شناسهٔ خبر: 68059443 - سرویس استانی
منبع: ایسنا | لینک خبر

روایت یک جا مانده از المپیک

پریسا زنگنه منش

حداقل هفت سال متوالی تلاش کرد تا در مردادماه ۱۴۰۳ مسافر المپیک پاریس باشد؛ شرایط خوب پیش رفت از کسب چندین مدال جهانی تا انگیزه فراوان و آمادگی خوب برای رقم زدن افتخاری دیگر اما یک لغزش کافی بود تا آرزوی بچگی‌اش محقق نشود و رویایش لا به لای صفحات وزنه‌برداری در جهانی تایلند گم شود.

صاحب‌خبر -

رضا دهدار، وزنه‌برداری را از کودکی و در حالی که اصلا علاقه‌ای به این رشته نداشت با اصرارهای فراوان پدرش شروع کرد. اما کم کم صفحات آهنی و میله هالتر جزو مهمی از زندگی او شدند و حضور در المپیک از همان کودکی رویای او شد.

به گزارش ایسنا، در حالی که دهدار حدود سه سال، سخت برای المپیکی شدن تمرین می‌کرد و در این سال ها نیز طلای دوضرب و مدال برنز مجموع مسابقات قهرمانی وزنه‌برداری جهان ۲۰۱۹ و نیز مدال طلای یک‌ضرب و نقره مجموع در رقابت‌های قهرمانی ۲۰۲۲ جهانی را به کارنامه افتخارات خود اضافه کرده بود، در آخرین گزینشی المپیک در فروردین ماه ۱۴۰۳ این فرصت بزرگ را برای تثبیت حضور خود در پاریس از دست داد.

روایت یک جا مانده از المپیک

رضا در جهانی تایلند، حرکت یک ضرب را مقتدرانه شروع کرد و حتی در سومین حرکت توانست بیش تر از رکورد شخصی خود ثبت کند که لبخند او پس از این مهم، نشان از آمادگی خوبش برای رسیدن به المپیک بود. در ادامه همه منتظر موفقیت دهدار در دوضرب بودند؛ دهدار ۲۰۷ کیلوگرم را راحت بالای سر برد و در حالی که می توانست در دومین حرکت خود با ثبت وزنه ۲۱۴ کیلوگرمی خیالش را از بابت ماندن در جمع ۱۰ نفر دسته ۱۰۲ کیلوگرم برای رسیدن به المپیک راحت کند، ناباورانه این وزنه را انداخت. او در سومین حرکت هم تعادلش بر هم خورد و در ثبت این رکورد ناکام بود تا تایلند پایان رویای کودکی رضا باشد.

۱۹ مردادماه کار نمایندگان وزنه برداری ایران در المپیک پاریس آغاز می شود و همین موضوع بهانه ای شد که به سالن وزنه برداری رامهرمز برویم و با دهدار یک جا مانده بزرگ از المپیک پاریس گفت و گویی داشته باشیم.

وارد ورزشگاه تختی رامهرمز می شویم و به سالن پهلوان امان الله راهدار(به نام پدربزرگ رضا دهدار) می رسیم؛ درب آهنی کوچکی دارد و شاید اگر تابلویش حاکی از سالن وزنه برداری نبود، هرگز نمی شد باور کرد که این جا همان سالنی است که قهرمان جهان تحویل داده است. سالن آنقدر کوچک و گرم است که انگار نفس آدم بند می آید و نمی توان تصور کرد که در همین سالن خیلی کوچک، ۱۵ علاقه مند به وزنه برداری سخت همچنان پا به پای رضا دهدار برای افتخارآفرینی تلاش می‌کنند.

در ادامه گفت و گوی ایسنا را با رضا دهدار می خوانید:

روایت یک جا مانده از المپیک

یک لغزش و پایان رویای المپیک

پیش از اعزام به تایلند تمام شرایط خوب بود. روز مسابقه نیز شرایط در یک ضرب برای من بسیار خوب پیش رفت و رکوردی را زدم که تاکنون هیچ وقت موفق به ثبت آن نشده بود اما در دوضرب که شگرد من بود ضربه خوردم و صد درصد هم خودم مقصر بودم. کادرفنی به ویژه آقای نواب نصیرشلال واقعا برای من زحمت کشید. در آن مدت نیز طبق تجربیات آقای نصیرشلال و خودم پیش رفته بودم و همین نیز باعث شد در دوضرب فوق العاده ظاهر شوم و فقط یک اشتباه کوچک تکنیکی باعث شد نتوانم وزنه ۲۱۴ کیلوگرمی را برای دو بار مهار کنم و در عین ناباوری سهمیه المپیک را از دست دادم. همیشه فکر می کردم شاید یک روز در یک ضرب جا بمانم و هرگز فکر نمی کردم در حساس ترین روز زندگی ام در دوضرب که شگردم بودم، ضربه بخورد .

