به گزارش مردم سالاری آنلاین، هم میهن نوشت:بررسیها و مشاهدات نشان میدهد که رفتوآمد در بازار کفش و پوشاک دستدوم زیاد است و آنطور که به نظر میرسد، میزان تقاضا برای آن به شکل محسوسی افزایش یافته است. این در حالی است که در سالهای گذشته پوشاک تاناکورا سهم زیادی از بازار نداشت، اما امروز به دلیل گرانی برندهای پوشاک دستاول ایرانی و خارجی، طبقه ضعیف و حتی بخشی از طبقه متوسط به سمت این نوع از البسه روی آوردهاند. «چهلتن» و محله باغچه در محدوده بازار سیداسماعیل در خیابان مولویست که تبدیل به صنف اصلی عرضه و فروش پوشاک دست دوم شده است. از خروجی مترو مولوی تا ورودی بازار راه زیادی نیست. وارد بازار بزرگ که میشوی کمی جلوتر به دوراهیای برخورد میکنی که راه سمت راستی تو را راهی محدوده پوشاک و کفشفروشها میکند. در میان اهالی بازار و کسانی که با این صنف آشنایی بیشتری دارند، محدودهای که لباسفروشان در آن مستقر هستند به «باغچه» معروف است. جایی که هیچ شباهتی به باغچه ندارد و به نظر میرسد که در سالیان دورتر، نزدیکی و قرابتی با سرسبزی یک باغچه واقعی داشته است. اما امروز تنها برهوتی از آن تصویر زیبا باقی مانده است. باغچه هیچ شباهتی به مغازههای لباسفروشی سطح شهر ندارد. گویا محلیست متعلق به جهانی دیگر با مختصاتی که شبیه هیچ کجای دیگر نیست. اینجا خبری از برندهای لاکچری بالای شهر و آدمهای سانتیمانتال یا پاساژها و مالهای بزرگ نیست.
«چهل تن» جایی در دل بازار بزرگ تهران است؛ با آدمهایی از جنس جنوب شهر که در پستوهایی تنگ و تُرش از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میفروشند. از اجناس و وسایل قدیمی و عتیقه گرفته تا انواع خنزر پنزرهای آشپزخانه. احتمالا اگر راهنما نداشته باشی یا از کسی سوال نپرسی، در لابهلای جمعیت و چرخیهایی که حضور پررنگی در سیداسماعیل دارند، گم میشوی. ورودی باغچه یک در قدیمی فلزیست، شاید به عرض یک متر. در ابتدای ورودی آن پیرمردی فرتوت روی یک صندلی نشسته و مشغول تعمیر کفش است. انگار که سالهاست کارش همین است. وارد باغچه که بشوی در چپ و راستت، حجم زیادی از پوشاک تاناکورا در یک فضای مسقف میبینی. از آن فضای بسته ابتدایی که عبور میکنی، به روشنایی میرسی جایی که همه آنجا را به باغچه میشناسند، یک میدانگاهی که ظاهرا از مغازههایی تشکیل شده است که بیشتر شبیه به دخمه هستند تا مغازه. فروشندگان در هر حفره و گوشه و کناری در این میدانگاه اجناسشان را روی هم تلنبار کردهاند. بدون نظم و کاملا درهم. تعدادی از کاسبهای باغچه هم به خاطر آفتاب شدید با چترهایی برای خودشان سایهبان درست کردهاند. اینجا کاسبها از جوان تا پیر وجود دارند. از جوانهایی ۲۵ساله تا پیرمردهای ۷۵ ساله. اما وجه غالب با جوانترها است. انگار که بازار پوشاک دستدوم هم به نوعی در حال پوستاندازی است و جوانترها جایگزین مسنترها میشوند تا این کسبوکار را ادامه دهند. گویی نشانی از مرگ برای پوشاک تاناکورا وجود ندارد.
