به گزارش سایت دیده بان ایران؛ روزنامه وطن امروز نزدیک به جریان انقلابی با یک زن جوان گفتگو کرده و الگوهای زیستی این زن و نحوه ازدواجش را به عنوان موضوع گفتگوی "روز خانواده"برگزیده است؛ این روزنامه با فاطمه شریفزاده، مادر دهه هشتادی و صاحب ۴ فرزند است گفتگو کرده، مشروح گفت و گو را در ذیل می خوانید
* * *
* ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید در چه سنی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
من فاطمه شریفزاده هستم، متولد فروردینماه سال ۱۳۸۰. ۱۴ ساله بودم که ازدواج کردم و به فضل الهی در ۱۵ سالگی مادر شدم و اکنون دارای ۴ فرزند هستم. ۳ دختر ۶ ساله، ۲.۵ ساله و ۸ ماهه و یک پسر ۴ ساله دارم.
* زمانی که دوستان و اطرافیان از ازدواج شما در این سن مطلع شدند، آیا مورد سرزنش آنها قرار نگرفتید؟
بله! متاسفانه درباره من لفظ «کودک همسر» را به کار میبردند بدون اطلاع از معنا و مفهوم این عبارت. کلمه کودک به فردی اطلاق میشود که از لحاظ فکری و جسمی و عقلی به بلوغ لازم نرسیده باشد و این بلوغ در هر فرد متفاوت است، مثلا ممکن است یک دختر در ۱۴ سالگی از لحاظ عقلی به بلوغ برسد ولی دختر دیگری در ۲۴ سالگی هم به این بلوغ نرسد. این مساله در همه افراد یکسان نیست. ۱۳ ساله بودم که همسرم به همراه خانوادهشان به خواستگاریام آمدند.
غیر از تعداد انگشتشماری از خانواده و اطرافیان، تقریبا همه فامیل و دوست و آشنا و غریبه مخالف بودند. مهمترین دلیلشان برای مخالفت این بود که متاسفانه ازدواج و فرزندآوری را مانع تحصیل و پیشرفت دختر میدانستند.
با توجه به اینکه من جزو دانشآموزان ممتاز بودم، حتی معلمهایم هم مخالف این مساله بودند و از همان اول خواستگاری تا چند سال بعد از ازدواج، سرزنش فامیل و اطرافیان نسبت به من، خانوادهام و همسرم ادامه داشت.
* تجربه شما از ازدواج در سن پایین چگونه است؟ این ازدواج را چطور توصیف میکنید؟
ازدواج در این سن محاسن بیشماری دارد. یکی از محاسن ازدواج در این سن این است که وقتی زوجین زندگی مشترکشان را در سنین پایین شروع کنند، به دلیل انعطافپذیریای که در آنها وجود دارد، با هم سازش و سازگاری بیشتر و بهتری دارند. میزان دلبستگی و روابط عاطفی بین زوجین در این سنین بیشتر است. شروع کردن زندگی مشترک در سنین پایینتر به دلیل قانع بودن و دورتر بودن از تجملات و چشم و همچشمی، شیرینتر است.
از معایبی هم که متاسفانه دارد، میتوانم به آماده نبودن جامعه برای پذیرش زوجهای جوان در این سن اشاره کنم. اینکه معمولا اشخاص و اطرافیان، یک دختر را که در سن پایین ازدواج کرده نمیپذیرند و رفتارهای غیرمتعارف دارند، اذیتکننده است. این موضوع جای کار و فرهنگسازی دارد. از دیگر مشکلات این است که متاسفانه بستر تحصیل و درس خواندن با آرامش برای دختران متاهل مهیا نیست و بانوان متاهل برای ادامه تحصیل باید راه پرفراز و نشیبی بروند و به همین دلیل هم است که بیشتر خانمها بعد از تاهل قید درس خواندن را میزنند.
* به نظر شما که تجربه ازدواج در این سن و سال را دارید، آیا میشود این نسخه را به طور عمومی برای همه پیچید؟
ببینید! همینطور که نمیتوانیم درباره ازدواج بالای ۲۰ سالگی تضمین خوشبختی بدهیم و یک قاعده کلی در نظر بگیریم، درباره ازدواج در سنین پایینتر از ۲۰ سالگی هم نمیشود حکم کلی داد. برای اینکه میزان بلوغ جسمی، بلوغ فکری، سطح و مقدار مهارت، طرز تربیت و رسوم خانوادگی در هر فرد متفاوت است. هر فردی در یک سن خاص به آمادگی فکری برای ازدواج میرسد و برای همه افراد یک نسخه واحد نمیشود پیچید.
