جوان آنلاین: اگر فیلم آبی روشن اولین فیلم بابک خواجهپاشا بود و در آغوش درخت دومین فیلم او، میتوانستیم بگوییم که خواجهپاشا در کارگردانی پیشرفت چشمگیری داشته، اما حالا قاعده طور دیگری شده و آبی روشن دومین فیلم اوست که این روزها به عنوان یک اثر درام جدی اکران عمومی شده است.
به نظر میرسد خواجهپاشا پسرفت عجیبی در کارگردانی و شکل روایت قصه داشته، بهطوریکه انگار او یک اثر سفارشی را کارگردانی کرده است. فیلمی که با خردهپیرنگها شکل گرفته و مضمون اثر در کلیشه متوقف مانده است. آبی روشن نمیتواند کارکرد سینمایی داشته باشد، چراکه قصهاش فاقد انسجام روایی است و در زمان محدود سینما کم میآورد و انگار با طرحی مواجهیم که هیچگاه به یک خط اصلی کلی نمیرسد و این آسیب جدی برای آبی روشن است که به جای اینکه روایتش را در قالب سینما جلو ببرد و بتواند از عناصر درام استفاده کند، دائماً در حال درجا زدن و استفاده از خردهپیرنگهایی است که سبب یک داستان کلی نمیشود. عدم پرداخت مناسب باعث شده روابط میان شخصیتها باورپذیر و متقاعدکننده نباشد؛ نه حاج یونس تبدیل به یک شخصیت کامل سینمایی میشود و نه ادامه قصه میتواند حاج یونس را به شخصیت مستقل برساند.
کارگردان سعی داشته اثری درباره مشهد و امام رضا (ع) بسازد و حالا در حاج یونس که قرار است خادم امام رضا (ع) شود، تحولی ایجاد میشود که سیر و چرایی این تحول ضدشخصیت مذهبی حاج یونس است، بهطوریکه از آغاز فیلم، حاج یونس طوری معرفی میشود که انگار فرد مهم و قابل احترامی است که میان اهالی شهر اعتبار خاصی دارد، اما زمانی که بحران اصلی وارد میشود و حاج یونس به دنبال ایوب میرود و بعد متوجه رابطه برادری آنها میشویم، چه اتفاقی رخ میدهد که حاج یونس دچار تحول شخصیت میشود؟ ماجرای آن سرباز از خردهپیرنگهایی است که ربط منطقی با کلیت قصه ندارد.
اینکه حاج یونس خودش را به جای عطا به پلیس معرفی کند، نه از او قهرمان میسازد و نه یک کاراکتر مذهبی از او پدید میآید، چراکه در فیلم یک پرچم حرم امام رضا (ع) وجود دارد که همه با دیدن آن رضایت میدهند. یونس با چنین علمی خودش را جای عطا به پلیس معرفی میکند، چون میداند که اعتبارش و آن پرچم حرم امام رضا (ع) او را نجات میدهد. تحول در چنین آثاری باید با منطق و چارچوب متقاعدکنندهای پیوند بخورد. اینکه یک آدم مذهبی به دلیل حرفهای برادر معلومالحالش دچار یک تحول غیرمنطقی شود باعث عدم باورپذیری مخاطب میشود.
خواجهپاشا تمام سعی خود را کرده که اثری مناسبتی بسازد و همین تلاش او باعث شده مخاطب فیلم را پس بزند، چراکه هیچ یک از عناصر ساختاری فیلم تبدیل به یک واکنش مستقل مذهبی نمیشوند و آنچه در فیلم روایت میشود اثری است که فارغ از شکلی حداقلی از سینما که باعث جذابیت روایی شود با داستانکهای پراکنده پیوند خورده است. اثر سفارشی که تم مذهبی دارد در بیشتر مواقع با همین متر و معیار ساخته میشود، فیلمی که فقط میتواند در قاب تلویزیون نمایش داده شود. از نکات مهم آبی روشن میتوانیم به بازی استاندارد و درست مهران غفوریان اشاره کنیم. آبی روشن برای خواجهپاشا نمیتواند گامی رو به جلو باشد و همچنان فیلم اولش، یعنی در آغوش درخت که اکران عمومی نشده، مهمترین اثر او در متن و اجرا محسوب میشود.
«آبی روشن» متوقف در کلیشهها
روزنامه جوان
آبی روشن نمیتواند کارکرد سینمایی داشته باشد، چراکه قصهاش فاقد انسجام روایی است و در زمان محدود سینما کم میآورد و انگار با طرحی مواجهیم که هیچگاه به یک خط اصلی کلی نمیرسد
صاحبخبر -
∎