به گزارش ایسنا، امروز ۲۵ اردیبهشت ماه صد و سی و دومین سالروز صدور فتوای آیتالله میرزا سید محمدحسن حسینی شیرازی معروف به میرزای بزرگ و تحریم استعمال توتون و تنباکو در سال ۱۲۷۰ است.
دعوت سِر هنری دراموند ولف وزیر مختار انگلیس در ایران، سومین سفر تاریخی ناصرالدین شاه به پادشاهی بریتانیا را رقم زد.
میرزا علیاصغر امین السلطان، صدراعظم وقت ناصرالدین برای نزدیک کردن هر چه بیشتر خود و دربار ناصرالدین شاه به دومین ابرقدرت روزگار با درخواست تجار و دیوانیانِ بریتانیای کبیر برای دریافت انحصار کاشت، برداشت و فروش توتون و تنباکو در سراسر ایران موافقت کرد.
او با این کار به آنتوان کتابچی خان سیاستمدار و بازرگان ارمنیتبار و رییس گمرک ایران در عصر ناصری که از ماهها قبل با وضع مالیات بر برخی کالاها از جمله قند و شکر درصدد افزایش درآمد خزانه برآمده بود، کمک کرد.
تنباکو در ایران
تاریخ ورود تنباکو و توتون به ایران به دوره سلطنت شاه اسماعیل اول بنیانگذار سلسله صفویان بر میگردد. تنباکو و توتون و چوپوق اختراع شده توسط اروپاییها طی سالهای سلطنت شاه اسماعیل یعنی سالهای ۸۳۲ تا ۹۱۳ از مسیر مرزهای سلطاننشین عثمانی به ایران وارد شد.
ایرانیانِ خلاق بعد از قبولِ این ماده تسکین دهنده، با ساخت قلیان، شیوه دود کردن توتون و تنباکو را از شکل سیگار و چوپوق تنوع دادند. این ابتکار ایرانیان موجب فراگیر شدن دود کردن توتون و تنباکو بین اکثر طبقات اجتماعی به ویژه در بین تجار بازار، مردم عامی و روحانیون شد.
مصرفکنندگان توتون و تنباکو بین آحاد مردم به تدریج سیر صعودی یافت تا در عصر چهارمین پادشاه قاجار یعنی ناصرالدینشاه که به اوج رسید.
میزان مصرف توتون و تنباکو در این دوره به حدی افزایش یافت که میرزا علیاصغر اتابک ملقب به امینالسلطان صدراعظم وقت ناصرالدین شاه و آنتوان کتابچی خان رییس گمرکات ایران به فکر افزایش درآمد خزانه و بستن مالیات به آن افتادند.
امینالسلطان درخواستش را تحت عنوان اداره مدیریت انحصاری توتون و تنباکو به ناصرالدین شاه داد اما شاه این درخواست را به دلیل احتمال مخالفت علما و مردم، رد کرد.
صدراعظم یک سال بعد دستورالعمل دیگری را نوشت و به دربار ناصری برد و این بار موفق به جلب نظر مثبت ناصرالدین شاه شد. وقتی خبر بستن مالیات به توتون و تنباکو منتشر شد تجار، مردم و علما با آن مخالفت کردند. حتی برخی از بزرگان حوزههای عملیه گرفتن مالیات از مردم را غیرشرعی و بدعت در دین دانستند تا اینکه ماجرای سفر سوم ناصرالدین شاه در تاریخ بیست و چهارم فروردین ۱۲۶۸ پیش آمد.
