به گزارش خبرنگار ایلنا، برزو نیکنژاد کارگردان سریال طنز «باخانمان» که از شبکه سه سیما در حال پخش است درباره تفاوتهای این کمدی با کارهای قبلی خود گفت: هر قصهای به ما میگوید که چطور ما را روایت کنید. یعنی لحن هر روایتی در هر ساختاری متفاوت است و وقتی من قصه را خواندم حس کردم که باید به این شکل روایت کنم. من خیلی از قصهها را خواندهام که خیلی هم خوب بودند ولی لحنی برای روایتش نتوانستم پیدا کنم. ولی فیلمنامه «باخانمان» دارای این پتانسیل بود که با لحن متفاوتی ساخته شود.
نیکنژاد در ادامه درباره کمدی موقعیت و استفاده از فضا برای خلق کمدی گفت: من تقریبا کاری نساختم که متکی به کمدی کلامی باشد. ولی هیچ کاری هم نبوده که درونش کمدی کلامی هم نباشد. موقعی که میخواهم کاری در زمینه کمدی شروع کنم به هر نوع کمدی که بتوانم لحظات مفرهی به وجود بیاورم استفاده میکنم. دیگر مهم نیست از چه جنس کمدی میخواهم استفاده کنم. از کمدی رفتار، شخصیت، موقعیت، جابجایی و ابزورد در کارها استفاده کردم. در یکسری از کارها بار کمدی بیشتر میشود و در یک کاری کمتر است. در «باخانمان» بیشترین بار کمدی در اجرای آن شکل میگرفت. یعنی در متن قصه این لحظات شاد وجود نداشت و باید در موقعیت و در اجرا به نحوی رفتار میکردیم که این فضای شاد و کمدی شکل میگرفت. یا به آن چیزی که مدنظرمان بود میرسیدیم یا کلا نمیتوانستیم به لحظات شاد دست پیدا کنیم. و گرنه کمدی کلامی که آسانترین راه است. چهار نفر روی کاناپه بنشینند و دیالوگ بگویند و این کمدی کلامی جاری شود. ولی در این کار سختی در همین بود که کمدی باید در اجرای موقعیتهای مختلف شکل میگرفت. وقتی خودبهخود در فرمت قصه سراغ تضادها رفتیم یعنی به سراغ بالای شهر و پایین شهر رفتیم خود به خود همین تضاد در شکلگیری کمدی کمک میکند. اساسا کمدی از همین تضادها شکل میگیرد. دزد و پلیس، چاق و لاغر و پولدار و فقیر. حالا فرض کنید در «باخانمان» یک شخصیت مبادی آداب و اطو کشید و موجهی داریم که در نقطه مقابلش افرادی از طبقه اجتماعی متفاوت حضور دارند و همین تضاد در شکلگیری کمدی کمک میکند.
وی با اشاره به اینکه طرح اصلی قصه «باخانمان» به شدت فضای تلخی دارد و ایده پیدا کردن خانواده و جستجوی هویت در ذات خودش تلخ است، درباره تبدیل شدن آن به فضای کمدی گفت: به شدت کار سختی در این زمینه داشتیم. به عنوان مثال شخصیت ناصر با بازی حسن پورشیرازی را تصور کنید. کسی که فرزندانش را در نوزادی فروخته و یک زندگی را به تباهی کشانده است. ولی همین شخصیت در اجرا به یکی از شیرینترین و بامزهترین شخصیتهای سریال تبدیل شده است. در حالی که ناصر میتوانست در اجرا به منفورترین شخصیت سریالهای تلویزیونی تبدیل شود. یعنی این پتانسیل در کاراکتر وجود داشت. ولی در اجرا سعی شده طوری اتفاق بیفتد که فضای کمدی بر تلخی غلبه کند. چون قرار بود که بر این نکته تاکید کنیم که هر انسانی گذشتهای دارد که اشتباهاتی انجام داده است. گذشته هر انسانی یک انتخاب است که شاید در شکل فعلی اگر بخواهیم به آن اتفاق برگردیم بخواهیم آن را جبران کنیم. انتخابهایی که آدمها در شرایط عجیبی مجبور به انجام آن شدند. همواره معتقدم آدم بد و سیاه به معنای مطلق وجود ندارد. شرایط پیرامون ما است که در لحظاتی باعث میشود خطاهایی از همه آدمها سر بزند. بسیاری از آدمها دوست ندارند به گذشته خود نگاه کنند و آن را واکاوی کنند. اما شخصیت اصلی قصه ما دوست دارد که برگردد و گذشته خودش را پیدا کند. من همیشه سعی کردم در کمدی به دنبال موقعیتهایی بروم که بگویم میشود در شرایط سخت هم به دنبال امید گشت و باید همیشه امیدوار بود.
