شناسهٔ خبر: 67212990 - سرویس بین‌الملل
منبع: مشرق | لینک خبر

تغییر راهبرد سیاست خارجی جمهوری آذربایجان بعد از قره باغ

جمهوری آذربایجان طی دو دهه گذشته تمرکز سیاست خارجی خود را حول محور قره باغ قرار داده بود که با تعیین تکلیف آن، شاهد تغییر در راهبرد منطقه‌ای باکو هستیم.

صاحب‌خبر -

به گزارش مشرق، جمهوری آذربایجان به قطعه ای جدایی ناپذیر در پازل ژئوپلیتیک آسیای مرکزی تبدیل شده است. در محور آسیای مرکزی، جاه طلبی ها، موقعیت و نگرش باکو قطعاً با کشورهای فوق الذکر متفاوت است.

از زمان استقلال آذربایجان در سال ۱۹۹۱، این کشور تقریباً تمام منابع خود را به سمت حل و فصل مناقشه چند دهه قره باغ هدایت کرده است. اکنون، با نهایی شدن سرنوشت قره باغ و احیای تمامیت ارضی، آذربایجان باید در اولویت های سیاست خارجی خود تجدید نظر و تغییر شکل دهد.

سیاست خارجی باکو در ۱۵ سال گذشته با ایجاد تعادل یا «فاصله برابری» بین ساختارهای اوراسیا روسی محور و بلوک قدرت غرب مشخص شده است. خصومت روسیه و غرب تنها عزم آذربایجان را برای همسو نشدن با هیچ یک از طرف‌های مقابل تقویت کرده است.

در عین حال، این امر منجر به جستجوی ساختار و جهت گیری ژئوپلیتیکی جدید برای سیاست خارجی و توسعه اقتصادی باکو شده است.

در اینجا، آسیای مرکزی به عنوان یک شریک استراتژیک بالقوه برای آذربایجان ظاهر می شود که یک همسویی ژئوپلیتیکی و اقتصادی دوجانبه سودمند را ارائه می دهد.

در پس زمینه تغییرات ژئوپلیتیک اخیر و بحران های اخیر به ویژه، جنگ جاری در اوکراین و جنگ غزه، سیاست خارجی آذربایجان دستخوش تغییرات متعددی شده است.

تسلط نظامی باکو بر قره باغ در سپتامبر ۲۰۲۳ و متعاقب آن حمایت غرب از ارمنستان در عرصه های اقتصادی و سیاسی باعث اصطکاک در روابط آذربایجان با غرب شده و یکی از قوی ترین ستون های سیاست خارجی متعادل این کشور از زمان استقلال را تضعیف کرده است.

با این حال، باکو در استفاده از موقعیت محوری خود در نقشه انرژی و اتصال اوراسیا برای تقویت روابط با مراکز قدرت اصلی در غرب و در عین حال تنوع بخشیدن به سیاست خارجی خود با مشارکت نزدیک تر با قطب های قدرت غیرغربی در خاورمیانه و آسیا، مصمم است.

این محاسبه ژئوپلیتیکی توسط عوامل متعددی هدایت می‌شود، اما عمدتاً ریشه‌های مشترک، خویشاوندی قومی زبانی و میراث تاریخی مشترک را شامل می شود. مفهوم وحدت ترکها سرچشمه های نگرشی متفاوت از باکو نسبت به همسایگان خویش است.

این پیوندهای تاریخی و زبانی در سال های اخیر تغییر قابل توجهی به سمت همگرایی سیاسی و اقتصادی بیشتر در بین دولت های ترک را به وجود آورده است. در همین راستا سازمان کشورهای ترک (OTS) که به طور ضعیف از اتحادیه اروپا الگوبرداری شده است، در صورت مدیریت مؤثر، دارای پتانسیل تبدیل شدن به یک سازمان فراملی است.

کشورهای عضو OTS همچنین این شانس را داشته اند که ایده های ادغام گرایانه خود را به پروژه های ملموسی مانند مسیر حمل و نقل بین المللی ترانس خزر – همچنین به عنوان کریدور میانی – تبدیل کنند که اهمیت آن تنها با توجه به جنگ روسیه و اوکراین افزایش یافته است.

افزایش اهمیت کریدور میانه نیز توجه بین المللی بیشتری را به این منطقه جلب کرده است. اتحادیه اروپا اخیراً از اختصاص ۱۰ میلیارد یورو برای توسعه این پروژه عظیم اتصالی خبر داده است که زیرساخت های روسیه را دور می زند.

در این سرمایه گذاری قابل توجه، ۳۳ پروژه زیربنایی، با تمرکز ویژه بر طرح های راه آهن، برای تامین مالی در نظر گرفته شده است. کریدور میانی موقعیت کلیدی آذربایجان را که با ایفای نقش به عنوان یک رابط حیاتی بین اروپا و آسیا، نقش مهمی در این چارچوب ایفا می کند، بیشتر برجسته می کند.

به عبارت دیگر، آذربایجان – یا به عبارت دقیق تر، آذربایجان و ترکیه (که معمولاً دو کشور در چنین پروژه های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی با هم همکاری می کنند) – می تواند به گلوگاهی برای غرب تبدیل شود که به دنبال ایجاد ارتباط عمیق تر با آسیای مرکزی است.

