شناسهٔ خبر: 49519416 - سرویس فرهنگی
منبع: دانشجو | لینک خبر

پرونده صدا و سیما ۲۸|

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

با سپری به دست، در قامت یک مبارز تنومند مقابل هجوم بی‌امان تیرهای شبکه‌های معاند، افراطیون، فضای مجازی، کاهش بودجه، بی تدبیری و ناامیدی و... ایستاده است. آنچه روی جلد هفته نامه صداوسیما در نوروز 99 دیدیم، چقدر به واقعیت شبیه بود؟

صاحب‌خبر -

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- احمدرضا انصاری‌پور؛  روز معارفه‌اش، علی لاریجانی او را مثبت اندیش و خستگی‌ناپذیر معرفی کرد. مثبت اندیشی بالایش را در سخنانش راجع به عملکرد صداوسیما در سالهای اخیر می‌توان دید اما درباره خستگی ناپذیری‌اش، به این سادگی نمی‌توان قضاوت کرد.

حالا که چند ماه از پایان دوره اول ریاست علی‌عسکری بر صداوسیما گذشته و تکلیف رئیس دوره جدید مشخص نیست، وقتش رسیده تا ببینیم فرد خستگی ناپذیر و مثبت‌اندیشی که علی لاریجانی در مراسم معارفه هفتمین رئیس رسانه ملی از او سخن می‌گفت، چند مرده حلاج بوده است.

میراث نامیمون رئیس مستعفی برای عبدالعلی

بی‌انصافی است اگر بگوییم سر و سامان دادن آنچه سرافراز بر جای گذاشت و رفت، کار ساده‌ای بود. حاصل روابط نه چندان مطلوب سرافراز و دولت، بودجه‌ای بود که کفاف این دم و دستگاه عظیم را نمی‌داد و این امر، دست رئیس جدید را در پیشبرد تحولاتی که در دوره سرافراز آغاز شده و همچنین تغییرات اساسی دیگر، تنگ می‌کرد. حال علی‌عسکری می‌بایست در مقابل فشارهایی که سرافراز را از میدان به در کرده بود، می‌ایستاد تا هویتی تازه به این سازمان ببخشد.

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

 

انتصاباتی با طعم تجربه‌گرایی

 

علی‌عسکری هر چند به گفته خودش عجله‌ای برای تغییر مدیران نداشت، اما در همان یک ماه اول عزل و نصب‌های مهمی را رقم زد. اولین انتصابش که درست در هفدهمین روز ریاستش رقم خورد، بازگشت میرباقری به معاونت سیما بود. انتصابی که نشان از آن داشت که تجربه و تخصص برای رئیس جدید ارجح است نسبت به جوانگرایی و خلاقیت.

 

انتصاب دگرباره میرباقری به معاونت سیما، موجب شد برخی رسانه‌ها حواشی سیمای تحت مدیریت میرباقری در دوره ضرغامی را یادآوری کنند و این انتخاب را آزمودن آزموده بدانند. این انتخاب از جهت دیگری نیز مورد اعتراض منتقدین واقع شده بود و آن، ادامه فعالیت میرباقری در عین بازنشستگی‌اش بود.

 

از میرباقری که بگذریم، به انتصابات مهم دیگری در سطوح کلان رسانه ملی می‌رسیم. حمید شاه‌آبادی قائم مقام پیشین معاونت پژوهش و برنامه‌ریزی و نظارت، معاون صدا شد. معاونت امور مجلس و استانها که حاصل ادغام معاونت امور استانها و معاونت امور مجلس در دوره سرافراز بود و از زمان ادغامش چیزی نمی‌گذشت، دوباره به همان ساختار قبلی بازگشت تا محمدعلی عبدالله‌زاده معاون امور مجلس گردد و علی دارابی به‌عنوان معاون امور استانها منصوب شود.

 

شاید این حرکت، حکایت از اختلاف عقیده ۱۸۰ درجه‌ای علی عسکری با سرافراز از لحاظ چابک‌سازی و ادغام تشکیلات داشته باشد. این عدم اعتقاد به چابک‌سازی را حتی می‌توانیم در راه‌اندازی مجدد برخی شبکه‌های سیما مشاهده کنیم. شبکه‌هایی که ادغام آنها نیز مربوط به دوره سرافراز بود.