نیکنژاد در پاسخ به این پرسش که آیا نگران این نبودید شوخی کردن با یک اتفاق تلخ مثل فروختن بچه قبح این ماجرا را در ذهن مخاطب بشکند و مخاطب با خودش بگوید انگار خیلی کار تلخی هم نیست؟ گفت: فیلمنامه این سریال را امیر برادران نوشته است. همه این حرفهایی که شما زدید را همان ابتدای کار با فیلمنامهنویس هم مطرح کردیم. این شخصیت و کاری که کرده یک «کاشت» درون قصه است که در جای درست خود «برداشت» میشود. ما با شخصیتی روبرو هستیم که با وجود داشتن سه فرزند در شرایط سخت اقتصادی به ناگاه فرزند دوقلویی هم به دنیا میآورد که مجبور میشود برای اینکه در فضای سختی زندگی نکند آنها را گم کند. قطعا سعی کردیم در شکلگیری این قصه تمام ملاحظات اعتقادی و فرهنگی را رعایت کنیم و در پایان سریال نتیجهای که از سرنوشت این کاراکتر مطرح میکنیم تمام آن دغدغهها را پاسخ میدهد. من کاملا با حرف شما موافقم که نباید قبح این موضوع در جامعه ریخته شود ولی در انتهای قصه پشیمانیای از این شخصیت مطرح میشود که تمامی آن دغدغهها را پاسخ میدهد. ضمن اینکه کسانی که من را میشناسند میدانند که صیانت از خانواده برایم از همه چیز واجبتر است و هیچگاه در هیچ فیلمی نمیگذارم اساس خانواده با طرح مسائلی متزلزل شود.
کارگردان فیلم «دوزیست» در پاسخ به این پرسش که با وجود گسترش جوکهای تلگرامی و اینستاگرامی در جامعه چقدر میتوان به آینده ساخت فیلمهای کمدی امیدوار بود؟ گفت: به نظرم در جایی ایستادیم که کمدی ساختن خیلی سخت شده است. همین شوخیهای اینستاگرامی که میگویید. چند تا از این جوکها را در رسانهای مثل تلویزیون میتوان به تصویر کشید؟ ما از اولش هم هیچگاه بنا نداشتیم به سمتی حرکت کنیم که از همین شوخیهای اینستاگرامی در فضای قصه استفاده کنیم. برای همین فارغ از این موضوع هم کار کردن در کمدی هم سخت شده است. چون اساسا خنداندن مردم ایران کار سختی است. چون ما مردمانی هستیم که در ذات شوخ طبع هستیم. از در لفافه صحبت کردن و ایهام و کنایه گرفته تا زبان زرگری و ضربالمثلهایی که همگی بار طنز دارد نشان میدهد شوخطبعی جزوی از فرهنگ مردمان ما است. در واقع در ادبیات ایران از گذشته تا امروز فرمت طنز در کلام و نوشتار جاری است. حتی در نمود نمایشی آن هم تیپهایی مثل کریم شیرهای و سیاهبازی هم موید همین موضوع است که ادبیات نمایشی ما هم پر است از اتفاقهای کمدی. واقعیت این است که ایرانیها در بدترین شرایط و تلخترین اتفاق هم جوک میسازند. برای همین خنداندن این مردم کار بسیار سختی است. اگر یاد بگیریم که به کار کمدی سطحی نگاه نکنیم میتوان به ساختن در این مسیر امیدوار بود. چون کار کمدی به شدت جدی است. اگر قرار است کمدی جدی باشد طبیعی است که هم زمانبر است و هم هزینه زیادی برای ساخت آن باید صرف شود. کار کردن در تلویزیون با وسعت تعداد بیننده و قدرت نفوذی که در جامعه دارد و گستردگی فرهنگهایی که در جامعه هدف آن قرار دارند باعث میشود ساخت یک سریال کمدی به مراتب سختتر از مدیومهایی مثل سینما و نمایش خانگی هم باشد.
