قدس آنلاین: خوش اخلاق است و حتی وقتی جدی صحبت می کند یا عصبانی می شود بازهم به خاطر لحن و تن صدایش، نمی شود از دستش ناراحت شد.
او را در جبهه اصلاح طلبان تعریف می کنند، اما من معتقدم خیلی هم به برخی از اصلاح طلبها شبیه نیست و اتفاقاً خوب است که حزب خودش را دارد و تابلو خاصی بر سر دست گرفته است. کواکبیان حرفهای زیادی برای گفتن دارد که شاید آدمی مثل من به آنها نقد داشته باشد، اما شنیدنش خسته کننده نیست. او یک گزینه خوب برای جلسات مناظره و کلاس درسهایی است که دانشجویانش ناگهان درس را رها میکنند و وارد بحث سیاسی می شوند.
شنیده بودم کواکبیان وضع مالی خوبی دارد و جزو ثروتمندان سمنان محسوب می شود، اما خودش می گوید: کدام ثروت؟ من گاهی در حقوق کارکنان اینجا (روزنامه مردمسالاری) هم میمانم.
آنچه در ادامه می خوانید نتیجه گفت و گوی رودرروی ما با مصطفی کواکبیان نماینده سابق مجلس از سمنان و بعد تهران، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، دبیرکل حزب مردم سالاری و مدیرمسئول ارگان این حزب و البته دانش آموخته دانشگاه امام صادق است.
از این همین ابتدا به سراغ انتخابات ریاست جمهوری برویم. چطور شد که تصمیم گرفتید وارد این عرصه شوید؟
واقعیت امر، کنگره نوزدهم حزب مردمسالاری که در سیام بهمن ۱۳۹۹ برگزار شد، تقریباً به اتفاق آرا تصویب کردند که من به عنوان نامزد اختصاصی حزب مردمسالاری به عرصه انتخابات ریاست جمهوری وارد شوم. بعد هم فرایندی طی شد در جبهه اصلاحات که در آنجا هم به عنوان یکی از کاندیداهای پیشنهادی اسم بنده را مطرح کردند. غیر از اینکه بعضی از تشکلهای غیر عضو در جبهه اصلاحات و بعضی از افراد از استانهای مختلف هم چنین درخواستی داشتند.
خودتان هم میل حضور داشتید یا فقط اصرار دیگران موجب این امر شد؟
واقعیت، بنده دفعات پیش انگیزهام قویتر بود. ولی این دفعه بیشتر تکلیف حزبی است. در عین حال انسانی که یک عنصر تشکیلاتی باشد، قطعاً باید خودش هم انگیزه داشته باشد و برای این کار فعالیت بکند. چون واقعاً تمام برنامهریزیهای ستادی و انتخاباتی و برنامههای اعلامی برای مسئله ریاستجمهوری را دوستان حزب پیشتر زحمت کشیدند. درنتیجه دوجانبه شده؛ هم انگیزه شخصی تقویت شده و هم انگیزه حزبی.
شما چند دوره شرکت کردید و متأسفانه در هر دوره توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدید. فکر نکردید این دوره هم این اتفاق بیفتد؟
هر چیزی در عالم محتمل است، ولی من هر چه به اصل ۱۱۵ قانون اساسی و هر چه به ابلاغیه شورای نگهبان در تعریف رجال مذهبی، سیاسی، مدیر و مدبر دقت میکنم، خودم را واجد شرایط میبینم.
اعتقاد من این است که اگر کسی بالاتر از خودش را سراغ دارد، ولی باز هم خود را برای ریاست عرضه کند، به خدا و رسول خدا و جمیع مسلمانان خیانت کرده است. ولی ما در خودمان این شرایط را میبینیم و خودمان را بالاتر هم میدانیم و وارد میشویم. حالا دوستان انشاءالله بین خودشان و خدای خودشان حتماً یک حجت شرعی برای تأیید کردن یا نکردن دارند. من گفتم اگر مقداری از تکرار بپرهیزید بد نیست. بعضی از دوستان پنج شش دوره آمدند و همیشه هم تأیید شدند ولی رأی نیاوردند. ما دو سه دوره شرکت کردیم و فقط شرکت کردیم. و هیچ وقت تأیید نشدیم. وقتی میگوییم میزان حال فعلی افراد است، فقط در عدم تأیید که نیست؛ در تأیید هم هست!
پس یعنی الان شرایط شما برای تأیید بهتر شده است؟
چطور طرف مثلا قبلا تایید شده بود، الان میتوانیم ردش کنیم؛ نمیشود کسی که قبلا تایید نشده، الان تاییدش کنیم؟ مثلا قبلا با فوق دیپلم آمده، ولی الان فوق لیسانس دارد. این هم معنی«میزان، حال فعلی افراد» است!
شما اکنون نامزد اصلاحطلبان محسوب میشوید؟
بله، بنده هم جزو چهارده نفر نامزد معرفیشده اصلاحات هستم. البته بعد از پروسه تایید صلاحیتها، تصمیم نهایی اصلاحات گرفته میشود.
اصلاحطلبان میگویند رئیس جمهور تدارکاتچی است و اختیار ندارد. شما هم همین اعتقاد را دارید؟
این تعبیر تدارکاتچی را نمیدانم به کار گرفتنش درست است یا نه، ولی معتقدم رئیسجمهور قدرت دوم کشور بعد از رهبری است. اما این اعتقاد را هم دارم که دست و پای رئیسجمهور با ساختارهای فعلی تا حد زیادی بسته است. یکی از طرحهای ما بازنگری در قانون اساسی است. درنتیجه طرح جمهوریت سوم را مطرح کردیم. یعنی از ۵۸ تا ۶۸ یک قانون اساسی داشتیم، جمهوریت اول. ۶۸ تا الان که ۱۴۰۰ هست یک قانون اساسی دیگر داشتیم، جمهوریت دوم. معتقدم رئیسجمهور باید برای جمهوریت سوم از طریق رهبر معظم انقلاب، برای بازنگری در قانون اساسی تلاش کند.