آلیس در سرزمین وحشت
فضا در باغچه کوچک است، اما جمعیت و فروشندگان زیاد. شاید کسی که اولین بار پا به این مکان عجیب بگذارد و شناختی هم از فضا نداشته باشد، کمی باور آن برایش سخت باشد چگونه این آدمها در این مکان نامتعارف مشغول کاسبی هستند و اینکه اصلا چگونه چنین صنفی در گوشهای از بازار بزرگ تهران مستقر و مشغول کار شدهاند. اینجا چیزی به عنوان پاساژ و مغازه وجود ندارد. اینجا بیغولهایست که دخمههایی کوچک دروناش پیدا میشود که احتمالا در گذشته آبانبارهای قدیمی آن منطقه بودهاند. آمدن به بازار چهلتن و باغچه، بیشباهت با پا گذاشتن در سرزمین عجایب نیست. البته نه آن سرزمین زیبا و رویایی که آلیس به آن سفر کرد، سرزمینی مخوف شبیه به برخی مکانهای فیلمهای ترسناک یا شبیه به شهری دورافتاده که اگر کسی نداند تصور میکند قطعا کسی گذرش به آن نمیخورد. اما برخلاف این تصور، در این بازار رفتوآمد زیاد است و پوشاک دستدوم مشتریهای خاص خودش را دارند. اگرچه متقاضیان این پوشاک غالبا از افراد طبقات ضعیف و کمدرآمد هستند، اما آدمهایی هم به چشم میخورند که از ظاهرشان برمیآید که از طبقه متوسط باشند. پایین آمدن و تضعیف قدرت خرید طبقات متوسط و ضعیف باعث شده است که این روزها پوشاک تاناکورا فروش بدی نداشته باشد. قیمت پوشاک هم در این سالها افزایش چندبرابری را تجربه کرده است. بازار کشور هم آنطور که متولیان مربوطه میگویند عمدتا در دست پوشاک ترک، بنگلادش و کشورهای شرق آسیا است. لباسهایی که در کنار پوشاک ایرانی در بازار عرضه میشوند و قیمتهای بالایشان اجازه نمیدهد که اقشار ضعیف آنها را مصرف کنند.
اما پوشاک تاناکورا و دستدوم عمدتا از پاکستان و همینطور غرب کشور و از سمت مهاباد وارد کشور میشوند. ورود آنها هم کاملا به صورت قاچاق است. اما همین کالاهای قاچاق که به شکل غیرقانونی وارد مرزهای داخلی شدهاند، در مناطق خاصی مثل باغچه به فروش میرسند. قیمتهایشان متفاوت است. نمیتوان حدود قیمتی مشخصی را برایشان مشخص کرد. ولی از انواع پیراهنهای تابستانی و زمستانی، تیشرت، کاپشن، پوشاک زنانه، کفش و کتونی و… در میان اجناس این صنف دیده میشود. در محدوده بازار سیداسماعیل تقریبا پوشاکی به فروش میرسد که کهنه و مندرس بودنشان به چشم میآید. پوشاک دستدومی که مشخص است به لحاظ کیفیت و سلامت هیچگونه استانداردی ندارند. این را حتی برخی از خود فروشندگان هم اذعان میکنند. تجربه برخی از مشتریان این لباسها هم حاکی از آن است که در بعضی موارد بعد از پوشیدن پوشاک تاناکورا دچار بیماریهای پوستی شدهاند. البته پوشاک تاناکورا دودسته هستند. برخی از آنها برند محسوب میشوند که قیمتهای بالاتری دارند و برخی دیگر پوشاک درجه چندمیاند که از مرزهای غربی و شرقی وارد میشوند. البته هر دو دسته به صورت قاچاق وارد کشور میشوند. در منطقه باغچه اما حتی خبری از برندهای تاناکورایی نیست، آنجا عمدتا پوشاک دست چندمی را میبینی که قیمتهای پایینتری دارند و شاید پوشیدن این لباسها از نظر سلامتی و بهداشتی نوعی ریسک به حساب بیاید. اما مشتری اعم از جوان و پیر و زن و مرد در باغچه کم نیستند.
