به گزارش خبرنگار گروه علم و پیشرفت خبرگزاری فارس، دکتر زینب طلایی محقق و پژوهشگرعلوم شناختی و زبان شناسی در یادداشتی نوشت: تلاش دانشمندان حوزههای مختلفی همچون علم اعصاب، زبانشناسی، روانشناسی، هوش مصنوعی و فلسفه برای شناخت کارکرد ذهن، منجر به پدید آمدن دانشی میان رشتهای شد که امروزه آن را علوم شناختی مینامند. این اندیشمندان معتقد بودند که میتوان با روشهای غیرمستقیم به بررسی و تحقیق درباره فرآیندهای ناپیدای ذهن پرداخت. در واقع نگاه این محققین به ذهن، مبتنی بر بررسی بازنمودهای ذهنی و نحوه پردازش آنها بود.
این علم به بررسی ماهیت فعالیتهای ذهنی مانند تفکر، طبقهبندی و فرآیندهایی که انجام این فعالیتها را ممکن میکند، میپردازد. به صورت مشخصتر از جمله اهداف اصلی این رشته، پژوهش در زمینه ادراک و بازشناسی، توجه، حافظه و یادگیری، زبان، استدلال و تفکر، قضاوت، برنامه ریزی،تصمیمگیری و غیره است.
در واقع علوم شناختی به بررسی این مطلب میپردازد که ذهن چگونه از خود، جهان و جامعه شناخت پیدا میکند. عوامل تأثیرگذار بر شناخت ذهن چه عواملی هستند. این عوامل را به طور کلی به دو بخش درونی و بیرونی میتوان تقسیم کرد. عوامل درونی نیز دو قسمت کلی است؛ عوامل فیزیکی بدن و عوامل روانی و ذهنی فرد و عوامل بیرونی نیز شامل فرهنگ جامعه، اخلاق جامعه، اقتصاد جامعه و غیره است. همه این عوامل در شیوه شناخت ذهن از واقعیتها تاثیرگذار است.
محدوده علوم شناختی
محققانی که در زمینه علوم شناختی فعالیت میکنند، با تمرکز روی نحوه نمایش، پردازش و انتقال اطلاعات توسط سیستم عصبی، به مطالعه هوش و رفتار انسان میپردازند. بخشهای ذهنی که برای محققان این حوزه اهمیت دارد، شامل زبان، ادراک، حافظه، توجه، خرد و احساسات است. برای درک این بخش های ذهنی، دانشمندان علوم شناختی از زمینههای علمی مانند زبان شناسی، روان شناسی، هوش مصنوعی، فلسفه، علوم اعصاب و انسان شناسی کمک میگیرند. تحلیلهای متداول در علوم شناختی به سطوح مختلفی از ساختار، از یادگیری و تصمیم گیری تا منطق و برنامه ریزی، از مدارهای عصبی تا ساختار پیمانهای مغز، گسترش مییابد.
دانشمندان علوم شناختی ذهن انسان را شبکه پیچیدهای میدانند که اطلاعات را دریافت، نگهداری و بازیابی میکند و میتواند آن را تغییر شکل یا انتقال دهد. عملیات فوق را پردازش اطلاعات میخوانند.
از دید علوم شناختی ذهن از جهت دریافت اطلاعات ورودی، ذخیره، پردازش و درنتیجه خروجی، شبیه یک رایانه عمل میکند؛بدین صورت که اطلاعات از جهان خارج توسط گیرندههای حسی ما (مثل بینایی یا شنوایی) به داخل شبکه پردازشگر (ذهن) راه مییابد، در حافظه نگهداری میشود و در فرآیند تفکر پردازش میشود.
خروجیهای این پردازش میتواند گفتار یا رفتار حرکتی باشد. البته، باید توجه داشت که اطلاعات در این رویکرد، معنای بسیار وسیعی دارد و شامل تمامی دریافتهای انسان از جهان خارج بهعلاوه تمامی مفاهیم و ادراکاتی میشود که در درون ذهن انسان به صورت فطری یا اکتسابی وجود دارد.