در اصلاحات خود در قانون اساسی مشخصاً چه اصولی را مدنظر دارید؟
ما ۱۵ ماده اصلی داریم، ۱۵ ماده فرعی پیشنهادی هم داریم. در برنامه خودمان گفتیم خیلی از موارد هست مثل همین تعریف رجال مذهبی-سیاسی که باید شفاف بگوییم رجال مذهبی-سیاسی این مشخصات را باید داشته باشد. متریک، قابل محاسبه و اندازهگیری.
این کار مجلس است و نیازی به تغییر قانون اساسی نیست!
نه نه! شورای نگهبان معتقد است که تفسیر انحصاری از قانون اساسی را من انجام میدهم. شما هرچقدر هم که در مجلس بنویسید، من تفسیر میکنم.
به نظرتان چه کسی تفسیر کند بهتر است؟
باید مشخصاً گفته بشود. مثلاً همینکه خانمها میتوانند یا نمیتوانند. سخنگوی شورای نگهبان میگوید میتوانند نامنویسی کنند، ولی نظر فقهی هنوز عوض نشده است! خب پس برای چه ثبتنام بکنند؟ بالاخره ۵۰ درصد جمعیت جامعه را بانوان تشکیل میدهند. تکلیف اینها چیست؟
یعنی قانون اساسی در موارد مختلف باید اصلاح شود؟
نه بحث کلان ماجراست. یا مثلاً در صدا سیما. ما هر تلاشی کردیم در مجلس هشتم و دهم که یک قانون اداره صدا و سیما درست کنیم، نتوانستیم. افغانستان الان بالای ۷۰ شبکه رادیو و تلویزیون خصوصی دارد. ما اصلاً نداریم.
به هر حال یک جایی باید مجوز بدهد.
بحث ما این است که واقعاً صدا و سیما انحصاری شده است. یا مثلاً امام خمینی(ره) در بند ل وصیتنامهشان میفرمایند نظامیها در مسائل جناحی، حزبی، سیاسی، انتخاباتی اصلاً نباید دخالت کنند. خب الان رسماً نظامیها نام نویسی کردهاند.
منظورتان از نظامیها یعنی کسی که هنوز لباس نظامی بر تن دارد؟
بله، من میگویم کسی که هنوز لباس نظامی بر تن دارد نباید بیاید. مگر اینکه لباس را کنار بگذارد، خودش هم حزب تشکیل بدهد و سیاسی بشود.
الان کدامشان با لباس و درجه و سمت نظامی نامنویسی کرده است؟
همه آنها هستند. آقای محسن رضایی مگر از سپاه نیست؟ آقای سعید محمد میگویند که من از قرارگاه استعفا دادم. ولی هنوز هم مشاور فرمانده کل سپاه است.
محسن رضایی بازنشسته است.
خب باید منفک بشود. یعنی دیگر هم برنگردند. دیگر در آن سمت قبلی مشغول به کار نباشند. یا آقای دهقان میخواهد بیاید اشکالی ندارد، ولی دیگر نباید به پست نظامی سابقشان برگردند. حرف من این است که این خلاف فرمایش امام خمینی است. ولی از دیدگاه شورای نگهبان این دوستان میتوانند از درجه سرلشکری به بالا نامنویسی بکنند. من میگویم یک جمله بنویسید در قانون اساسی که ورود نظامیها در حالتی که در نهادهای نظامی هستند، به صحنه انتخابات ممنوع است. ما که نباید همدیگر را گول بزنیم که همه بلد هستیم. میخواهم بگویم یا در آن نهاد مانده که نباید بیاید یا بیرون آمده که دیگر نباید به آن سمت قبلی برگردد.
یا مثلاً میگوییم جوانگرایی. خب تعریف بشود. چه اشکالی دارد؟ چه برای اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، یا مجلس خبرگان، مجلسیها. حتی دولتمردان. مثلاً بگوییم از این سن بروند و کمی تا قسمتی استراحت کنند. اشکال ندارد که اتاق فکر تشکیل بدهند.
اگر کسی یک اقلیت هزار نفری داشت، باید حتماً به او جایی بدهیم که یک جمعیت چندین میلیونی غیرهمسوی خودش را رهبری کند؟
چطور در مجلس میتوانند باشند؟ ببینید اصلاً وجود برخی نهادها که در قانون اساسی اسمی از آنها برده نشده است باید مشخص شود. مثلاً شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه. لازم است یا نه؟ اگر هست باید بیاید در قانون اساسی. شورای عالی انقلاب فرهنگی. لازم است یا نه؟ شورای عالی فضای مجازی. اینهایی که من میگویم گاهی قدرتشان بیشتر از مجلس است.
اگر لازم است باید در قانون اساسی بیاید. یا حتی وظایفی که مجمع تشخیص مصلحت نظام دارد. حتی شورای عالی امنیت ملی. حتی شورای نگهبان. ما خیلی ابهام داریم. شورای نگهبان قرار بوده غیر از بحث نظارتی که خودشان هم ابلاغیه فرستادند که باید آن مسیر قانونی را طی میکرده که طی نکرده است، غیر از این بحثها، بسیاری از طرحها و لوایح را شورای نگهبان رد میکند تحت عنوان اینکه «ابهام دارد»! اگر مغایر با شرع است، اعلام کنید. اگر مغایرت با قانون اساسی است، صریحاً اعلام کنید. ولی میگوید ابهام دارد. ابهام دارد یعنی چه؟ یعنی «مجلس، دست بکش! » یعنی کلاً از بین برود.
