هفده شهریور، روز حماسه ملت ایران بود؛ روزی که در آن، خونهای بسیاری بر زمین ریخته شد و از ثمره آن، درخت تنومند جمهوری اسلامی به بار نشست. مردم دلیر و شجاع، جوانان غیور و باایمان، مرد و زن، پیر و جوان، همه و همه در این روز چون سیلی خروشان به خیابانها جاری گشته و بر ضد رژیم پهلوی شعار دادند و مخالفت آشکار خود را اعلام داشتند. آنان در حمایت از امام، از جانشان گذشتند تا مردم ایران پیروز و سربلند باشند. تظاهرات عید فطر زمینهای برای اجتماع شانزده شهریور و آن روز نیز مقدمهای برای حرکت عظیم و ایثارگرانه صبح روز جمعه، هفده شهریور در میدان ژاله گردید.
از ساعت شش صبح هفدهم شهریور، در تهران و یازده شهر دیگر که طی روزهای اخیر، شاهد تظاهرات عظیم مردم بر ضدرژیم شاه بود، حکومت نظامی اعلام شد. اعلامیههای فرمانداری نظامی تهران و حومه؛ در حالی از رادیو خوانده میشد که گروه بسیاری از مردم تهران، به دنبال وعدهای که در پایان راهپیمایی روز گذشته داده بودند با مضمون «فردا، هشت صبح، ژاله؛ فردا، هشت صبح، ژاله»، به سوی این میدان به حرکت درآمده بودند و از برقراری حکومت نظامی در تهران اطلاع نداشتند. در راهپیمایی روز پنج شنبه، تذکر داده شده بود که فردا، روز جمعه، به مناسبت هفتم شهدا، آیت اللّه نوری در مقابل «هیئت فاطمیه» در خیابان ژاله، سخنرانی خواهد کرد و از مردم دعوت کرده بودند که در آنجا جمع شوند. صبح جمعه، بعد از نماز، مردم پیاده و سواره به طرف میدان ژاله به راه افتادند. ساعت شش صبح، جمعیت در مقابل هیئت در خیابان و پیاده روها برای خود جا میگرفت.
کشتار شرم آور و بیرحمانه جمعه سیاه، دنیا را تکان داد. از آن پس جهانیان به ماهیت واقعی رژیم و اصالت نهضت مردم ایران پی بردند. فیلم مستند پنجاه دقیقهای «جمعه سیاه» که حتی دقیقهای از آن هم در آن زمان در ایران پخش نشد، بسیاری از سینماهای اروپا و آمریکا را به ماتمکده تبدیل کرد.
قتلعام مردم مسلمان تهران در میدان ژاله، یکی از بزرگترین حوادث نهضت اسلامی ملت ایران به شمار میآید. شهدای هفدهم شهریور، همگی فقط به نام اسلام و در راه قرآن به شهادت رسیدند. بازماندگان آن روز گواهاند که مرد و زن فریاد میزدند و شعار میدادند: «حزب فقط حزباللّه ، رهبر فقط روح اللّه »، «ایران کشور ماست، خمینی رهبر ماست»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «نصرٌ من اللّه و فتحٌ قریب»، «مرگ بر این سلطنت پرفریب» و «استعمار نابود است، اسلام پیروز است».
هفده شهریور، تسریع کننده سقوط رژیم بود. کارتر در خاطرات خود می نویسد: «دو ماه پس از ملاقاتی که بین من و شاه صورت گرفت، او در سراسر ایران حکومت نظامی اعلام کرد و در نتیجه، بین پلیس و عده کثیری از مسلمانان که دست به تظاهرات زده بودند، برخوردی خونین روی داد. کشته شدن صدها نفر توسط پلیس، نه تنها کمکی به شاه نکرد، بلکه موجب شد تا هم قدرت و هم جمعیت و تعداد تظاهرکنندگان افزایش یابد، تا جایی که خواستار برکناری شاه از مقام سلطنت شدند. شاه از یک طرف با تشدید اقدامات نظامی سعی بر مهار ناآرامیها داشت و از طرف دیگر، تلاش میکرد با استفاده از طریق دیگر، رضایت مخالفان را برای آرام کردن آنان جلب کند».
منابع پزشکی کشتهشدگان را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین ۵۸ نفر بودهاند اما در عرض یک هفته این رقم به ۱۲۲ نفر افزایش یافت که به این رقم بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ زخمی نیز افزوده گردید. در نیمروز ۸ سپتامبر (۱۷ شهریور ۵۷) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر بود، اما طی ۲۴ ساعت تا حدود ۱۰۰۰ نفر بالا رفت… قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد. پزشکانی که مدت ۳۶ ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم ۳۰۰ تا ۴۰۰ کشته و ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است.»
زبیگنیو برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا، دربارهٔ این رویداد گفت: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی، و آغاز انقلاب واقعی بود.»
گردآوری کننده: نسترن عسگری