 

احمد شهریاری به معاونت مالی و سرمایه انسانی منصوب شد؛ حسین رضی عهده‌دار معاونت پژوهش و برنامه‌ریزی و نظارت گردید؛ سیدمهرداد سیدمهدی به ریاست خبرگزاری صداوسیما رسید و پیمان جبلی که هم در حوزه خبر کارنامه بلندبالایی دارد و هم در عرصه برون‌مرزی صاحب تجربه است، معاون برون مرزی صداوسیما شد.

 

همه این عزل و نصب‌ها موید رجحان تجربه بر خلاقیت و جوانگرایی از دید علی‌عسکری است؛ اما با نگاهی عمیق‌تر، در میان انتصابات دوره وی، مدیران جوان و انقلابی نیز به چشم می‌خورند.

 

سیمای میانسال؛ از فروغی تا زابلی‌زاده

 

سیمای این دوره هرچند مدیر شبکه‌هایی به سن و سال محمدرضا جعفری‌جلوه و محمد احسانی به خود دید، اما خالی از جوانان خوش‌فکری چون محمد سرشار و مهدی سالم نیز نبود. این موضوع، گردونه خلاقیت-تجربه را اندکی به سمت خلاقیت می‌چرخاند.

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

بررسی سنی مدیران شبکه‌های سراسری سیما نشان می‌دهد مدیران منصوب شده در این دوره، در زمان انتصابشان به طور میانگین چیزی حدود ۴۶سال سن داشته‌اند؛ البته این میانگین تقریبی، بدلیل اطلاعات ناکافی ۸ مدیر، تنها با احتساب سن ۲۴ تن از ۳۲ مدیر بدست آمده است (معادل سه چهارم مدیران).

 

مرتضی میرباقری تیرماه ۹۷ در گفتگو با مهر عنوان کرد سیاست سازمان صداوسیما در انتصاب مدیران جدید، این است که مدیران شبکه‌ها از افراد زیر ۵۰ سال انتخاب شوند؛ در حالیکه بعد از این اظهار از سوی معاون وقت سیما، محمدمهدی قاسمی و حسن ملکی با ۵۰سال سن مدیریت شبکه‌های سلامت و جام‌جم را بر عهده گرفتند و برخی هم با فاصله اندک دو الی سه سال کمتر از ۵۰ سال، مدیر شبکه شدند؛ از جمله مسعود احمدی‌افزادی مدیر فعلی شبکه آموزش و سلیم غفوری مدیر فعلی شبکه افق. گویا نیروی جوان برای میرباقری به طوری تعریف شده که فاصله چندانی با ۵۰ سال ندارد!

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

البته نباید فراموش کرد که مدیران بالای ۵۰ سال بسیاری پیش از تیرماه ۹۷ سکان مدیریت برخی شبکه‌ها را بدست گرفته‌اند و هنوز کسی جایگزین آنها نشده است. از جمله محمدرضا جعفری‌جلوه و اردشیر زابلی‌زاده مدیران شبکه‌های دو و ایران کالا. البته میرباقری در همان مصاحبه با مهر، وعده تغییر مدیریت شبکه دو در صورت یافتن مدیری جوان و انقلابی را داد اما به نظر می‌رسد تا به امروز مدیری با این مشخصات یافت نشده است!

 

به هر حال، میانگین سنی حدود ۴۶ سال برای مدیران شبکه‌ها، با همان رقم ۵۰ سال که میرباقری اعلام کرده نیز فاصله چندانی ندارد و حالا حالاها مانده تا رسانه ملی، رسانه‌ای جوانگرا شود.

وقتی نظر آقای رئیس عوض می‌شود

موج دیگری از انتصابات نیز در مهر۹۹صورت گرفت که طی آن، حمید شاه‌آبادی جایگزین میرباقری در معاونت سیما شد و علی بخشی‌زاده، معاونت صدا را در دست گرفت. نکته قابل تامل در این موج انتصابات، حذف و انحلال معاونت پژوهش و برنامه‌ریزی و نظارت از ساختار صداوسیماست. شاید بتوان از این موضوع اینگونه نتیجه گرفت که رویکرد علی‌عسکری نسبت به چابک‌سازی، پس از چهار سال تغییر کرده است.

 

منع بکارگیری بازنشستگان؛ قانونی که ... اجرا شد؟!

