روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز صدور فتوای تحریم تنباکو توسط آیتاللهالعظمی میرزا حسن شیرازی است. این رویداد علاوه بر تمامی آثار و پیامدهای خویش دور جدیدی از حضور عالمان دین در عرصه سیاست را کلید زد. امری که وابستگان به فِرَق ضالّه و روشنفکران، از آن روز تا امروز هماره به مذمت آن بودهاند! مقال پی آمده درصدد است تا با استناد به پارهای روایتها و تحلیلها، این رویداد را از دریچه مورد اشاره به بازخوانی نشیند. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
«سال نحس» انگلستان در ایران
بیتردید دولت انگلستان با لغو قرارداد رژی، یکی از سختترین شکستهای خویش را در تاریخچه حضور در کشورهای گوناگون متحمل شد. علاوه بر جنبههای گوناگون این ناکامی، اما مهم تحقیری بود که این امپراطوری تجربه کرد که کم بدیل مینمود. در مقالی بر تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در این باره آمده است:
«مهمترین اثر این فتوا، شکست اقتدار انگلستان در دنیا بود. انگلیس که خود را در دربار قاجار و میان رجال سیاسی صاحب نفوذ میدانست، در برابر یک فتوای مذهبی ناچار به عقبنشینی شد. این موضوع، یک شکست تاریخی برای استعمار بریتانیا محسوب میشود و هنوز بعد از گذشت سالهای طولانی از آن واقعه، همچنان تعبیر سال نحس برای سیاست انگلستان در ایران بیراهه نیست. علاوه بر این انگلستان در مقابل رقیب سنتی خود روسیه نیز متحمل خفت و خواری شد. شواهد تاریخی برآنند که رؤیای الحاق ایران به مستعمرات انگلستان در این دوره، به سرعت به دست کمپانی رژی در حال تعبیر بوده است. کمپانی رژی در ایران دقیقاً همان مسیری را در پیش داشت که انگلیسیها در تصرف هند و ایجاد کمپانی هند شرقی و سپس حضور نظامی به بهانه حفظ امنیت این کمپانی طی کرده بود. با لغو این قرارداد به پایمردی مراجع، رؤیای کمپانی و به تبع آن دولت بریتانیا برباد رفت! علاوه بر این انگلیس طبعاً با لغو قرارداد رژی، زیانهای مادی قابل ملاحظهای متحمل شد و سود احتمالی را نیز از دست داد. عوامل کمپانی که به طمع سود کلان به محض انعقاد قرارداد به سرمایهگذاری در ایران پرداخته بودند، موفق نشدند کار را به سرانجام برسانند. به نقل از شیخ حسن کربلایی: نخست نقطهای خیلی عمده و خیلی مرغوبی را در حوالی ارک دولت که معروف به باغ ایلخانی است، به معادل ۴۵ هزار تومان عین اشرفی خریده و به معادل ۱۵۰ هزار تومان عمارت عالی خیلی ممتازی بنا کردند. دورادور عمارت را به طور خیلی مستحکم بسیار بلندی که مُشرف و مسلط بر ارگ دولت و سایر نقاط شهر است، با گچ و آجر در قطر قریب چهار ذرع ساخته، به طوری که این عمارت مانند کشتی ذرهپوش توپ بر دورادور و آن تواند گردش نمود... یا به اذعان شیخ ذبیحالله محلاتی: عده زیادی از فرنگیان، از لندن وارد تهران شدند و از آنجا به شهرهای مختلف ایران تقسیم گردیدند. وارد شوندگان به هر شهر جهت پیشرفت کار خود، زمینها خریدند، ساختمانهای بسیار عالی بنا کردند...، اما با لغو امتیاز توتون و تنباکو، انگلیس که این همه سرمایهگذاری را نابود شده میدید، از دولت ایران درخواست غرامت کرد! علاوه بر این رشوههای پرداخت شده به درباریان، کارچاقکنها و دلالهای حاشیهای برای گرفتن امتیاز نیز بیاثر شد و آنان قادر به عودت پولهای کمپانی نبودند. با لغو قرارداد رژی، سرمایهگذاری و برنامهریزی انگلیس در حوزه اجتماعی و فرهنگی ایران نیز با شکست مواجه شد. آنها قصد داشتند با ایجاد تغییر در طبقات و قشرهای مختلف اجتماعی در ایران، زمینه مساعدی برای تغییر اجتماع ایران فراهم کنند....»
