گروه فرهنگی: یک دانش آموخته دکترای ادبیات فارسی با بیان اینکه تعهد اجتماعی امیر هوشنگ ابتهاج(سایه) در اشعار او کاملاً هویدا است، گفت: روشنیِ زبان و قدرت بیان شعر ابتهاج در ماندگاری اشعار او و ارتباط با مخاطبان تأثیر بسیاری داشته است.
∎
به گزارش ایسنا، محمدرضا ضیاء و درباره حضور عشق و مسائل سیاسی و اجتماعی در اشعار شادروان امیرهوشنگ ابتهاج، گفت: تِم اصلی اشعار سایه مسائل سیاسی، اجتماعی و مفاهیم عاشقانه است و ازاینجهت بسیار به حافظ شباهت دارد؛ ضمن اینکه کلمه غزل و مغازله به معنای عشقورزیدن است و کاری که حافظ انجام داد این بود که مضامین سیاسی و اجتماعی که قبلاً در قالب قطعه و قصیده گفته میشد را به غزل وارد کرد و در عین اینکه غزلِ سیاسی سرود، اما به آن معنی نیست که غزل او تاریخمصرف داشته باشد؛ سایه هم دقیقاً همین کار را انجام داد، یعنی شعر ارگانی نگفت و با اینکه چپگرا بود و تعلقاتی به حزب توده داشت، اما اشعار حزبی او نسبت به همردیفان آن دوره بسیار کم بود و همین موضوع هم باعث ماندگاری اشعار سایه شده است.
او افزود: عشق در اشعار سایه بهنوعی به مسائل سیاسی و اجتماعی گرهخورده، یعنی عشقی است که در آن سیاست مانع وصال شده است، مانند شعر «دیر است گالیا، در گوش من حکایت دلدادگی مخوان...» که اگرچه غزل نیست ولی شعر عاشقانهای است که میگوید روزگار بهصورتی شده که فرصت عشقورزی برای ما باقی نمانده است و اتفاقاً این شعر جزو اشعار بسیار سیاسی سایه است.
این پژوهشگر متون کهن در پاسخ به اینکه آیا از ابتهاج باید بهعنوان فردی مسئول در اجتماع یادکرد که حامل بیان آرمانها و دردها و آرزوهای جامعه خود بوده است، اظهار کرد: بله، تعهد اجتماعی ابتهاج در شعر او کاملاً هویدا است و به همین دلیل بود که خیلی با ساز حکومتها همراه نشد، اما بااینحال در حکومت پیشین و با وجوداینکه مواضع سیاسی سایه آشکار بود و در شعرهای خود بهصراحت حکومت وقت را نقد میکرد، اما او بهعنوان رئیس بخش موسیقی رادیو انتخاب شد.
ضیاء با اشاره به وجود مضامین سیاسی و آزادیخواهانه و مباحث اجتماعی و عاشقانه در شعر سایه که کموبیش مفاهیمی مشترک در شعرهای شاعران است، اضافه کرد: مهم، چگونگی پرداختن به این مفاهیم است، چراکه همه شاعران از عشق سرودهاند، اما شاعری هست که به نحوی از عشق سروده که شعر او ماندگار شده و شاعری هم هست که بهگونهای عشق را سروده که حتی خودش حوصله خواندن شعر خود را ندارد؛ یعنی نمیتوان گفت که شعر سایه دارای درونمایه عجیبوغریب و جدیدی بود، ضمن اینکه سایه خیلی هم به دنبال نوآوری نبود و باید گفت که مشکل شعر ما الزاماً عدم نوآوری نیست و اتفاقاً آثار افرادی که خیلی کار نو نکردهاند و خیلی نخواستند چارچوبها را بشکنند گاهی ماندگارتر است؛ همین الآن هم حتی در موسیقی پاپ افرادی که صبغه سنتی دارند مخاطب بیشتری پیدا میکند تا افرادی که میخواهند آوانگارد باشند و جلو بروند و این عجیب نیست، چراکه ما یک جامعه سنتی داریم که خیلی خوشش نمیآید از چارچوبها و ذهنیت خود خارج شود.
