شناسهٔ خبر: 58524687 - سرویس فرهنگی
منبع: مردم‌سالاری‌آنلاین | لینک خبر

شعری که سادات اخوی به زرویی پیامک کرد - مردم سالاری آنلاين

سیدمحمد سادات اخوی با ارسال پیامکی یک رباعی را که در وصف زرویی سروده بود به وی تقدیم کرد.

صاحب‌خبر -

ابوالفضل زرویی نصرآباد، نویسنده و طنز‌پرداز که از دو روز قبل به دلیل عارضه قلبی در بخش  CCU بیمارستان کسری تهران بستری شده است در گفتگو با خبرنگار مهر که برای عیادت از وی به بیمارستان کسری مراجعه کرده بود، با اشاره به وضعیت جسمی خود اظهار داشت: دوست نداشتم این مسئله رسانه‌ای شود. چند وقتی هم که این بیماری ادامه داشت به هر شکل جلوی رسانه‌ای شدنش را گرفتم، اما در نهایت نمی‌دانم از کجا درز پیدا کرد.

وی افزود: دردهایم نسبت به یک هفته قبل بسیار کمتر شده است. شاید حتی بگویم الان نسبت به یک هفته قبل در بهشت هستم. سه روز قبل بسیار بسیار درد داشتم و از زمانی که بیمارستان را عوض کردم تا به امروز خیلی بهتر هستم. انگار پزشکان من تازه بیماری مرا درست تشخیص داده‌اند.

زرویی نصرآباد ادامه داد: درد من از زمستان، فکر کنم از دی ماه شروع شد، البته قابل تحمل بود. به پزشک هم مراجعه می‌کردم، ولی خب چندان پی بیماری را نگرفتم. آن روزها تشخیص دادند که علت بیماری قلبی نیست، اما انگار این مسئله درست نبود. پس از این ماجرای بستری شدن به من گفتند که مشکل شما قلبی است و از قضا بسیار هم جدی بوده است.

این نویسنده و طنزپرداز از دوستانی که  در پی درج این خبر، جویای احوال وی شده‌اند تشکر کرد.

جدای از اظهارات زرویی، پزشکان بیمارستان کسری اما برای درمان این نویسنده و طنز‌پرداز کماکان با مشکلاتی مواجه ‌هستند. بر اساس آخرین نظر پزشکی ارائه شده درباره وضعیت جسمانی زرویی، پزشکان بیمارستان کسر اعلام داشته‌اند که احتمال مردگی برخی از سلول‌های عصبی قلب وی وجود دارد و باید اجاره داد پس از گذشت زمان میزان این مسئله مشخص شود.

بر همین اساس پزشکان اعلام داشته‌اند که به دلیل بالا و پایین رفتن آنزیم‌های بدن زرویی به خاطر وقوع سکته در حال حاضر امکان آنژیوگرافی و بررسی میزان انسداد عروق وی امکان پذیر نیست و تنها پس از انجام این معاینه است که برای جراحی قلب و یا درمان با داروی زرویی می‌توان نظر داد.

در آخرین دقایق عیادت خبرنگار مهر از زرویی سیدمحمد سادات اخوی با ارسال پیامکی یک رباعی را که در وصف زرویی سروده بود به وی تقدیم کرد. متن این قطعه شعر به این شرح است:

افسوس که ممکن نشده کلنگ و بیلت باشم
حتی نشده از این قبیلت باشم
ای کاش که دست کم شوم سیگارت
تا آنکه مراقب سبیلت باشم