وی در ادامه گفت: ضمن اینکه به غیر از سختی کار کمدی با مشکل بزرگتری با نام ممیزی و نظارت روبرو هستیم که سختی کار را صد چندان میکند. این سختی به حدی است که ما را به نقطهای میرساند که بگوییم امکان ساخت کمدی در تلویزیون وجود ندارد. امیدوارم بچههایی که کمدی کار میکنند از این حجم نظارت و ممیزی خسته نشوند و باز هم بتوانند با خلاقیت کار کنند. وقتی تعداد کارهای کمدی در تلویزیون کم شده است نشان دهنده این است که فضا برای کار سختتر شده است. از طرفی هم شاهد رشد ساخت سریالهای تلخ و ملودرامهایی هستیم که گاهی برخی از این سریالها اثرات مخرب و منفی در جامعه میگذارد. جالب اینجاست که در کار کمدی نظارتها به مراتب به خاطر قدرت نفوذ کمدی در جامعه بیشتر است ولی در برخی از آثار ملودرام این میزان حساسیت و نظارت وجود ندارد. همه کارگردانهایی که کمدی کار میکنند به خوبی میدانند که برای چه رسانهای فیلم میسازند و خودشان نسبت به خطوط قرمز در جامعه آگاه هستند. ضمن اینکه باید به این نتیجه برسیم که کمدی یک نوع زبان نقد است و اگر قرار باشد با هر موضوعی که مطرح میشود به کسی بر بخورد بهتره که اصلا کمدی کار نکنیم.
نیکنژاد درباره اینکه چقدر از «باخانمان» و خروجی کار رضایت دارد، گفت: باید کمی از زمان پخش سریال بگذرد و از آن فاصله بگیرم تا بتوانم بگویم چقدر از آن راضی هستم. ولی از بازخوردهایی که از کوچه و خیابان دریافت میکنم متوجه میشوم که مردم «باخانمان» را میبینند. درصد رضایت را نمیدانم ولی تلاش کردیم که مردم راضی باشند ولی قطعا نمیتوانیم همه را راضی نگه داریم. «باخانمان» هیچ وقت از ذهن من پاک نخواهد شد و جزو کارهای خاصی است که در تلویزیون ساختم. یکی از دلایل اصلیاش هم این است که یک سریال پربازیگر و پرلوکیشن و پرزحمتی بود که ریتم بالا در روایت هم باعث این سریال را در حافظه من ماندگار کند.
نیکنژاد در پایان با اشاره به ساخت سریال در شرایط کرونا گفت: درسته که همه میگویند در ساخت فیلمها پروتکل بهداشتی را رعایت میکنند ولی بگذارید من به شما بگویم که هیچ سریالی چیزی به اسم پروتکل بهداشتی را نمیفهمد. وقتی ۸۰ نفر آدم از یک دستشویی استفاده میکنند کدام پروتکل بهداشتی؟ وقتی در یک صحنه ۱۵ بازیگر و ۲۰ نفر هنرور حضور دارند و باید بدون ماسک بازی کنند کدام پروتکلها رعایت میشود؟ وقتی بوممن و صدا بردار کنار هم هستند و وقتی گریمور در یک اتاق به صورت همزمان سه چهار نفر را گریم میکند صحبت کردن از پروتکل بهداشتی شوخی است. رعایت کردن پروتکلها که فقط به تبسنجی نیست. اگر اسم این کارها پروتکل بهداشتی است که به نظرم کار بیهودهای است. تنها چیزی که باعث میشود در این شرایط هنرمندان باز هم کار کنند انگیزهای است که از مردم دریافت میکنند. بله همه ما در قبال کاری که میکنیم پول هم میگیریم. ولی تنها چیزی که باعث میشود در این شرایط سخت بیماری باز هم سریالهای مختلف ساخته شود عشقی است که هنرمندان به مردم دارند و خدا را شکر که در این پروژه همه گروه به سلامت کار را تمام کردند.
∎