فروش عدلی پوشاک چگونه است؟
اصطلاحی که در بازار پوشاک تاناکورا رایج است، عدلی فروختن و فروش تکی است. عدل به بستههای بزرگی میگویند که تعداد زیادی از پوشاک در آن است که اغلب در هر عدل، تعدادی لباس پاره و غیرقابل استفاده و دورریختنی وجود دارد. اغلب پوشاک تاناکورا به صورت عدلی وارد میشوند. یکی از فروشندگان محدوده بازار چهل تن که پسر جوانی است، صرفا کفش دستدوم میفروشد. او میگوید: «اینجا میتوانی کفشها را کیسهای یا کارتنی بخری. در این محدوده کفش نسبتا خوب کمتر از ۵۰۰ هزار تومان نیست. البته من کفش ۱۵۰ هزار تومانی هم دارم ولی به درد نمیخورد. میتوانم یک گونی ۱۵۰ تایی بدهم، ولی کلی دور ریختنی درآن وجود دارد. اگر گونی بدهم ارزانتر میشود و دیگر مشتری امکان انتخاب ندارد.» او که خودش واردکننده کفشهای دست دوم و دستچندم است درباره نحوه ورود این کفشها توضیح میدهد: «من خودم از پاکستان این کفشها را میآورم. آنجا کفشها را انتخاب میکنیم. در انبارهای آنجا گونیهای ۱۰۰ جفتی وجود دارد. اگر کل گونی را برداریم، دانهای ۱۰۰ تومان برایمان هزینه دارد. اگر از آنها کم کنیم و بعضیهایشان را برنداریم، مبلغ بیشتری باید بدهیم. مثلا اگر ۲۰ جفت کم کنیم، باید جفتی ۳۰۰ تومان بدهیم. اینجا میتوانم به مشتری یک گونی کفش بدهم یک میلیون تومان، ولی همگی خراب و پاره است. او درباره لباس دست دوم هم میگوید:«برای کفش عدلی نداریم، اما لباس را عدلی میخریم. اینجا بادگیرهایی دارم که از ۵۰۰ هزار تومان شروع میشود تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان.»
همچنین فروشندهای دیگر در باغچه درباره قیمت لباسهایش میگوید: «متوسط قیمت کاپشنهای ما ۷۵۰ هزار تومان است. اگر تعداد زیاد ببری ارزانتر هم میدهیم. البته کاپشنهای ۲۰۰ هزار تومانی هم داریم. پیراهنهای پشمی داریم که ۱۵۰ هزار تومان است، اما دانهای ۴۰ هزار تومان هم داریم. در کل قیمتها خیلی بالا و پایین است.»
رنج قیمت پوشاک و کفش تاناکورا
قیمتها در باغچه رنج مشخصی ندارد. بعضیهایشان بسیار ارزان است و برخی جنسهای گران هم در میانشان دیده میشود. اما آنچه مشخص است اگر کسی به صورت عدلی و فلهای از فروشندگان پوشاک بخرد، هیج تضمینی برای سلامت آنها وجود ندارد اما احتمالا تعداد زیادی از لباسها پاره و دورریختنی هستند. اما رصد قیمتی در این بازار نشان میدهد که به طور متوسط انواع کفش ورزشی رنج قیمتی از ۴۰۰ هزار تومان تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان دارد. هرچند که کتونیهای بسیار بیکیفیتی هم وجود دارد که تا سقف ۱۵۰هزار تومان فروخته میشوند. همچنین انواع پیراهن مردانه از ۴۰ هزار تومان تا ۲۵۰ هزار تومان فروخته میشود. انواع کاپشن زمستانی نیز در محدوده ۴۰۰ هزار تومان تا یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان عرضه میشوند. انواع کفش مردانه و زنانه هم بین ۲۰۰ هزار تا ۸۰۰ هزار تومان قیمت دارند. تیشرت در مدلهای مختلف بین ۱۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان فروخته میشود و انواع شلوار نیز از ۲۵۰ تا ۵۰۰ هزار تومان در این بازار قیمت دارند.