* با توجه به اینکه در شروع زندگی مشترک سن کمی داشتید، آیا موفق شدید نقش همسری و مادری خود را بخوبی ایفا کنید و در این مسیر دچار مشکل نشدید؟
درباره موفقیتم در این باره خودم نمیتوانم نظر بدهم اما قطعا کاستیهایی در همه روابط، چه رابطه مادر - فرزندی و چه رابطه همسری در همه زندگیها وجود دارد ولی من سعی کردم برای موفق شدن در این روابط و بهبود نقشهایم مطالعه خودم را بالا ببرم.
در کارگاهها و کلاسهای متعددی شرکت کردم. از تجربیات ارزشمند دیگران بهره گرفتم؛ چه در حوزه تربیت فرزند و چه روابط عاطفی با همسر. کتابها و مقالات گوناگون مطالعه کردم. بهنظر من، فارغ از سن و سال، هر مادر و هر همسری برای درست ایفا کردن وظایفش نیاز به یادگرفتن مهارت دارد تا بتواند نقش خود را به نحو احسن ایفا کند.
* کمی از وضعیت اقتصادی و مالیتان در شروع زندگی بفرمایید؛ آیا همه امکانات مهیا و آماده بود یا چالشهایی داشتید؟
من و همسرم هر دو معتقد به ازدواج آسان و به حداقلها قانع بودیم. من و همسرم با کمترین امکانات و به دور از هرگونه تجمل، زندگی مشترکمان را شروع کردیم. امکانات زندگی ما بدین شرح بود: ۲ تخته فرش ۶ متری، یک یخچال، اجاق گاز، ماشین لباسشویی و مقداری خردهریز. ما در ۲ اتاق در منزل پدرم زندگی میکردیم. ماشین عروس هم ماشین برادر همسرم بود و حتی در یک تالار بسیار ساده شهر مراسم گرفتیم. مثل بیشتر زندگیهای الان ما هم با مشکلات متعدد مالی به خانه بخت رفتیم؛ با قسط و قرضهای فراوان!من و همسرم خرج و مخارج زندگیمان را برده بودیم زیر ذرهبین. یعنی برای کوچکترین خریدمان هم باید تحقیق میکردیم تا فروشگاههایی با قیمت مناسب را پیدا کنیم و به اصطلاح هزار تومان هزار تومان مدیریت میکردیم تا سر برج کم نیاوریم.
الحمدلله دورانی که در مضیقه شدید مالی بهسر میبردیم، عمرش خیلی دراز نبود و خدا هر فرشته کوچکی را که به ما هدیه میداد، یک کولهپشتی هم رزق و برکت با او میفرستاد.
باید به خدا اعتماد کنیم و به حداقلها قانع باشیم. من و همسرم معتقد به این هستیم که در زندگیمان هر چیزی که داریم و حتی آرامشی که داریم، از برکت این ۴ فرشته کوچکمان است. به فرموده حضرت آقا، فرزندآوری مجاهدت زنانه است و مادر بودن در عین اینکه خیلی سخت است اما خیلی هم شیرین است. مادر شدن در این سن واقعا لذتبخش است، به این دلیل که فاصله سنی خودم با بچههایم کم است و بیشتر با هم دوست و رفیقیم تا مادر و فرزند و این از لحاظ تربیتی خیلی مهم است. خدا را شاکرم که به من این موهبت را عطا کرده و چنین هدیههای ارزشمندی به من داده است.
* در انتها توصیهتان برای جوانان اعم از دختر و پسر درباره ازدواج زودهنگام چیست؟
توصیه من به دختر خانمها و آقا پسرهای نوجوان و جوان درباره ازدواج این است که با توجه به توصیههای مقام معظم رهبری درباره ازدواج و با توجه به بالا رفتن نامتعارف سن ازدواج، آمادگی ازدواج را در خودشان به وجود بیاورند و سطح توقعاتشان را پایین نگه دارند. آنها باید از سنین کم به فکر ایجاد مقدمات و ملزومات ازدواج باشند، به این شکل که برای مثال آقاپسرها اگر از سن کم مهارتآموزی در کنار تحصیل داشته باشند، قطعا زودتر شاغل خواهند شد. همین مساله کار جوانان اگر حل شود، سن ازدواج پایین خواهد آمد. دخترخانمها هم در کنار تحصیلات عالیه، مهارتهای مدیریت خانه و زندگی را یاد بگیرند و ازدواج و فرزندآوری را مانع تحصیل ندانند. سعی کنند از خرج و برجها و تجملات ازدواج و مراسم پرخرج و جهیزیههای سنگین و خرجهای کمرشکن برای زوجین و خانوادههایشان کم کنند و زندگی را سادهتر شروع کنند و به ازدواج آسان رضایت بدهند تا شاهد سرازیر شدن برکات الهی به زندگیشان باشند.