شناسهٔ خبر: 69767258 - سرویس اجتماعی
منبع: جوان | لینک خبر

از ولنجک تهران تا بلوار رجایی یاسوج

 در هفته گذشته دو حادثه جنایی روان جامعه را به شدت تحت‌تأثیر قرار داد. اولین حادثه روز سه‌شنبه ۲۲ آبان ماه در خیابان ساسان منطقه ولنجک اتفاق افتاد و در جریان آن وکیل دادگستری پس از قتل همسر و پسر نوجوانش با شلیک گلوله به زندگی خودش پایان داد

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: تا زمانی که ساختار قانونی کشور به ریشه‌های بروز خشونت توجه نکند و تلاش خود را برای پیشگیری از آن به کار نگیرد، خشونت مدام بازتولید خواهد شد. 
 در هفته گذشته دو حادثه جنایی روان جامعه را به شدت تحت‌تأثیر قرار داد. اولین حادثه روز سه‌شنبه ۲۲ آبان ماه در خیابان ساسان منطقه ولنجک اتفاق افتاد و در جریان آن وکیل دادگستری پس از قتل همسر و پسر نوجوانش با شلیک گلوله به زندگی خودش پایان داد. آن‌گونه که دختر خانواده به تیم جنایی اعلام کرده‌است، این خانواده به دلیل ورشکستگی سرپرست خانواده تصمیم به خودکشی جمعی گرفته بودند، اما دختر خانواده در آخرین لحظات تصمیم به ادامه زندگی می‌گیرد. 
پرونده دوم مربوط به حادثه‌ای است که منجر به قتل دکتر مسعود داوودی، متخصص قلب و عروق در شهرستان یاسوج شد. این حادثه شامگاه یک‌شنبه ۲۱ آبان ماه در خیابان شهید رجایی یاسوج اتفاق افتاد و در جریان آن دکتر داوودی پشت فرمان خودروی پژو ۲۰۶ خود با ضربات چاقو و شلیک گلوله به قتل رسید. عامل حادثه بعد از ارتکاب قتل با انتشار استوری به جرمش اعتراف کرد و ساعتی بعد هم بازداشت شد. متهم اعتراف کرده بود برادرش قبلاً بیمار مقتول بوده و به خاطر قصور پزشکی فوت شده‌است، برای همین دست به انتقام زده بود. آن‌گونه که معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج اعلام کرده‌است، پس از اعلام شکایت خانواده بیمار فوت شده، پزشک اورژانس به میزان ۱۸ درصد مقصر شناخته شد که رأی صادر شده پس از اعتراض در شیراز و تهران بررسی و متهم از اتهام خود تبرئه شد. 

 بحران در خانواده
روشن است بروز هر دو حادثه اشاره شده در هر جای جهان امکان بروز داشت، با این حال نباید به صرف ممکن بودن این اتفاق یا هر حادثه‌ای دیگر نسبت به چرایی آن و پیامد‌هایی که دامن جامعه را می‌گیرد، بی‌تفاوت بود. در مورد حادثه اول که جنایت علیه کانون خانواده آن هم به شکل فجیع اتفاق افتاد، حکایت از بحرانی بودن کانون‌های خانواده دارد؛ زوج‌هایی که با عشق زندگی خود را شروع می‌کنند، اما در میانه زندگی بحران چنان کانون‌های خانواده را هدف قرار می‌دهد که این گونه دست به رفتار‌های پرخطر می‌زنند. در وضعیت موجود آمار طلاق در بحرانی‌ترین وضعیت خود قرار دارد و دیگر کمتر خانواده‌ای دیده می‌شود که خود یا نزدیکانشان به این معضل مبتلا نشده باشند. این اتفاق در حالی شدت گرفته است که آموزه‌های دینی و اخلاقی توصیه به تحکیم بنیان‌های خانواده دارد، اما چه اتفاقی در بستر اجتماعی شکل‌گرفته است که آموزه‌های دینی و اخلاقی این گونه مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، به گونه‌ای‌که قبح طلاق در جامعه از بین برود و حرف از طلاق به عنوان اولین راه برای عبور از یک معضل خانوادگی مطرح شود. 