 

با تصویب اصلاح قانون منع بکارگیری بازنشستگان، سازمان صداوسیما در صف اول نهادهایی قرار داشت که می‌بایست این قانون را به اجرا در می‌آوردند و امید آن می‌رفت که پس از مدت‌ها خونی تازه در رگ‌های رسانه ملی جریان یابد و با خروج موجی از بازنشستگان و جایگزینی نیروهای جوان و کارآمد انقلابی، صداوسیما شاخ و برگی نو به خود ببیند؛ اما اوضاع آنگونه که انتظار می‌رفت، پیش نرفت.

 

در حال حاضر ساز و کار مشخص و دقیقی برای اطلاع از وضعیت نیروها و سوابق و زمان بازنشستگی‌شان وجود ندارد؛ به همین دلیل، نمی‌توان عدد دقیقی برای تعداد بازنشستگان مشغول به کار در صداوسیما بیان کرد؛ اما با استناد به لیستی که صداوسیما در آبان ۹۷ از بازنشستگانش منتشر کرده است، با گذشت نزدیک به ۳ سال از تصویب این قانون، هنوز هم صندلی‌هایی در جام‌جم هست که از بازنشستگان میزبانی می‌کند!

لیست بازنشستگانی که کامل نبود

از بین اسامی موجود در لیست منتشر شده توسط صداوسیما، کسانی هستند که یا هنوز مثل علی کلباسی رئیس مرکز سرمایه انسانی صداوسیما مشغول به کارند؛ و یا اینکه نامشان در بین گزینه‌های احتمالی برای تصدی یک مسئولیت در سازمان مطرح می‌شود. مانند علی‌اصغر پورمحمدی که چندی پیش توسط قائم مقام رئیس ساترا، به‌عنوان گزینه احتمالی ریاست «شورای سیاستگذاری محتوای حرفه‌ای ساترا» معرفی شد و خود پورمحمدی هم این موضوع را تصدیق کرد.

 

البته پس از انتشار این لیست، برخی رسانه‌ها اسامی دیگری را نیز مطرح کرده و مدعی شدند که آن اسامی از این لیست جا مانده‌اند. ایرنا نام عبدالرضا بوالی مدیر شبکه خبر، مجید آخوندی معاون سیاسی رسانه ملی و سیدمهرداد سیدمهدی رئیس خبرگزاری صداوسیما را به این لیست افزود و خبرآنلاین اسامی دیگری چون علی دارابی معاون امور استانها، محمدرضا جعفری‌جلوه مدیر شبکه دو سیما و اردشیر زابلی‌زاده مدیر شبکه ایران کالا را مطرح کرد.

 

خداحافظی با این نیروهای بازنشسته در حالی هنوز اتفاق نیفتاده که علی عسکری مهرماه 97 در گفتگو با مهر، تصریح کرده است: «ما اعمال قانون منع بکارگیری بازنشستگان را شروع کرده‌ایم. تمدید دوره‌های مدیریتی دیگر رخ نخواهد داد. کارمندان صداوسیما 25 ساله بازشسته می‌شوند و تمدید و تعویق، اقدامی در گذشته بوده است.»

 

حالا حدود ۳ سال از این گفته علی‌عسکری می‌گذرد و با بازنشستگانی مواجهیم که ماندگارند. بازنشستگانی که ادامه کار هر یک از آنها نه تنها چرخه خروج بازنشستگان و جذب نیروهای جدید را مختل می‌کند، بلکه دست رسانه را از ایده‌های تازه و روزآمد و نیروی جوان دغدغه‌مند و باانگیزه خالی می‌گذارد که در درازمدت، خسارات جبران ناپذیری را برای مرجعیت رسانه به دنبال دارد.

 

نیروی بروکرات، نیروی ایده‌پرداز و توازنی که نیست

در باب اهمیت نیروی باانگیزه و ایده‌پرداز، حبیب رحیم‌پورازغدی مجری و سردبیر سابق برنامه زاویه، در گفتگویی اینستاگرامی ضمن تشریح ترس سازمانی حاکم بر صداوسیما می‌گوید: «ما در مدیریت کلان صداوسیما متاسفانه می‌بینیم که ایده هویتی صداوسیما مخدوش و مشوش است و نسبت تفکر و تکنیک قطع شده است و ما دچار نوعی فقر ایده و فقر نظری در برنامه‌سازی صداوسیما شده‌ایم.»

