شناسهٔ خبر: 41175765 - سرویس سیاسی
منبع: روزنامه تعادل | لینک خبر

کمال اطهاری، پژوهشگر اقتصاد توسعه در گفت‌وگو با «تعادل»:

تراکم ‌فروشی دستپخت همه جناح‌ها است

مهدی بیک |در سال‌های پایانی دهه 60 خورشیدی و سال‌های ابتدایی دهه 70، واژه‌ای در فضای عمومی و رسانه‌ای کشور مطرح شد که به اعتقاد برخی تحلیلگران سنگ بنای مشکلات اقتصادی کشور در سال‌های بعد را پایه‌ریزی کرد.

صاحب‌خبر -

بدون  آرامش مسافر کشی، ارز بازی و بورس بازی رونق می‌گیرد

مهدی بیک |در سال‌های پایانی دهه 60 خورشیدی و سال‌های ابتدایی دهه 70، واژه‌ای در فضای عمومی و رسانه‌ای کشور مطرح شد که به اعتقاد برخی تحلیلگران سنگ بنای مشکلات اقتصادی کشور در سال‌های بعد را پایه‌ریزی کرد. تراکم فروشی در واقع واکنش دولت وقت به مطالبات  مردمی بود که بعد از دوران انقلاب و جنگ 8ساله توسعه و پیشرفت را از مدیرانشان طلب می‌کردند. دولت وقت برای پاسخگویی به این مطالبات یک راه‌حل ساده را مطرح کرد به این صورت که چنانچه شهرها و کلان‌شهرهای کشور توسعه پیدا کنند، متعاقب آن کلیت کشور نیز توسعه یافته خواهد شد. نکته‌ای که در دل برنامه‌ریزی‌های آن زمان کمتر به آن توجه شد، ضرورت پیشرفت و آسایش افراد جامعه بود؛ بدون مردمی پیشرفته و سامان‌یافته شهرها هر اندازه هم که عریض و طویل شوند؛ توسعه یافته محسوب نمی‌شوند و نهایتا بدل به یک متروپلیتین بی‌در و پیکر خواهند شد. این بود که تراکم فروشی در تهران در دوره مدیریتی غلامحسین کرباسچی آغاز شد و متعاقب آن سایر کلان‌شهرهای کشور نیز به این شرایط پیوستند و یکی یکی به کارگاه‌های بزرگ ساختمان‌سازی و احداث پاساژ بدل شدند. این فرآیند در زمان دولت احمدی‌نژاد با سرعت و وسعت بیشتری دنبال شد تا شرایط مسکن به جایی رسید که از منظر تحلیلگران دیگر نسخه‌های کوتاه مدت برای اصلاح آن کارساز نخواهد بود. با این مقدمات سراغ کمال اطهاری پژوهشگر اقتصاد توسعه رفتیم تا روایتی شفاف از آن سال‌ها برای مخاطبان «تعادل» ارایه کنیم. اطهاری به این واقعیت اشاره کرد  که تراکم فروشی دستپخت همه جناح‌های کشور است و متعلق به یک جناح یا گروه خاص نیست.

   گفته می‌شود که آغاز بحث تراکم فروشی در سال‌های ابتدایی دهه 70 خورشیدی به عنوان یک متغیر بنیادین، تاثیر فراوانی را در فضای کلی اقتصاد کشورمان به جای گذاشته است. تصمیمی که موضوع شهرفروشی و قانون فروشی و رانت را به صورت جدی در اتمسفر اقتصادی شکل داد. شما یکی از افرادی هستید که از نزدیک در جریان  با این موضوع قرار داشتید؛ لطفا یک روایت صادقانه از آن سال‌ها ارایه کنید؟

 بعد از پایان جنگ 8ساله ایران و عراق و تبعات خاصی که این موضوع در بخش‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... به جای گذاشت، دولت وقت گمان می‌کند که هرچه در اختیار دارد را باید در راستای توسعه صنایع بزرگ، سدسازی، ساخت و ساز و...به کار بگیرد و حتی عنوانی را هم که برای خود بر می‌گزیند؛ عنوان«دولت سازندگی» است. با این گمان دولت در سال 68 مصوبه‌ای را می‌گذراند که بر اساس آن اعلام می‌شود که کلان‌شهرها باید خودکفا شوند. کسانی که این رویکرد را در پیش گرفته بودند و این مصوبه را پیشنهاد داده بودند تا عملیاتی شود تصور می‌کردند که بعد از خودکفایی مالی شهرها از یک طرف وابستگی اقتصاد به نفت کم خواهد شد و از سوی دیگر، توسعه شهرها ممکن می‌شود و در مرحله بعد کشور نیز در مسیر پیشرفت گام برخواهد داشت که امروز که سه دهه از این مصوبه را پشت سر گذاشته‌ایم مشخص شده که نه شهرهایمان توسعه پیدا کرده و مشکلات شهرها کم شده و نه وابستگی اقتصادمان به درآمدهای نفتی کم شده است. وقتی کسی الگوی توسعه ندارد و گمان می‌کند دانای کل است می‌آید سراغ کسی که قبلا از یک فرصت تاریخی استفاده کرده برای تراکم فروشی. 