در خیابان آذربایجان چه خبر است؟
به غیر از بازار چهل تن و باغچه، یکی دیگر از مراکز فروش پوشاک و کفش دستدوم، خیابان آذربایجان است. از محدوده خیابان رودکی یا همان سلسبیل سابق تا انتهای خیابان آذربایجان، تعداد زیادی لباسفروشهای دستدوم دیده میشوند. البته لباسفروشیهای اینجا با محدوده بازار چهل تن و باغچه کاملا متفاوت است. در آذربایجان مغازههای بزرگ و بعضا شیک هم وجود دارد. برخیهایشان لباسهای نو و دست و دوم را در هم میفروشند. از کفش گرفته تا پیراهن و شلوار و پوشاک زنانه. معلوم است که مشتریهای خودشان را دارند. آنچه که از ظاهر لباسها برمیآید این است که چندان هم بیکیفیت نیستند و مشخص است که اغلب شستوشو و اتو شدهاند. اما در مورد بهداشتی بودنشان جای سوال بسیاری وجود دارد. یکی از مغازهدارهای آذربایجان در مورد فروش جنسهای دست دوماش میگوید: «در عدلی و بستهای دورانداختنی و لباسهای کثیف، پاره و فاسد زیاد است. برای کفش هم کارتنهای ۳۰تایی داریم. ما جنس دستاول هم داریم ولی جنس پاکستانی از جنسهای دیگر ارزانتر است.» این فروشنده ادامه میدهد:«برای کفش عدلی نداریم. ولی اینجا از مولوی هم ارزانتر است. بعضی از کفشهایمان را از باکو و ترکیه وارد کردیم.»
مغازهداری دیگر در خیابان آذربایجان که مرد مسنی است میگوید:«عدلی کاپشن، عدل پیراهن و عدل شلوار همگی جدا است. یک عدل پیراهن ۱۸۰تایی داریم و عدل دیگرمان ۲۰۰تایی است. اگر عدلی بخری، همهاش مال خودت است. یک عدل کاپشن زمستانی ۸۰تایی و یک بسته دیگر ۵۰تایی داریم. عدل کاپشنمان حدود بیست میلیون میشود. عدل مهاباد و عدل پاکستانی داریم. پاکستانیها معمولا یک مقدار ارزانتر است. عدل هم خوب و بد دارد. میتواند خوبش برای پاکستان باشد یا مهاباد، بدش هم همینطور. سایزها هم در عدلها متفاوت است. اگر مشتری باز و دانهای خرید کند برایش مناسبتر است و ارزانتر هم میافتد. اگر عدلی بخرد در آن ضایعات وجود دارد.» این فروشنده درباره تمیز بودن لباسها ادامه میدهد:«ما لباسهایمان را اتوشویی میدهیم. البته آنهایی که نیاز داشته باشد. آنهایی هم که تمیز باشد، فقط بخار میدهیم ولی آنهایی که کثیف است را برای شستوشو میدهیم.» خیابان آذربایجان اگرچه یکی از مراکز اصلی فروش پوشاک دست دوم و تاناکورا است، اما ظاهر مغازهها چندان بد نیست و خبری هم از دستفروشان کنار خیابان نیست. همه چیز تقریبا شبیه به مراکز لباسفروشی در مرکز شهر است، هر چند وقتی که وارد مغازهها میشوی و لباسها را از نزدیک میبینی متوجه تفاوت کیفیت و جنسشان میشوی.
«چهل تن» جایی در دل بازار بزرگ تهران است؛ با آدمهایی از جنس جنوب شهر که در پستوهایی تنگ و تُرش از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میفروشند. از اجناس و وسایل قدیمی و عتیقه گرفته تا انواع خنزر پنزرهای آشپزخانه. احتمالا اگر راهنما نداشته باشی یا از کسی سوال نپرسی، در لابهلای جمعیت و چرخیهایی که حضور پررنگی در سیداسماعیل دارند، گم میشوی. ورودی باغچه یک در قدیمی فلزیست، شاید به عرض یک متر. در ابتدای ورودی آن پیرمردی فرتوت روی یک صندلی نشسته و مشغول تعمیر کفش است. انگار که سالهاست کارش همین است. وارد باغچه که بشوی در چپ و راستت، حجم زیادی از پوشاک تاناکورا در یک فضای مسقف میبینی. از آن فضای بسته ابتدایی که عبور میکنی، به روشنایی میرسی جایی که همه آنجا را به باغچه میشناسند، یک میدانگاهی که ظاهرا از مغازههایی تشکیل شده است که بیشتر شبیه به دخمه هستند تا مغازه. فروشندگان در هر حفره و گوشه و کناری در این میدانگاه اجناسشان را روی هم تلنبار کردهاند. بدون نظم و کاملا درهم. تعدادی از کاسبهای باغچه هم به خاطر آفتاب شدید با چترهایی برای خودشان سایهبان درست کردهاند. اینجا کاسبها از جوان تا پیر وجود دارند. از جوانهایی ۲۵ساله تا پیرمردهای ۷۵ ساله. اما وجه غالب با جوانترها است. انگار که بازار پوشاک دستدوم هم به نوعی در حال پوستاندازی است و جوانترها جایگزین مسنترها میشوند تا این کسبوکار را ادامه دهند. گویی نشانی از مرگ برای پوشاک تاناکورا وجود ندارد.