ناصرالدین شاه در سال ۱۲۶۷ از سوی ناپلئون سوم پادشاه وقت فرانسه برای بازدید از نمایشگاه بزرگ بینالمللی صنعتی و بازرگانی پاریس دعوت شده بود. الکساندر سوم، سلطان عبدالحمید و ویلیام سوم امپراتور روسیه تزاری، پادشاه عثمانی و پادشاه هلند نیز برای حضور شاه ایران در آن کشورها از ناصر دعوت کرده بودند. او در عین حال در فکر سفر به انگلستان و آلمان و فرانسه و چند پادشاهی دیگر اروپا هم بود اما تا بهار ۱۲۶۸ هیچ دعوتنامهای از سوی ملکه انگلستان به عنوان قدرت اول اروپای آن روزگار، دریافت نکرده بود.
با پیگیری سِر هنری دراموند ولف وزیرمختار انگلیس در ایران رایزنیها با لندن انجام شد و ملکه انگلستان نسبت به عواقب مشارکت نداشتن انلگستان در سفر شاهِ ایران به اروپا روشن شد و متعاقب آن دعوتنامه رسمی ملکه از طریق وزیر امور خارجه و وزیرمختار انگلیس در ایران به دربار ناصری فرستاد.
این قرارداد و دیگر قراردادهای دربار قاجار با انگلیسیها به حدی اهمیت داشت که سیاستمداران و تاجران انگلیسی و سرسپردگان و دوستان داخلی آنان برای عقب نیفتادن از رقیب روس به روشها و شیوههای مختلف دست زدند تا بتوانند استحکام و نفوذشان در دربار و دیوان شاهان ایران را تثبیت کنند. به همین دلیل دربار و دولت وقت انگلستان با اهدای با ارزشترین نشانهای رسمی پادشاهی و پذیرایی بسیار گرم، نظر ناصرالدین شاه و صدراعظم وقت را متوجه خود کردند.
با احترام فریبندهای که دربار و دیوان انگلستان در سفر سوم به شاه و دولت ایران داشت توانست خواسته خود برای در دست گرفتن یکی از شاهرگهای حیاتی ایرانِ عصر ناصری را به کرسی بنشاند.
آنان در این سفر علاوه بر به دست گرفتن انحصار کشت، خرید و فروش توتون و تنباکوی ایران، موافقت و امضای دهها امتیاز و قرارداد اقتصادی دیگر را از امینالسلطان گرفتند.
شیوه استعمار
پادشاهی انگلستان برای جلوگیری از ایجاد حساسیت رقبای قدرتمند و مصون نگه داشتن قرارداد از گزند مخالفان داخلی ایران، ماژور جرالد تالبوت را به نمایندگی از خود به ایران معرفی کرد و تالبوت نیز که راه به دست آوردن دل ناصرالدین شاه و امینالسلطان را بلد بود با دادن وعدههای فریبنده و پرداخت رشوههای سنگین موافقت آنان را برای پیش بردن اهداف استعماری خود جلب کرد و به این شیوه پای بزرگان و علمای عصر ناصری به خصوص پای میرزای شیرازی بزرگ را به ماجرا باز کرد.
پیامدهای قرارداد
در سفر سوم ناصرالدین شاه به قاره سبز علاوه بر امینالسلطان میرزا علی امینالدوله، غلامعلی خان عزیزالسلطان ملیجک مخصوص شاه، علیقلی مخبرالدوله، ابوالقاسم خان قراگوزلو معروف به ناصرالملک اولین وزیر مالیه ایران، محمدعلی خان امینالسلطنه، مهدیقلیخان مجدالدوله ملقب به حاج مجدالدوله پسر دایی شاه، محمدحسن خان مقدم مراغهای ملقب به صنیعالدوله، مهدیخان غفاری کاشانی ملقب به وزیر همایونی و تنها وزیر بهایی ایران در دوره قاجار، ژوزف دزیره تولوزان پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه که ۳۰ سال پزشک مخصوص او بود به همراه ۲۶ نفر دیگر از شاهزادگان، دیوانیان و درباریان او را همراهی کردند.
