شناسهٔ خبر: 67653800 - سرویس فرهنگی
منبع: ایبنا | لینک خبر

عاشورا از دریچه عرفان اجتماعی در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام رودگر -۱

عارف قیام لله می‌کند

عضو هیئت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: اوج عرفان اجتماعی در منزل سوم و چهارم عرفان و یا اسفار سوم و یا چهارم است. عارف در عرفان اسلامی هم درد خدا دارد و هم درد خلق خدا دارد. عارف قیام لله می‌کند. این قیام لله او ممکن است درون‌گرایانه، برونگرایانه یا درونگرایانه برون‌نگر باشد که این شقّ سوم خیلی مهم است.

صاحب‌خبر -

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدمحسن راحمی: «عرفان اجتماعی در نهضت حسینی» نوشتۀ حجت‌الاسلام محمدجواد رودگر، کتاب شایسته تقدیر دومین دوسالانه کتاب عاشورا در رشته تحلیل و تبیین عاشورا است. این تحقیق با تحلیل و تعلیل فعل معصوم (ع) و مجموعه رخدادهای خرد و کلان واقعه عاشورا و نهضت کربلا از زاویه عرفان اجتماعی، نگاه بدیعی به قیام امام حسین (ع) را طرح و آن را بررسی می‌کند. با حجت‌الاسلام محمدجواد رودگر، مولف این اثر و عضو هیئت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت‌وگویی را درباره این کتاب انجام دادیم که در ادامه خواهید خواند.

شما برای کتاب‌تان عنوان «عرفان اجتماعی در نهضت حسینی» را برگزیدید. عرفان اجتماعی چیست و چه نسبتی با تراث عرفان اسلامی ما دارد؟

عرفان اجتماعی عرفانی است که از دل مجموعه عرفان اصیل و ناب اسلامی تولد یافت. در واقع خاستگاه و رستنگاه عرفان اجتماعی خود عرفان اسلامی است. به بیان دیگر، عرفان اجتماعی مولود طبیعی عرفان اسلامی است. به این معنا که عرفان یک بُعد اجتماعی دارد که در طول سیر و سلوک عرفانی از سفر اول تا سفر چهارم در طی مقامات معنوی و منازل سلوکی، حضور و ظهور دارد.

ما بُعد اجتماعی عرفان را متناظر به خدمت به خلق خدا که از آن در روایات ما به «عیال‌الله» تعریف شده، هم قبل از سلوک و هم حین سلوک و هم بعد از سلوک تعبیر و تفسیر می‌کنیم. یعنی در گفتمان عرفان اسلامی، خدمت به خلق خدا و گره‌گشایی از کار مردم، یک اصل اصیل و رکن رکین است که بسیاری از خلأهای سلوکی را از قبل از سلوک پوشش می‌دهد تا در مرحله سلوک و آنگاه به مرحله بعد از سلوک برسد. اما اوج عرفان اجتماعی در منزل سوم و چهارم عرفان و یا اسفار سوم و یا چهارم است. زیرا عارف وقتی در سفر اول «من الخلق الی الحق»، یا از کثرت به وحدت سوق و سیر پیدا کرد و یک سیرورت و شدنِ درونی و نهادی و نهانی اشتدادی یافت، به مرحله دوم می‌رسد که سیر «من الحق الی الحق بالحق» است. این سیر، سیر در اسماء حسنی الهی و اوصاف اولیاء الهی است. این سیر پایان‌ناپذیر است و در آن فنا فی‌الله و بقاء بالله متصور است و قابلیت تبیین و تفسیر دارد. بعد از آنکه این مراحل طی شد، آنانی از عارفان که از یک ظرفیت بالا و والایی برخوردارند، سفر سوم و چهارم را آغاز می‌کنند. در سفر سوم، سیر «من الحق الی الخلق بالحق» است. یعنی از وحدت به کثرت، بالوحده. این سیر را به معنایی می‌شود سیر استکمالی هم نامید. و آنگاه سفر عمیق‌تر و دارای گستره و قلمرو بیشتر، سفر چهارم است که «من الخق الی الخلق بالحق» است. در واقع این سفری است که سفر اکمالی است و مختص به انبیاء عظام الهی، پیامبر عظیم‌الشان اسلام (ص)، ائمه معصومین علیهم‌السلام به نحو اتم، اکمل و اجمل است. اما مراتبی از آن و رقایقی از این حقیقت یا حقایق، برای عارفان دیگری نیز قابلیت تصور و تصدیق دارد.