دو ماه تلخ

بعد از این که از تایلند برگشتم، من و خانواده ام دو ماه خیلی سخت و بدی داشتم اما توانستم مجددا سرپا شوم و مجددا تمریناتم را شروع کنم. همه از من حمایت کردند و حتی در این مدت صحبت های زیادی با نواب نصیر شلال سرمربی تیم ملی داشتم و تلاش می کنم خودم را به مسابقات جهانی بحرین برسانم.

حرف‌هایی تامل برانگیز در حد یک کلاس درس

هیچ وقت برای من پیش نیامده بود که دو ماه وزنه برداری را کنار بگذارم. در این دوماه که شرایط روحی روانی خوبی نداشتم و شرایط به صورتی بود که از نظر زمان و تغذیه آزاد بودم احساسم بر این بود زندگی همین است که هر موقع دوست داشته باشی بخوابی و بیدار شوی و تفریح کنی و من مدتی همین روال را دنبال می کردم اما متوجه شدم زندگی این نیست و پایان این داستان اصل قشنگ نیست. من به نوعی احساس کردم اگر انسان هدف نداشته باشد یک فرد مُرده است و من این مُردگی را داشتم حس می‌کردم و احساس افسردگی بسیاری داشتم. در نهایت متوجه شدم با همین ورزش است که می توانم خودم را زنده نگه دارم. می دانم در ادامه هم کار سختی دارم و چه دردها و عذاب هایی را مجددا  باید تحمل کنم اما در این دو ماه که از هر نظر آزاد بودم احساسم بر این بود زندگی بسیار ارزشمند است و به این دنیا نیامده ایم که عمرمان را به بطالت بگذارنیم و هیچ چیزی با ارزش تر از داشتن هدف نیست و همین ها باعث شد به خودم بیایم. به هر حال این دو ماه تلنگر بسیار خوبی بود که اگرچه به المپیک پاریس نرسیدم اما توانستم متوجه شوم که باید با هدف ادامه دهم و تمرین کنم و مجددا برای کشورم افتخارآفرینی کنم.

روایت یک جا مانده از المپیک

داستان آن همه اشک

پس از این که سهمیه المپیک را در جهانی تایلند از دست دادم، اصلا روی زمین نبودم و فشار روحی زیادی را تحمل می کردم؛ در لحظه پس از ناکامی تمام سختی ها و فشارهایی که در باشگاه رامهرمز بدون هیچ امکانات و توجهی تمرین می کردم و تا چه اندازه خودم، خانواده ام و محسن بهمئی مربی ام و کادرفنی تیم ملی زحمت کشیدند، جلوی چشمانم آمدند و گریه می کردم و دوست نداشتم باور کنم المپیک را از دست داده ام. اما واقعیت این است که زندگی همین است و برد و باخت دارد و اکنون واقعا با این قضیه کنار آمده ام. به هر حال نمی دانم چرا آن فیلم گرفته شد و وقتی آن را دیدم بسیار ناراحت شدم. فیلم توسط خبرنگار فدراسیون گرفته شده بود و حتی به او گفتم نباید این کار انجام می شد چون می دانستم با دیدن این صحنه ها تا چه اندازه پدر و مادرم ناراحت می شوند که به همین صورت هم شده بود. حتی خیلی از مردم هم ناراحت شده بودند.

درسی که رضا از نواب گرفت

تلاش می کنم پرقدرت برگردم اما دوست ندارم مثل قبلا استرس زیادی به خودم، خانواده ام و زندگی ام وارد کنم. تلاش می کنم و ان شاءالله هر چه خیر باشد در این مسیر برای من رقم بخورد. نواب نصیر شلال حرف خوبی در تایلند به من گفت و عنوان کرد تو تمام زندگی ات وزنه برداری شده، در صورتی که اشتباه است. باید از ۱۰۰ درصد زندگی ۱۰ تا ۲۰ درصد آن ورزش باشد و ۸۰ تا ۹۰ درصد آن باید برای کسب تجربه در بیرون از دنیای وزنه برداری باشد و به فکر ساختن آینده ات باشی. اکنون نیز من می خواهم این کار را انجام دهم و به حرف ایشان رسیده ام و می خواهم در ادامه با دغدغه فکری و استرس کمتر، ورزش ام را ادامه دهم.