شاه و هیات همراه ۲۸ مهر ۱۲۶۸ به میهن برگشتند و جرالد تالبوت نماینده دولت انگلستان و هیات همراه نیز به فاصله کوتاهی به ایران آمدند. تالبوت که با هدایت و همراهی آتور هاردینگ و دراموند ولف سفیر انگلستان در تهران و وزیرمختار انگلیس در ایران و با سرمایه اولیه ۶۵۰ هزار لیره استرلینگ شرکتی به نام «رِژی» - در زبان فرانسه به انحصار در معاملاتِ بازرگانی گفته میشود - در لندن به ثبت رسانده بود، پس از ورود به تهران با کمک آنان جزییات قرارداد را در ۱۵ فصل تهیه کرد و به امینالسلطان داد و او نیز با تغییراتی همان قرارداد را نزد ناصرالدین شاه برد و با تشریح مزایای قرارداد و پس از تعریف و تمجید فراوان قرارداد را در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۲۶۸ به امضای شاه رساند. ناصرالدین شاه به پاس این اقدام امینالسلطان با اهداء تقدیرنامه از او تقدیر کرد.
این قرارداد در ایران به قرارداد رِژی و شرکت عامل آن نیز به کمپانی رژی معروف شد.
بعد از آن تالبوت و شرکت تحت مدیریتش زمین مورد نیاز برای ساختن دفتر مرکزی در تهران و ساختمان شرکت در شهرهای تبریز، مشهد، شیراز و اصفهان خریداری کرد. تالبوت ساختمان بزرگی را در میانه باغ بزرگی که در حوالی خیابان فردوسیِ فعلی تهران بود ساخت و به عنوان دفتر مرکزی شرکت رِژی بنا کرد و با دیوارهای بلند شکلی قلعهِ مانند به آن داد. شعب شرکت در شهرهایی که مرکز تولید تنباکو و توتون ایران بودند نیز به سرعت راهاندازی شدند.
با شروع فعالیت شرکت رِژی در ایران حدود ۲۰۰ هزار نفر از شهروندان انگلیسی، هندی و پاکستانی همراه خانوادههایشان به ایران آمدند و در دفاتر شرکت در سراسر ایران پخش شدند. همزمان با آنان حدود ۱۰۰ هزار مبلغ و میسیونر مسیحی نیز وارد ایران شدند.
به دنبال حضور این تعداد شهروند انگلیسی در ایران، با حمایت سفارت انگلیس در ایران ساختمانهای مسکونی، کلیساهای متعدد، کابارهها و کافهها و مراکز بهداشتی و درمانی فراوانی در سراسر کشور ساخته شد و سفارت انگلستان در تهران اقدام به جذب هزاران زن و دختر ایرانی برای پرستاری در بیمارستانها و کار در کافهها، کابارهها و مراکز فساد کرد. ورود انگلیسیها در ایران موجب ترویج فرهنگ و زندگی غرب در ایران شد.
رفتارهای فرهنگی و اجتماعی زننده انگلیسیها در ایران که با جو مذهبی ایران در آن عصر مغایرت آشکار داشت از یک سو و حضور گسترده نظامیانِ مسلح انگلیسی در استانها و شهرهای مختلف ایران از سوی دیگر رفته رفته زنگ خطر را برای برخی علمای دنیا دیده کشور به صدا درآورد. این دسته از بزرگان دین رفتار انگلیسیها در ایران را موجب متزلزل شدن دین و تبدیل تدریجی ایران به مستعره پادشاهی انگلستان میدانستند به همین دلیل زمزمههای مخالفت با شرکت رِژی و حضور انگلیسیها در ایران بلند شد و برخی تجار از فروش توتون و تنباکو به شرکت رِژی خودداری کردند. در اصفهان و فارس بعضی تجار در اعتراض به این وضعیت، تنباکوی خود را که جزو مرغوبترین تنباکوهای تولیدی ایران بودند را آتش زدند.