اگر دولت از عهده بر نمیآید، من به خواست خدا آن را بر هم میزنم
میرزای شیرازی، اما فتوای تحریم تنباکو را پس از مشاوره فراوان و دقت بسیار صادر کرد. علاوه بر این او در پاسخ به محمود خان مشیرالوزاره کارپرداز ایران در بغداد، به بیان نکاتی پرداخت که نشان میداد رویداد مهمی در پیش است. در مقالی بر تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ماوقع به این ترتیب روایت شده است:
«ناصرالدین شاه و امین السلطان در جواب به اعتراض علما و مردم، نه تنها پاسخ مثبتی ندادند، بلکه آنها را بیاطلاع و نادان بر شمرده و عقد قرارداد تنباکو را برای منافع ایران لازم دانستند. از این رو علما با ارسال پیامهای متعددی به میرزای شیرازی در سامرا، به او متوسل شدند. میرزای شیرازی از همان ابتدای اعطای امتیاز تنباکو به استعمار، به واسطه نامهها و اخباری که از ایران، علما و دامادش سیدعلیاکبر فالی دریافت میکرد، در جریان امر قرار داشت. سیدجمالالدین اسدآبادی نیز با ارسال نامهای به میرزای شیرازی، با یادآوری مظالم شاه و زیرپا گذاشتن حقوق توده مردم خواستار دفاع علما از حقوق عامه شد. همزمان با شروع ناآرامیها در تبریز در اول ذیحجه سال ۱۳۰۸ ق، میرزای شیرازی با ارسال تلگراف مفصلی به شاه، ضمن اشاره به ضررها و فسادهای مداخله بیگانگان در امور ایران، به اعطای امتیاز تنباکو اشاره کرد و آن را منافی صریح قرآن، دستورات الهی و استقلال ایران خواند. شاه برای توجیه اقدامات دولت و ذکر دلایل اعطای امتیاز و مشکلات ناشی از لغو آن میرزا محمود خان مشیرالوزاره کارپرداز ایران در بغداد را نزد میرزای شیرازی در سامرا فرستاد. مشیرالوزاره صراحتاً از ناتوانی دولت در فسخ امتیاز و خسارات هنگفت این اقدام سخن گفت. میرزای شیرازی نیز در پاسخ تنها بر این نکته تأکید کرد که فقط باید به ملت مسلمان تکیه کرد و دولت اگر از عهده جواب بیرون نتوان آید، ملت از جواب حسابی عاجز نیست... و اگر دولت از عهده بر نمیآید، من به خواست خدا آن را بر هم میزنم... سرانجام میرزای شیرازی پس از مشاهده ناتوانی دولت شاه بر لغو قرارداد، فتوای تاریخی خود را صادر کرد. این حکم، پایانی بر اوج خودکامگیها و وطن فروشیهای ناصرالدین شاه و درباریانش و مشت محکمی بر دهان استکبار و استعمارگران خارجی و دست نشاندگان داخلیشان بود: بسماللهالرحمنالرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان (ع) است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی. بلافاصله پس از صدور فتوا، مأموران حکومت وظیفه یافتند از انتشار این حکم و آگاهی مردم نسبت به آن جلوگیری کنند، با این حال در همان نیمه روز اول که حکم به دست میرزا آشتیانی رسیده بود، حدود صد هزار نسخه از حکم نوشته و در سراسر کشور پخش شده بود. با صدور این فتوا، مردم از همه اصناف، مبارزه سیاسی علیه قرارداد استعماری امتیاز تنباکو را یک وظیفه شرعی و تکلیفی الهی دانستند و قلیانها را شکسته و توتون و تنباکو را به آتش کشیدند. در این بین حتی اندرونیان حرمسرای شاهنشاهی نیز از استعمال دخانیات پرهیز کردند. به نحوی که انیسالدوله سوگلی ناصرالدینشاه، دستور جمعآوری قلیانها را صادر نمود. بدین ترتیب شاه که حتی در اندرونی خویش نیز شاهد شکسته شدن قلیانها و تحریم توتون و تنباکو بود، برای آنکه مبادا کسی از دستورش سرپیچی نماید و به احترامش لطمهای وارد آید، به هیچ یک از نوکران خود دستور آوردن قلیان را نمیداد....»
