کمتر از یک ماه دیگر به انتخابات ریاستجمهوری باقی مانده است، انتخاباتی که اگرچه ترکیب واضحی از نامزدهایش وجود ندارد، اما در سایه چهرههای بسیاری را میشود تشخیص داد. برای مثال میتوان از جهانگیری، همتی، احمدینژاد، مخبر، ظریف، جلیلی، لاریجانی، قالیباف، بذرپاش، مهرعلیزاده، زاکانی، فتاح، نوبخت، نیکزاد، آذریجهرمی، انصاری، رضایی، سعید محمد، پزشکیان، عارف، شریعتمداری، هاشمی، شمخانی، دهقان و...نام برد.
اصولگرایانی که رقیب هم بودند
با این حال اینکه چند نفر از این افراد امکان رد شدن از فیلتر شورای نگهبان را داشته باشند موضوعی است که نباید به آن بیتوجهی کرد و در نهایت از این نامهای متولی شاید به تعداد انگشتان دست به کارزار رقابت برسند.
اما نکته جالب توجه این است که بعد از رسیدن به کارزار رقابت هم تجربه نشان داده که تعداد کمی به روز رقابت میرسند و این نقش پررنگ ائتلافهای انتخاباتی را نشان میدهد.
برای روشنتر شدن این موضوع شاید بد نباشد که به سالهای قبل نگاهی بیاندازیم.
سال ۹۲ هشت بازیگر اصلی به میدان رقابت پا گذاشتند نامهایی نظیر سعید جلیلی، محمدباقر قالیباف، غلامعلی حدادعادل، علی اکبر ولایتی، حجتالاسلام روحانی، محمد غرضی، محسن رضایی و محمدرضا عارف. اما در نهایت جناح اصلاح طلب با یک نامزد اصلی یعنی حسن روحانی وارد رقابت شد، جریان اصولگرا چطور؟ جریان اصولگرا، اما برخلاف اصلاحات و در کمال تعجب اصولگرایان با چهار نامزد وارد عرصه رقابت شده و خود، رقیبی برای یکدیگر شدند و یک خودزنی تاریخی را برای خود رقم زدند و در آخر هم شکست خوردند.
چرا نباید رئیسجمهور شوم؟
انتخابات سال ۱۳۹۶ اگرچه با ۶ بازیگر اصلی یعنی حسن روحانی، سید ابراهیم رئیسی، سید مصطفی میرسلیم، سید مصطفی هاشمیطبا، محمدباقر قالیباف و اسحاق جهانگیری آغاز شد، اما تمام این ۶ نفر ایفاکننده نقش اصلی نبودند و در ادامه راه بسیاری به نفع سایرین از رقابت کنار کشیدند.
در این انتخابات اسحاق جهانگیری معاون اول دولت روحانی که از همان ابتدا دارای گرایش اصلاحطلبی بود و از مؤسسان حزب کارگزاران سازندگی هم بهشمار میآمد به عنوان کاندیدای پوششی وارد عرصه رقابت شد، لقبی که البته خودش آن را هرگز نپذیرفت و حتی در پاسخ به انتقادها گفته بود که من از استانداری تا معاون اول ریاستجمهوری را طی کردهام؛ چرا نباید رئیسجمهور شوم؟ جهانگیری حتی در ششم اردیبهشت ۹۶ در حیاط هیئت دولت به خبرنگاران گفت که اهل انصراف نیست و با رد پوششی بودنش گفت که دوست دارد رئیسجمهور شود! اما سرانجام به نفع حسن روحانی کنارهگیری کرد.
ناصر ایمانی یکی از چهرههای اصولگرا در انتقاد به این موضوع گفته بود که «این توهین به رأیدهندگان است. وی تنها آمده که بلندگوی تبلیغاتی روحانی در رقابتها شود. این کار در هر جریان سیاسی روی دهد بد و زشت است، اما در این میان، نامزدهای اصولگرا واقعاً جهت ورود به پاستور آمدهاند ولی در اصلاحطلبان برخی بهعنوان نامزد پوششی وارد شده و رأیدهندگان را به استهزاء گرفتهاند».
فارغ از اینکه این رویکرد خوب بود یا بد بازهم شاید بتوان نتیجه گرفت که وحدت در جریان اصلاح طلب بیشتر از هرچیز دیگری اهمیت دارد موضوعی که شاید کمتر بتوان آن را در میان اصولگرایان یافت.
آیا اصولگرایان به وحدت خواهند رسید؟
بعد از تکرار این ماجراها، اما گویا کمی استراتژی اصولگرایان نیز تغییر کرد و تصمیم گرفتند کمی با هم مهربانتر باشند! در سال ۱۴۰۰ صلاحیت هفت نفر برای انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان تایید شد: محسن رضایی، سید ابراهیم رئیسی، سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی، عبدالناصر همتی، محسن مهرعلیزاده، علیرضا زاکانی و سعید جلیلی. در نهایت هم آقای جلیلی و زاکانی به نفع رئیسی و مهرعلیزاده به نفع همتی کنارهگیری کردند. وحدتی که منجر به روی کار آمدن شهید سید ابراهیم رئیسی شد.
و حالا سال ۱۴۰۳ انتخاباتی که البته قرار نبود در این تاریخ انجام شود، اما اتفاق تلخی که برای رئیس جمهور کشورمان رقم خورد همه چیز را تغییر داد.
هنوز موعد انتخابات فرا نرسیده است که برخی از طرفداران اشخاص شروع کردهاند به بداخلاقیهای انتخاباتی، البته آن هم در جناحی که پیشتر به دلیل عدم وحدت لوای پیروزی را به جریان مقابل واگذار کرده است.
حمیدرضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه در این باره گفته بود: یکی از عوامل عدم وحدت به سبب تنوع شرکت کنندهها در انتخابات و تفاوت شاخصهای نامزدها به نسبت یکدیگر است. علاوه بر این فشار جریانها و تشکلهای سیاسی باعث شده تا اصولگرایان حاضر به حرکت و تصمیم جمعی نباشند؛ موضوعی که البته تا جایی هم به خود نامزدها بازمیگردد که حاضر به پذیرش فقدان جایگاه اجتماعی و رای آوری شان نبوده و تصور این است که عدهای که هوادارشان هستند از آنها حمایت داشته و اکثریت قابل توجهی را تشکیل میدهند؛ بنابراین هر طور شده باید وارد عرصه رقابت شوند؛ موضوعاتی که بسیاری از آنها به نوعی اشتباه محاسباتی، فشار جریانات و گروههای سیاسی و تفاوت شاخصها و توانمندیهای افراد محسوب شده که یکی از عوامل اصلی در عدم وحدت است.
گزارش از فاطمه تورانلو