روایت یک جا مانده از المپیک

رد یک حاشیه در ناکامی تایلند

پس از این سهمیه را از دست دادم، برخی انتقاد کردند که باید نواب نصیرشلال در حرکت اول دوضرب، وزنه بیشتری را برای من انتخاب می کرد که اگر آن موقع سه حرکت را نمی توانستم بالای سر ببرم و عذاب بیشتری را متحمل می شدم. پس انتخاب وزنه ۲۰۸ کیلوگرمی برای حرکت اول خوب بود تا بتوانم از نظر روحی وارد جدول رقابت ها شوم. در ادامه هم دو فرصت برای وزنه برداری مثل من در آن سطح کافی بود و خودم نتواستم استفاده درستی ها از فرصت هایم داشته باشم.

پیش‌بینی دهدار برای جوادی و داوودی در المپیک

خوشبختانه مصطفی جوادی و علی داوودی نمایندگان ایران در وزنه برداری المپیک هستند؛ تا آنجا من اطلاع دارم این دو جوان به همراه کادرفنی واقعا زحمت کشیده اند و برای تیم ملی آرزوی موفقیت دارم. البته جوادی و داوودی کار سختی در پاریس دارند اما مهم این است که هر دو آنها توان ایستادن روی سکوی المپیک را دارند. وزنه برداری قابل پیش بینی نیست ولی هر دو وزنه بردار تیم ملی شانس کسب مدال هستند و امیدوارم با مدال برگردند و جواب زحمات خودشان، خانواده ها و کادرفنی را بدهند.

نَه به وزنه‌برداری

اگر به سال های دور که پدرم به زور من را وارد این رشته کرد برگردم، وزنه برداری را انتخاب نمی کنم. وزنه برداری رشته واقعا سختی است. من سعی می کنم فشارهایی که متحمل می شوم را خیلی بروز ندهم ولی وزنه بردارانی که سال ها تمرین می کنند می دانند این رشته چقدر سخت است و صبر و حوصله زیادی می خواهد. البته به این رشته علاقه دارم و اگر علاقه ای وجود نداشت اکنون در سالن وزنه برداری نبودم. اما حقیقت این است دوست داشتم در رشته ای فعالیت کنم که کمتر عذاب می کشیدم. ما فقط در باشگاه عذاب نمی کشیم و وقتی هم به خانه می رویم این شرایط به خاطر دردهای بدنی ادامه دارد. حتی گاهی برای من پیش آمده که توان خوردن یک لیوان آب را هم ندارم و باید از خانواده ام کمک بگیرم. واقعا دوست ندارم این روزها را تجربه کنم. البته پس از ۱۷ سال فعالیت در وزنه برداری روحم قوی شده است و می خواهم با ذهن آرام تری وزنه برداری را ادامه دهم. مسئولان کشور هم آن طور که باید به وزنه برداری اهمیت نمی دهند. ویدئویی از جوادی و داوودی پیرامون حقوق هایی که برای آن ها در نظر گرفته بودند را دیدم که واقعا ناچیز بود و این موارد در روحیه ورزشکار تاثیر می گذارد. وزنه بردار با خودش می گوید روزانه ۳۰ تن وزنه جا به جا می کنم اما نسبت به آنچه باید به ما تعلق بگیرد حق مان ضایع می شود و اهمیت نمی دهند. آدم در چنین شرایطی دلسرد می شود و تنها یک روحیه جنگنده و غیرت ایرانی باعث می شود که وزنه برداران به فعالیت خود ادامه دهند و بی مهری ها را تحمل کند.

یک قدردانی

در چند سالی که در وزنه برداری فعالیت دارم تنها مسئولی که واقعا حامی من بود آقای رستم گردونی شهردار محترم رامهرمز است. من کارمند شهرداری هستم و ایشان در سه سال اخیر همه جوره به من کمک کرده و با همکاری هایی که داشته است باعث شده من با دغدغه فکری کمتری فعالیت کنم که جا دارد تشکر ویژه ای از ایشان داشته باشم. امیدوارم نه تنها در رامهرمز، بلکه در کشور چنین مسئولان داشته باشیم که دلسوز ورزشکاران باشند.