امین خدابخشی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران نیز در استناد به پارهای آثار در این باره از جمله «تحریم تنباکو نوشته محمدرضا زنجانی» مینویسد:
«منابع تاریخی تأثیر فتوای میرزای شیرازی را چنین گزارش دادهاند: بالجمله سواد این حکم مبارک در همان نیمروز، همه جا حتى در اقصى بلد ایران منتشر شد... صبح روز بعد در تمامى ایران هیچ کس از مرد و زن، کوچک و بزرگ، برزگر و تاجر نمانده بود که اطلاع و آگاهى از تفصیل این حکم نیافته باشد... پس از انتشار حکم تحریم همه طبقات مردم، حتى حرمسراى ناصرالدین شاه از این حکم پیروى کردند: این حکم جهان مطاع چنان نفوذى در دلها یافته بود که همه اصناف دارالخلافه با همه آن طبایع مختلف و آرا چنان در کمال تمکین و انقیاد همگى بر سر این نقطه متفق و مجتمع شدند که تا عصر جمعه در تمامى ایران از هیچ نقطه و محلى دود چپق و قلیان بلند نمىشد، حتى در حرمهاى پادشاهى، ادارات دولتى، سراى دیوانیان، قهوه خانهها و سربازخانهها نیز بالمره دود دخانیه برداشته شد... به جایى رسید که یهود و نصارى نیز به متابعت از اسلام، دخانیه را در ظاهر متارکه نمودند... در پی همراهی مردم با علما، در ۲۴ اردیبهشت ۱۲۷۰، با عقبنشینی دربار قاجار، امتیاز استعماری توتون و تنباکو لغو شد. ناصرالدینشاه که از تأثیر فرمان میرزای شیرازی به وحشت افتاده بود دستخطی بدین شرح صادر کرد: جناب امین السلطان، امتیازات داخله که چند روز قبل موقوف شده بود، این روزها که امتیاز خارجه را هم موقوف فرمودیم و کلیه این عمل به طرز سابق شد. حالا به تمام علما و حکام و مردم اطلاع بدهید که مطمئن باشند و به تمام رعایا حالی نمایند....»
صبوری و تدبیر میرزا در ماجرای مرگ فرزند
منقول است میرزا پس از صدور فتوای تحریم تنباکو و آثار گسترده آن در ایران، روزی به شدت گریست! او در بیان علت این تأثر اظهار داشت: دولت انگلستان از امروز به قدرت مرجعیت و روحانیت شیعه پی برد و از فردا به توطئه علیه آن خواهد پرداخت... مرجع اعلای شیعه، اما در برابر ناملایمات و چالشهای دوران حیات خویش بس صبور و بردبار مینمود، چنانکه صفاءالدین تبرائیان، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این باره به بازنوشت داستانی مبادرت کرده است:
«میرزای بزرگ شیرازی که حکم تحریم تنباکو را صادر کرد، دو پسر داشت؛ یکی سید محمد بود که روزی در حال عبور از کوچههای سامرا، فردی از اهل سنت که متعصب بود، بر اثر سوءتبلیغاتی که صورت گرفته و جوَی که عناصر فتنهجو ایجاد کرده بودند، سنگی پرتاب میکند و به سر ایشان میخورد و فوت میکند. بعد از آن خیلی میرزا را تحریک کردند که اجازه بدهید انتقام بگیریم مخصوصاً انگلیسیها میخواستند آب را گلآلود کرده و از عثمانی زهر چشم بگیرند، اما ایشان اجازه نداد و فرمود: یک سهوی صورت گرفته و این یک مسئله داخلی جامعه اسلامی است و به اجانب ربطی ندارد. این قضیه را که بعدها به گوش حاکم عثمانی رساندند، خیلی شرمنده شد به واسطه اینکه عراق تحت قیمومت عثمانی بود و اینکه میرزا اینقدر روشنضمیر و بصیر بود که اجازه نداد انگلیسیها از این حادثه سوء استفاده کنند. فرزند دیگر مجدد شیرازی، سیدعلی است که بعد از درگذشت پدرش، خیلی مورد احترام شاگردان او بود. بسیاری از آنها برای تعلم و تقلید، به او رجوع کردند و سالهای سال هم در سامرا اقامت داشت که جای خالی پدر را پر کند. میرزا علی آقا مدت کوتاهی حدود سه سال، به کاظمین رفت و آنگاه راهی نجف شد و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد....»
