شناسهٔ خبر: 59852537 - سرویس سیاسی
منبع: روزنامه ستاره‌صبح | لینک خبر

فرشاد مومنی: 135 کشور تورم یک رقمی دارند و فقط ایران به همراه 8 کشور دیگر تورم بالای 40 درصد دارند

صاحب‌خبر -

دکتر فرشاد مومنی، عضو هیات علمی دانشگاه و اقتصاددان در نشست تخصصی با موضوع «توقف مناسبات مشوق رانت و فساد به مثابه راه نجات دولت، رشد تولید و کنترل تورم» گفت: بر اساس تجربه سه دهه گذشته، اقتصاد سیاسی ایران با پدیده «شکست سیاست‌گذاری» و «تسخیرشدگی ساختار قدرت» روبرو بوده  که نشان می دهد که چرا کار ایران به سامان نمی‌شود و ناپایداری سیستمی در عرصه های سیاست و اقتصاد و اجتماع دست از سر ایران بر نمی‌دارد.
به گزارش جماران این استاد دانشگاه افزود: آنچه که تا این لحظه از رفتارهای مسئولان و از همه بیشتر در درون  قوه‌ی مجریه مشاهده می‌‎کنیم؛ این است که این‌ها «به جای بسیج ظرفیت‌های دانایی برای حل و فصل عالمانه امور»، رویه‌های مألوف و شکست‌خورده‌ی سه دهه‌ی گذشته را همین‌طور ادامه می‌دهند و این بیم به طور جدی وجود دارد که مانند همه تجربه های سه دهه گذشته جهت‌گیری‌های سیاستی اتخاذ‌شده،  ناکام، نافرجام و ناموفق بماند و اقتصاد و جامعه ایران در باتلاق بحران‌زدگی پیش‌روی‌های جدی‌تری داشته باشد. با کمال تأسف باید بگوییم که تمایلی برای درس گرفتن از این تجربه‌ها و اصلاح رویه‌ها هم مشاهده نمی‌شود.
ما فکر کردیم که به سهم خودمان یک زاویه‌ی جدیدی از بحث را مطرح کنیم؛ با ابراز امید به این که بالاخره قبل از مرگ سهراب، عزیزان حداقل «مصالح معطوف به  بقاء» خودشان را بفهمند و اجازه ندهند که جامعه‌ی ما بیش از این هزینه‌های غیرعادی بپردازد.
مومنی با بیان اینکه اگر یک کسی بخواهد به شیوه‌ای دلسوزانه و شرافتمندانه ای به نجات کشور فکر کند؛ باید روی دو مسأله متمرکز شود، گفت: یکی «مسأله بحران اندیشه‌ای در مواجهه با مسائل» و  دیگری«پیوند خوردن این بحران اندیشه‌ای با رویه‌هایی که به شدت انگیزه‌کُش و سرخوردگی‌آفرین است.»  کلید ماجرا این است که یک نگرش رانتی، سلطه غیر عادی پیدا کرده که به نام بازارگرایی و سیاست گذاری روی تمام جهت‌گیری‌هایی که در دستور کار قرار دارد تاثیر می گذارد. وقتی که اصل مناسبات رانتی شود، در فرایندهای تصمیم‌گیری و تخصیص منابع با رویه‌های معطوف به ستیز و حذف روبرو می شویم. شکل و شمایل این ماجرا هم به گونه ای است که در واقع به جای این که از جنبه‌ی اندیشه‌ای پیچیدگی‌های مسأله درک شود، شروع می‌کنند به جابه‌جا کردن افراد و تصورشان این است که مثلا مسأله، مسأله‌ی اشخاص است ولی از دریچه تحلیل‌های سطح توسعه گفته می‌شود حکومتی که می‌خواهد بر بحران غلبه پیدا کند، اول باید آن سازه‌های ذهنی شکل‌دهنده‌ به این بحران‌ را شناسایی کند. بعد رد این سازه‌های ذهنی را در نظام قاعده‌گذاری‌های کشور مشاهده کند سپس روی نظام توزیع منافع متمرکز شود. یعنی ببیند که این شیوه‌ی قاعده‌گذاری به چه کسانی لطمه می‌زند و چه کسانی را چاق می‌کند و چشم‌انداز استمرار این مناسبات چیست؟ در نهایت هم سیاست‌هایش را اصلاح کند تا نتایج متفاوتی بگیرد.
ما داریم مشاهده می‌کنیم که از یک طرف به این مناسبات هیچ اعتنایی نمی‌شود. و به جای این که بحران های اندیشه‌ای و بی‌کفایتی تئوریک نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور در مرکز درمان قرار بگیرد، رویه های دیگری اتخاذ شده است برای مثال مسائل فرعی و بسیار کم اهمیت را پررنگ می‌کنند تا مسائل اساسی را به حاشیه ببرند. به ندرت در تاریخ اقتصادی معاصر ایران شما این میزان افشاگری اجزا و عناصر ساختار قدرت راجع به یکدیگر را سراغ دارید چراکه آن الگوی مسلط ستیز و حذف یک جوری شده که اینها انگار خودشان هم می خواهند به جان یکدیگر بیفتند.