الغای قرارداد
تنباکوکاران و تجار شیرازی در اعتراضات خیابانی پیشقدم شدند و فریادها رفته رفته به دیگر شهرها سرایت کرد. با اوج گرفتن اعتراضات و مخالفتها و زد و خورد خونین بین قشون نظامی و مردم، آحاد مختلف مردم به بیوت علمای دینی در شهرها رجوع کردند. مردم به خانه آیتالله آقا محمدتقی نجفی اصفهانی در اصفهان، سید علیاکبر فال اسیری مشاور و داماد میرزا سید محمدحسن حسینی شیرازی در شیراز، شیخ فضلالله نوری و میرزا حسن آشتیانی در تهران و میرزا جواد مجتهد تبریزی در تبریز رفتند.
آیتالله آقا محمدتقی نجفی اصفهانی در اصفهان با صدور فتوایی مردم را از خریدن تنباکو منع کرد و این فتوا موجب فلج شدن شرکت رِژی در این شهر شد.
به موجب این قرارداد که به امضای سِر هنری ولف وزیر مختار انگلستان هم رسید، دولت ایران در برابر دریافت سالانه ۱۵ هزار لیره و یک چهارم سود سالانه، امتیاز کلیۀ معاملات داخلی و خارجی توتون و تنباکو را به مدت ۵۰ سال به تالبوت و شرکایش واگذار کرد. تالبوت برای گرفتن این امتیاز علاوه بر شاه، مبالغ گزافی به صدر اعظم و نایب السلطنه و تنی چند از درباریان داد.
اعطای چنین امتیازی به خصوص در شرایطی که حدود یک پنجم جمعیت آن روزگار ایران از کشت و فروش توتون و تنباکو به صورت مستقیم و غیرمستقیم ارتزاق می کردند خسارتهای زیادی به مردم می زد. روستاییان، کشاورزان، بازرگانان و تاجران خرده پا و حتی کارگران روزمزد بر علیه شرکت رِژی اعتراض کردند. به دلیل رابطه نزدیک و تنگاتنگ مردم و علما، مردم به روحانیون متوسل شدند تا با رهبری آنها وارد مبارزه و قیام شوند. مردم در چهار شهر تهران، اصفهان، شیراز و تبریز به پیشتازی چهار تن از شاگردان میرزای شیرازی دست به اعتراضات گسترده زدند.
نخستین درگیری میان مردم و حکومت در شهر شیراز اتفاق افتاد. سید علیاکبر فال اسیری مجتهد متنفذ و داماد میرزای شیرازی بالای منبر با سخنانی پر حرارت مردم را بر ضد رِژی برانگیخت. ماموران قشون ایران او را در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۲۶۹ دستگیر و از راه بوشهر و بصره به عراق تبعید کردند. سید جمالالدین اسدآبادی هم که در آن مقطع در عراق بود به دیدار فال اسیری در بصره رفت و نامه معروفش به میرزای بزرگ را از طریق ایشان به دست میرزا رساند.
مردم شیراز اما یک روز پس از تبعید سید فال اسیری در اعتراض به تبعید سید بازارها را بستند و خواهان بازگرداندن ایشان شدند اما حکومت به خواستۀ آنان اعتنا نکرد.
با ورود کارکنان انگلیسی شرکت رِژی به شیراز، مردم معترض در حرم شاهچراغ و تلگرافخانه شیراز تجمع کردند و خواستار اخراج انگلیسیها از این شهر شدند اما سربازان قشون ناصرالدین شاه مردم را به گلوله بستند و موجب کشته و زخمی شدن جمعی از معترضان شدند.