ترکیه از دهه ۱۹۹۰ با گسترش اقتصادی به آسیای مرکزی، حضور سیاسی و حتی نظامی خود را در منطقه با امضای قراردادهای نظامی با ازبکستان و قزاقستان و فروش پهپادهای ترکیه به قرقیزستان افزایش داده است.

علاوه بر کشورهای منطقه، باکو با افزایش تبادلات با چین به شریکی راهبردی برای این کشور تبدیل شده است. تغییرات اخیر در منطقه دولت آذربایجان را علاقه مند مشارکت با چین کرده است.

آذربایجان مایل است شراکت و همکاری خود با چین را به "سطح کیفی جدید، به یک مشارکت استراتژیک" ارتقا دهد. چین قبلاً در ژوئیه ۲۰۲۳ توافق مشابهی را با گرجستان امضا کرده است که نشان دهنده علاقه پکن به بهبود موقعیت خود در قفقاز جنوبی در پس زمینه موقعیت منطقه ای رو به زوال روسیه است.

باکو با محوریت روابط عمیق تر با چین، مشارکت قوی تر در حوزه های سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی را هدف قرار داده است. از نظر سیاسی، آذربایجان مدتهاست که به دنبال هماهنگی بیشتر با چین در حمایت از اصل تمامیت ارضی در سطح جهانی بوده است. در عین حال، باکو خواهان حمایت بیشتر چین از وضعیت جدید منطقه‌ای است که پس از جنگ دوم قره باغ با موفقیت شکل گرفت. رهبری آذربایجان بارها تعهد قوی خود را به سیاست چین واحد اعلام کرده است.

اگرچه تایید چین از حاکمیت آذربایجان بر قره باغ به وضوح حمایت آذربایجان از سیاست چین واحد نبوده است، باکو از رویکرد سنجیده و مبتنی بر قانون پکن نسبت به این موضوع در مقایسه با نگرش مغرضانه برخی از شرکای غربی قدردانی می کند.

آذربایجان پس از کنترل کامل بر قره باغ، از شرکت های خارجی از جمله شرکت های چینی برای سرمایه گذاری در روند بازسازی دعوت کرده است. باکو سرمایه‌گذاری‌های خارجی از این نوع در قره‌باغ را نه تنها به‌ عنوان کمک مالی به بهبود منطقه، بلکه به‌عنوان حمایت سیاسی از ادعاهای مشروع خود در قبال این سرزمین می‌داند.

باکو همچنین پتانسیل عظیمی را در روابط اقتصادی خود با چین می بیند. در سال ۲۰۲۳ تجارت جمهوری آذربایجان و چین با رشد ۴۷.۵ درصدی به ۲.۵ میلیارد دلار رسید. مهمتر از همه، چین به عنوان دومین شریک وارداتی آذربایجان از ترکیه پیشی گرفته است.

اگرچه تجارت دوجانبه به نفع چین بسیار نامتقارن است، آذربایجان به دنبال توافقات جدیدی با پکن برای سهولت دسترسی خود به بازار بزرگ چین است.

مدتی است که، پروژه حمل‌ونقل چندوجهی کریدور میانی که چین را از طریق آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی به بازارهای اروپایی متصل می‌کند، در مرکز بحث‌های همکاری اقتصادی بین باکو و پکن بوده است. پس از جنگ اوکراین که زنجیره‌های تامین منطقه‌ای را فلج کرد، اکنون به نظر می‌رسد چین در توسعه بیشتر این مسیر برای تنوع بخشیدن به مسیرهای عرضه به اروپا و گسترش حوزه اقتصادی خود به آسیای مرکزی و بیشتر به قفقاز جنوبی و دریای سیاه سرمایه‌گذاری کرده است.

البته شایان ذکر است، گسترش شکاف بین چین و غرب در چارچوب جنگ جاری در اوکراین، کاهش نفوذ روسیه در همسایگی و اعتماد جدید آذربایجان پس از پیروزی در جنگ قره باغ، باکو را به بازی بزرگ در عرصه بین‌المللی تشویق می‌کند.

تعمیق مشارکت با چین در پس زمینه نظام چندقطبی در حال ظهور ممکن است در خدمت منافع آذربایجان باشد تا از هژمونی یک قطب واحد قدرت در قفقاز جنوبی جلوگیری کند. باکو و پکن در مورد مداخله غرب در امور داخلی خود، به ویژه موضع مغرضانه نسبت به تمامیت ارضی خود، هم عقیده و نگران هستند.

با نگاهی به آینده، اینطور به نظر می رسد که آذربایجان قصد دارد خود را نه تنها به عنوان یک کشور قفقازی یا خزری، بلکه به عنوان پل ارتباطی به آسیای مرکزی نشان دهد. این موقعیت استراتژیک پیام روشنی را به خصوص برای قدرت های غربی که به دنبال همکاری عمیق تر با آسیای مرکزی هستند ارسال می کند.

آذربایجان با همراهی ترکیه و چین در منطقه به عنوان جایگزینی کم خطرتر در مقایسه با همسویی با ساختارهای اوراسیا با محوریت روسیه یا بلوک قدرت غرب است. در شرایط کنونی همراهی آذربایجان با کشورهای ترکیه و چین ثبات و فرصت نسبی را برای باکو فراهم کرده است.