 

او علت این قضیه را اینگونه معرفی می‌کند: «وقتی وزن نیروهای تکنیکال و بروکرات در صداوسیما نسبت به وزن نیروهای ایده‌پرداز و نیروهای فکری نامتوازن شود، این وضعیت پیش می‌آید. صداوسیما شهامت روبرو شدن با رسانه‌های دیگر را ندارد؛ باید ترس سازمانی را در صداوسیما کنار بگذاریم. نیروی بروکرات و تکنوکرات صداوسیما می‌ترسد؛ چون بنیه نظری ندارد.»

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

 

بنیه نظری، دوای درد این روزهای جام‌جم است. دوایی که در سر جوان کارآمد انقلابی یافت می‌شود.

 

اندر مصائب عدم شفافیت در جذب و بازنشستگی!

«متعهد پس از دانش‌آموختگی و در صورت احراز امتیاز علمی و توانمندی حرفه‌ای، در صورت نیاز سازمان صداوسیما امکان ایفای تعهد می‌یابد. در صورتیکه متعهد بدلیل اعلام عدم نیاز، امکان ایفای تعهد خدمت پیدا نکند، صرفا پس از تسویه حساب با دانشگاه مدرک تحصیلی خود را از دانشگاه دریافت می‌نماید و حق هیچگونه اعتراضی ندارد.»

 

آنچه خواندید، بندی از تعهدنامه استخدامی دانشجویان دانشگاه صداوسیماست. بندی که می‌گوید دانشجوی صداوسیما پس از اتمام تحصیل در دانشگاه رسانه ملی، حتی اگر تمامی امتیازات و صلاحیت‌های لازم را دارا باشد، باز هم جذب/عدم جذب او وابسته به نیاز سازمان صداوسیما در آن برهه زمانی است.

 

بهتر بگوییم: سازمان صداوسیما نمی‌داند در هر مقطع چه تعداد نیروی خروجی دارد و به چه تعداد نیروی ورودی نیازمند است؛ به همین خاطر نمی‌تواند ظرفیت دانشجوی مورد نیاز خود را بطور دقیق به سازمان سنجش اعلام نماید و ممکن است در برهه‌ای، نیاز سازمان صداوسیما کمتر از ظرفیت دانشجویان جذب شده باشد! یکی از علل این اتفاق، همان بازنشستگان ماندگار در رسانه ملی‌اند که چرخه جذب و بازنشستگی سازمان را برهم می‌ریزند.

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

رئیس سوم و یک موضع متفاوت

رابطه دولت تدبیر و امید با سه رئیس اخیر صداوسیما هیچگاه خالی از اصطکاک نبوده است. ماجرای اولین گفتگوی زنده تلویزیونی حسن روحانی در قامت رئیس جمهور و نزاع او با ضرغامی بر سر انتخاب مجری و همچنین جدال سرافراز با دولت بر سر بودجه، این ادعا را تایید می‌کند؛ ولی موضع علی‌عسکری نسبت به این دولت، کمی با دو رئیس قبلی متفاوت بود.

 

اختلاف نظرها و کشمکش‌ها در این دوره نیز به‌مانند دو دوره قبل وجود داشت و وابستگی صداوسیما به بودجه دولت و استفاده ابزاری دولت دوازدهم از این قضیه، همچنان سنگ بزرگی پیش پای صداوسیما بود که حتی برخی شبکه‌های برون مرزی را تا آستانه قطع شدن پیش برد؛ اما بر خلاف دو رئیس قبل، موضعی که علی‌عسکری نسبت به دولت اتخاذ کرد، بیشتر به موضع ضعف شباهت دارد.

 

اینکه مسئولیت سخنان مهمان برنامه زنده بر عهده شخص مهمان است، نه رسانه و عوامل آن برنامه، یک اصل رسانه‌ای پذیرفته شده است؛ ولی پس از بکار بردن ادبیات سخیف اصطلاحا «منقلی» توسط احمد جهان بزرگی مهمان برنامه «زاویه»، کافی بود بانگ اعتراض دولتی‌ها بلند شود تا علی‌عسکری بی‌درنگ گردن کج کند و برای خطایی که نکرده، عذرخواهی کند. عذرخواهی‌ای که مورد نقد عده زیادی قرار گرفت و زاویه علی‌عسکری نسبت به دولت را مثل روز روشن کرد.

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

اعمال سانسورهای دولت‌پسند در «گاندو2» و توقف ناگهانی آن و موکول کردن ادامه پخش به بعد از انتخابات ۱۴۰۰ هم بار دیگر نشان داد که علی‌عسکری تاب استقامت در مقابل زیاده‌خواهی‌های این دولت را ندارد!