یا فرض کنید شورای عالی امنیت ملی می آید در مورد مصوبه بنزین اظهار نظر میکند. دلیل اینکه ما نتوانستیم طرح دوفوریتی، سه فوریتی ابلاغ بکنیم، این بود که آقای شمخانی آمد گفت این مصوبه شورای عالی امنیت ملی است که اصل ۱۷۶ میگوید به اذن رهبری هم میرسد و لازمالاجراست. شورای عالی امنیت ملی با آن همه عظمت و قدرت و ... فقط بیایند سر اینکه نرخ بنزین چه بشود، تصمیم بگیرد. خب باید واقعاً اصلاح بشود. یا اصلا نهادهای دیگر. الان ما در خدمت روزنامه قدس هستیم. آستان قدس رضوی که از قبل هم مطرح بود. من نمیگویم بیایند این را در قانون اساسی بیاورند و به یک جایی پاسخگو باشند نه فقط به رهبری، باید مشخص باشد. یا مواردی مثل بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، سازمان تبلیغات که بودجه قابل توجهی دارند. یک گزارش شفاف باید به مردم بدهند. دستگاه بازرسی ریاست جمهوری آیا میتواند به بنیاد مستضعفان بگوید به ما جواب بده؟ هیچکس نمیتواند دخالت کند. باید شفافیت و پاسخگویی درست شود. در افکار عمومی همیشه باید مشخص باشد. همیشه در مجلس به دنبال شفافیت بودم. خیلیها از شفافیت گریزان هستند. باید در اتاق شیشهای باشیم. باید خدمت کنیم. نه اینکه دنبال منافع خودمان باشیم. من معتقدم این بخشی که پرسیدید رئیسجمهور تدارکاتچی هست؛ خیر، رئیسجمهور خیلی هم قدرت دارد. ولی باید شفاف مشخص باشد، نباید دولت پنهان باشد. رئیسجمهور آینده نباید بگوید که من کارهای نیستم، ساختار باید درست شود.
چرا بیشتر رؤسای جمهور فقط وعده دادند و حرف زدند؟ قبل از انتخابات می گویند اگر بیایم درست میشود. اما بعداً میگویند نگذاشتند کار کنیم؟
بخشی از این مشکل به ساختار حقوقی نظام برمیگردد. بنده شعارم صداقت است. نباید دروغ بگوییم. سرنوشت هیچ رئیسجمهوری بهجز شهید رجایی و رهبر انقلاب عاقبت به خیری نشد. اینکه وعده بدهیم و نتوانیم عمل کنیم، بیصداقتی است. بخش حقوقی ما تعریف نکرده که رؤسای جمهور بیایند و پاسخگو باشند.
آقای احمدینژاد اوایل شورای نگهبان را قبول داشت و میگفت همیشه باید از آن تمکین کرد. ولی بعد که قدرت را از دست داد، آن را زیر سؤال برد. همه رئیسان جمهور پس از انقلاب غیر از رهبری، اینجوری شدند. قانون باید آنقدر افراد را مؤدب کند که نتوانند تمکین نکنند. ما باید تعریف کنیم که رئیسجمهور پس از دورانش چه کار باید بکند و در چه پستی باید ظاهر بشود.
اگر رئیسجمهور بشوید، کابینه را جوان میکنید؟
اگر آن عُرضه مدیریتی در جوان احساس و شایستگی او احراز شود، بله. در مجلس هم که بودم بر اساس قانون جوانان را معرفی میکردم.
راست میگویند که شما خیلی ثروتمند هستید؟
ثروت ما کجاست دقیقاً؟ من الان برای اداره روزنامه خودم ماندهام و سر ماه باید زانوی غم بغل بگیرم. خدا را شکر عضو هیئت علمی دانشگاه علامه هستم و حقوق آنجا را میگیرم. چیزی بین ۱۴ تا ۱۵ میلیون تومان در ماه.
افراد کابینه خودتان را مشخص کردهاید؟
به همه چیز فکر کردهام و گزینههای لازم را مد نظر دارم.
چند درصد از افراد کابینه شما از دولت فعلی خواهند بود؟
خط قرمزی بر بودن یا نبودن افراد از دولت فعلی ندارم. بعضی معیارها وجود دارد. اول اینکه خودم انتخاب کنم. دوم اینکه خود طرف راضی باشد. سوم اینکه مجلس رأی بدهد. همه را باید درنظر گرفت. خط قرمز خاصی ندارم. ولی گردش نخبگانی بشود بهتر است.
از اعضای دولت احمدینژاد استفاده میکنید؟
خیلی از خود احمدینژادیها الان از او اعلان برائت میکنند. میخواهم بگویم خط قرمز خاصی وجود ندارد. ما برعکس همه جا هستیم. متأسفانه نظام انتخاباتی حزبی نیست. در دنیا یک حزب دولت را در اختیار دارد. اگر بعداً احساس کرد کمبود دارد، کابینه را به صورت ائتلافی تشکیل میدهند. اما اینجا ما اول ائتلاف میکنیم، بعد کابینه را میچینیم که این معنا ندارد. بنده معتقدم حتی این خط قرمز را ندارم که تمام وزارتخانهها حتماً باید اصلاحطلب باشند. اگر اصولگرای متخصص هم پیدا شد، استقبال میکنیم.
اگر برخی نامزدها که شانس بیشتری دارند، از شما بخواهند به نفع آنان کنار بروید، این کار را میکنید؟
حتماً باید من را قانع کنند و بگویند به این دلایل شما گزینه خوبی نیستید و ما بهتر میتوانیم عمل کنیم. باید من را راضی کنند.