 ضرورت مداخله در بحران
 معضل مهم‌تر، اما شدت گرفتن خشونت در خانواده‌ها است که به بروز جرائم و آسیب‌های بیشتری منجر می‌شود. اعتیاد عضوی از خانواده در موارد بسیاری منجر به شکل گیری پرونده‌های قتل می‌شود. قتل مادر، پدر، خواهر و برادر و خودکشی‌های خانوادگی از جمله اتفاق‌هایی است که نسبت به دهه‌های قبل شدت بیشتری گرفته است، بنابراین بروز این خشونت‌ها درحالی شدت می‌گیرد که انگیزه‌ای برای مداخلات در این بحران‌ها دیده نمی‌شود. اگر ساختار قانونی با بدنه اجتماعی در ارتباط بود، به خوبی متوجه می‌شد کانون‌های خانواده نسبت به دهه‌های گذشته با معضلات بسیاری مواجه شده است که عمده آن متأثر از بحران‌های اقتصادی است که سبب بالا رفتن سن ازدواج و تولید خشونت در خانواده شده‌است، در حالی که اگر وضعیت اقتصادی تا این حد شکننده نبود، خانواده‌های ایرانی مثل چهار دهه گذشته از پویایی و شادابی برخوردار بود و نیازی به تبلیغ برای افزایش جمعیت هم نبود. 

 سابقه خشونت علیه پزشک قلب
در مورد حادثه دوم هم که منجر به قتل دکتر داوودی شد، فرد مرتکب با توجه به گزارش‌هایی که از وضعیت وی اعلام شده‌است، روشن است متهم فردی شرور است که به خود جرئت می‌دهد کادر درمان را به قتل تهدید و در یک مورد آن را عملی کند. با این حال نباید نسبت به انگیزه‌ای که منجر به عمل مجرمانه شده‌است بی‌تفاوت ماند. روشن است متهم بعد از سپری شدن تحقیقات و انجام تشریفات قانونی مجازات می‌شود، اما باید در نظر داشت که گاهی تولید خشونت از سوی افراد با رفتار‌های دیگران در ارتباط است. قتل دکتر داوودی به دست خانواده بیمار، اولین اتفاقی نیست که روی داده است. 

 قتل دکتر سرابی
ساعت ۱۹:۳۰ چهارشنبه ۳۱ شهریورماه ۸۹ دکتر سرابی، متخصص قلب و استاد دانشگاه در مقابل مطب خود در میدان ۵۳ نارمک با شلیک گلوله هدف قرار گرفت و به قتل رسید. بررسی‌های پلیس نشان داد که عامل قتل سجاد کریمی نام دارد که تحت تعقیب قرار گرفت و دستگیر شد. سجاد دانشجوی رشته حقوق بود و در جریان بازجویی‌ها گفت که مادرش بیمار دکتر سرابی بوده و قصور پزشکی او منجر به مرگ مادرش شده است. متهم گفت: من و مادرم برای دیدن خواهرم از شهرستان به تهران آمدیم که شبانه حال مادرم بد شد و او را به بیمارستانی در بلوار کشاورز بردیم دکتر سرابی گفت مادرم باید آنژیو شود. مادرم سابقه بیماری قلبی داشت و پزشکان به ما گفته بودند او به هیچ عنوان نباید آنژیو شود، اما با اصرار دکتر سرابی مادرم آنژیو شد و به کما رفت. من به دکتر سرابی گفتم تا زمانی که مادرم نفس می‌کشد، تو هم نفس خواهی کشید و این گونه بود که بعد از فوت مادرم او را به قتل رساندم و پدرم هم در جریان دستگیری من با شلیک پلیس کشته شد. سجاد بعد از کامل شدن تحقیقات به قصاص در ملأ‌عام محکوم و حکم سحرگاه ۲۹ شهریورماه سال ۱۳۹۰ در میدان نارمک و در ملأ عام اجرا شد، اما اجرای حکم قصاص متهم نیز نتوانست مانعی برای پیشگیری از این عمل مجرمانه شود. 

 ریشه‌های خشونت رشد می‌کنند 
 در حال حاضر شکایت‌های بسیاری در دادسرا‌های جرائم پزشکی علیه کادر درمان اعلام می‌شود، بنابراین بدیهی است در میان شکایت‌های مطرح شده در مواردی هم شاکیان دست به رفتاری پرخطر بزنند از جمله اینکه سال گذشته محمد‌رضا خردمند، معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی از افزایش ۳۰ درصدی شکایت‌ها در این حوزه نسبت به سال قبل از آن خبر داده و گفته بود مجموعاً ۳۱ مورد محرومیت کشوری از طبابت داشتیم که تنها یک مورد آن مادام‌العمر بوده و مابقی از شش ماه به بالا بوده‌است. فارغ از اظهار‌نظر معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی باید درنظر داشت بسیاری از شاکیان از کادر درمان به دلیل معضلاتی که در جریان طرح شکایت مطرح می‌شود و روند طولانی دادرسی یا بالابودن طرح شکایت در کمیسیون‌های تخصصی اساساً قید شکایت را می‌زنند، با این حال همان گونه که شعار جامعه پزشکی تأکید بر پیشگیری بهتر از درمان است، توجه به این شعار در بروز اتفاق‌هایی که منجر به خشونت می‌شود هم مصداق دارد.