شباهت عجیبوغریب به غزلهای حافظ
او که دانشآموخته دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه اصفهان است درباره تأثیر روشنیِ زبان و قدرت بیان ابتهاج در ماندگاری اشعار او، گفت: من کمتر شاعری را میشناسم که زبان خوبی نداشته و ماندگار شده باشد، یعنی ممکن است در یک دورهای شهرت پیدا کند، اما ماندگار نخواهد بود مانند نیما یوشیج؛ زبان نیما روشن و قوی نبود و اشعار او مشکل زبانی داشت، به همین دلیل کمکم شعرهای او فراموش شد و تنها چند شعر محدود از نیما بهجا ماند، بنابراین تا زمانی که زبان، شفاف نباشد و تسلط روی زبان وجود نداشته باشد شعر، ماندگار نمیشود و اگرچه ممکن است یک شعر به دلیل مسائل سیاسی روز و تبعات و هیجانات آن مطرح شود، اما ماندگار نمیشود، چراکه زبان باید شفاف و روشن و قوی باشد و شعر ابتهاج این ویژگی را داشت، چراکه او سنت را بهخوبی میشناخت و سواد ادبی او قابلمقایسه با بسیاری از شاعران معاصر نبود به همین دلیل توانست اشعاری بگوید که در تاریخ ماندگار شود و مردم هم با آن ارتباط برقرار کنند.
ضیاء در پاسخ به اینکه ابتهاج چقدر در غزلیات خود به استفاده از استعاره و تشبیه مقید بود و از ویژگیهای شعر نیمایی استفاده میکرد، تصریح کرد: ابتهاج را نمیتوان شاعر نیمایی خواند اگرچه مانند برخی از شاگردان و اطرافیانِ نیما به دلیل بالا بودن تب شعر نیمایی ابتدا به سمت شعر نو رفت، اما بعد بهسوی قالبهای کلاسیکتر و غزلسرایی آمد و من الزاماً اشعار سایه را جزو شاخصههای شعر نیمایی نمیدانم.
این حافظپژوه افزود: اگرچه اشعار سایه بهطور عجیبوغریبی به غزلهای حافظ هم شباهت دارد، اما اینطور نیست که استعارهها و تشبیهات جدید استفاده کرده باشد و اتفاقاً شاعران جوان هم الزاماً فکر نکنند علت مطرح نشدن شعری که میسرایند نبودن استعاره جدید ندارد، چراکه گاهی آن استعارههای جدید مُخل برقراری ارتباط با مخاطب است؛ بنابراین باید گفت که اشعار ابتهاج نوآوری خیلی خاصی ندارد و بعضی همین موضوع را ایراد اشعار ابتهاج میدانند، ولی همان شعرهای او که اتفاقاً نوآوری نداشت بیشتر ماندگار شد.
شاید سعدی را بیش از حافظ دوست داشت
او درباره علاقه ابتهاج به حافظ و شاعرانی مانند مولانا یا سعدی و اثرگذاری شعر آنها بر غزلیات سایه گفت: ابتهاج شاید سعدی را بیش از حافظ دوست داشت، ولی به دلیل اینکه اقبال به حافظ بهویژه بعد از انقلاب خیلی بیشتر شد و از طرفی ابتهاج دیوان حافظ را هم تصحیح کرد، اینطور جاافتاده که گویا او بیش از بقیه ارادت به حافظ دارد، اما غزلهایی به سبک مولوی هم سروده که آنها هم خیلی جاافتاده است و حتی اشکوری در کتاب خاطرات خود شعر «مژده بده مژده بده یار پسندید مرا» سروده ابتهاج را به مولانا نسبت داده است، یعنی آنقدر زبان شعر ابتهاج به زبان مولوی شباهت داشته که توانسته است به اسم مولوی جا بیفتد، ولی الزاماً اینطور نیست که شعر حافظ را بیش از بقیه دوست داشت، بهعنوانمثال ابتهاج در کتاب «پیر پرنیان اندیش»(مصاحبه میلاد عظیمی با هوشنگ ابتهاج) از ارادت خود به سعدی سخن گفته و خودش هم بسیاری از غزلهایش را به سبک سعدی سروده است.