روایت یک جا مانده از المپیک

پدر رضا دهدار ناکامی پسرش در جام جهانی تایلند و نرسیدن به سهمیه المپیک را تلخ‌ترین روزِ زندگی‌اش می‌داند. او می‌گوید فکر نمی‌کنم دیگر تلخ‌تر از این هم باشد؛ در ادامه نیز گفت و گوی ایسنا را با محسن دهدار که از پیشکسوتان وزنه‌برداری خوزستان نیز محسوب می شود، می خوانید.

از کتک خوردن تا فال نیک نرفتن رضا به المپیک

از بچگی رضا را به زور و کتک به وزنه برداری آوردم و علاقه ای به این رشته نداشت اما کم کم به وزنه برداری علاقه مند شد و از همان موقع باتوجه به اهدافی که برای او برنامه ریزی کرده بودیم تمام تلاش ما فراهم کردن شرایط مناسب برای رضا بود. در این سال ها به صورتی کار کردیم که حتی اقوام نزدیک هم می دانند وزنه برداری چه نقاط ضعف و قوتی دارد.

شرایط تمرینی رضا چه در رامهرمز و چه در اردوهای تیم ملی برای حضور در آخرین گزینشی بسیار خوب بود و حتی بیش از صد درصد آمادگی داشت اما گویا همه چیز دست به دست هم داد که رضا در المپیک پاریس نباشد که البته این موضوع را به فال نیک می گیریم. معتقدم کار نشد خیری در آن است و شاید حالا که المپیکی نشده با جدیت بیشتری تمرین کند و شاید هم المپیک می رفت و مدال نمی گرفت و در المپیک بعدی به مدال خوشرنگ دست پیدا کند.

روز تلخ پدر

ناکامی رضا در جام جهانی تایلند یکی از تلخ ترین روزهای زندگی ام بود و البته بیشتر به خاطر خود رضا ناراحت بودم، زیرا در این سال ها زجرها و خستگی زیادی کشیده بود و  برای رفتن به المپیک بسیار آرزو داشت. در این ۱۵ سال هر کسی از من سوال می کرد که آرزویت چیست؟ می گفتم آرزوی من کسب مدال المپیک رضا است و بعد از آن دیگر آرزویی ندارم اما نشد. به هر حال روزی که پسرم در جهانی تایلند روی تخته رفت و ناموفق بود روز خیلی سخت بود و فکر نکنم هیچ وقت این روز را فراموش کنم.

رضا ادامه می‌دهد

رضا برخلاف این که می‌گفت احتمالا وزنه برداری را کنار می گذارم، مدتی است که مجددا تمرین می کند. البته هنوز هم تردید دارد و می گوید تا جایی که توان دارم و بدنم به من اجازه می‌دهد ادامه می‌دهم.

روایت یک جا مانده از المپیک

در این سال ها که رضا دهدار سخت برای رسیدن به المپیک تلاش می‌کرد، یکی از برگ‌های برنده او در موفقیت‌هایش در دو مسابقه جهانی که منجر به کسب چهار مدال شد، محسن بهمئی مربی دهدار در شهرستان رامهرمز است. در ادامه روایت این مربی را درباره نرسیدن دهدار به المپیک می‌خوانید.

روز مسابقه

رضا برای آخرین گزینشی در تایلند هم در رامهرمز و هم در اردوی تیم ملی بسیار خوب کار کرده بود. فکر می کنم در آخرین اردوی تیم ملی اگر خودم کنار رضا بودم شاید بهتر عمل می کرد. البته همیشه با هم در ارتباط بودیم. بدن او برای جهانی تایلند خوب بود و حتی رکورد شخصی اش را هم در یک ضرب شکست و هرگز از دست رفتن سهمیه را برای رضا متصور نبودم؛ در دوضرب از نظر بدنی کم نیاورد اما در قیچی و پرتاب کمی عجله کرد و در نهایت پس از این که وزنه دوم را انداخت استرس باعث شد نتواند در حرکت سوم نیز موفق کار کند و ناکام ماند.

