی بر روی کرسی می‌گذارند و بستگی به تمکن مالی خود، یک قواره پارچه یا لباس، هندوانه و میوه و شیرینی و تنقلات در کنار آن در داخل مجمعه یا سینی می‌گذارند و پس از تزیین، آن را به خانه نوعروس خود می‌فرستند؛ رسمی که به آن «کُرسی سَری» گفته می‌شود و کماکان در این روستاها متداول است.

پژوهشگر تاریخ قزوین خاطرنشان می‌کند: از رسوم دیگری که در شب چله و البته در روستاهای قزوین متداول بود؛ رسم شال انداختن بود. در این مراسم، پسر جوانی که از دختر خانواده‌ای خوشش می‌آمد و از او درخواست خواستگاری داشت؛ در شب چله شالش را از سقف پشت بام خانه آن دختر از درجی‌سران یا باجه‌خانه آویزان می‌کرد و اگر خانواده دختر تمایل به دادن دخترشان به این پسر جوان داشتند به آن شال هدیه‌ای می‌بستند.

وی ادامه می‌دهد: معمولاً در بین خانواده دختر هم مرسوم بود که جورابی را به این شال می‌بستند و برخی دیگر هم جوراب به این شال می‌دوختند و داخل آن که کیسه مانند بود؛ هدیه می‌گذاشتند این هدیه‌ها در حد یک جفت جوراب و یک مشت نخود کشمش بود.

فرهنگ عامیانه قزوین را باید به آیندگان انتقال دهیم

علی‌اصغر یوسف گمرکچی نیز در گفت‌وگو با ایسنا اظهار می‌کند: شب یلدا از دوران باستان به یادگار مانده و ایرانیان همواره آن را جشن می‌گیرند، در دوران هخامنشی مردم بر این باور بودند که از فردای شب یلدا و آغاز زمستان دانه‌ها جوانه می‌زنند و یا معتقدند از فردای این شب خورشید بیشتر می‌تابد، ازاین‌رو معنای یلدا یعنی رویش و زایش و یا زایش خورشید.

وی در خصوص رسومات قدیم مردم قزوین در شب یلدا، ادامه می‌دهد: در شهر قزوین افراد در منزل بزرگ‌ترهای خود جمع می‌شدند و بچه‌ها نیز به شوخی همه باهم این شعر را زمزمه می‌کردند که «هر کی نیارد شب‌چَره...تو انبارش موش بچَره».

این قزوین‌شناس بیان می‌کند: در این شب شیرین‌پلو، هویج‌پلوی مخصوص قزوین، آش شیربرنج و شیره انگور و غذاهایی که مزه شیرینی آن غالب است طبخ می‌شود.

وی می‌گوید: در این شب مردم معمولاً هندوانه و میوه‌های سرخ‌فام چون سیب سرخ و انار میل می‌کنند؛ البته بنا به موقعیت و شرایط اقلیمی در هر شهر و دیاری میوه‌ها و تنقلات متفاوتی میل می‌شود، در قزوین به‌علاوه این میوه‌ها انگور آونگی (آوینگ به زبان قزوینی‌ها) که برای تازه ماندن در سایه آویز می‌شود نیز خورده می‌شود.

این کارشناس تصریح می‌کند: ازجمله اقداماتی که در این دورهمی صمیمی انجام می‌شد می‌توان به قصه‌گویی بزرگ‌ترها اشاره کرد، عمده این قصه‌ها را می‌توان به شجاعت‌های امیرالمؤمنین (ع)، قصه پهلوانان شاهنامه که سینه‌به‌سینه رسیده بود و یا از آنجاکه قزوین مدتی پایتخت ایران در دوران صفوی بود از قصه‌های پادشاهان آن دوران به‌ویژه شاه‌عباس اشاره کرد.

وی بیان می‌کند: نکته جالب این‌که نیاکان ما از هر فرصتی برای تربیت بچه‌ها و جوانان استفاده می‌کردند که برای این منظور قصه‌های هدف‌دار و عبرت‌آموز توسط بزرگ‌ترها انتخاب می‌شد و این قصه‌های شیرین عمدتاً نتیجه اخلاقی و اجتماعی داشت که نوجوانان و جوانان با این قصه‌ها راه آینده خود را روشن می‌کردند.