مذاکرات برجام را ادامه میدهید؟ با آمریکا مذاکره میکنید؟
ما به اهداف بلندتر فکر میکنیم. باید روابط به مراتب بهتری داشته باشیم.
یعنی سفارتخانه افتتاح میکنید؟
بحث سفارتخانه هم اگر التزام داشته باشد، میشود. آمریکا مگر با چین و روسیه کم اختلاف دارد؟ آن به این معنا نیست که کلاً رابطه را قطع کنیم. میتوانیم رابطه داشته باشیم.
پیشتر آقای جواد لاریجانی گفته بود برای مصالح ملت اگر لازم باشد با شیطان در قعر جهنم مذاکره میکنیم!
نمیدانم. شاید لاریجانی مذاکره کرده باشد. در خصوص برجام تا این لحظه رهبر معظم انقلاب هم هیچ وقت مخالفت نکردهاند و برای تداوم مذاکرات، باید منافع ملی در نظر گرفته شود. در دوران ترامپ، آمریکا بدترین رفتار را داشت.
بین جمهوریخواه و دموکرات تفاوت قائل هستید؟
حتماً! نه به لحاظ اصولی؛ چون در نهایت آنها منافع آمریکا را در نظر میگیرند. ولی روشها مختلف است. آنها ذاتاً با انقلاب اسلامی مخالفاند. این اختلاف تا دوران ظهور امام زمان باید ادامه داشته باشد یا یک شخصی آن را حل کند.
آیا معتقد نیستید که مقابله با کفر تا انقلاب حضرت مهدی ادامه خواهد یافت؟
الان چین و روسیه هم مسلمان نیستند. آنها هم بلاد کفر هستند. من میگویم رابطه با آمریکا و اروپا باید اصالت داشته باشد. همانطور که رابطه با چین و روسیه اصالت دارد. نباید تفاوتی بین چین و روسیه و اروپا وجود داشته باشد. ما باید روابط خودمان را تعریف کنیم و ذرهای زیر سلطه کسی نرویم. اما در بحث رژیم صهیونیستی با کمک کشورهای اسلامی میتوانیم اقدامات قابل توجهی مثل همهپرسی مورد نظر رهبر معظم انقلاب را انجام بدهیم. با مجامع اسلامی و بینالمللی باید همسو باشیم برای مقابله با رژیم صهیونیستی.
آمریکاییها هم بدون خط قرمز منافع ملی ما را تهدید کردند.
ما دنبال رابطه گرگ و میشی نیستیم. باید منافع ملی در نظر گرفته شود.
آقای تاجزاده را اصلاحطلب میدانید؟
اعلام کاندیداتوری ایشان اتفاق مثبتی است و میگویند که نظام را قبول دارند و میخواهند فعال باشند. این خطکشیها ضربه میزند. هر کس دیدگاه متفاوتی دارد. ایشان مطالبات بخشی از جامعه را مطرح میکند که باید شنیده بشود. حق شهروندی هر کسی هست که شرکت بکند و باید ببینیم نتیجه چه میشود.
چند کلمه میگویم، نظرتان را کوتاه بگویید.
فوتبال؟ باید باشگاههای بزرگ مثل استقلال و پرسپولیس را بدهیم به بخش خصوصی.
احمدینژاد؟ باید برگردد و ببیند این همه موضعگیریهایش برای چیست. خاطرات زیادی داریم با هم، ولی باید صادقانه حرف بزند.
هاشمی رفسنجانی؟ او را یکی از معماران اصلی نظام میدانم. به ایشان ارادت داشتیم. ولی خب اختلاف سلایقی هم داشتیم. ولی خدمات ایشان را نباید فراموش کرد.
حسن روحانی؟ ایشان هم همشهری ماست. قبلاً به ایشان در مجلس گفتم که بجنب تا من شرمنده مردم نشوم بابت حمایتهایم. امیدوارم آینده این دولت ختم به خیر بشود.
فائزه هاشمی؟ ایشان هم دیدگاههایی دارد. ولی این که سوابق همه چیز را بخواهد زیر سؤال ببرد، درست نیست. حرفهای تند را نمیپذیرم.
قاسم سلیمانی؟ واقعاً سردار دلها بود. شیفته اخلاق او شدم. تقابلی که پس از فایل صوتی ظریف مطرح شد را نمیپذیرم. هم حاج قاسم و هم ظریف روابط خوبی داشتند و افراد نباید پشت حاج قاسم سنگر بگیرند. بگذاریم شخصیت فرا انسانی او باقی بماند.
قیمت مرغ؟ فاجعه است. بخشی از آن مربوط به مسئولان ذیربط است.
جمهوری اسلامی ایران؟ دلسوز این نظام هستم. در بحث تغییر قانون اساسی عدهای میگویند امثال شما سبب میشوید نظام تداوم پیدا کند. ول کنید بگذارید زودتر از هم بپاشد. بعضیها هم معتقدند بهتر است دست به قانون اساسی نزنیم و اینها متأسفانه حرف اپوزیسیون برانداز را میزنند. باید یک تداوم بانشاطی از نظام داشته باشیم و نابسامانیها را اصلاح کنیم. نباید سربار این ملت باشیم.
در پایان اگر حرفی دارید بفرمایید.
خواهشی دارم از مردم که حتماً توجه کنند که عدم مشارکت یعنی واگذاری حق خودمان به دیگران. این نعمتی که خداوند داده را به دست خودمان تغییر ندهیم. به دوستانی که در انتخابات مجلس دهم شرکت نکردند، میگویم آیا این مجلس بهتر شد؟ تأکید رهبر بر مشارکت است. شورای نگهبان نگاهی به مشارکت داشته باشد. همه باید کمک کنند مشارکت حداکثری داشته باشیم. مشارکت بالای ۶۰ درصد بهتر میتواند نتیجه را رقم بزند تا مشارکت ۴۰ درصد.
