دموکراسی یا مردم سالاری یا حکومت مردم بر مردم از طریق انتخابات ادواری و برابر، اصل هر یک نفر، یک رای، بی عیب و ایراد نیست، اما بشر تا کنون سیستم حکمرانی بهتری کشف و تجربه نکرده است. این سبک حکمرانی در فرهنگ ایران و اکثر قریب به اتفاق کشورهای همسایه ما، نهادینه نشده است.
تاریخ ایران نه تنها پیش از مشروطیت بلکه در صد و پانزده ساله اخیر پس از مشروطیت هم با همه تلاش ها و فداکاری ها، روی دموکراسی به خود ندیده است. فرهنگ ما قدرت را تقدیس می کند و همه ما هر کداممان بیش و کم مستبد و زورگوییم، و اگر نتوانسته ایم بیشتر استبدادمان را تحمیل کنیم، به قول سعدی زور مردم آزاری نداشته ایم. در خانه، در اداره، در خیابان همه تا می توانیم زور می گوییم. از ایران و کشورهای مسلمان بگذریم، حتی در غرب هم که ظاهرا دموکراسی حاکم است، شواهد مشکلات عملی این سیستم را در امریکا در انتخاب ترامپ و بعد اعتراضات طرفداران او پس از رای اوردن بایدن دیدیم.
با این ملاحظات، از انتخاباتی هم که در ایران در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ صورت گرفت و به پیروزی قابل پیش بینی آقای رئیسی انجامید، انتظار فوق العاده نباید داشت. یعنی اگر این انتخابات را با انتخابات ۱۱۵ سال گذشته ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب (و نه با انتخابات ایده آل آرمانی موعود در اذهان ایده آلیست ها) مقایسه کنیم، آرام می گیریم.
تجربه نسل آرمانی من که هفتاد سال به بالا داریم، نشان داد که تندروی، شورش، انفجار، مبارزه مسلحانه و جنگ های چریکی جواب نمی دهد و تخریب و نابود کردن سرمایه های مادی و معنوی ملی خسارتی جبران ناپذیر در مسیر توسعه و رفاه عمومی است. مهمتر از همه، ما تجربه داریم که صاحب قدرتانی که در رژیم پهلوی و بعد در نظام جمهوری اسلامی بر ما حکومت کردند، از کرات دیگر به ایران هبوط نکرده اند، همشهریان خود ما، همکلاسی ها، همسایه ها و بسا که قوم و خویش های خود ما بوده و هستند، و باز مهمتر از همه این که ما قادر به حذف و نفی مخالفان خود نیستیم، پس نه تنها پس از پایان یافتن تبلیغات انتخاباتی، تندروی، ترویج خصومت و پرخاشگری، توجیه عقلانی ندارد، بلکه در عمل هم چاره ای جز صبر و انتظار، مدارا، فرهنگ سازی برای نهادینه کردن دموکراسی و تقویت احزاب سیاسی، مذاکره، گفتگو و مطالبه گری از طرق خشونت پرهیز و استفاده از ظرفیت های قوانین اساسی و عادی حاکم نداریم. البته من در این مسیر، هم فرهنگ سازی از طریق نشر ماهنامه حافظ و هم استفاده از ظرفیت های قانونی مثل تقاضای اخذ محوز برای تجدید حیات حزب ایران که ستون فقرات جبهه ملی بوده است، حرکت کرده ام و به نتیجه نرسیده ام، چون هم وزارت ارشاد مجله را توقیف کردد و هم وزارت کشور به حزب مجوز نداد! اما، از آینده ناامید نیستم و برای آیندگان شرایط بهتری را خواهانم.
در این شرایط، از کنشگران سیاسی و اجتماعی بویژه آنان که برای نامزدان دیگری جز آقای رییسی فعالیت کردند یا اساسا انتخابات را تحریم کردند، انتظار می رود که هرگونه حرکتی را که بالفعل یا بالقوه به هرج و مرج و خشونت منجر شود، محکوم کنند و در عوض با تجمیع و هم افزایی نیروها و انتقال تجربه ها خود را برای به دست گرفتن قدرت قانونی در انتخابات آینده، آماده کنند. از دولت آقای رئیسی و تیم حامیان ایشان نیز انتظار می رود که با سیاست رفع مشکلات معیشتی مردم، ایجاد تعادل و توازن در سیاست خارجی، از تحرکات فعالان سیاسی و منتقدان نظام بویژه زندانیان سیاسی جرم زدایی کنند و با یک حرکت انسانی موجب فراهم شدن جو آرامش و آسایش عمومی شوند. زندگی کنید و به دیگران فرصت زندگی بدهید.
∎