به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، فیلم سینمایی «عطرآلود» که این روزها با بازی مصطفی زمانی و هدی زینالعابدین روانه پرده سینماها شده است، تازهترین تجربه هادی مقدمدوست در مقام کارگردان محسوب میشود و نکته مهم این تجربه را هم میتوان این دانست که این فیلم، اولین اثری است که مقدمدوست آن را بر پایه نوشته فیلمنامهنویسی غیر از خودش، کارگردانی کرده، اما چرا این ویژگی مهم است؟ برای پاسخ به این پرسش باید کمی به عقبتر بازگردیم. به سالهایی که مقدمدوست قلم به دست داشت و همزمان با تجربههای پراکندهای که در حوزه دستیاری کارگردان میکرد، فیلمنامه هم مینوشت.
تصاویری ریشه گرفته از دنیای کلمات
این واقعیت را درباره کارنامه مقدمدوست نمیتوان کتمان کرد که او بیش از دنیای تصویر، برخاسته از جهان کلمات است و تجربههای او در حوزههایی همچون روزنامهنگاری و وبلاگنویسی را هم میتوان پشتوانهای برای تأیید همین ویژگی او دانست. به تعبیر درستتر البته میتوان گفت او از معبر ادبیات و کلمات، وارد جهان تصویر شده است و حالا هم بیش از هر چیز دیگر تلاش دارد در مقام کارگردان سینمایی، به سبک و سیاق خاص خود در قصهگویی با دوربین برسد.
مقدمدوست که در دهه ۷۰ و بهخصوص ۸۰ آرامآرام در حال مشق کردن فیلمنامهنویسی بود، بهواسطه همراهی با حمید نعمتاله، زوجی متفاوت را تشکیل دادند که تا هنوز، مسیر حرکتشان متأثر از دوران همراهی با یکدیگر است.
آنها که فیلمنامهنویسی مشترک برای سریال «گلمنگلی» را تجربه کرده بودند و بعدها در «بوتیک» همکاری نزدیکی با هم داشتند، در آستانه دهه ۹۰ فیلمنامه سریال «وضعیت سفید» را به سرانجام رساندند که هم از منظر توجه به جزییات و هم از منظر خلق ترکیبی متنوع و بدیع از کاراکترهای نامتعارف اما بهظاهر معمولی، تجربهای ماندگار را در چرخه سریالسازی تلویزیون رقم زد.
مقدمدوست به پشتوانه همین همراهی با حمید نعمتاله در قالب فیلمهای تلویزیونی همچون «چسب زخم» و «بهصرف شیرینی و شام» کارگردانی را هم مشق کرد تا در سال ۹۱ بتواند برای اولین فیلم بلند سینمایی خود دورخیز کند. در این گزارش مروریبر مهمترین تجربههای سریالی و سینمایی او خواهیم داشت.
وسواسهای سریالی در روایت جزییات
سریال «وضعیت سفید» هنوز هم جایگاهی ویژه در فهرست متفاوتترین تجربههای سریالی در قاب تلویزیون دارد. سریالی که هرچند در نوبت پخش اول، مخاطبان گستردهای را با خود همراه نکرد و صرفا جذابیتهای فنیاش مورد توجه منتقدان قرار گرفت اما در بازپخشهای بعدی آرامآرام چنان به جان مخاطبان تلویزیون نفوذ کرد که تبدیل به یکی از پرمخاطبترین سریالهای تاریخ تلویزیون شد. کارگردانی «وضعیت سفید» را حمید نعمتاله برعهده داشت اما بخش عمدهای از تأثیرگذاری این سریال ریشه در فیلمنامه درخشانی داشت که نعمتاله با همراهی هادی مقدمدوست آن را نوشته بود.
تیم مشترک نعمتاله و مقدمدوست، در سالهای طولانی فعالیت مشترک، به خروجیهایی منتهی شده که به سختی میتوان سهم آنها را در خلقشان از یکدیگر تفکیک کرد
تیم مشترک نعمتاله و مقدمدوست، در سالهای طولانی فعالیت مشترک، به خروجیهایی منتهی شده که به سختی میتوان سهم آنها را در خلقشان از یکدیگر تفکیک کرد که یکی از شاخصترین این یادگارهای مشترک، بیشک جهان داستانی «وضعیت سفید» و شخصیتهای نهچندان نرمال اما بهشدت دوستداشتنی آن بوده است. مقدمدوست بهفاصله نزدیک به یک دهه بعد، دورخیز دیگری برای سریالسازی داشت و اینبار کارگردانی را هم خودش برعهده گرفت. سریال «سرباز» هرچند در بدترین زمان ممکن روی آنتن رفت اما همچنان ویژگیهایی داشت که علاقهمندان به جهان داستانی هادی مقدمدوست را با خود همراه کرد.