او را در جبهه اصلاح طلبان تعریف می کنند، اما من معتقدم خیلی هم به برخی از اصلاح طلبها شبیه نیست و اتفاقاً خوب است که حزب خودش را دارد و تابلو خاصی بر سر دست گرفته است. کواکبیان حرفهای زیادی برای گفتن دارد که شاید آدمی مثل من به آنها نقد داشته باشد، اما شنیدنش خسته کننده نیست. او یک گزینه خوب برای جلسات مناظره و کلاس درسهایی است که دانشجویانش ناگهان درس را رها میکنند و وارد بحث سیاسی می شوند.
شنیده بودم کواکبیان وضع مالی خوبی دارد و جزو ثروتمندان سمنان محسوب می شود، اما خودش می گوید: کدام ثروت؟ من گاهی در حقوق کارکنان اینجا (روزنامه مردمسالاری) هم میمانم.
آنچه در ادامه می خوانید نتیجه گفت و گوی رودرروی ما با مصطفی کواکبیان نماینده سابق مجلس از سمنان و بعد تهران، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، دبیرکل حزب مردم سالاری و مدیرمسئول ارگان این حزب و البته دانش آموخته دانشگاه امام صادق است.
از این همین ابتدا به سراغ انتخابات ریاست جمهوری برویم. چطور شد که تصمیم گرفتید وارد این عرصه شوید؟
واقعیت امر، کنگره نوزدهم حزب مردمسالاری که در سیام بهمن ۱۳۹۹ برگزار شد، تقریباً به اتفاق آرا تصویب کردند که من به عنوان نامزد اختصاصی حزب مردمسالاری به عرصه انتخابات ریاست جمهوری وارد شوم. بعد هم فرایندی طی شد در جبهه اصلاحات که در آنجا هم به عنوان یکی از کاندیداهای پیشنهادی اسم بنده را مطرح کردند. غیر از اینکه بعضی از تشکلهای غیر عضو در جبهه اصلاحات و بعضی از افراد از استانهای مختلف هم چنین درخواستی داشتند.
خودتان هم میل حضور داشتید یا فقط اصرار دیگران موجب این امر شد؟
واقعیت، بنده دفعات پیش انگیزهام قویتر بود. ولی این دفعه بیشتر تکلیف حزبی است. در عین حال انسانی که یک عنصر تشکیلاتی باشد، قطعاً باید خودش هم انگیزه داشته باشد و برای این کار فعالیت بکند. چون واقعاً تمام برنامهریزیهای ستادی و انتخاباتی و برنامههای اعلامی برای مسئله ریاستجمهوری را دوستان حزب پیشتر زحمت کشیدند. درنتیجه دوجانبه شده؛ هم انگیزه شخصی تقویت شده و هم انگیزه حزبی.
شما چند دوره شرکت کردید و متأسفانه در هر دوره توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدید. فکر نکردید این دوره هم این اتفاق بیفتد؟
هر چیزی در عالم محتمل است، ولی من هر چه به اصل ۱۱۵ قانون اساسی و هر چه به ابلاغیه شورای نگهبان در تعریف رجال مذهبی، سیاسی، مدیر و مدبر دقت میکنم، خودم را واجد شرایط میبینم.
اعتقاد من این است که اگر کسی بالاتر از خودش را سراغ دارد، ولی باز هم خود را برای ریاست عرضه کند، به خدا و رسول خدا و جمیع مسلمانان خیانت کرده است. ولی ما در خودمان این شرایط را میبینیم و خودمان را بالاتر هم میدانیم و وارد میشویم. حالا دوستان انشاءالله بین خودشان و خدای خودشان حتماً یک حجت شرعی برای تأیید کردن یا نکردن دارند. من گفتم اگر مقداری از تکرار بپرهیزید بد نیست. بعضی از دوستان پنج شش دوره آمدند و همیشه هم تأیید شدند ولی رأی نیاوردند. ما دو سه دوره شرکت کردیم و فقط شرکت کردیم. و هیچ وقت تأیید نشدیم. وقتی میگوییم میزان حال فعلی افراد است، فقط در عدم تأیید که نیست؛ در تأیید هم هست!
پس یعنی الان شرایط شما برای تأیید بهتر شده است؟
چطور طرف مثلا قبلا تایید شده بود، الان میتوانیم ردش کنیم؛ نمیشود کسی که قبلا تایید نشده، الان تاییدش کنیم؟ مثلا قبلا با فوق دیپلم آمده، ولی الان فوق لیسانس دارد. این هم معنی«میزان، حال فعلی افراد» است!
شما اکنون نامزد اصلاحطلبان محسوب میشوید؟
بله، بنده هم جزو چهارده نفر نامزد معرفیشده اصلاحات هستم. البته بعد از پروسه تایید صلاحیتها، تصمیم نهایی اصلاحات گرفته میشود.
اصلاحطلبان میگویند رئیس جمهور تدارکاتچی است و اختیار ندارد. شما هم همین اعتقاد را دارید؟
این تعبیر تدارکاتچی را نمیدانم به کار گرفتنش درست است یا نه، ولی معتقدم رئیسجمهور قدرت دوم کشور بعد از رهبری است. اما این اعتقاد را هم دارم که دست و پای رئیسجمهور با ساختارهای فعلی تا حد زیادی بسته است. یکی از طرحهای ما بازنگری در قانون اساسی است. درنتیجه طرح جمهوریت سوم را مطرح کردیم. یعنی از ۵۸ تا ۶۸ یک قانون اساسی داشتیم، جمهوریت اول. ۶۸ تا الان که ۱۴۰۰ هست یک قانون اساسی دیگر داشتیم، جمهوریت دوم. معتقدم رئیسجمهور باید برای جمهوریت سوم از طریق رهبر معظم انقلاب، برای بازنگری در قانون اساسی تلاش کند.