افشاگری سیدجمال و فتوای میرزا
در بخشی از نامه سیدجمال الدین اسدآباد که به سیدعلی اکبر فال اسیری رساند، آمده است: «ای قرآنیان، ای نگهبانان ایمان، ای پیشتیبانان دین، ای یاوران شرع مبین، ای لشگریان پیروز خدا و سرکوب کنندگان گمراهان، جناب حاج میرزا حسن شیرازی، جناب حاج میرزا حبیب الله رشتی، جناب میرزا ابوالقاسم کربلایی، و جناب حاج میرزا جواد آقا تبریزی، جناب حاج سید علی اکبر شیرازی، جناب حاج شیخ هادی نجم آبادی، جناب میرزا حسن آشتیانی، جناب سیدطاهر زکی صدرالعلماء، جناب حاج محسن عراقی، جناب حاج شیخ محمد تقی اصفهانی، جناب حاج ملامحمدتقی بجنوردی و سایر رهبران ملت و روسای دین و علمای بزرگوار که نائبان ائمه طاهرین هستند. خدا اسلام و مسلمین را به وجودشان عزیز کرده، دماغ کفار سرسخت را به خاک بمالد. آمین
از مدت ها پیش دول اروپا با اشتیاق و حرص وافری می خواهند کشور ایران را زیر نفوذ خود درآورند. اینها هر وقت فرصتی یافته و مجالی پیدا نموده اند، با نیرنگ و دسیسه به طوری که موجب تنفر و تهییج احساسات عمومی نشود، کوشیدهاند در نقاط مختلفه کشور برای خود نفوذی تولید و زمینه حکومت نمودن بر آنجا را فراهم سازند، ولی ضمنا هم میدانند علما فریبشان را نمیخورند و در مقابل اراده آنها تسلیم نمیشوند زیرا که توده، دل بسته به علما و گوش به فرمان روسای دینی است. هرچه بگویند میپذیرد و هر کجا بایستند در نظر توده فرمان علما رد شدنی نیست و هرچه بخواهند تغییرپذیر نخواهد بود. علما هم پیوسته همت خود را صرف نگاهبانی دین نموده، نه غفلت میورزند، نه فریفته میشوند، نه مغلوب هوا و هوس خواهند شد. اروپاییها نیز از موقعیت علما مطلع بوده و پیوسته منتظر تحول و مراقب فرصتند. راستی هم اروپاییها خوب پیشبینی کردهاند.
زیرا هرگاه علما با ابهتی که در نظر عوام دارند نباشند، توده عامی با میل و رغبت به کفار پیوسته و برای اینکه خود را از چنگ این دولت نجات دهد، زیر پرچم آنها در می آید. از چنگ دولتی ورشکستهای که قدرت خود را از دست داده، از چنگ دولتی که انصاف را فراموش کرده و سازش با ملت را پشت گوش انداخته، دولتی که از اقتدار و نفوذ خود نه شرافتی تحصیل کرده و نه جانی را حفظ نموده، نه باری از دوش ملت برداشته است.
حق را باید گفت. شما پیشوایان با تصمیمی که گرفتید، اسلام را بزرگ نمودید و نام دین را بلند ساختید و دلها را از هیبت خود پر نمودید. به طوری که بیگانگان عموما فهمیدند در مقابل اقتدار شما، در مقابل نیروی شما، مقاومت ممکن نیست. دانستند که شما دیوار کشور هستید و زمام ملت به دست شماست. ولی مصیبت بزرگ اینجا است که شیطان برای اینکه شکست خود را در این نبرد جبران نماید، به دماغ این مرد تبه کار خارج از دین انداخته است که علما را از شهرستانها تبعید نماید. او فهمیده است انجام اوامرش جز از طریق اطاعت افسران ارتش ممکن نیست و افسران هم مخالفت علما را نمی کنند و بد آنها را نمی خواهند، لذا در صدد برآمده است افسران ارتش را از کشور بیگانه تعیین نماید و به همین منظور ریاست شهربانی و فرماندهی هنگ قزاق را به کنت و امثال او داده، آن زندیق و دوستان او هم میکوشند فرماندهان ارتشی را از کشور بیگانه بخواهند. شاه هم از فرط دیوانگی از این کار خوشحال شده و به آن می بالد. به خدا شاه با جنون و زندقه هم عهد گردیده، و متعهد شده است با خودسری و شرارت تمام دین را نابود سازد و شریعت را مضمحل کند و کشور اسلام را بدون چون و چرا به بیگانگان تسلیم نماید.