این سریال که روایتی متفاوت و بهشدت آرام از روزمرگیهای یک زوج را به تصویر درآورده بود، به دلیل پخش در شبهای رمضان و بیتناسب بودن حال و هوایش با سفره افطار، در پخش اولیه شکست خورد اما همچون تجربه «وضعیت سفید» در بازپخشهای بعدی آرامآرام علاقهمندان خود را پیدا کرد. مقدمدوست اینبار هم با وسواسی مثالزدنی سراغ روایت جزییاتی رفته بود که شاید در شتابزندگی روزمره چندان به چشم نمیآید اما زندگی همه ما متأثر از آن است.
شخصیتهایی که به نام «هادی» میشناسیم!
هادی مقدمدوست که در فرآیند ساخت اولین فیلم بلند سینمایی حمید نعمتاله یعنی «بوتیک» دستیاری او را برعهده داشت، در ادامه تجربیات سینمایی خود نگارش مشترک فیلمنامه «بیپولی» را در کنار نعمتاله تجربه کرد و اتفاقا برای این همکاری مشترک موفق به شکار سیمرغ بلورین هم شدند. ویژگی مشترک آثاری که این دو سهمی در خلق آن داشتند، شخصیتهای منحصر به فردی بود که گویی صرفا در جهان داستانی آنها امکان خلق پیدا میکنند.
مقدمدوست که بعدها در نگارش فیلمنامههای «آرایش غلیظ» و «شعلهور» هم با نعمتاله همکاری داشت، در اولین تجربه مستقل خود در کارگردانی سینما، «سر به مهر» را در سال ۹۱ مقابل دوربین برد. اینبار هم پای یک شخصیت متفاوت در میان بود.
کاراکتری به نام صبا که لیلا حاتمی در اوج ظرافت، ایفای نقش آن را برعهده گرفت و یکی از به یادماندنیترین کاراکترهای سینمایی در کارنامه مقدمدوست متولد شد. فیلم داستان چالشهای یک دختر جوان برای اقامه نماز و مهمتر از آن، مدیریت ارتباطات خود با اطرافیانش را به تصویر میکشد و انتخاب چنین سوژهای آنقدر جسورانه بود که یک آغاز متفاوت را برای هادی مقدمدوست رقم بزند. او در دومین تجربه سینمایی خود در همکاری مشترک با محمدرضا شفیعی که تهیهکنندگی فیلم اولش را برعهده داشت، کارگردانی یکی از اپیزودهای فیلم «هیهات» را قبول کرد و اینجا هم با ورود به زندگی شخصی یک رزمنده مدافع حرم، جنس متفاوتی از روایتگری در سینما را تجربه کرد.
عطری که بازهم به مشام میرسد
حالا فیلم «عطرآلود»، محصول سازمان سینمایی سوره، به کارگردانی هادی مقدمدوست و تهیهکنندگی یوسف منصوری روانه پرده سینماها شده است. فیلمی که با در نظر نگرفتن تجربه کارگردانی در فیلم اپیزودیک «هیهات» میتوان آن را دومین دورخیز جدی مقدمدوست در کارگردانی سینما به حساب آورد. اگر در فیلم اول، مقدمدوست یک زن جوان را در مرکز روایت خود قرار داده بود، اینبار پای یک مرد جوان در میان است.
علی رزاقی در آستانه پدر شدن، متوجه میشود که تنها چند صباح دیگر در قید حیات است و به تشخیص پزشکان، فرصت زیادی برای زندگی ندارد. او که از کودکی شامهای قوی داشته و حالا دلبسته عطرسازی است، آرزو دارد در فرصت باقیمانده، عطر اختصاصی خود را بسازد اما او گرفتار دنیایی از تردیدها شده است. علی رزاقی که در فیلم «عطرآلود» زندگیاش به تصویر درآمده است، تازهترین کاراکتری است که با هدایت مقدمدوست روی پرده سینما جان گرفته است. او هم مانند همه شخصیتهای آثار این نویسنده و کارگردان، ویژگیهایی منحصر به فرد دارد و گویی او هم عطر جهان فکری مقدمدوست را به خود گرفته است.