 

تا قله‌های فناوری با علی‌عسکری

 

پیش از علی‌عسکری تعداد انگشت‌شماری از شبکه‌های سیما  HDسازی شده بودند اما آذرماه ۹۹ بود که زحمات چندین ساله دست اندرکاران فنی سازمان به بار نشست و پخش HD ده شبکه تلویزیونی دیگر نیز آغاز شد. شبکه‌هایی که نیاز آنها به کیفیت تصویر بالاتر مدت‌ها بود حس می‌شد. از جمله شبکه خبر که در میدان رقابت با سایر شبکه‌های خبری دنیا به این فناوری احتیاج داشت و بسیاری معتقد بودند SD بودن آن، مهمترین شبکه خبری صداوسیما را یک گام عقب‌تر از رقبا نگه می‌دارد. همچنین شبکه ورزش که به پوشش مسابقات ورزشی داخلی و خارجی می‌پردازد و کیفیت بالای تصویر یکی از فاکتورهای مهم برای مخاطبین آن است.

 

از ۹۹/۹/۹ علاوه بر شبکه خبر و ورزش، شبکه‌های یک، سه، نسیم، نمایش، آی فیلم، پویا، افق و ایران کالا شبکه‌هایی بودند که توانستند با تلاش بی شائبه عوامل فنی صداوسیما، علی‌رغم شرایط تحریم در کشور، رنگ HD به خود ببینند. این رویداد، دستاورد بزرگی هم برای صداوسیما و هم برای علی‌عسکری به شمار می‌رود.

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

ولی HD اوج فناوری تصویر در صداوسیمای علی‌عسکری نبود و عبدالعلی حتی فناوری Ultra HD را در رسانه ملی کلید زد. شبکه تلویزیونی «فراتر»، اولین شبکه رسانه ملی با کیفیت تصویر K4، در دوره وی پخش آزمایشی خود را آغاز کرد.

 

HD و 4K هفت دست، محتوا کمی بیشتر از هیچ!

 

اما کارنامه علی‌عسکری هر چقدر در حوزه زیرساخت‌های فنی پر و پیمان است، در حوزه ایده و محتوا چنگی به دل نمی‌زند. کپی‌برداری بی‌حد و مرز از نمونه‌های خارجی، فقر ایده، نبود فیلمنامه منسجم، شعارزدگی، فقدان ترتیب و توالی منطقی و پیرنگ در داستان، پوشانیدن ضعف اثر با چهره‌ها و سلبریتی‌ها و... از جمله اتهاماتی هستند که اهل فن به آثار صداوسیما در این دوره وارد ساخته‌اند.

 

ایده‌های وارداتی!

مظنونین پرونده کپی‌برداری بی‌حد و حصر از آثار خارجی، غالبا مسابقات تلویزیونی هستند. کافی بود کمتر از چهار الی پنج ساعت از پخش قسمت اول مسابقه بگذرد تا تصاویر نمونه‌های خارجی آن در فضای مجازی دست به دست شود.

 

از «عصرجدید» و «سیم آخر» گرفته تا مسابقه بزرگ «دورهمی». تعداد تقلیدی‌ها کم نبوده و برشمردن آنها موضوع بحث ما نیست؛ اما باید اضافه کرد که در میان انبوه متهمین این پرونده، برنامه‌هایی نیز وجود دارند که از این اتهام تبرئه می‌شوند. برنامه‌های خلاقانه‌ای چون مسابقه «رخداد» که مسابقه‌ای با محوریت اطلاعات سیاسی است و یا رئالیتی شوی «خانه ما» که مسابقه‌ای با رویکرد اقتصادی است.

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

 

اگر چه تقلید و بهره‌گیری از ایده‌های موفق سایر کشورها شیوه‌ای قابل قبول و رایج در عرصه برنامه‌سازی است، اما باید حد و مرز معقولی برای بکارگیری این شیوه معین گردد و می‌بایست تقلید در کنار بهره‌مندی از ایده‌های نو قرار گیرد تا این دو مکمل یکدیگر باشند.