این پژوهشگر متون کهن در پاسخ به اینکه ابتهاج تا چه اندازه در غزل معاصر تأثیرگذار بوده است، تصریح کرد: اینکه ابتهاج تا چه اندازه در غزلسرایی معاصر و بهطورکلی در ادبیات ایران چه تأثیری داشته است به بررسی بسیاری نیاز دارد و من در این زمینه خودم را صاحب صلاحیت نمیدانم چون در جریانهای شعر جدید نیستم، ولی تا جایی که میدانم شاعرانی هستند که به سبک ابتهاج شعر میگویند، اما این موضوع بعدها باید بررسی شود که اثر سایه در جریان کلی ادبیات ایران چقدر میتواند باشد. من همیشه درباره سایه و همچنین بسیاری از شاعران دیگر میگویم که سایه نه به آن بزرگی است که شیفتگان و عاشقان او میگویند و نه به آن کوچکی است که منکران او میگویند و این را درباره شهریار و سهراب و بسیاری از شاعران دیگر هم میگویم، حتی من تردید دارم که سایه بزرگترین غزلسرای معاصر باشد، چراکه باید زمان بگذرد و ببینیم که آیا شعر بیشتری از سایه میماند یا مثلاً از حسین منزوی یا از سیمین بهبهانی. من خودم غزل سایه را به سایرین ترجیح میدهم، ولی این علاقه ممکن است به دلیل مسائل حاشیه دیگری هم باشد چون سایه اهل موسیقی بود و اهالی موسیقی شعرهای او را زیاد خواندهاند که این موضوع باعث رواج شعر سایه شد و الزاماً به این معنی نیست که شعر او بهترین است و بهترین بودن را زمان مشخص میکند.
به گزارش ایسنا، امیرهوشنگ ابتهاج(سایه) سهشنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۱ در آلمان درگذشت. او متولد ۱۳۰۶ شمسی در رشت بود. بسیاری از اشعار او با صدای بزرگان موسیقی این سرزمین در تاروپود لایههای مختلف اجتماع نفوذ کرده است؛ اشعاری مانند «تو ای پری کجایی»، «ایران ای سرای امید»، «ارغوان»، «در این سرای بی کسی»، «ای عشق همه بهانه از توست» و… نمونه ای از آثار سایه بشمار میروند که در خاطره جمعی ما ایرانیان به ثبت رسیده است.
او افزود: عشق در اشعار سایه بهنوعی به مسائل سیاسی و اجتماعی گرهخورده، یعنی عشقی است که در آن سیاست مانع وصال شده است، مانند شعر «دیر است گالیا، در گوش من حکایت دلدادگی مخوان...» که اگرچه غزل نیست ولی شعر عاشقانهای است که میگوید روزگار بهصورتی شده که فرصت عشقورزی برای ما باقی نمانده است و اتفاقاً این شعر جزو اشعار بسیار سیاسی سایه است.
این پژوهشگر متون کهن در پاسخ به اینکه آیا از ابتهاج باید بهعنوان فردی مسئول در اجتماع یادکرد که حامل بیان آرمانها و دردها و آرزوهای جامعه خود بوده است، اظهار کرد: بله، تعهد اجتماعی ابتهاج در شعر او کاملاً هویدا است و به همین دلیل بود که خیلی با ساز حکومتها همراه نشد، اما بااینحال در حکومت پیشین و با وجوداینکه مواضع سیاسی سایه آشکار بود و در شعرهای خود بهصراحت حکومت وقت را نقد میکرد، اما او بهعنوان رئیس بخش موسیقی رادیو انتخاب شد.