آلیس در سرزمین وحشت
فضا در باغچه کوچک است، اما جمعیت و فروشندگان زیاد. شاید کسی که اولین بار پا به این مکان عجیب بگذارد و شناختی هم از فضا نداشته باشد، کمی باور آن برایش سخت باشد چگونه این آدمها در این مکان نامتعارف مشغول کاسبی هستند و اینکه اصلا چگونه چنین صنفی در گوشهای از بازار بزرگ تهران مستقر و مشغول کار شدهاند. اینجا چیزی به عنوان پاساژ و مغازه وجود ندارد. اینجا بیغولهایست که دخمههایی کوچک دروناش پیدا میشود که احتمالا در گذشته آبانبارهای قدیمی آن منطقه بودهاند. آمدن به بازار چهلتن و باغچه، بیشباهت با پا گذاشتن در سرزمین عجایب نیست. البته نه آن سرزمین زیبا و رویایی که آلیس به آن سفر کرد، سرزمینی مخوف شبیه به برخی مکانهای فیلمهای ترسناک یا شبیه به شهری دورافتاده که اگر کسی نداند تصور میکند قطعا کسی گذرش به آن نمیخورد. اما برخلاف این تصور، در این بازار رفتوآمد زیاد است و پوشاک دستدوم مشتریهای خاص خودش را دارند. اگرچه متقاضیان این پوشاک غالبا از افراد طبقات ضعیف و کمدرآمد هستند، اما آدمهایی هم به چشم میخورند که از ظاهرشان برمیآید که از طبقه متوسط باشند. پایین آمدن و تضعیف قدرت خرید طبقات متوسط و ضعیف باعث شده است که این روزها پوشاک تاناکورا فروش بدی نداشته باشد. قیمت پوشاک هم در این سالها افزایش چندبرابری را تجربه کرده است. بازار کشور هم آنطور که متولیان مربوطه میگویند عمدتا در دست پوشاک ترک، بنگلادش و کشورهای شرق آسیا است. لباسهایی که در کنار پوشاک ایرانی در بازار عرضه میشوند و قیمتهای بالایشان اجازه نمیدهد که اقشار ضعیف آنها را مصرف کنند.
اما پوشاک تاناکورا و دستدوم عمدتا از پاکستان و همینطور غرب کشور و از سمت مهاباد وارد کشور میشوند. ورود آنها هم کاملا به صورت قاچاق است. اما همین کالاهای قاچاق که به شکل غیرقانونی وارد مرزهای داخلی شدهاند، در مناطق خاصی مثل باغچه به فروش میرسند. قیمتهایشان متفاوت است. نمیتوان حدود قیمتی مشخصی را برایشان مشخص کرد. ولی از انواع پیراهنهای تابستانی و زمستانی، تیشرت، کاپشن، پوشاک زنانه، کفش و کتونی و… در میان اجناس این صنف دیده میشود. در محدوده بازار سیداسماعیل تقریبا پوشاکی به فروش میرسد که کهنه و مندرس بودنشان به چشم میآید. پوشاک دستدومی که مشخص است به لحاظ کیفیت و سلامت هیچگونه استانداردی ندارند. این را حتی برخی از خود فروشندگان هم اذعان میکنند. تجربه برخی از مشتریان این لباسها هم حاکی از آن است که در بعضی موارد بعد از پوشیدن پوشاک تاناکورا دچار بیماریهای پوستی شدهاند. البته پوشاک تاناکورا دودسته هستند. برخی از آنها برند محسوب میشوند که قیمتهای بالاتری دارند و برخی دیگر پوشاک درجه چندمیاند که از مرزهای غربی و شرقی وارد میشوند. البته هر دو دسته به صورت قاچاق وارد کشور میشوند. در منطقه باغچه اما حتی خبری از برندهای تاناکورایی نیست، آنجا عمدتا پوشاک دست چندمی را میبینی که قیمتهای پایینتری دارند و شاید پوشیدن این لباسها از نظر سلامتی و بهداشتی نوعی ریسک به حساب بیاید. اما مشتری اعم از جوان و پیر و زن و مرد در باغچه کم نیستند.