 

کثرت تقلیدی‌ها و قلت خلاقانه‌ها حقیقتا به رویهای نگران‌کننده در این دوره بدل شد. رویه‌ای که رسانه ملی را تبدیل به رسانه‌ای می‌کرد که سرمایه فکری از خود ندارد و همواره چشمش به ایده‌های دیگران است. اینجاست که اهمیت حضور نیروی جوان خلاق و دغدغه‌مند که پیش‌تر به آن اشاره شد، حس می‌شود.

 

محافظه‌کاری، دشمن چالشی‌ها

نقد و محافظه‌کاری، دو حاکمی‌اند که در یک اقلیم نمی‌گنجند. وقتی با یک های‌وهوی و جنجال در برنامه، اولین گزینه روی میزت توقیف یا ضبطی کردن باشد، نشان داده‌ای که دنبال دردسر نمی‌گردی و این همان محافظه‌کاری است. نقد و گفتگو نمک رسانه است و مسلما گاهی به مذاق برخی خوش نمی‌آید و رسانه اگر می‌خواهد نقاد باشد، باید توان ایستادگی در برابر فشارها را داشته باشد و گاهی برای مخاطب خود هزینه بدهد. تجربه توقیف چندماهه «جهان‌آرا» و «ثریا» و تغییر مجری «زاویه» به خوبی نمایانگر این رویکرد محافظه‌کارانه هستند. البته باید شیوه خبررسانی یک سال اخیر صداوسیما را هم به آن اضافه کنیم!

 

مداری که هیچگاه تعریف نشد!

 

یک عدد دورقمی که شاید خیلی از مخاطبان فوتبالی با شنیدنش حسرت بخورند: «نود». برندی که پس از تعطیلی‌اش هم شاید تا سالها بی‌رقیب بماند و محبوب باشد. محبوبیتی که زنگ خطری‌ست برای صداوسیما. محبوبیتی که «نود» را در یک قطب و صداوسیما را در قطب دیگر قرار می‌دهد.

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

بحث برنامه‌محوری تلویزیون نیست. موفقیت یک برنامه هرگز نباید ابزار سلیقه‌ای عمل کردن عوامل آن برنامه و خروج از چارچوب‌ها باشد. بحث یک مدار است؛ مداری که علی فروغی مدیر شبکه سه سیما خیلی سربسته بدان اشاره و از آن گذر کرد. این سربسته‌گویی و سکوت در قبال علل تعطیلی، در این دوقطبی، صداوسیما را 3-0 از حریف عقب می‌اندازد!

 

گیرنده‌ها روی کانال آی‌فیلم و تماشا

 

حفظ برندهایی چون «پایتخت» و «دودکش» و خلق برندهایی جدید مثل «نون‌خ» و «زیرخاکی» را می‌توانیم یک امتیاز مثبت برای تلویزیون در دوره علی‌عسکری در نظر بگیریم اما عمده آثار نمایشی این دوره در مظان اتهام محرومیت از فیلمنامه قوی و منسجم بودند.

 

در این دوره، فیلمنامه ضعیف و محروم بودن از قصه جذاب و جدید، تبدیل به نقطه ضعفی تکراری در اکثر سریال‌های سیما شد و کمتر توانستیم سریال خیابان‌خلوت‌کن روی آنتن ببینیم. عمق فاجعه را آنجا می‌توان فهمید که در نتایج نظرسنجی‌ها مشخص می‌شد مخاطبان، بیشتر از تماشای سریالهای جدید از شبکه‌های اصلی، گیرنده‌هایشان را روی کانال‌های تامینی فیلم و سریال مثل آی‌فیلم و تماشا تنظیم کرده‌اند!

 

گاهی سازندگان سریال، اعتبار و سرمایه‌شان را بر روی حضور چندین چهره محبوب در مجموعه قمار و گمان می‌کردند که از این طریق می‌توانند ضعف قصه را بپوشانند؛ اما تجربه «۰۲۱» با حضور چهره‌های محبوبی چون جواد رضویان و سیامک انصاری از یک سو و تجربه «از سرنوشت۳» با حضور چهره‌های کمتر شناخته شده مثل کیسان دیباج و دارا حیایی از سوی دیگر نشان داد آنچه مهم است «قصه» است، نه «چهره».

 

برخی هم همانند ده نمکی در «دادستان»، مفاهیم ارزشی را شعارگونه وارد اثر خود می‌کردند تا انتقادات احتمالی را به بیگانه و ضدانقلاب نسبت دهند اما باید جایی دیگر به دنبال راه‌حل مشکل می‌گشتند. غافل از اینکه اگر در القای مفهوم ارزشی از چاشنی هنر بهره نگیرند، دافعه‌اش بیش از جاذبه‌اش خواهد بود.

