به گزارش خبرنگار ایرنا، رویداد آیینهها در تالار غزل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس چهارمین دوره خود را به شناساندن سید نظامالدین حسینی شاه داعیالله شیرازی اختصاص داد و استادان ادب فارسی به بررسی ابعاد ادب و عرفان این شاعر فارسی پرداختند.
یک کوی و دروازه شیراز، از دیرباز به نام شاه داعی خوانده میشده و نام این شاعر عارفمسلک، برای مردم شیراز و شیراز و فارس، آشناست.
آرامستان دارالسلام شیراز نیز به دلیل آنکه آرامگاه شاه داعی الله را در خود دارد، گاه به نام شاه داعی(شاه دوی) نیز خوانده میشود؛ آرامستانی است که بسیاری از عرفا و شعرای بزرگ شیرازی در آن آرام گرفتهاند.
سید نظامالدین، محمود بن حسن حسینی واعظ داعی شیرازی، در خاندانی زاده شد که پدرانش همگی به نام داعی خوانده میشدند و از این رو تخلص خود را داعی و از آن رو که نامش نظامالدین بود، گاه تخلص نظامی ثانی را برای خود برگزیده است؛ او در پایان کتاب عشقنامه خود، سال ۸۵۶ را سن ۴۰ سالگی خود میداند؛ از این رو چنانچه سالمرگ وی را سال ۸۷۰ گفتهاند، او نزدیک به ۶۰ سال، زیسته است.
گذری در زندگینامه شاه داعی شیرازی
دکتر مهدی فاموری، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد در نشست بزرگداشت شاه داعی شیرازیها گفت: سید نظامالدین، محمود بن حسن حسینی واعظ داعی شیرازی در نوجوانی به عرفان اسلامی روی آورد، خیلی زود از شاگردان ویژه شیخ ابواسحاق بحرانی یا بهرامی شد و به سفارش شیخ همراه با برادر بزرگتر خود، سید سراجالدین یعقوب و یکی از سادات انجو به نام سید شجاعالدین عزیز و ۲ نفر دیگر، برای بهرهگیری از محضر شاه نعمتالله ولی، به ماهان کرمان رفت؛ پس از چند ماه، او برجستهترین شاگرد شاه نعمتالله شد؛ پس از بازگشت به شیراز و در ۲۶ سالگی، در جایگاه قطب سلسله نعمتاللهی شیراز خرقه بر تن کرد.
سرودههای او ۱۳ یا ۱۴ هزار بیت در ۲ بخش شش مثنوی معروف به مثنویات ستّه داعی، عملیات مفردات و رساله قدسیات که به ستایش توحید و و اهلبیت پرداخته است.
وی روزگار خود را در شیراز گذارند و در آرامستان دارالسلام شیراز محله دروازه شاه داعیالله به خاک سپرده شد. دیگران بزرگان تصوف شیراز نیز پس از او همچون و فرزندش گرداگردش، به خاک سپرده شدند و گفته میشود کریم خان زند، بر آرامگاه او، بقعهای ساخت.
شاخصههای نظم و نثر شاه داعی شیرازی
فاموری معتقد است که شاه داعی را از زوایای گوناگون باید مهم دانست؛ یکی از زوایای نوشتارهای بسیاری در زمینههای گوناگون که امروز به آن دسترسی داریم، یعنی ۱۵ رساله کوچک منثور و شرح مثنوی او که میتوان آن را از بهترین شرحهای کلاسیک بر مثنوی مولانا دانست، شرح گلشن راز شبستری داعیالله شیرازی و دیوانهای شعر از او به یادگار مانده است.
به گفته این استاد ادبیات از شاهداعی ۳۸ جلد کتاب به زبانهای فارسی و عربی یافت شدهاست. اسوةالکسوة؛ بیان عیان در حقایق؛ تحریرالوجودالمطلق؛ رساله تاجنامه؛ مشاهد؛ رضائیة؛ سلوةالقلوب؛ مراةالوجود؛ تحفةالمشتاق؛ ترجمالاخبارالعلویة؛ التلویحاتالحرمیة؛ ثمرةالجیب؛ جواهرالکنوز؛ چشمه زندگانی؛ چهار چمن؛ عشقنامه؛ چهل صباح؛ گنج روان و نسائم گلشن یا شرح گلشن راز از جمله این آثارند.
او درباره این نوشتهها، گفت: هرچند این شاعر قرن نهمی شیراز نوآوریهایی نیز داشته، اما آثار او بیشتر به سبک شاه نعمتالله نوشته شده و در آثار ادبی او، ترجیعبند بیش از دیگر قالبهای ادبی، به چشم میآید.
او از یک منظومه شاخص شاه داعی نیز یاد کرد؛ «کانِ ملاحت» که به گویش شیرازی آن روزگار-گویشی که به گویش جنوب غربی ایران بهویژه گویشهای لاری و کازرونی امروز نزدیک است سروده شده است.
اما این استاد ادبیات اهمیت شاه داعی را بیش از اینکه در نظم او بداند، بسته به آثار منثور او می داند.
فاموری اظهار کرد: رساله مراتب و شرح گلشن راز، از برجستهترین نوشتارهای او در زمینه عرفان نظری است.
به عقیده او از ویژگیهای شاه داعی میتوان به سادهسازی مفاهیم پیچیده فلسفی، عرفانی و حکمتی اشاره کرد که در نوشتارهای وی به چشم میآید.