اینجاست که عرفان اجتماعی سه اصل «هدایت»، «تربیت» و «ولایت» را دربردارد. یعنی عارف در نقش هادی اولاً، مربی ثانیاً و ولیّ ثالثاً ظاهر می‌شود. یعنی ولایت اجتماعی–سیاسی یا تدبیر مدُن و سیاست مدُن را هم عارف به عهده می‌گیرد. در زمانی که او هادی است، آنجا هدایت فکری و مرجعیت فکری و عقیدتی و در مقام مربی، مرجعیت اخلاقی، منشی و تربیتی را برعهده دارد. چون عارف مظهر اسم ولیّ و از اولیاء الهی هستند، وقتی به نحو جامع ذیل و ظلّ اسم ولیّ تجلی پیدا می‌کند، در حقیقت آنجاست که او سیاست مدُن را در مرتبه وجودی خودش برعهده می‌گیرد. عارف چهار مؤلفه کلی و کلان را هم به نحو حداکثری در این زمینه بر عهده می‌گیرد؛ یک: عقلانیت، دو: معنویت، سه: حرّیت و چهار: عدالت. چون به دنبال احقاق حق و اقامه عدالت اجتماعی است.

ما در کتاب «عرفان اجتماعی در نهضت حسینی» در سه مقام «تعریف»، «تبیین» و «تحقق» بحث عرفان اجتماعی در نهضت حسینی را مطرح کردیم. ناگفته نماند که این کتاب، درواقع یک تحقیق انتزاعی–انضمامی است که بعد از تحقیق انتزاعی محض تحت عنوان «عرفان اجتماعی ماهیت، مبانی و کارکردها» منتشر شد. البته به یک معنا به موازات هم، ولی «عرفان اجتماعی، ماهیت، مبانی و کارکردها» یک کتاب مستقلی است که مقدم بر کتاب «عرفان اجتماعی در نهضت حسینی» است. من به تفصیل ناظر به تعریف عرفان اجتماعی، تبیین مفردات عرفان اجتماعی و مؤلفه‌های بنیادین حاکم بر تعریف عرفان اجتماعی را هم در کتاب اول و هم در کتاب دوم در سه مرتبه‌ای که عرض کردم، مرتبه تعریف، مرتبه تبیین و مرتبه تحقق توضیح دادم.

اساساً عرفان امری شخصی و شهود تجربه‌ای فردی است. به لحاظ تاریخی هم تذکره‌های عرفا بیشتر ناظر به همین سویه‌های اخلاقی یا عرفانی فردی است. از این جهت ترکیب «عرفان اجتماعی» به نوعی «متناقض نما» می‌نماید. سویه اجتماعی عرفان چطور محقق می‌شود و چگونه قابل ارزیابی است؟

آری عرفان امری شخصی و شهود، تجربه‌ای فردی است. اما این عرفانی که امر شخصی، فردی و درون‌گرایانه است، در مقام شهود مبتنی بر یک سلسله طی طریقت یا طی مقامات معنوی و منازل سلوکی است که الزامات و شرایطی دارد. ولی باید توجه داشته باشیم که ما تصور و تلقی خودمان را از عرفان اصیل اسلامی باید اصلاح کنیم. چون عارف در عرفان اصیل اسلامی اگر چه در مقام شهود و تجربه اولاً سلوکی و بعد شهودی، که اوج عرفان در مرتبة عین‌الیقین و حق‌الیقین و بالاتر بردالیقین است به آن دست پیدا می‌کند، ولی به تعبیر ابن‌سینا در نمط نهم اشارات، «العارف الشجاع، عارف از یک شجاعت خاصی برخوردار است و این شجاعت او، روحیه جهادی و حماسی به او می‌دهد. و او در طی مقامات معنوی به مرتبه‌ای می‌رسد که نسبت به خلق خدا و نسبت به دیگران و نسبت به همنوعان، احساس مسئولیت و تعهد می‌کند. نه فقط تعهد نسبت به اشخاص به معنای شخص به شخص و تک‌تک افراد، بلکه غیر از این ناظر به کلیّت جامعه احساس مسئولیت می‌کند. یعنی یک عارف چهار رابطه را در متن وجودی خودش در مقامات معنوی تعریف و تنظیم می‌کند.

یک: رابطه خود با خدا، دو: رابطه خود با خود، سه: رابطه خود با خلق خدا و چهار: رابطه خود با خلقت.

یعنی عارف در عرفان اسلامی هم درد خدا دارد و هم درد خلق خدا دارد. منتها درد خلق خدا را برای خدا دارد، چون به مقامات عالیه عرفانی و معنوی دست پیدا کرد، همه چیز را از این منظر نگاه می‌کند. به بیان دیگر، مصداق بارز «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَه أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا» (سبا :۴۶) است. عارف قیام لله می‌کند. این قیام لله او ممکن است درون‌گرایانه باشد، ممکن است برونگرایانه باشد یا درونگرایانه برون‌نگر باشد که این شقّ سوم خیلی مهم است.