 

البته پمپاژ سرمایههای هنگفت و دستمزدهای کلان در نمایش خانگی هم در بی رغبتی برخی فیلمسازان به همکاری با تلویزیون بی‌تاثیر نبود و پیکر بی‌رمق سیما را بی‌رحمانه نشانه گرفته بود.

 

نظرسنجی‌های مشکوک، مرموز و فوق امنیتی!

 

مسلما قضاوت برنامه‌های سیما بر عهده کسی جز مردم نیست. اما نظر مردم چه بود؟ آنچه در فضای مجازی مشهود بود و آنچه اهل فن می‌گفتند، نارضایتی مردم بود. با نگاهی به کم و کیف سریالها این نارضایتی منطقی به نظر مي‌رسید اما مرکز تحقیقات رسانه ملی عقیده دیگری داشت.

 

زمانیکه یادداشت‌ها و مصاحبه‌های صاحب‌نظران و نقد کارشناسانه آنها از فلان سریال را می‌خوانی یا وقتی سری به کامنت‌های کاربران فضای مجازی درباره آن سریال می‌زنی و آن نظرات و نقدها را با آنچه از سریال دیده‌ای مقایسه می کنی، همه چیز قابل باور است. تا موقعی که به پایگاه روابط عمومی صداوسیما می‌روی و نتایج نظرسنجی مرکز تحقیقات سازمان درباره آن سریال را می‌بینی!

 

اختلاف فاحشی که بین نظر منتقدان و مردم با آمار اعلامی توسط این مرکز وجود دارد، بسیار عجیب است. در تمام مواردی که منتقدان از ضعف‌های فنی سریال و مردم از جذابیت پایین آن سخن می‌گفتند، مرکز تحقیقات هیچگاه میزان رضایت مردم از آن سریال را زیر ۷۰ درصد اعلام نکرد! کیفیت و جذابیت پایین یک سریال، شاید بدلایلی منجر به کاهش چشمگیر بینندگان نشود اما یقینا بر میزان رضایت آنها از سریال تاثیرگذار است و آمار رضایت ۷۰درصدی کمی دور از ذهن است!

 

داستان یک شوالیه/ علی‌عسکری، پیروز نبرد بی‌پایان؟

 

اختلاف آماری بالا با نتایج نظرسنجی‌هاي ديگر مراكز معتبر همچون ایسپا نیز نقد دیگری بود که به مرکز تحقیقات وارد می‌شد. اما آنچه اهمیت دارد این است که چرا با وجود این حجم از جنجال و خرده‌گیری‌ها به اين نظرسنجی‌ها، هیچ توضیحی از سوی این مرکز، جهت شفاف‌سازی و تبيين مبنای درصدگیری نظرسنجی، تعریف دقیق از بیننده، تفکیک مخاطب فعال و غیرفعال و... صورت نگرفت؟!

 

با این اوصاف، دو حالت را می توان متصور شد: یکی اینکه جلب و حفظ اعتماد مخاطبان به رسانه ملی و آماری که مرکز تحقیقات این سازمان به مخاطبان ارائه می‌دهد، برای مسئولان این مرکز اهمیتی ندارد. دوم اینکه مرکز تحقیقات رسانه ملی به مرکزی تبدیل شده تا با آمارهای گل و بلبل خود، بر ضعف محتوایی آثار صداوسیما سرپوش بگذارد. با در نظر گرفتن فرضیه دوم، عدم شفاف‌سازی اهمال کاری نیست؛  بلکه سیاست است. سیاستی به قیمت بازی با اعتماد مردم به رسانه ملی!

 

البته آمارهای دور از ذهن و گاه ضد و نقیض مرکز تحقیقات، تنها مصداق بازی با اعتماد مردم در دوره علی‌عسکری نیست....

صداوسیما، خبررسانی که همیشه دیر می‌رسید!

ای کاش اعتمادزدایی از مخاطبان به همینجا ختم می‌شد و پایش به حوزه خبر باز نمی‌شد! ای کاش راجر واترز، به جای حرفه موسیقی و نوازندگی، سیاست را در پیش گرفته بود تا زیرنویس آن روز شبکه خبر که مشخص نیست حدس چه کسی بوده است، درست از آب درمی‌آمد!

