علامه حلی بزرگترین دانشمند شیعه در قرنهای هفتم و هشتم هجری و از شخصیتهای بسیار برجسته جهان اسلام است که علمای بزرگ شیعه و سنی به مقام والای علمی وی اعتراف کردهاند. ایشان کتابهای پرشماری در زمینههای گوناگون علوم اسلامی نوشته که برخی از آنها امروز هم جزو کتب مرجع حوزههای علمیه و محل رجوع فقهاست. یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین اقدامات علامه، گسترش تشیع در ایران است. به مناسبت 21 محرم، سالروز درگذشت علامه حلی در این زمینه با حجتالاسلام دکتر غلامحسن محرمی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مدیر گروه تاریخ دانشنامه قرآن این پژوهشگاه گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید. این استاد دانشگاه، پژوهشهای بسیاری را در زمینه تاریخ تشیع در کارنامه علمی خود دارد که ازجمله آنها میتوان به کتابهای «تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت صغری»، «نقش ائمه(ع) در شکلگیری و توسعه تمدن اسلامی» و «جلوههای اعجاز معصومین(ع)» اشاره کرد.
گفتوگو را با مروری کوتاه بر زندگی، شخصیت و مقام علمی علامه حلی آغاز کنیم.
جمالالدین ابومنصور، حسین بن یوسف بن مطهر حلی معروف به علامه حلی، در سال648 هجری قمری در حله عراق متولد شد. وی نزد پدرش که یکی از متکلمان علم اصول در حله بود و دایی خود، محقق حلی و بعدها نزد استادانی دیگر همچون خواجه نصیرالدین طوسی، علوم زمانش را فراگرفت و در سن بسیار کم و پیش از بلوغ به درجه اجتهاد رسید. علامه در همان سن به دلیل علم و فضل فراوان به جمالالدین شهرت یافت. همچنین لقب آیتالله برای نخستین بار در مورد ایشان به کار رفته است. ایشان به همه علوم و دانشهای زمانش مثل فقه، حدیث، کلام، فلسفه، منطق و حتی ریاضیات و هندسه تسلط داشت و در سن جوانی پس از فوت محقق حلی به مقام مرجعیت تقلید شیعیان رسید. شهید مرتضی مطهری علامه حلی را نخستین فردی میداند که در فقه شیعه از واژه مجتهد (به معنای امروز) استفاده کرده است. مقام علمی وی به درجهای است که محدث نوری در کتاب «مستدرک وسائل شیعه» علامه حلی را اقیانوس علوم و غواص فضائل و حکمتها میداند که مانند ماه شب چهارده در میان ستارگان علمی میدرخشد. از علامه حلی کرامات زیادی هم نقل شده که ازجمله آنها میتوان به دیدار با امام زمان(عج) اشاره کرد.
علامه حلی در حدود سال 705هجری به دعوت اولجایتو، خان مغول به ایران آمد. علامه تا سال مرگ سلطان در ایران بود و پس از آن در سال 716 قمری به زادگاهش حله بازگشت و 21 محرم 726 قمری در همین شهر از دنیا رفت و در نجف اشرف، حرم امیرالمؤمنین(ع) به خاک سپرده شد.
علامه حلی را یکی از علمایی دانستهاند که بیشترین تأثیر را در حیات علمی شیعه از قرن هفتم هجری تا امروز داشته است. از کتابها و فعالیتهای علمی ایشان در این زمینه برایمان بگویید.
علامه در زمینههای گوناگون علوم اسلامی مانند فقه، اصول، کلام، حدیث، تفسیر، رجال، فلسفه، منطق و... کتابهای پرشماری نوشته که برخی از آنها امروز هم جزو کتب مرجع هستند؛ یکی از جنبههای متمایز کتابهای علامه این است سه سطح مبتدی، متوسط و عالی را شامل میشود. یعنی نه تنها مبتدیان بلکه حتی مجتهدان بزرگ شیعه تا امروز از کتابهای فقهی ایشان بینیاز نیستند و هر که میخواهد استنباط و فقاهت کند به کتابهای ایشان رجوع میکند. مثل کتابهای «منتهی المطلب فی تحقیق المذهب»، «مختلف الشیعه» و «نهج الحق الکشف والصدق» که هنوز هم محل رجوع فقهای شیعه است. کتابهای کلامی ایشان تأثیرات بسیار زیادی در حوزههای علمیه و دیگر عرصههای علمی داشته است. کتابهای «باب حادی العشر» و «شرح تدریس» ایشان امروز جزو کتابهای درسی حوزههای علمیه هستند.