در اصلاحات خود در قانون اساسی مشخصاً چه اصولی را مدنظر دارید؟
ما ۱۵ ماده اصلی داریم، ۱۵ ماده فرعی پیشنهادی هم داریم. در برنامه خودمان گفتیم خیلی از موارد هست مثل همین تعریف رجال مذهبی-سیاسی که باید شفاف بگوییم رجال مذهبی-سیاسی این مشخصات را باید داشته باشد. متریک، قابل محاسبه و اندازهگیری.
این کار مجلس است و نیازی به تغییر قانون اساسی نیست!
نه نه! شورای نگهبان معتقد است که تفسیر انحصاری از قانون اساسی را من انجام میدهم. شما هرچقدر هم که در مجلس بنویسید، من تفسیر میکنم.
به نظرتان چه کسی تفسیر کند بهتر است؟
باید مشخصاً گفته بشود. مثلاً همینکه خانمها میتوانند یا نمیتوانند. سخنگوی شورای نگهبان میگوید میتوانند نامنویسی کنند، ولی نظر فقهی هنوز عوض نشده است! خب پس برای چه ثبتنام بکنند؟ بالاخره ۵۰ درصد جمعیت جامعه را بانوان تشکیل میدهند. تکلیف اینها چیست؟
یعنی قانون اساسی در موارد مختلف باید اصلاح شود؟
نه بحث کلان ماجراست. یا مثلاً در صدا سیما. ما هر تلاشی کردیم در مجلس هشتم و دهم که یک قانون اداره صدا و سیما درست کنیم، نتوانستیم. افغانستان الان بالای ۷۰ شبکه رادیو و تلویزیون خصوصی دارد. ما اصلاً نداریم.
به هر حال یک جایی باید مجوز بدهد.
بحث ما این است که واقعاً صدا و سیما انحصاری شده است. یا مثلاً امام خمینی(ره) در بند ل وصیتنامهشان میفرمایند نظامیها در مسائل جناحی، حزبی، سیاسی، انتخاباتی اصلاً نباید دخالت کنند. خب الان رسماً نظامیها نام نویسی کردهاند.
منظورتان از نظامیها یعنی کسی که هنوز لباس نظامی بر تن دارد؟
بله، من میگویم کسی که هنوز لباس نظامی بر تن دارد نباید بیاید. مگر اینکه لباس را کنار بگذارد، خودش هم حزب تشکیل بدهد و سیاسی بشود.
الان کدامشان با لباس و درجه و سمت نظامی نامنویسی کرده است؟
همه آنها هستند. آقای محسن رضایی مگر از سپاه نیست؟ آقای سعید محمد میگویند که من از قرارگاه استعفا دادم. ولی هنوز هم مشاور فرمانده کل سپاه است.
محسن رضایی بازنشسته است.
خب باید منفک بشود. یعنی دیگر هم برنگردند. دیگر در آن سمت قبلی مشغول به کار نباشند. یا آقای دهقان میخواهد بیاید اشکالی ندارد، ولی دیگر نباید به پست نظامی سابقشان برگردند. حرف من این است که این خلاف فرمایش امام خمینی است. ولی از دیدگاه شورای نگهبان این دوستان میتوانند از درجه سرلشکری به بالا نامنویسی بکنند. من میگویم یک جمله بنویسید در قانون اساسی که ورود نظامیها در حالتی که در نهادهای نظامی هستند، به صحنه انتخابات ممنوع است. ما که نباید همدیگر را گول بزنیم که همه بلد هستیم. میخواهم بگویم یا در آن نهاد مانده که نباید بیاید یا بیرون آمده که دیگر نباید به آن سمت قبلی برگردد.
یا مثلاً میگوییم جوانگرایی. خب تعریف بشود. چه اشکالی دارد؟ چه برای اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، یا مجلس خبرگان، مجلسیها. حتی دولتمردان. مثلاً بگوییم از این سن بروند و کمی تا قسمتی استراحت کنند. اشکال ندارد که اتاق فکر تشکیل بدهند.
اگر کسی یک اقلیت هزار نفری داشت، باید حتماً به او جایی بدهیم که یک جمعیت چندین میلیونی غیرهمسوی خودش را رهبری کند؟
چطور در مجلس میتوانند باشند؟ ببینید اصلاً وجود برخی نهادها که در قانون اساسی اسمی از آنها برده نشده است باید مشخص شود. مثلاً شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه. لازم است یا نه؟ اگر هست باید بیاید در قانون اساسی. شورای عالی انقلاب فرهنگی. لازم است یا نه؟ شورای عالی فضای مجازی. اینهایی که من میگویم گاهی قدرتشان بیشتر از مجلس است.
اگر لازم است باید در قانون اساسی بیاید. یا حتی وظایفی که مجمع تشخیص مصلحت نظام دارد. حتی شورای عالی امنیت ملی. حتی شورای نگهبان. ما خیلی ابهام داریم. شورای نگهبان قرار بوده غیر از بحث نظارتی که خودشان هم ابلاغیه فرستادند که باید آن مسیر قانونی را طی میکرده که طی نکرده است، غیر از این بحثها، بسیاری از طرحها و لوایح را شورای نگهبان رد میکند تحت عنوان اینکه «ابهام دارد»! اگر مغایر با شرع است، اعلام کنید. اگر مغایرت با قانون اساسی است، صریحاً اعلام کنید. ولی میگوید ابهام دارد. ابهام دارد یعنی چه؟ یعنی «مجلس، دست بکش! » یعنی کلاً از بین برود.