«خاموشی دریا» و موجی که آفرید
پس از رویداد تحریم تنباکو و بازتابهای آن، دومین واقعهای که مکانت والای میرزا را نمایان ساخت، رحلت آن بزرگ و تشییع پرشکوه وی بود. ابعاد این سوگ عظیم، ترجمانی دیگر از جایگاه مرجعیت شیعه در جامعه بود. چنانچه در تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی میخوانیم:
«چراغ عمر میرزای شیرازی ۸۲ سال پر فروغ بود تا تیرگیها را برطرف سازد. شب بیست و چهارم شعبان ۱۳۱۲ ق، شب خاموشی یکی دیگر از ستارگان آسمان فقاهت بود تا دلهای عاشق را داغدار کند و سیلاب اشکها را در سراسر جهان تشیع جاری سازد. میرزای بزرگ بر اثر بیماری سل دار فانی را وداع گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد. بدن مطهرش بر دستهای سیل عاشقان مسلمان از شیعه و سنی و حتی غیر مسلمان، در سامرا تشییع و پس از گذشتن از بغداد در کربلا طواف داده شد و در کنار حرم امیرالمؤمنین (ع) در آخرین شب ماه شعبان آرام گرفت. مجالس فاتحه و عزا در تمام شهرها برگزار گردید و در ایام فاتحه، همه بازارها تعطیل بود. این عزاداریها نزدیک به یک سال، در تمام شهرهای اسلامی ادامه داشت....»
ناخشنودی وابستگان به فرق ضالّه و روشنفکران از میراث میرزا
همانگونه که پیشتر اشارت رفت، میرزای شیرازی در مقطع تحریم تنباکو، دخالت مقتدرانه مرجعیت شیعه در سیاست، در دوره معاصر را کلید زد. این امر، اما بر بدخواهان اسلام و تشیع، از قبیل وابستگان به فرق ضاله و روشنفکران گران آمد. چنانکه یحیی دولتآبادی از ازلیان معروف و فعال تاریخ معاصر، بدان اشاره دارد: «دخالت میرزای شیرازی در امر سیاست، گرچه برای حفظ استقلال مملکت و نگهداری از تجاوزات بیگانگان سودمند بود ولیکن بذری در مزرعه روحانیت پاشید که معلوم نیست چه حاصلی برویاند و چه نتیجهای در آینده برای سیاست و روحانیت این مملکت داشته باشد و کدام دست قوی بتواند این خلط و مزج را بر هم زده و هر یک از سیاسیون و روحانیون را به ادای وظیفه خود وادارد....»
این تحلیل و بسیاری از این دست تحلیلها، نشان میدهد مبدأ ورود روحانیت به صورت جدی به عرصه سیاسی در دوران معاصر، از کجا نشأت میگیرد. گرچه قبل از آن نیز این ورود در عرصه عملی به صورت پراکنده رخ داده بود، اما نکته مورد تأکید، انسجام و تدوین مکتبی است که پس از میرزای شیرازی نیز توسط شاگردان ایشان همچون: مرحوم نائینی، شیخ فضلالله نوری و آخوند خراسانی پیگیری شد و مدتی بعد در قالب نهضت عدالتخواهی و مشروطه، خود را نشان داد. میتوان نتیجه گرفت حرکتی که با تحریم تنباکو توسط میرازی شیرازی آغاز شد، سرآغاز تمام حرکتها و جنبشهای اصلاحی در دوران معاصر قرار گرفت و بعدها از سوی شاگردان مکتب میرزا، با مبانی فکری مشترک در مشروطه ادامه پیدا کرد. گرچه اختلافاتی در ظاهر نظریات فقهای تربیت شده در مکتب میرزا به چشم میخورد.