یا به تعبیر دیگر آیة «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه» (نور :۳۷) این بیانگر این است که منطق عرفان اسلامی با جامعه‌گرایی و با سیاست‌گروی و با زیست اجتماعی در تعارض و تضاد نیست. به بیان دیگر، معنویات و اجتماعیات در درون عرفان اسلامی با هم هستند. مانع‌الجمع نیست بین اینها و اینها قابل‌الاجتماع هستند و اساساً درهم‌تنیده هستند. لذا به نظر می‌رسد که اگر بحث‌هایی مثل چله‌نشینی، اعتکاف، خلوت، سحرخیزی، ذکر و زهد و سحر و مناجات با قاضی‌الحاجات و اربعین‌گیری‌ها را درست تفسیر بکنیم، دوگانه‌سازی‌ها از بین می‌رود. دوگانه زهد و زندگی، دوگانه ذکر و زندگی، دوگانه سلوک و سیاست، دوگانه‌های مختلفی که در ذهن ما شکل گرفته، اینها در عرفان اسلامی رخت برمی‌بندد و عارفان مسلمان ما، عمدتاً عارفان مسلمانی بودند که نسبت به جامعه احساس درد اجتماعی احساس مسئولیت داشتند و در این زمینه با توجه به ظرفیت‌های وجودی خودشان اولاً، و با توجه به اقتضائات زمان و مقتضیات زمان ثانیاً، و با توجه به آن شیوه و روش تحقق مسئولیت‌های اجتماعی‌شان ثالثاً، ایفای نقش می‌کردند.

حتی بعضی از عارفان ما از اصحاب معنوی و اسرار خود پیامبر (ص) و ائمه علیهم‌السلام مثل سلمان فارسی و مثل کمیل بن زیاد نخعی و مثل رشید حجری، اویس قرنی، حجربن عدی و امثال اینها نقش فعال اجتماعی داشتند و عارفان حماسی و اجتماعی بودند. بسیاری از بزرگان، مثلاً عارفان مکتب نجف، گاهی رهبری یک انقلاب اجتماعی و سیاسی را برعهده داشتند. این خیلی نکته مهمی است. گاهی در مقام احیاگران دین و گاهی در مقام مصلحان اجتماعی نقش‌آفرین بودند. امثال سیدجمال‌الدین اسدآبادی از شاگردان مرحوم ملاحسینقلی همدانی بودند.

برخی از بزرگان ما در مقام عرفان که فقیه عارف و عارف فقیه بودند، گاهی فتوای جهاد می‌دادند. در جریان مبارزه با استعمار و استبداد انگلیس در عراق، اینها این نقش را ایفا کردند. خیلی از موارد وجود دارد که الان در صدد بیان مصداق نیستم. تا برسد به امثال مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی، استاد حضرت امام و به خود حضرت امام (ره) که اینها تمامی مقامات معنوی را به نحو اتمّ در مرتبه وجودی خودشان طی کرده بودند. اسفار عرفانی را طی کردند. در عین‌حال، امام یک عارف اجتماعی تمام عیار است. حالا در این زمینه حرف‌ها زیاد است. لذا به نظر می‌رسد که اینطور نیست که اینها قابلیت اجتماع نداشته باشند. بله، متناقض‌نما هستند اما متناقض نیستند و به قول امروزی‌ها پارادوکسیکال هستند اما به معنا نیست که آموزه‌های عرفانی در طریقت مبتنی بر شریعت در نیل به حقیقت قابلیت اجتماع نداشته باشند؛ حاشا و کلاً. این نکته‌ای است که حتماً باید به آن توجه داشت.

علاوه بر این، سویه‌های عرفانی و اخلاقی فردی که علی‌الظاهر فردی هستند، همه سویه‌های اجتماعی هم دارند. شما حتی در اخلاق اسلامی، ما اخلاق اسلامی اجتماعی داریم. در مقامات هم به همین شکل است. در توبه، ما توبه فردی داریم و توبه اجتماعی داریم. ورع فردی داریم، ورع اجتماعی داریم. زهد فردی و زهد اجتماعی داریم. توکل فردی و توکل اجتماعی داریم. تسلیم فردی و تسلیم اجتماعی داریم. رضای فردی و رضای اجتماعی داریم. یعنی اگر ما به بازشناسی مفاهیم کلیدی در حوزه مقامات عرفانی بپردازیم و از اینها تفسیر فعال و پویا داشته باشیم و نه یک تفسیر انفعالی، می‌توانیم از آن عرفان اجتماعی و جهادی را صید کنیم. این نکته بسیار مهم و بدیعی است که البته حرف در این زمینه زیاد است و به همین مقدار بسنده می‌کنیم.