یا فرض کنید شورای عالی امنیت ملی می آید در مورد مصوبه بنزین اظهار نظر میکند. دلیل اینکه ما نتوانستیم طرح دوفوریتی، سه فوریتی ابلاغ بکنیم، این بود که آقای شمخانی آمد گفت این مصوبه شورای عالی امنیت ملی است که اصل ۱۷۶ میگوید به اذن رهبری هم میرسد و لازمالاجراست. شورای عالی امنیت ملی با آن همه عظمت و قدرت و ... فقط بیایند سر اینکه نرخ بنزین چه بشود، تصمیم بگیرد. خب باید واقعاً اصلاح بشود. یا اصلا نهادهای دیگر. الان ما در خدمت روزنامه قدس هستیم. آستان قدس رضوی که از قبل هم مطرح بود. من نمیگویم بیایند این را در قانون اساسی بیاورند و به یک جایی پاسخگو باشند نه فقط به رهبری، باید مشخص باشد. یا مواردی مثل بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، سازمان تبلیغات که بودجه قابل توجهی دارند. یک گزارش شفاف باید به مردم بدهند. دستگاه بازرسی ریاست جمهوری آیا میتواند به بنیاد مستضعفان بگوید به ما جواب بده؟ هیچکس نمیتواند دخالت کند. باید شفافیت و پاسخگویی درست شود. در افکار عمومی همیشه باید مشخص باشد. همیشه در مجلس به دنبال شفافیت بودم. خیلیها از شفافیت گریزان هستند. باید در اتاق شیشهای باشیم. باید خدمت کنیم. نه اینکه دنبال منافع خودمان باشیم. من معتقدم این بخشی که پرسیدید رئیسجمهور تدارکاتچی هست؛ خیر، رئیسجمهور خیلی هم قدرت دارد. ولی باید شفاف مشخص باشد، نباید دولت پنهان باشد. رئیسجمهور آینده نباید بگوید که من کارهای نیستم، ساختار باید درست شود.
چرا بیشتر رؤسای جمهور فقط وعده دادند و حرف زدند؟ قبل از انتخابات می گویند اگر بیایم درست میشود. اما بعداً میگویند نگذاشتند کار کنیم؟
بخشی از این مشکل به ساختار حقوقی نظام برمیگردد. بنده شعارم صداقت است. نباید دروغ بگوییم. سرنوشت هیچ رئیسجمهوری بهجز شهید رجایی و رهبر انقلاب عاقبت به خیری نشد. اینکه وعده بدهیم و نتوانیم عمل کنیم، بیصداقتی است. بخش حقوقی ما تعریف نکرده که رؤسای جمهور بیایند و پاسخگو باشند.
آقای احمدینژاد اوایل شورای نگهبان را قبول داشت و میگفت همیشه باید از آن تمکین کرد. ولی بعد که قدرت را از دست داد، آن را زیر سؤال برد. همه رئیسان جمهور پس از انقلاب غیر از رهبری، اینجوری شدند. قانون باید آنقدر افراد را مؤدب کند که نتوانند تمکین نکنند. ما باید تعریف کنیم که رئیسجمهور پس از دورانش چه کار باید بکند و در چه پستی باید ظاهر بشود.
اگر رئیسجمهور بشوید، کابینه را جوان میکنید؟
اگر آن عُرضه مدیریتی در جوان احساس و شایستگی او احراز شود، بله. در مجلس هم که بودم بر اساس قانون جوانان را معرفی میکردم.
راست میگویند که شما خیلی ثروتمند هستید؟
ثروت ما کجاست دقیقاً؟ من الان برای اداره روزنامه خودم ماندهام و سر ماه باید زانوی غم بغل بگیرم. خدا را شکر عضو هیئت علمی دانشگاه علامه هستم و حقوق آنجا را میگیرم. چیزی بین ۱۴ تا ۱۵ میلیون تومان در ماه.
افراد کابینه خودتان را مشخص کردهاید؟
به همه چیز فکر کردهام و گزینههای لازم را مد نظر دارم.
چند درصد از افراد کابینه شما از دولت فعلی خواهند بود؟
خط قرمزی بر بودن یا نبودن افراد از دولت فعلی ندارم. بعضی معیارها وجود دارد. اول اینکه خودم انتخاب کنم. دوم اینکه خود طرف راضی باشد. سوم اینکه مجلس رأی بدهد. همه را باید درنظر گرفت. خط قرمز خاصی ندارم. ولی گردش نخبگانی بشود بهتر است.
از اعضای دولت احمدینژاد استفاده میکنید؟
خیلی از خود احمدینژادیها الان از او اعلان برائت میکنند. میخواهم بگویم خط قرمز خاصی وجود ندارد. ما برعکس همه جا هستیم. متأسفانه نظام انتخاباتی حزبی نیست. در دنیا یک حزب دولت را در اختیار دارد. اگر بعداً احساس کرد کمبود دارد، کابینه را به صورت ائتلافی تشکیل میدهند. اما اینجا ما اول ائتلاف میکنیم، بعد کابینه را میچینیم که این معنا ندارد. بنده معتقدم حتی این خط قرمز را ندارم که تمام وزارتخانهها حتماً باید اصلاحطلب باشند. اگر اصولگرای متخصص هم پیدا شد، استقبال میکنیم.
اگر برخی نامزدها که شانس بیشتری دارند، از شما بخواهند به نفع آنان کنار بروید، این کار را میکنید؟
حتماً باید من را قانع کنند و بگویند به این دلایل شما گزینه خوبی نیستید و ما بهتر میتوانیم عمل کنیم. باید من را راضی کنند.
مذاکرات برجام را ادامه میدهید؟ با آمریکا مذاکره میکنید؟
ما به اهداف بلندتر فکر میکنیم. باید روابط به مراتب بهتری داشته باشیم.
