به گزارش ایسنا،در سال ۹۴ بنا بر مشهور یا ۹۵ هجری قمری، امام زین العابدین علیه السلام با زهری که ولید بن عبدالملک یا هشام لعنة الله علیهما به آن حضرت دادند، به شهادت رسیدند. امام سجاد(ع) توسط امام باقر (ع) در بقیع کنار قبر عموی مظلومش حضرت مجتبی علیه السلام به خاک سپرده شدند.
حضرت امام سجاد(ع) در دوران پُر از اختناق بنیامیه، عهدهدار امامت و ولایت بودند و با وجود دستگاه مخوف بنیامیه امکان هرگونه فعالیت ارشادی محدود میشد؛ با این حال، امام سجاد(ع) از ارشاد و نشر احکام اسلام فروگذار نکردند و به هر نحوِ ممکن، مسائل اسلامی را بیان میکردند. امام سجاد(ع) در زمان امامت خود، جنگ نرمی علیه دشمن ایجاد کرد، یکی از عملکردهای علمی و فرهنگی امام زین العابدین(ع)، گسترش معارف اهل بیت(ع) در قالب دعا بود.
ادعیه آن بزرگوار اغلب در صحیفه سجادیه مشتمل بر ۵۴ دعا جمعآوری شده است. آن بزرگوار همچنین با خرید غلام و تعلیم احکام و معارف اسلامی و سپس آزاد کردن آنها، از حداقل شرایط ممکن برای نشر تعالیم اسلامی بهره میجستند.
خطبه امام سجاد(ع) در مجلس شام دارای پیامهای متعددی از جمله اثبات حق بود. خطبههای حضرت ثابت کرد که حکومت ظلم همانند خانه عنکبوت سست و بیبنیان و قدرتش پوشالی و از بین رفتنی است، اهل بیت پیامبر(ص) در شرایطی وارد شهر شام شدند که حدود ۴۰ سال در این شهر و اطراف آن بر ضد امیرالمؤمنین علی(ع) تبلیغات مسموم صورت گرفته بود.
سخنان امام سجاد(ع) در مجلس یزید، بیانگر شجاعت اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بود، یکی از حساسترین سخنان امام سجاد(ع) که تحولی عظیم در بینش مردم نسبت به امویان ایجاد کرد و معادلات یزید را بر هم زد و خط مشی او را نسبت به اهلبیت(ع) کاملاً تغییر داد خطبهای است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسی و دینی شام ایراد کردند.
در این مجلس یزید ملعون به یکی از خطیبان درگاهش دستور داد تا به مذمت علی(ع) و اولادش و به توجیه و تمجید فجایع عاشورا اقدام کند که در این حال امام سجاد(ع) بر آن خطیب فریاد زد و فرمود: ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را به وسیله غضب خالق خریدی. آنگاه حضرت به یزید فرمود: آیا اجازه میدهی من هم با مردم سخن بگویم، اما یزید به دلیل ترسی که از افشاگریهای امام و نفوذ کلام ایشان داشت، به این کار رضایت نداد و در این حال معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تأثیری دارد؟ بگذار تا هر چه میخواهد، بگوید یزید در جواب پسرش گفت: شما قابلیتهای این خاندان را نمیدانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث میبرند، از آن میترسم که خطبه او در شهر فتنه برانگیزد و وبال آن گریبانگیر ما گردد، اما مردم شام با اصرار فراوان از یزید خواستند تا امام سجاد(ع) نیز به منبر برود.
آن حضرت در ابتدای این خطبه میفرماید: «خدا ما را برتری داده به هفت چیز؛ اول اینکه محمد رسول خدا و پیغمبر از ماست، علی صدیق امت، شیر بیشه شجاعت، حمزه، جعفر طیار و دو سبط پیامبر حسن و حسین از ما هستند. ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود.
سیدالساجدین(ع) در حالی با این خطبه امویان را رسوا کرد که به ظاهر اسیر، پدر و برادران و نزدیکانش شهید و اهلبیتش اسیر و خود نیز از بیماری که از روز عاشور حادثشده در رنج بودند. امام سجاد(ع) در حالی که داغ و مصیبت عظیمی دیده بود، اما در مجلس یزید با نشان دادن شجاعت حیدری و صبر و استقامت، از فرصت به وجود آمده برای تبیین جایگاه امامت و رسوایی امویان بهترین استفاده را کردند.
امام زینالعابدین(ع) با خواندن این خطبه حقایق را آشکار ساخت و تلاش ۴۰ ساله بنیامیه برای تخریب چهره امام علی(ع) و دروغگویی آنها را برملا ساخت و با بیان مظلومیت فاتح خیبر، قلبها را تسخیر و شام را فتح کرد. آن حضرت با این خطبه در مجلسی که همه فرماندهان نظامی، امرا و شخصیتهای جهانی از سایر ادیان نیز حضور داشتند، اهلبیت پیامبر گرامی اسلام(ص) را معرفی کرد.
این خطبه آثار زیادی را در مجلس داشت روزی که اهل بیت (ع) وارد شام شدند، شامیان که تحت تأثیر تبلیغات مسموم بنیامیه دلهایشان مملو از بغض علی(ع) و آل علی(ع) بود خاکستر بر سر اهلبیت رسول خدا(ص) ریختند و به شادی و پایکوبی پرداختند، اما با این خطبه ورق برگشت و محبت اهلبیت(ع) دلها را تسخیر کرد.
«من پسر آن کسی هستم که در کنار پیامبر (ص) با دو شمشیر و با دو نیزه میجنگید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید «.
سپس میفرماید: «مهدی دوره آخرالزمان هم از ماست»، بعد از آن حضرت، رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) را معرفی کردند و پس از آن نیز مصائب کربلا و ظلمی که در عاشورا شد را بیان فرمودند و سپس امام سجاد(ع) به معرفی امام حسین(ع) و جنایتهای بنیامیه پرداخت، ایشان در مقام بیان امامی که او را خارجی و آشوبگر معرفی کرده بودند، فرمود: «من، فرزند حسین، شهید کربلایم. من، فرزند آنم که در خون آغشته شد و پریان در عزای او گریستند. من، فرزند آنم که پرندگان در ماتم او شیون کردند. امام سجاد (ع) آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد تا اینکه صدای مردم به ضجه و گریه بلند شد و چون یزید ترسید مبادا فتنه بپا شود لذا دستور داد تا مؤذن شروع به اذان کرد و سخن امام سجاد(ع) را قطع کرد.
هنگامیکه امام سجاد(ع) آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید و در حقیقت رگ حیات بنیامیه را قطع کردند.
انتهای پیام