ضیاء با اشاره به وجود مضامین سیاسی و آزادیخواهانه و مباحث اجتماعی و عاشقانه در شعر سایه که کموبیش مفاهیمی مشترک در شعرهای شاعران است، اضافه کرد: مهم، چگونگی پرداختن به این مفاهیم است، چراکه همه شاعران از عشق سرودهاند، اما شاعری هست که به نحوی از عشق سروده که شعر او ماندگار شده و شاعری هم هست که بهگونهای عشق را سروده که حتی خودش حوصله خواندن شعر خود را ندارد؛ یعنی نمیتوان گفت که شعر سایه دارای درونمایه عجیبوغریب و جدیدی بود، ضمن اینکه سایه خیلی هم به دنبال نوآوری نبود و باید گفت که مشکل شعر ما الزاماً عدم نوآوری نیست و اتفاقاً آثار افرادی که خیلی کار نو نکردهاند و خیلی نخواستند چارچوبها را بشکنند گاهی ماندگارتر است؛ همین الآن هم حتی در موسیقی پاپ افرادی که صبغه سنتی دارند مخاطب بیشتری پیدا میکند تا افرادی که میخواهند آوانگارد باشند و جلو بروند و این عجیب نیست، چراکه ما یک جامعه سنتی داریم که خیلی خوشش نمیآید از چارچوبها و ذهنیت خود خارج شود.
شباهت عجیبوغریب به غزلهای حافظ
او که دانشآموخته دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه اصفهان است درباره تأثیر روشنیِ زبان و قدرت بیان ابتهاج در ماندگاری اشعار او، گفت: من کمتر شاعری را میشناسم که زبان خوبی نداشته و ماندگار شده باشد، یعنی ممکن است در یک دورهای شهرت پیدا کند، اما ماندگار نخواهد بود مانند نیما یوشیج؛ زبان نیما روشن و قوی نبود و اشعار او مشکل زبانی داشت، به همین دلیل کمکم شعرهای او فراموش شد و تنها چند شعر محدود از نیما بهجا ماند، بنابراین تا زمانی که زبان، شفاف نباشد و تسلط روی زبان وجود نداشته باشد شعر، ماندگار نمیشود و اگرچه ممکن است یک شعر به دلیل مسائل سیاسی روز و تبعات و هیجانات آن مطرح شود، اما ماندگار نمیشود، چراکه زبان باید شفاف و روشن و قوی باشد و شعر ابتهاج این ویژگی را داشت، چراکه او سنت را بهخوبی میشناخت و سواد ادبی او قابلمقایسه با بسیاری از شاعران معاصر نبود به همین دلیل توانست اشعاری بگوید که در تاریخ ماندگار شود و مردم هم با آن ارتباط برقرار کنند.
ضیاء در پاسخ به اینکه ابتهاج چقدر در غزلیات خود به استفاده از استعاره و تشبیه مقید بود و از ویژگیهای شعر نیمایی استفاده میکرد، تصریح کرد: ابتهاج را نمیتوان شاعر نیمایی خواند اگرچه مانند برخی از شاگردان و اطرافیانِ نیما به دلیل بالا بودن تب شعر نیمایی ابتدا به سمت شعر نو رفت، اما بعد بهسوی قالبهای کلاسیکتر و غزلسرایی آمد و من الزاماً اشعار سایه را جزو شاخصههای شعر نیمایی نمیدانم.
این حافظپژوه افزود: اگرچه اشعار سایه بهطور عجیبوغریبی به غزلهای حافظ هم شباهت دارد، اما اینطور نیست که استعارهها و تشبیهات جدید استفاده کرده باشد و اتفاقاً شاعران جوان هم الزاماً فکر نکنند علت مطرح نشدن شعری که میسرایند نبودن استعاره جدید ندارد، چراکه گاهی آن استعارههای جدید مُخل برقراری ارتباط با مخاطب است؛ بنابراین باید گفت که اشعار ابتهاج نوآوری خیلی خاصی ندارد و بعضی همین موضوع را ایراد اشعار ابتهاج میدانند، ولی همان شعرهای او که اتفاقاً نوآوری نداشت بیشتر ماندگار شد.