شاگردان میرزا در چالش با داعیهداران «استبداد منور»
شاگردان مکتب میرزای شیرازی در دوران مشروطیت و نیز مقطع مواجهه با تحمیل رضاخان به ایران، نقش مهمی در سیاست این دیار ایفا کردند. به واقع دولت انگلستان که تازه دریافته بود قدرتی بزرگ و گسترده در ایران وجود دارد که میتواند برنامههای او را با چالش جدی مواجه سازد، روشنفکران وابسته را به مصاف متولیان دین فرستاد! دکتر مظفر نامدار، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این فقره مینویسد:
«ایران ذخایری بسیار غنی داشت که تازه در این دوران کشف شده و نفت در رأس آن بود. اروپاییها چشم طمع به این ذخایر دوخته بودند. استفاده از این ذخایر با وجود روحانیت - که قدرت خود را در تاریخ ایران، علیالخصوص در نهضت تحریم تنباکو و مشروطیت نشان داده بود- برای غربیها امکانپذیر نبود. بنابراین تصمیم به تعویض حکومت گرفتند. اینان فهمیده بودند که قاجاریه، توانایی اجرای خواستههای غرب (انگلیس) را ندارد. غربیها به دنبال این بودند یک دیکتاتوری روی کار بیاورند که مأموریت نهادینه کردن این نظم سکولار را داشته باشد. برای اینکه این دیکتاتوری را موجه جلوه دهند، اسم آن را گذاشتند دیکتاتوری منور یا دیکتاتوری ضابطمند! لفظ دیکتاتوری منور، شعار انقلاب فرانسه بود. بهقول آلبر ماله مورخ انقلاب فرانسه، دیکتاتوری منور یعنی همه چیز بهنام مردم، ولی بدون دخالت مردم! انقلاب فرانسه، هیچگاه انقلاب دموکراتیک نبود. غرب پرستان ایرانی که در این دوران سرسپرده نظریه دیکتاتوری منور بودند و از آن طرف در دوره مشروطه شعار آزادی سر میدادند، بهراحتی این آزادی را بهپای دیکتاتوری به نام رضاخان قربانی کردند تا به وعدههای نظم سکولار در ایران عمل کند. به این امید که این نظم، توسط حکومت در ایران نهادینه شود....»
و کلام آخر
روحانیت شیعه از دوره «حماسه فتوا»، نقشی دست اول و بس تأثیرگذار در وقایع سیاسی ایران داشته است. از این روی و در مقاطع گوناگون، مورد تهاجم و تخریب دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفته است. در دوران ۴۴ ساله برقراری نظام اسلامی، اما حمله به روحانیت شیعه و تخریب وجهه آن از مهمترین سیاستها و رویکردهای سرویسهای انگلیس، امریکا و اسرائیل قلمداد میشود. محمدعلی صدر شیرازی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران معتقد است:
«روحانیت، علما و در رأس آن مراجع عظام تقلید در جامعه ایرانی، همواره از مهمترین و محوریترین نیروهای اجتماعی به شمار آمدهاند. این جایگاه هرچند در سطوح بالای تقسیمبندی، گاه تحت تأثیر سیاستهای تعاملی یا تقابلی حکومتها با آنان بوده، اما در سطح تودهای و رابطه متقابل علما و مردم، کمتر تزلزل و فرودی به خود دیده است. به ویژه اعتقاد به انتساب اعظم مراجع به نیابت عام امام زمان (عج) در آموزههای شیعی، برای آنها قداست و احترام بیشتری در پی داشته است. چه آنکه همین جایگاه بیبدیل، نقطه عزیمت بسیاری از تطورات اجتماعی و سیاسی ایران از جمله تحریم تنباکو، ایستادگی در برابر ارتش روس، مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، قیام ۳۰ تیر و تحولات منتهی به انقلاب شکوهمند اسلامی از جمله قیام نوزدهم دی ۵۶ شده است. بدیهی است سازش ناپذیری بخشهای مهمی از بدنه و رأس این قشر، اصطکاکاتی جدی با صاحبان قدرت را موجب شده که واکنش آنان گاه حذف یا تبعید فیزیکی و گاه سنگاندازی به ساحت معنوی علما و تلاش برای گسستن رشته عمیق تعامل آنان و مردم بوده است، هتاکیهایی که هرچند بهخاطر جایگاه علما و ترس از واکنش مردم پرتعداد نبوده، اما همین موارد نیز سرآغاز حوادثی در قامت نقطه عطف در تاریخ میهن بوده است....»