فروش عدلی پوشاک چگونه است؟
اصطلاحی که در بازار پوشاک تاناکورا رایج است، عدلی فروختن و فروش تکی است. عدل به بستههای بزرگی میگویند که تعداد زیادی از پوشاک در آن است که اغلب در هر عدل، تعدادی لباس پاره و غیرقابل استفاده و دورریختنی وجود دارد. اغلب پوشاک تاناکورا به صورت عدلی وارد میشوند. یکی از فروشندگان محدوده بازار چهل تن که پسر جوانی است، صرفا کفش دستدوم میفروشد. او میگوید: «اینجا میتوانی کفشها را کیسهای یا کارتنی بخری. در این محدوده کفش نسبتا خوب کمتر از ۵۰۰ هزار تومان نیست. البته من کفش ۱۵۰ هزار تومانی هم دارم ولی به درد نمیخورد. میتوانم یک گونی ۱۵۰ تایی بدهم، ولی کلی دور ریختنی درآن وجود دارد. اگر گونی بدهم ارزانتر میشود و دیگر مشتری امکان انتخاب ندارد.» او که خودش واردکننده کفشهای دست دوم و دستچندم است درباره نحوه ورود این کفشها توضیح میدهد: «من خودم از پاکستان این کفشها را میآورم. آنجا کفشها را انتخاب میکنیم. در انبارهای آنجا گونیهای ۱۰۰ جفتی وجود دارد. اگر کل گونی را برداریم، دانهای ۱۰۰ تومان برایمان هزینه دارد. اگر از آنها کم کنیم و بعضیهایشان را برنداریم، مبلغ بیشتری باید بدهیم. مثلا اگر ۲۰ جفت کم کنیم، باید جفتی ۳۰۰ تومان بدهیم. اینجا میتوانم به مشتری یک گونی کفش بدهم یک میلیون تومان، ولی همگی خراب و پاره است. او درباره لباس دست دوم هم میگوید:«برای کفش عدلی نداریم، اما لباس را عدلی میخریم. اینجا بادگیرهایی دارم که از ۵۰۰ هزار تومان شروع میشود تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان.»
همچنین فروشندهای دیگر در باغچه درباره قیمت لباسهایش میگوید: «متوسط قیمت کاپشنهای ما ۷۵۰ هزار تومان است. اگر تعداد زیاد ببری ارزانتر هم میدهیم. البته کاپشنهای ۲۰۰ هزار تومانی هم داریم. پیراهنهای پشمی داریم که ۱۵۰ هزار تومان است، اما دانهای ۴۰ هزار تومان هم داریم. در کل قیمتها خیلی بالا و پایین است.»