گمرک‌چی خاطرنشان می‌کند: یکی دیگر از رسوم خاص مردم قزوین در شب یلدا بازی‌هایی است که انجام می‌شد. ازآنجاکه شب یلدا شبی بلند است و مردم تا پاسی از شب در کنار هم هستند، در کنار دورهمی «تخم‌مرغ‌بازی» انجام می‌شد به این صورت که در آن گفته می‌شد «یک مرغ دارم پنج تا تخم می‌کنه.. چرا پنج تا.... پس چند تا...دو تا..»، دیگر بازی این شب «گل ‌یا پوچ» است.

برای حفظ فرهنگ ایرانی باید به گذشته‌ها بازگردیم

سلیمانی در ادامه در خصوص رواج تجملات به جای دورهمی‌های ساده در دنیای امروز، تصریح می‌کند: از حدود ۳۰ سال قبل آرام آرام سبک زندگی ایرانی تفاوت پیدا کرده است و مقوله چشم و هم چشمی رواج داده شده و مردم بیشتر از اینکه برای خودشان زندگی کنند برای دیگران زندگی می‌کنند و همین موضوع نمونه‌ای از خود بزرگ بینی است.

وی ادامه می‌دهد: فضای مجازی تمایل به تجملات را به طور فزاینده‌ای افزایش داده است و افراد تصور می‌کنند برای اینکه خودی نشان دهند باید فضای پر از تجملی فراهم کنند و این موضوع یک مشکل اخلاقی و روانی است.

پژوهشگر تاریخ قزوین عنوان می‌کند: همه انسان‌ها ذاتاً تمایل دارند که دیده شوند که شبکه‌های اجتماعی عکس‌محور این فضا را فراهم کرده و متأسفانه عموم درگیر پست کردن عکس‌هایی در اینستاگرام شده‌اند که درونیات خود را اقناع کنند.

وی بیان می‌کند: در گذشته اساساً نگاه‌هایی معطوف به چنین شبکه‌های مجازی وجود نداشت بلکه نگاه‌ها معطوف به زندگی، سادگی، صمیمیت و تعامل بود که در دنیای امروز به شدت کاهش پیدا کرده است در صورتی که این موارد در گذشته مظهر مناسبت‌هایی چون شب چله بود.

سلیمانی خاطرنشان می‌کند: در گذشته به جای اینکه افراد تلاش کنند مثل هم اکنون شب چله را به صورت فردی بگذرانند، در خانه مادربزرگ جمع می‌شدند و صمیمت و ارتباط عاطفی برقرار می‌شد.

وی بیان می‌کند: متأسفانه تغییر سبک زندگی دلایلی مختلفی دارد و یکی از دلایل آن شبکه‌های مجازی است که سبب شده وارد دوره‌ای شویم که ما را از خصوصیات ایرانی که مبتنی بر تعامل و ساده زیستی بود دور کند.

پژوهشگر تاریخ قزوین تصریح می‌کند: بقای خصویات ایرانی در مناسبت ملزم به موارد سازمان یافته است یکی از این موارد آن است که خانواده به شرح پیشینه سنت‌های ایرانی توجه کنند چراکه بدون این پیشینه ما هیچ هویتی نخواهیم داشت.

وی ادامه می‌دهد: اولویت بودن در کنار بزرگ‌ترها باید در فرهنگ ایرانی تا همیشه حفظ شود و اگر به این محوریت توجه شد سادگی صمیمت و احساسات فی مابین خانواده‌ها نیز حفظ خواهد شد چراکه برای حفظ فرهنگ ایرانی لاجرم باید به گذشته‌ها بازگردیم.

به گزارش ایسنا، حالا سال‌ها گذشته است و آن خانه قدیمی دیگر نیست، پدربزرگ از میان ما رفت و مادربزرگ چندسالی است تخت تک نفره گوشه خانه همدم او شده است، مزه فسنجان مادربزرگ هنوز زیر زبانم است، خاطره یلدا در خانه پر مهر مادربزرگ و پدربزرگ در خاطرم زنده است و به تکرار خاطرات خوب آن روزها که به صبح اولین روز زمستانی پیوند می‌خورد دلگرمم.

دورهمی شب یلدا در خانه مادربزرگ ما را به تمام روزهای سال پیش رو دلگرم می‌کرد چراکه یلدا در خانه مادربزرگ پیوندی بین نسل‌ها بود و به ما یادآوری می‌کرد که یک دقیقه بیشتر باهم بودن را باید جشن گرفت و قدر دانست.

انتهای پیام