 وی افزود: این دولت اسم خودش را گذاشته دولت محرومان. شعار سال هم کنترل تورم و رشد تولید است ولی در همین یک ماه ببینید چه تحولاتی در قیمت آب، برق، بلیط هواپیما، ارز، تعرفه گاز، خدمت خودرو  و از این قبیل اتفاق افتاده است. اینها آن چیزهایی است که مستقیما توسط خود دولت اعمال می‌شود. بعد آن وقت می آیند مصاحبه می کنند می گویند ما اهتمام مان به کنترل تورم و اهتمام مان به فلان چیز است. سند قانون بودجه 1402 را نگاه کنید، آن چیزی که در آن مشاهده می شود، اهتمام به افزایش قیمت های کلیدی، افزایش قیمت کالاها و خدمات عرضه‌شده از سوی دولت و شدت بخشی به افزایش هزینه های تولید و هزینه های زندگی مردم است. در چنین شرایطی یک درماندگی کامل در حل و فصل مسائل وجود دارد. یک دفعه یک پافشاری های غیرعادی روی یک مسائل دیگری هم اتفاق می افتد که دستاورد آن پافشاری، شدت بخشی به بحران روابط میان مردم و حکومت است. حادثه های خیلی بزرگی مثل تلطیف روابط با عربستان و گشایش های دیگری که پدید می آید، به جای این که مهارکننده ی آن حس آینده هراسی باشد؛ به آنها شدت بخشی می کند. همه این ها به ما می گوید با شرایط متعارفی روبرو نیستیم.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به دو راهکار سیاست گذاران در سه دهه گذشته ، گفت: سازه ذهنی منبع محوری همه چیز را به صورت سوداگرانه و چرتکه ای در تأمین ارز و ریال می بیند و فکر می کند که اگر ارز و ریال داشتیم همه چیز حل و فصل می شود. نزدیک به 85 درصد کل درآمدهای ارزی این کشور در صد سال گذشته، در سی سال اخیر حاصل شده ولی ما در هیچ دوره ای مانند این سی سال به این ابعاد، گسیختگی و آشفتگی در برنامه ریزی نداشته ایم.سازه ذهنی دومی این فاجعه سازی بزرگ این است که می گویند که «دست مجریان را باز بگذارید». برای مثال قرار شد یک سهم بزرگی از عایدات نفت را به شرکت ملی نفت بدهند تا مشکل منابع نداشته باشد و در عوض انرژی و ارز مورد نیاز کشور را تامین کند اما می بینید که دو ماه و نیم پیش وزیر نفت می گوید اگر 240 میلیارد دلار در اختیار ما قرار ندهید، در 8 ساله آینده حتی برای تأمین نیازهای انرژی داخلی هم نیازمند واردات خواهیم بود و عایدی ارزی کشور از این ناحیه هم صفر خواهد شد. ببینید سالی چهارده و نیم درصد از عایدات را به اینها داده اند و گزارش های غیررسمی هم میگوید که دولت یک چیزی حدود صدمیلیارد دلار از صندوق توسعه ملی وام گرفته که شصت تا هفتاد درصد آن را به شرکت نفت داده است اما می شنویم که اگر 240 میلیارد دلار سرمایه گذاری نکنیم، چنین و چنان می شود و کسی هم نمی گوید تو این منابع را چکار کرده اید؟ اگر به توصیه های دلسوزان گوش می دادند می فهمیدند که وقتی منابع را در اختیار افراد می گذارید و بدون نظارت، دست انها را باز می گذارید، فساد ایجاد می شود.
عین این مساله در تجربه آن مجوزهایی که به دولت احمدی نژاد دادند  تا سازمان برنامه را تعطیل کند و خود مجریان را ناظر عملکرد خودشان  کند رخ داد. در آن دوره در عرض کمتر از سه سال 80 رتبه سقوط به سمت فاسدترین کشورهای دنیا داشتیم که ریشه آن به همین سازه ذهنی است که هرکس هرچه ارز و ریال میخواهد بگیرد و نظارتی روی او اعمال نشود.