محققین این رشته در ابتدا سعی داشتند که تفکر انسان را به اجزاء کوچکتری تقسیم کرده و قوانین مشخصی برای کنار هم قرار گرفتن این اجزا بیابند. به عقیده آنها تفکرات مختلف، ناشی از آرایشهای مختلف این واحدهای کوچکتر فکری بود. بعدها نظریاتی جایگزین مطرح شد که بر اساس آنها، منشأ ادراکات مختلف، کم یا زیاد شدن شدت اتصالات خاصی در مغز شناخته میشود.
زیر شاخههای اصلی علوم شناختی
روانشناسی شناختی
روانشناسی شناختی، مکتبی است که به بررسی فرآیندهای درونی ذهن از قبیل حل مسئله، حافظه، ادراک، شناخت، زبان و تصمیمگیری میپردازد. موضوعاتی از این قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسئله میپردازد و این که ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از حواس (مانند بینایی یا شنوایی) را درک میکند یا اینکه حافظه انسان چگونه عمل میکند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این رشته است.
علم اعصاب شناختی
رویکرد علم اعصاب شناختی بر این پایه استوار است که فعالیتهای ذهنی برخاسته از فعالیتهای مغزی است و بدین ترتیب توضیح فرآیندهای شناختی مستلزم گردآوری اطلاعات درباره مغز است.
هدف علم اعصاب شناختی، فهم ماهیت و ساختار فعالیتهای ذهنی است. رویکرد این علم به ذهن، رویکردی پردازشی است به این معنی که فعالیتهای ذهنی براساس نحوه پردازش خرده سیستمهایی توضیح داده میشود که هر یک مسئول انجام یک فعالیت ذهنی بهخصوص، مثل خواندن یک کلمه یا جمله، بازشناسی بصری اشیاء یا انسانها یا حل مسائل ریاضی هستند. این خرده سیستمهای پردازشگر براساس الگوهای فعالیت مغزی و اطلاعات ساختاری مغز تبیین میشوند.
زبانشناسی شناختی
در زبان شناسی شناختی زبان همچون یک جزء اساسی شناخت انسان، کارکردی شناختی دارد. از این منظر زبان هم محصول تفکر است و هم وسیلة تفکر.
زبانشناسی شناختی از ساختار ظاهری زبان فراتر رفته، و به بررسی عملیات بنیادی بسیار پیچیدهتری میپردازد که موجد دستور زبان، مفهوم سازی، سخن گفتن و تفکر است. رویکرد نظری این حوزه بر پایه مشاهدات تجربی و آزمایشهای علمی روانشناسی و علم اعصاب استوار است و هدف آن فهم چگونگی بازنمایی اطلاعات زبانی در ذهن، چگونگی یادگیری زبان، چگونگی درک و استفاده از آن و چگونگی ارتباط اجزای سازنده شناخت است.
فلسفه ذهن
فلسفه ذهن شاخهای از فلسفه است که به مطالعه ماهیت ذهن، فعالیتهای ذهن، خصوصیات ذهن، هشیاری و رابطه آنها با بدن مادی میپردازد. نقش فلسفه در علوم شناختی فراتر از نقشی است که فلسفه در علوم دیگر دارد.
هوش مصنوعی
هوش مصنوعی دانش ساخت رایانههایی است که بتواند کارهایی را انجام دهد که انجام آن توسط انسان نیاز به هوشمندی و شعور دارد. تحقیقات انجام شده در هوش مصنوعی عمدتاً متمرکز بر یادگیری، حل مسئله، ادراک، و پردازش زبان بوده است. شناخت الگو یا ادراک حسی مانند بازشناسی بصری حروف الفبا، بازشناسی گفتار، بازشناسی صدا، بازشناسی چهره هر کدام بخشی کوچکی از کاربردهای هوش مصنوعی هستند.
انتهای پیام/