گروه حوادث : چند روز قبل دو دختر ۱۱ و ۲۲ ساله به همراه پدرشان قدم در شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران گذاشتند تا از مادرشان به خاطر شکنجههای سریالی شکایت کنند.دختر بزرگتر زمانی که در مقابل بازپرس غلامحسین صادقزاده قرار گرفت، گفت: مدتی قبل پدر و مادرمان از هم جدا شدند و ما با مادرمان زندگی میکنیم اما او ما را کتک میزند و علائم سوختگی روی بدنمان این موضوع را تأیید میکند. مدام به ما فحاشی میکند و بعد هم ما را به باد کتک میگیرد و بدنمان را میسوزاند. به همین دلیل دلمان نمیخواهد با او زندگی کنیم و میخواهیم با پدرمان زندگی کنیم.
وی در ادامه گفت: مادرم بدون اینکه مرا به دکتر ببرد مدعی است که من بیماری دیابت و مشکل کبدی دارم و سه روز به من غذا نداده است. اما این همه ماجرا نیست؛ چند وقت قبل پدربزرگمان فوت شد و ارثیه ۶ میلیارد تومانی به مادرم رسید. اما او به جای استفاده از این ارثیه، میگوید این پول حلال نیست. او دچار توهم است و میگوید باید در مترو دستفروشی کند و به مردم خوراکی بفروشد تا پولش حلال باشد. وقتی من و خواهرم مخالفت میکنیم ما را شکنجه میکند. مادرم پای خواهر کوچکم را برای چندین ساعت به تخت میبندد. ما که شرایط را به خودمان سخت دیدیم در فرصتی مناسب از خانه فرار کردیم و نزد پدرمان رفتیم.
در حالی که دو دختر چنین ادعایی داشتند، دایی آنها نیز در تحقیقات، اظهاراتشان را تأیید کرد و مدعی شد خواهرزادههایش تحت شکنجه خواهرش قرار گرفتهاند.با شکایت دو دختر، مادر آنها به دستور بازپرس جنایی بازداشت شد اما زن جوان منکر ادعاهای فرزندان و برادرش شد و گفت: شکنجهها کار من نبوده بلکه پدرشان آنها را شکنجه کرده و به گردن من انداخته است. برادرم هم دروغ میگوید به این دلیل که من سهم بیشتری از ارثیه پدرم بردهام کینه مرا به دل گرفته است.باتوجه به اظهارات زن جوان او به پزشکی قانونی منتقل شد تا صحت روانیاش بررسی شود. ادامه تحقیقات منوط به نظریه پزشکی قانونی و بررسیهای تکمیلی است.
∎
وی در ادامه گفت: مادرم بدون اینکه مرا به دکتر ببرد مدعی است که من بیماری دیابت و مشکل کبدی دارم و سه روز به من غذا نداده است. اما این همه ماجرا نیست؛ چند وقت قبل پدربزرگمان فوت شد و ارثیه ۶ میلیارد تومانی به مادرم رسید. اما او به جای استفاده از این ارثیه، میگوید این پول حلال نیست. او دچار توهم است و میگوید باید در مترو دستفروشی کند و به مردم خوراکی بفروشد تا پولش حلال باشد. وقتی من و خواهرم مخالفت میکنیم ما را شکنجه میکند. مادرم پای خواهر کوچکم را برای چندین ساعت به تخت میبندد. ما که شرایط را به خودمان سخت دیدیم در فرصتی مناسب از خانه فرار کردیم و نزد پدرمان رفتیم.