علامه نقش مهمی در گسترش و پیشرفت کلام شیعی داشت و کلام اسلامی در زمان ایشان تغییر بسیاری پیدا کرد و به حالت فلسفی درآمد. ایشان در زمینه کلامی تأکید بر حجیت عقل داشت. یکی از مهمترین و محوریترین کتابهای کلامی ایشان «منهاج الکرامه» است. این کتاب درباره امامت است و به حدی کتاب بزرگ و احتجاجی است که ابن تیمیه در نقد و رد آن، کتاب «منهاج السنه» را نوشته است.
از دیگر فعالیتهای علمی ایشان میتوان به تأسیس چند مدرسه و تربیت شاگردان بسیار اشاره کرد که برخی از آنها مانند «فخر المحققین»، «قطبالدین رازی» و «عزالدین محمد آملی» از دانشمندان بزرگ شیعه هستند.
علامه حلی در گسترش تشیع در سرزمین ایران چه نقشی داشت و چه خدمات فرهنگی و اجتماعی در این زمینه انجام داد؟
شاید بتوان گفت از میان علما علامه حلی بیشترین تأثیر را در گسترش تشیع در ایران داشته است. ایشان به دعوت اولجایتو، شاه ایلخانی مغول، برای حل مشکلی شرعی وی به ایران آمد و پس از حل مشکل شاه به دعوت او در مناظره با فقهای مذاهب اهل سنت شرکت کرد و پیروز شد. این مناظرات درباره حقانیت اهلبیت(ع) و ولایت امیرالمؤمنین(ع) بود که گویا در پایان این مناظره، عالم بزرگ اهل سنت، عبدالملک مراغی شافعی به درستی سخنان علامه در مورد حقانیت اهل بیت(ع) اقرار میکند.
در پی آن، شاه مغول مذهبش را از سنی به شیعه و نامش را به سلطان محمد خدابنده تغییر داد. تأثیر او بر شاه مغول به حدی بود که وی مذهب رسمی ایران را تشیع اعلام و برای گسترش تشیع در این سرزمین تلاش بسیاری کرد. اعلامیه این شاه مغول برای کارکنان لشکری و کشوریاش در منابع مختلف مثل «تاریخ تشیع» از رسول جعفریان و کتاب تاریخ تشیع بنده آمده است. شاه در این اعلامیه، مذهب خود را تشیع میداند و تمام عقاید حقه شیعی را میشمرد و میگوید: اجباری در پذیرفتن آیین تشیع نیست ولی اگر کارکنان دولتی میخواهند در منصب خود باقی بمانند باید شیعه شوند. حتی در سکهها نام دوازده امام(ع) حک میشود. الان در معماری و حکاکیهای گنبد و مقبره سلطانیه که آرامگاه سلطان محمد خدابنده است و در نزدیکی زنجان قرار دارد نام امامان شیعه را میتوان دید. پس از اعلام رسمی مذهب شیعه و دیگر اقدمات سلطان، از آنجا که «الناس علی دین ملوکهم» تشیع در ایران گسترش مییابد.
همانطور که پیش از این گفتم یکی از اقدامات علمی علامه تأسیس مدارس علمیه بود. یکی از این مدارس در سلطانیه، پایتخت کشور قرار داشت. همچنین ایشان مدرسهای سیار را تأسیس و در آنجا طلاب علوم دینی را با توجه به آموزههای تشیع تربیت کرد. این مدرسه در سراسر کشور حرکت میکرد و طلاب جوان آن به هر شهری که میرسیدند، پراکنده شده و بر منابر برای مردم سخنرانی میکردند. از آنجایی که این مدرسه حکومتی بود مردم به طلاب آن توجه ویژهای داشتند و در منابرشان شرکت میکردند و آموزههای شیعه را فرامیگرفتند. در واقع علامه حلی تشکیلات فرهنگی و اجتماعی بسیار گستردهای را برای ترویج تشیع تشکیل داده بود و در نتیجه آن بیشتر مردم ایران شیعه شدند.
خبرنگار: زهرا دلپذیر