سیری در اندیشه شاعر عارفمسلک شیرازی
فاموری درباره اندیشههای این عارف سده نهم توضیح داد: برداشت شاه داعی این است که بار وحدت وجود، آن است که خداوند چنان هستی را پر کرده است که جایی برای دیگری نیست و اگر چنین نبود نمیتوانستیم او را بشناسیم، چنانکه نمیتوانیم به شناخت کامل از او برسیم.
او افزود: به عقیده داعیالله شیرازی، حس، چیزی غیر خدا را درک نمیکند و عقل ممکن است دچار وهم شود و به واسطه حجاب وهم، جز خدا را تصور میکند. او درباره انسان بر این باور است که دنیا، نمایشی از خدواند است که هرکس در آن نقشی بر دوش دارد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: این را باید گفت که واژه بازنده در نوشتههای او، برپایه گویش آن روزگار، کوچک شده واژه بازیدهنده با بار بازیگردان یا کارگردان است؛ این دیدگاه عرفانی، باور دارد که روزی به زور پا به هستی میگذاریم و روزی به زور از جهان ما را خواهند برد؛ پس نباید به خود و دیگران سخت گرفت.
به عقیده این استاد ادبیات، ولایت عرفانی با ولایت فقهی میتواند هیچ پیوندی نداشته باشد؛ با این نگرش درمییابیم که گنجاندن بزرگانی چون شاه داعی و دیگر بزرگان ادبیات و عرفان ما، در یک مشرب ویژه، جفا در حق آنان است.
او این را هم یادآور شد که سنجیدن این بزرگان در مکاتب، مذاهب و فرق با نگاه امروزی، قیاس به نفس و نادرست است؛ چه آنکه مذهب تشیع یا تسنن امروزی، بسیار دیگرگونهتر از روزگار آنها است.
فاموری این راهم اضافه کرد که هرچند در برخی از نوشتارهای شاه داعی، پیروی از فقه شافعی را مییابیم، در طریقت، به اندیشگاه شیعه گرایش دارد تا آنجا که در رساله مراتب، وصی و ولی پس از پیامبر را، امام علی (ع) و ختم ولایت و به شکل ضعیفتر، حضرت مهدی (عج) میداند. او همچنان که سرودههایی در ستایش اهلبیت دارد، در ستایش خلفای راشدین و صحابه دیگر هم سرودوههایی دارد.
او به نقطه ممتاز دیگری نیز در اندیشهها و آثار اینشاعر شیرازی اشاراه کرد؛ اینکه شاه داعی، به شاهنامه فردوسی هم توجه دارد و از این دیدگاه که عارف است و به شاهنامه توجه دارد، جایگاه ممتازی را میتوان برای او قائل شد؛ شاید از همین رو باشد که تنها ابیالمعز، حاکم ری را در جایگاه یک حاکم سیاسی، با نگرش شاهنامهدوستی، در سرودههای خویش میستاید.
دکتر خیرالله محمودی، استاد دانشگاه شیراز هم گفت: برخی از چهرههای برجسته ادب و عرفان در چارچوب مذهب نمیگنجند؛ چراکه فرامذهب، فرازمان و فرامکان هستند و مخاطب آنها همه انسانها هستند. از این رو گنجاندن آنها در یک مذهب خاص، گاه میتواند کسانی را برای بهرهگیری از اندیشگاه آنان دور کند.
او در این باره توضیح داد: مذهب ۲ بعد دارد یکی فقاهت و یکی اندیشه. فقاهت، چگونگی عملکرد و اندیشه و چگونه اندیشدن است؛ چنانکه گاه میبینم که کسی پیرو فقیهی بوده است و در اندیشه راه دیگری دارد.
این استاد ادبیات درباره این عارف شیرازی گفت: هرچند او سرسلسله نعمتاللهی شد، خودش را در از هیچ فرقهای نمیداند و در همه فرق گام زده است و روی هیچ کدام تعصب ندارد، نخستین چیزی که در عرفان باید آن را نادیده گرفت، همین نداشتن تعصب است؛ چه عرفان رفتن به سوی حقیقت است و وحدت ادیان را نیز میتوان با نگرش بهرهگیری از همه حقیقت، باری تازه داد.
او درباره گرایش عارفانه این شاعر شیرازی گفت: شیراز سده سوم به این سو، عارفپرور است و این معنویت در هیچ جای دیگر ایرانزمین، دیده نمیشود؛ در روزگار شاه داعی سلسلههای گوناگونی همچون کبرویه، مرشدیه و ذهبیه در شیراز، بروز یافتهاند. با این دیدگاه، به سادگی میتوان چرایی گرایش او را به عرفان دریافت؛ از سوی دیگر، هرچند ما درباره خانواده او چیزی در دست نداریم، میتوان دریافت که شاید خانواده او نیز اینگونه بودهاند.
این استاد دانشگاه شیراز، اندیشههای شاهداعی را اینطور توصیف کرد که "آنگاه که سخن از عقل و عشق میکنیم در سرزمین عرفان نظری و آنگاه که سخن از عقل و قلب داریم، در سرزمین عرفان عملی گام برمیداریم".
به گفته او سرودههای شاه داعی نشان تلاش برای نوآوری را بازگو میکند و نوآوریهای وی را میتوان در ترکیب صورت و معنا دانست که عرفان را در قالبهای دیگران ریخته است؛ همچون عشقنامه که در آن صورت را از نظامی و حقیقت را از مولانا گرفته است.
محمودی اظهار کرد: شاه داعی شاید در غزل به پختگی حافظ نرسیده است با این همه، از دیدگاه درونمایه اگر به نوشتارها و سرودههای او بنگریم، سنگینی فلسفه و حکمت را در آن میتوان دریافت.