یعنی سفارتخانه افتتاح میکنید؟
بحث سفارتخانه هم اگر التزام داشته باشد، میشود. آمریکا مگر با چین و روسیه کم اختلاف دارد؟ آن به این معنا نیست که کلاً رابطه را قطع کنیم. میتوانیم رابطه داشته باشیم.
پیشتر آقای جواد لاریجانی گفته بود برای مصالح ملت اگر لازم باشد با شیطان در قعر جهنم مذاکره میکنیم!
نمیدانم. شاید لاریجانی مذاکره کرده باشد. در خصوص برجام تا این لحظه رهبر معظم انقلاب هم هیچ وقت مخالفت نکردهاند و برای تداوم مذاکرات، باید منافع ملی در نظر گرفته شود. در دوران ترامپ، آمریکا بدترین رفتار را داشت.
بین جمهوریخواه و دموکرات تفاوت قائل هستید؟
حتماً! نه به لحاظ اصولی؛ چون در نهایت آنها منافع آمریکا را در نظر میگیرند. ولی روشها مختلف است. آنها ذاتاً با انقلاب اسلامی مخالفاند. این اختلاف تا دوران ظهور امام زمان باید ادامه داشته باشد یا یک شخصی آن را حل کند.
آیا معتقد نیستید که مقابله با کفر تا انقلاب حضرت مهدی ادامه خواهد یافت؟
الان چین و روسیه هم مسلمان نیستند. آنها هم بلاد کفر هستند. من میگویم رابطه با آمریکا و اروپا باید اصالت داشته باشد. همانطور که رابطه با چین و روسیه اصالت دارد. نباید تفاوتی بین چین و روسیه و اروپا وجود داشته باشد. ما باید روابط خودمان را تعریف کنیم و ذرهای زیر سلطه کسی نرویم. اما در بحث رژیم صهیونیستی با کمک کشورهای اسلامی میتوانیم اقدامات قابل توجهی مثل همهپرسی مورد نظر رهبر معظم انقلاب را انجام بدهیم. با مجامع اسلامی و بینالمللی باید همسو باشیم برای مقابله با رژیم صهیونیستی.
آمریکاییها هم بدون خط قرمز منافع ملی ما را تهدید کردند.
ما دنبال رابطه گرگ و میشی نیستیم. باید منافع ملی در نظر گرفته شود.
آقای تاجزاده را اصلاحطلب میدانید؟
اعلام کاندیداتوری ایشان اتفاق مثبتی است و میگویند که نظام را قبول دارند و میخواهند فعال باشند. این خطکشیها ضربه میزند. هر کس دیدگاه متفاوتی دارد. ایشان مطالبات بخشی از جامعه را مطرح میکند که باید شنیده بشود. حق شهروندی هر کسی هست که شرکت بکند و باید ببینیم نتیجه چه میشود.
چند کلمه میگویم، نظرتان را کوتاه بگویید.
فوتبال؟ باید باشگاههای بزرگ مثل استقلال و پرسپولیس را بدهیم به بخش خصوصی.
احمدینژاد؟ باید برگردد و ببیند این همه موضعگیریهایش برای چیست. خاطرات زیادی داریم با هم، ولی باید صادقانه حرف بزند.
هاشمی رفسنجانی؟ او را یکی از معماران اصلی نظام میدانم. به ایشان ارادت داشتیم. ولی خب اختلاف سلایقی هم داشتیم. ولی خدمات ایشان را نباید فراموش کرد.
حسن روحانی؟ ایشان هم همشهری ماست. قبلاً به ایشان در مجلس گفتم که بجنب تا من شرمنده مردم نشوم بابت حمایتهایم. امیدوارم آینده این دولت ختم به خیر بشود.
فائزه هاشمی؟ ایشان هم دیدگاههایی دارد. ولی این که سوابق همه چیز را بخواهد زیر سؤال ببرد، درست نیست. حرفهای تند را نمیپذیرم.
قاسم سلیمانی؟ واقعاً سردار دلها بود. شیفته اخلاق او شدم. تقابلی که پس از فایل صوتی ظریف مطرح شد را نمیپذیرم. هم حاج قاسم و هم ظریف روابط خوبی داشتند و افراد نباید پشت حاج قاسم سنگر بگیرند. بگذاریم شخصیت فرا انسانی او باقی بماند.
قیمت مرغ؟ فاجعه است. بخشی از آن مربوط به مسئولان ذیربط است.
جمهوری اسلامی ایران؟ دلسوز این نظام هستم. در بحث تغییر قانون اساسی عدهای میگویند امثال شما سبب میشوید نظام تداوم پیدا کند. ول کنید بگذارید زودتر از هم بپاشد. بعضیها هم معتقدند بهتر است دست به قانون اساسی نزنیم و اینها متأسفانه حرف اپوزیسیون برانداز را میزنند. باید یک تداوم بانشاطی از نظام داشته باشیم و نابسامانیها را اصلاح کنیم. نباید سربار این ملت باشیم.
در پایان اگر حرفی دارید بفرمایید.
خواهشی دارم از مردم که حتماً توجه کنند که عدم مشارکت یعنی واگذاری حق خودمان به دیگران. این نعمتی که خداوند داده را به دست خودمان تغییر ندهیم. به دوستانی که در انتخابات مجلس دهم شرکت نکردند، میگویم آیا این مجلس بهتر شد؟ تأکید رهبر بر مشارکت است. شورای نگهبان نگاهی به مشارکت داشته باشد. همه باید کمک کنند مشارکت حداکثری داشته باشیم. مشارکت بالای ۶۰ درصد بهتر میتواند نتیجه را رقم بزند تا مشارکت ۴۰ درصد.