شاید سعدی را بیش از حافظ دوست داشت
او درباره علاقه ابتهاج به حافظ و شاعرانی مانند مولانا یا سعدی و اثرگذاری شعر آنها بر غزلیات سایه گفت: ابتهاج شاید سعدی را بیش از حافظ دوست داشت، ولی به دلیل اینکه اقبال به حافظ بهویژه بعد از انقلاب خیلی بیشتر شد و از طرفی ابتهاج دیوان حافظ را هم تصحیح کرد، اینطور جاافتاده که گویا او بیش از بقیه ارادت به حافظ دارد، اما غزلهایی به سبک مولوی هم سروده که آنها هم خیلی جاافتاده است و حتی اشکوری در کتاب خاطرات خود شعر «مژده بده مژده بده یار پسندید مرا» سروده ابتهاج را به مولانا نسبت داده است، یعنی آنقدر زبان شعر ابتهاج به زبان مولوی شباهت داشته که توانسته است به اسم مولوی جا بیفتد، ولی الزاماً اینطور نیست که شعر حافظ را بیش از بقیه دوست داشت، بهعنوانمثال ابتهاج در کتاب «پیر پرنیان اندیش»(مصاحبه میلاد عظیمی با هوشنگ ابتهاج) از ارادت خود به سعدی سخن گفته و خودش هم بسیاری از غزلهایش را به سبک سعدی سروده است.
این پژوهشگر متون کهن در پاسخ به اینکه ابتهاج تا چه اندازه در غزل معاصر تأثیرگذار بوده است، تصریح کرد: اینکه ابتهاج تا چه اندازه در غزلسرایی معاصر و بهطورکلی در ادبیات ایران چه تأثیری داشته است به بررسی بسیاری نیاز دارد و من در این زمینه خودم را صاحب صلاحیت نمیدانم چون در جریانهای شعر جدید نیستم، ولی تا جایی که میدانم شاعرانی هستند که به سبک ابتهاج شعر میگویند، اما این موضوع بعدها باید بررسی شود که اثر سایه در جریان کلی ادبیات ایران چقدر میتواند باشد. من همیشه درباره سایه و همچنین بسیاری از شاعران دیگر میگویم که سایه نه به آن بزرگی است که شیفتگان و عاشقان او میگویند و نه به آن کوچکی است که منکران او میگویند و این را درباره شهریار و سهراب و بسیاری از شاعران دیگر هم میگویم، حتی من تردید دارم که سایه بزرگترین غزلسرای معاصر باشد، چراکه باید زمان بگذرد و ببینیم که آیا شعر بیشتری از سایه میماند یا مثلاً از حسین منزوی یا از سیمین بهبهانی. من خودم غزل سایه را به سایرین ترجیح میدهم، ولی این علاقه ممکن است به دلیل مسائل حاشیه دیگری هم باشد چون سایه اهل موسیقی بود و اهالی موسیقی شعرهای او را زیاد خواندهاند که این موضوع باعث رواج شعر سایه شد و الزاماً به این معنی نیست که شعر او بهترین است و بهترین بودن را زمان مشخص میکند.
به گزارش ایسنا، امیرهوشنگ ابتهاج(سایه) سهشنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۱ در آلمان درگذشت. او متولد ۱۳۰۶ شمسی در رشت بود. بسیاری از اشعار او با صدای بزرگان موسیقی این سرزمین در تاروپود لایههای مختلف اجتماع نفوذ کرده است؛ اشعاری مانند «تو ای پری کجایی»، «ایران ای سرای امید»، «ارغوان»، «در این سرای بی کسی»، «ای عشق همه بهانه از توست» و… نمونه ای از آثار سایه بشمار میروند که در خاطره جمعی ما ایرانیان به ثبت رسیده است.