هوش هیجانی، اصل مهم
به گزارش شفا آنلاین : ساناز فتوره‌چی، دکترای روانشناسی بالینیگفت: همان‌طور که بسیاری از ما می‌دانیم، هوش هیجانی یکی از عوامل بسیار مهم در حفظ سلامت روان است. داشتن هوش هیجانی بالاتر نه‌تنها روابط رضایت‌بخش‌تری را برای ما به همراه دارد، بلکه موجب ایجاد جامعه‌ای سالم‌تر می‌شود. اگر بخواهیم از چالش‌های مدیران صحبت کنیم، بدون شک یکی از مهم‌ترین مسائل آن‌ها استرس و اضطراب شدید است. تحقیقات نشان می‌دهد که بین ۵۰ تا ۷۰ درصد مدیران ایرانی سطح بالایی از استرس کاری را تجربه می‌کنند. این استرس‌ها اغلب در رفتارهای پرخاشگرانه بروز می‌یابد.
وی ادامه داد: مدیران به‌عنوان الگوهای سازمانی نقش مهمی در شکل‌دهی فرهنگ یک سازمان ایفا می‌کنند. اگر آن‌ها فاقد مهارت‌های هوش هیجانی باشند، این کمبود می‌تواند تأثیرات منفی گسترده‌ای بر جامعه داشته باشد. یکی از این تأثیرات، شکل‌گیری «جامعه‌ای عصبی» است. جامعه عصبی جامعه‌ای خشک و انعطاف‌ناپذیر است که در آن افراد نمی‌توانند استعدادها و پتانسیل‌های خود را شکوفا کنند. چنین جامعه‌ای مملو از پرخاشگری، رقابت ناسالم، و کمبود همدلی است. از آنجا که مدیریت شغلی پرتنش و با مسئولیت‌های سنگین است، نبود مهارت‌های تنظیم هیجان در مدیران می‌تواند آسیب‌زا باشد. برای مثال، مدیرانی که رفتارهای پرخاشگرانه دارند، ممکن است محیط کاری ناسالمی ایجاد کنند. این رفتارها به کارکنان منتقل می‌شود و آن‌ها به‌دلیل ناتوانی در بیان مستقیم احساسات ناخوشایند خود به مدیران، این احساسات را به خانواده یا اطرافیان منتقل می‌کنند. این پدیده که «مکانیزم جابجایی» نام دارد، باعث ایجاد چرخه‌ای معیوب از پرخاشگری و نارضایتی در جامعه می‌شود.
هیچ جامعه ای همیشه عالی نیست
وی افزود: در این میان، باورهای غلط نیز نقش مهمی در شکلگیری جامعه عصبی دارند. بهعنوان مثال، برخی افراد تصور میکنند که شادی با احساس گناه همراه است یا غم و اندوه آنها را به خدا نزدیکتر میکند. همچنین، جملات رایج و ظاهراً مثبت مانند «امیدوارم عالی باشی» که در محاورهها و فضای مجازی رواج دارند، میتوانند اثرات منفی داشته باشند. اگر افراد فکر کنند که همیشه باید «عالی» باشند، این باور غیرواقعگرایانه میتواند اضطراب و استرس آنها را افزایش دهد.
فتورهچی بیان کرد: ما باید نسبت به این جملات و باورهای نادرست آگاه باشیم و در انتخاب ورودیهای ذهنی خود دقت کنیم. پرورش تفکر انتقادی و بررسی صحت جملات و باورها، حتی اگر از افراد مشهور یا معتبر شنیده شوند، میتواند به بهبود فرهنگ و سلامت روان جامعه کمک کند.یکی از باورهای اشتباهی که در جامعه رواج دارد این است که احساسات ناخوشایند را بهعنوان چالشهای منفی مطلق میبینند، درحالیکه این احساسات نیز بخشی طبیعی از تجربه انسانی هستند و میتوانند نقش مثبتی در زندگی ما ایفا کنند. آمارها نشان میدهند که حدود ۶۰ درصد از کارکنان معتقدند محیط کاری استرسزا یا منفی تأثیر مستقیم و جدی بر سلامت روان آنها دارد. بنابراین، توجه به محیط کار و نقش مدیران ارشد در شکلدهی فرهنگ سازمانی بسیار حائز اهمیت است.
کاهش تاثیرات منفی در زندگی
وی گفت: یکی از راهکارهای مهم برای کاهش تأثیرات منفی چنین محیطهایی، زندگی آگاهانه و توجه به ورودیهای ذهنی است. ما باید از صبح تا شب به این نکته دقت کنیم که چه پیامهایی ناخودآگاه وارد ذهنمان میشوند. این پیامها ممکن است از تعامل با اطرافیان، شکایات و غرهای افراد، یا حتی جملات منفیای باشد که در محیط کاری یا خانوادگی میشنویم. وقتی این پیامها تکرار میشوند و ما نسبت به آنها آگاه نیستیم، در پایان روز احساس بدی خواهیم داشت بدون اینکه دلیل آن را بدانیم.
این روانشناس توصیه کرد: برای مدیریت این وضعیت، توصیه میشود که افراد ابتدا از خود شروع کنند. مدیریت ورودیهای ذهنی، شناخت احساسات، و تلاش برای تفکیک افکار منفی از واقعیت میتواند گام بزرگی برای بهبود حال روانی باشد. بهعنوان مثال، وقتی احساس منفی داریم، باید آن را بشناسیم، برای آن اسم بگذاریم، و به جای سرکوب آن، بررسی کنیم که این احساس از کجا آمده است. سپس، میتوانیم با روشهایی مثل تمرینهای مراقبه، تکنیکهای آرامسازی، یا حتی شناسایی و به چالش کشیدن افکار منفی، آن را مدیریت کنیم. همچنین شناخت هیجانات در بدن و محل بروز آنها میتواند به آگاهی ما کمک کند. برای مثال، احساس سنگینی در قفسه سینه یا انقباض در شکم ممکن است نشانههایی از اضطراب باشد. وقتی این نشانهها را شناسایی کنیم و نسبت به آنها آگاه باشیم، میتوانیم با استفاده از تکنیکهای روانشناختی و جسمانی، این هیجانات را مدیریت کنیم.
وی در نهایت خاطر نشان کرد: برای فاصله گرفتن از جامعه عصبی و نزدیک شدن به حال خوب، لازم است احساسات خود و دیگران را بشناسیم و بدانیم در موقعیتهای مختلف چگونه واکنش نشان دهیم. همانطور که ادویهها به غذای ما طعم میدهند، مدیریت درست احساسات نیز کیفیت روابط و زندگی ما را بهتر میکند. اگر این مهارت را یاد بگیریم، نهتنها حال فردی بهتری خواهیم داشت، بلکه به ایجاد جامعهای سالمتر و مثبتتر کمک میکنیم.