... حق را بگویم، من دوست داشتم این نامه را به همه دانشمندان تقدیم کنم، چون دانشمندان در هر نقطه ای طلوع نموده و هر نحوی که رشد کرده، در هر کجا که یافت بشوند، جانی هست که در پیکر دین محمد (ص) دمیده شده است.
... پیشوای دین، پرتو درخشان انوار ائمه، پایه تخت دیانت و زبان گویای شریعت، جناب حاج میرزا محمدحسن شیرازی تو وارث پیامبرانی همان ولایت عالم فقیه بر جامعه اگر ملت را به حال خود گذاشته افکارشان پریشان میشود چون توده نادان در معتقدات خود جز استقامت و ثبات قدمی که طبقه دانا در عقایدش نشان میدهد، دلیلی ندارد. اگر بخواهی میتوانی با یک کلمه افراد پراکنده را جمع کنی و با متفق ساختن آنها دشمن خدا و دشمن مسلمانان را بترسانی و شر کفار را از سرشان برطرف نمایی.»
سید جمالالدین این نامه طولانی را به دست سید علیاکبر فال اسیری، داماد میرزای شیرازی که در عراق به سر میبرد، رساند و او نیز نامه را به میرزای بزرگ تقدیم کرد و بسترساز صدور فتوای تحریم تنباکو شد. سید جمال نامههایی همزمان با این نامه، به سایر بزرگان و علمای داخل ایران نیز نامههای مشابه نوشت و آنان را نسبت به عواقب حضور انگلیس در ایران هوشیار کرد.
فتوای میرزای بزرگ
تا رسیدن نامه به دست میرزا و تلگراف ایشان به دربار ناصری، بیش از یک سال از امضای قرارداد رِژی گذشت. با این حال میرزا تلگرافش را از طریق کامران میرزا نایبالسلطنه به دربار ناصرالدین شاه فرستاد.
میرزای بزرگ در این تلگراف تاکید کرد: «کسانی که از کشور تبعید شدهاند – منظور علیاکبر فال اسیری و دیگر بزرگان حوزههای علوم دینی- به کشور بازگردانده شوند. در این تلگراف همچنین با قرارداد رِژی به شدت مخالفت شد.
تلگراف میرزای بزرگ با بیاعتنایی ناصرالدین شاه روبرو شد. مدتی بعد طی فتوایی حکم تحریم تنباکو را به این شرح صادر کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال توتون و تنباکو بِاَی نَحوِ کانَ در حکم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.»
این فتوا از سوی پیروان و مقلدان میرزای بزرگ بر دیده منت گذاشته و اجرا شد. به این ترتیب شرکت رِژی بازار داخلی ایران برای تولید و فروش تنباکو و توتون را از دست داد و ناصرالدین شاه مجبور به فسخ قرارداد این شرکت و پرداخت غرامت به دولت پادشاهی انگلیس شد.
منابع:
مدنی بجستانی، میرزای شیرازی، ص۳۸۵
بامداد، شرح حال رجال ایران، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۳۸
مدنی، میرزای شیرازی: احیاگر قدرت فتوا، ۱۳۷۱ش، ص۲۷ و ۲۸
سه سال در دربار ایران، ص۲۲۰؛ تیموری، تحریم تنباکو، صص۲۸، ۱۷۷، حاشیه؛ عباس میرزا، شرح حال عباس میرزا ملک آرا، ص۱۱۴
رای متن قرارداد، تیموری، تحریم تنباکو، صص۲۹-۳۲؛ معاهدات و قراردادهای تاریخی در دورۀ قاجار، صص۴۱۳-۴۱۶؛ محدث، چند امتیازنامۀ عصر قاجار، صص۷۵-۷۸
انتهای پیام