رنج قیمت پوشاک و کفش تاناکورا
قیمتها در باغچه رنج مشخصی ندارد. بعضیهایشان بسیار ارزان است و برخی جنسهای گران هم در میانشان دیده میشود. اما آنچه مشخص است اگر کسی به صورت عدلی و فلهای از فروشندگان پوشاک بخرد، هیج تضمینی برای سلامت آنها وجود ندارد اما احتمالا تعداد زیادی از لباسها پاره و دورریختنی هستند. اما رصد قیمتی در این بازار نشان میدهد که به طور متوسط انواع کفش ورزشی رنج قیمتی از ۴۰۰ هزار تومان تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان دارد. هرچند که کتونیهای بسیار بیکیفیتی هم وجود دارد که تا سقف ۱۵۰هزار تومان فروخته میشوند. همچنین انواع پیراهن مردانه از ۴۰ هزار تومان تا ۲۵۰ هزار تومان فروخته میشود. انواع کاپشن زمستانی نیز در محدوده ۴۰۰ هزار تومان تا یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان عرضه میشوند. انواع کفش مردانه و زنانه هم بین ۲۰۰ هزار تا ۸۰۰ هزار تومان قیمت دارند. تیشرت در مدلهای مختلف بین ۱۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان فروخته میشود و انواع شلوار نیز از ۲۵۰ تا ۵۰۰ هزار تومان در این بازار قیمت دارند.
در خیابان آذربایجان چه خبر است؟
به غیر از بازار چهل تن و باغچه، یکی دیگر از مراکز فروش پوشاک و کفش دستدوم، خیابان آذربایجان است. از محدوده خیابان رودکی یا همان سلسبیل سابق تا انتهای خیابان آذربایجان، تعداد زیادی لباسفروشهای دستدوم دیده میشوند. البته لباسفروشیهای اینجا با محدوده بازار چهل تن و باغچه کاملا متفاوت است. در آذربایجان مغازههای بزرگ و بعضا شیک هم وجود دارد. برخیهایشان لباسهای نو و دست و دوم را در هم میفروشند. از کفش گرفته تا پیراهن و شلوار و پوشاک زنانه. معلوم است که مشتریهای خودشان را دارند. آنچه که از ظاهر لباسها برمیآید این است که چندان هم بیکیفیت نیستند و مشخص است که اغلب شستوشو و اتو شدهاند. اما در مورد بهداشتی بودنشان جای سوال بسیاری وجود دارد. یکی از مغازهدارهای آذربایجان در مورد فروش جنسهای دست دوماش میگوید: «در عدلی و بستهای دورانداختنی و لباسهای کثیف، پاره و فاسد زیاد است. برای کفش هم کارتنهای ۳۰تایی داریم. ما جنس دستاول هم داریم ولی جنس پاکستانی از جنسهای دیگر ارزانتر است.» این فروشنده ادامه میدهد:«برای کفش عدلی نداریم. ولی اینجا از مولوی هم ارزانتر است. بعضی از کفشهایمان را از باکو و ترکیه وارد کردیم.»
مغازهداری دیگر در خیابان آذربایجان که مرد مسنی است میگوید:«عدلی کاپشن، عدل پیراهن و عدل شلوار همگی جدا است. یک عدل پیراهن ۱۸۰تایی داریم و عدل دیگرمان ۲۰۰تایی است. اگر عدلی بخری، همهاش مال خودت است. یک عدل کاپشن زمستانی ۸۰تایی و یک بسته دیگر ۵۰تایی داریم. عدل کاپشنمان حدود بیست میلیون میشود. عدل مهاباد و عدل پاکستانی داریم. پاکستانیها معمولا یک مقدار ارزانتر است. عدل هم خوب و بد دارد. میتواند خوبش برای پاکستان باشد یا مهاباد، بدش هم همینطور. سایزها هم در عدلها متفاوت است. اگر مشتری باز و دانهای خرید کند برایش مناسبتر است و ارزانتر هم میافتد. اگر عدلی بخرد در آن ضایعات وجود دارد.» این فروشنده درباره تمیز بودن لباسها ادامه میدهد:«ما لباسهایمان را اتوشویی میدهیم. البته آنهایی که نیاز داشته باشد. آنهایی هم که تمیز باشد، فقط بخار میدهیم ولی آنهایی که کثیف است را برای شستوشو میدهیم.» خیابان آذربایجان اگرچه یکی از مراکز اصلی فروش پوشاک دست دوم و تاناکورا است، اما ظاهر مغازهها چندان بد نیست و خبری هم از دستفروشان کنار خیابان نیست. همه چیز تقریبا شبیه به مراکز لباسفروشی در مرکز شهر است، هر چند وقتی که وارد مغازهها میشوی و لباسها را از نزدیک میبینی متوجه تفاوت کیفیت و جنسشان میشوی.