رضا ربات نبود

اگر به سال ۹۷ برگردیم که رضا به اردوی تیم ملی دعوت شد باید بگویم در آن سال ها واقعا رضا را با کمبود امکانات و با دو سه سال سخت به سطح رقابت در جهان رساندیم و توانست به مدال هم برسد. قهرمانی سخت است اما حفظ آن سخت تر است. وقتی ورزشکاری مدال جهانی می گیرد برای حفظ آن باید شرایط مختلفی دست به دست هم بدهد زیرا رقبا هیچ وقت دست از تلاش بر نمی دارند، ضمن این که به خوبی هم از سوی مسئولان شان حمایت می شوند.

علاوه بر مسائل فنی، مسائل بیرون از ورزش هم در عملکرد یک ورزشکار تاثیر دارد؛ ورزشکاری مثل رضا که ۲۰ سال است در رشته وزنه برداری فعالیت می کند، آن هم در حالی که کار با آهن واقعا سخت است برای این که بتواند به مدال جهانی برسد باید از آینده اش اطمینان خاطر داشته باشد. در این سال ها خیلی ها وارد رشته وزنه برداری شدند اما هرگز نتوانستند به تیم ملی برسد و این رشته را کنار گذاشتند. بارها گفته ام وقتی ورزشکاری مدال جهانی کسب می کند اما حمایتی از آن نمی شود، نوجوان و جوانی هم که می خواهد در ورزش فعالیت کند چنین مواردی را ببیند، پشیمان می شود. من در این مدت ساعت های زیادی را با رضا بودم و همیشه به او تاکید داشتم هدف ما چیز دیگری است و نباید به حمایت نشدن ها فکر کنی و البته او هم خودش یک ورزشکار بی حاشیه است و فقط تمرکزش روی تمریناتش بود.

روایت یک جا مانده از المپیک

در هر صورت معتقدم مسائل این چنینی به مرور روی رضا تاثیر گذاشت و حمایت نکردن ها تاثیر خود را نشان داد زیرا رضا هم انسان است و ربات نیست. سال ۲۰۱۹ که رضا مدال جهانی گرفت، مجلس تصویب کرد که به قهرمانان جهانی از طرف مسکن و شهرسازی، زمینی اهدا شود اما هنوز این مهم رقم نخورده است. پس چه روحیه ای برای ورزشکار باقی می ماند؟ در حالی که در همان سال ها رضا روزی چهار جلسه تمرین می کرد و توانست در ۲۰۱۹ به طلای جهانی برسد. اما وقتی فشار زیادی تحمل می کنی و مدال هم کسب می کنی اما بعد از آن می بینی حمایت نمی شوی، بسیار سخت است بازهم آن فشارها را برای سخت تمرین کردن متحمل شوی.

به خاطر زجرهایت ادامه بده

رضا مدتی است که مجددا تمرین می کند و همه چیز را بر عهده خود او گذاشته ام؛ فقط به او گفتم به خاطر سال ها زحمتی که برای تو کشیده شده و خودت این همه زجر کشیده ای وقتی می توانی هنوز ادامه دهی پس چرا این رشته را کنار بگذاری و فعلا هم تمرین می کند تا آمادگی اش را حفظ کند.

روایت یک جا مانده از المپیک

نوجوانان و جوانان زیادی در کنار رضا دهدار در سالن وزنه‌برداری رامهرمز رشد کرده‌اند و اکنون از آینده‌های این رشته المپیکی هستند. محمد ممبینی و متین نصیری نیز روزی را که دهدار حضور در المپیک را از دست داد، روایت می‌کنند.

اشک در سالن وزنه‌برداری رامهرمز

محمد: آقا رضا را برای موفقیت در جهانی تایلند کاملا آماده می دیدیم. وقتی نتواست به سهمیه المپیک برسد آنقدر برای ما ناراحت کنند بود که حتی گریه مان گرفت زیرا می دیدیم که در همین سالن رامهرمز چقدر شبانه روزی برای المپیکی شدن زحمت می کشید.

روایت یک جا مانده از المپیک

از دست رفتن المپیک باورکردنی نبود

متین: روز مسابقه آقا رضا، همه در همین سالن جمع شده بودیم تا مسابقه را با هم ببینیم. ما او را المپیک رفته حساب می‌کردیم ولی وقتی شرایط در حرکت دوضرب به صورتی پیش رفت که آقای دهدار سهمیه را از دست داد اصلا باور نمی‌کردیم. همه در سالن ناراحت بودند اما باید بپذیریم ورزش برد و باخت دارد.

انتهای پیام