 

خبررسانی در دنیای امروز خواسته یا ناخواسته رقابت بر سر سرعت است؛ درست مثل دوی سرعت. هرکس زودتر برسد برنده است و صداوسیما در سالهای اخیر، پیروز میدان نبوده است که هیچ؛ بلکه با اختلاف مایل‌ها عقب‌تر از رقبایش حرکت کرده است.

راه دور نمی‌رویم. لشکر رسانه‌ای اینترنشنال، سرویس «ایران اینترنشنال افغانستان» را راه‌اندازی می‌کند تا از پوشش تحولات کابل عقب نماند؛ بی‌بی‌سی فارسی رئیس شورای عالی صلح و رئیس جمهور پیشین افغانستان را روی خط می‌آورد تا تحلیلی ویژه به مخاطبانش ارائه دهد. در همین حین شبکه خبر با کارشناسش درباره آسیب شناسی داروهای درمانی کووید19 به بحث نشسته و حول تحولات کابل، به زیرنویس چند خبر کوتاه و تك‌خطی بسنده می‌کند!

 

برای مخاطبی که در هیاهوی آبان ۹۸ هم کشت زعفران و رونق صادرات آبزیان را از شبکه خبر دیده، این دست رفتارهای صداوسیما عجیب نیست. به همین خاطر زمانیکه در غرب تهران صدای آژیر می‌شنود، شاید اولین رسانه‌ای که براي روشن شدن قضيه چک می‌کند، رسانه ملی نباشد!

سیدمهدی موسوی‌تبار روزنامه‌نگار و فعال رسانه‌ای در این باره در روزنامه فرهیختگان می‌نویسد: «رسانه در زمان انقلاب و بعد از آن، در دوره دفاع مقدس، نقش بسزایی را ایفا کرد. مردم به رسانه اعتماد داشتند و حرفش را مانند وحی منزل می‌دانستند. جمله «اخبار گفت» یا «تو روزنامه نوشته بود» به‌عنوان سند و مدرک نقل‌قول ارائه می‌شد. حالا و با وجود پیشرفت‌های چشمگیر و ورود تجهیزات تازه و قوی به ساختار رسانه‌ها، اما رسانه‌های رسمی خصوصا صداوسیما در بزنگاه‌های مهم تاریخی و اجتماعی از مردم و فضای مجازی عقب افتاده‌اند.»

این اصلا خبر خوبی برای رسانه رسمی کشور نیست. در دوران مرگ خبر، برنده آن کسی است که روایتش، در بحبوحه جنگ روایت‌ها وارد میدان شود و حرفی برای گفتن داشته باشد. روایتی که پس از آنکه جنگیدند و کشتند و بردند، تازه زره و شمشیر به دست گیرد و وارد میدان شود، هیچگاه پیروز نیست. از این منظر، سکوت درباره زوایای پنهان ویدئوی ماهشهر، سکوت در قبال ظلم به کارگران هفت تپه و بی‌اعتنا از کنار اعتراضات مردم خوزستان گذشتن، نمره علی‌عسکری را در آزمون ریاست پايين مي‌آورد.

در روزگاری که هر شخص در جیبش یک رسانه دارد، صداوسیما باید تغییر شرایط را درک و مختصات خبری و رسانه‌ای خود را به‌روز کند. میدانی که شاید تا یک دهه پیش خالی از رقیب بود، حالا پر شده از رقبای رنگارنگ. رقبایی که برخی از آنها سیاست‌ها و اهدافشان از پیش مشخص است و برخی دیگر هم خواسته یا ناخواسته به این اهداف دامن می‌زنند. رسانه رسمی کشور، اگر امروز خود را با این فضای رقابتی سنگین وفق ندهد، بازنده است.

 

امروز حدود چهار ماه از پایان حکم ریاست این شوالیه می‌گذرد. برخی رسانه‌ها از گزینه‌هایی احتمالی برای جانشینی وی دم می‌زنند و برخی دیگر از تمدید حکم او سخن می‌گویند. فارغ از هر اتفاقی که رخ دهد، نمی‌توان منکر نیاز رسانه ملی به یک تحول اساسی شد. عزمی جدی لازم است تا رسانه‌ای که امروز جایگاه خود در بین مردم را در خطر می‌بیند، هویت خود را بازیابد و کاری کند کارستان؛ تا دیگر کسی به خود جرات «میلی» خطاب کردنش را ندهد.