  منظور شما از این فرد که برای اجرای تراکم‌فروشی سراغش رفتند، آقای کرباسچی است؟

 بله. همین آقا منظور ماست.در جریان اجرای این مصوبه، برداشت بسیار نادرستی از نحوه عملکرد شهرداری‌ها در امریکا برداشته می‌شود و یک تصویر نادرست از اقتصاد نئوکلاسیک هم برداشته می‌شود و در نهایت با این اقلام کج و معوج تراکم‌فروشی آغاز می‌شود. اول اقتصادی‌اش را می‌گویم و بعد مقولات دیگر را. از لحاظ اقتصادی در سیستم امریکا، طبق قانون اساسی و طبق قواعد اقتصاد سرمایه داری توامان یک قانونی وجود دارد که نزدیک به یک قرن حکمفرماست. قانون این است که آسایش در زمینه مسکن مبنای هر قانون شهرسازی باید باشد. به این ترتیب هرگونه تغییر کاربری و ضوابط شهری یا باید به نفع «مسکن» صورت بگیرد یا اینکه اساسا تغییری داده نشود. مطابق این ضوابط اگر شما یک ساختمان 2طبقه در دل یک زمین ویلایی داشته باشید، می‌توانید به یک طبقه بدل کنید؛ اگر یک طبقه است و بخواهید تغییر دهید می‌توانید به باغ بدل کنید. نه اینکه ناگهان ساختمان‌های 20 و 25 طبقه در یک کوچه تنگ ساخته شود. این قانون هم در فقه ما هست، یعنی حق اشراف و هم در قانون مدنی ما وجود دارد. کمابیش در همه جهان یک چنین قوانینی وجود دارد. این حقوق مدنی است و نمی‌توانید ناگهان شما در یک محله‌ای ساختمان بلندی بسازید که سایه به روی مسکن دیگران بیندازد یا اینکه رفت و آمد هوا در محدوده مشخصی را مسدود سازد. تراکم فروشی هم حقوق شهروندی را زیر پا می‌گذارد و هم حقوق فقهی و شرعی را. این اولین قدم در راه غلتیدن به نئوفئودالیسم   است.

     چرا نئوفئودالیسم؟

 خصلت فئودالیسم این است که دولت قوانینی را ثبت می‌کند که با آن می‌شود درآمدهای تازه کسب کرد. در سرمایه داری دولت از اقتصاد بیرون می‌رود و زمینه سرمایه‌داری مولد را فراهم می‌کند. برای همین است که مارکس می‌گوید؛ بورژوازی انقلابی است؛ در مانیفست می‌گوید. مارکس البته از لحاظ حقوقی می‌گوید. 

      اگر موافقید به بحث تراکم فروشی برگردیم؟

 به سرعت بعد از اینکه شهرداری قصد خودکفایی پیدا می‌کند، این قوانین مشخص اقتصادی و علمی نقض می‌شود. موضوع بعدی این است که اگر امکان این تغییرات وجود داشته باشد و بخش ساختمان از بخش مولد تولیدی سودآور شود؛ اساسا دیگر تولید و سرمایه مولدی هم وجود نخواهد داشت. این دوستان به این موضوعات توجه نکردند. بدون یک جامعه آسایش‌مند، خلاقیت وجود نخواهد داشت و بدون خلاقیت رقابت در بازارهای جهانی ممکن نخواهد بود. کسی که در خانه آرامش نداشته باشد به جای ایده‌های خلاقانه ناچار است مسافر کشی کند و کسی که آرامش نداشته باشد به جای ایده‌پردازی می‌شود ارز باز و بورس باز. اما فراموش نکنید که عقلانیت اقتصادی را قیمت مشخص نمی‌کند. اینکه هر روز با قیمت دلار بازی کنید، محیط زیست را کنار بگذارید، سلامت مردم را فدا کنید و...مجموعه این عوامل عقلانیت اقتصادی در خود ندارد. 

  برخی افراد و جریانات سیاسی موضوع تراکم‌فروشی را به یک موضوع جناحی و سیاسی تقلیل می‌دهند؛ در زمان آغاز بحث تراکم‌فروشی موضوع جناح راست در خصوص این طرح چه بود؟

 این موضوع دستپخت همه جناح‌های سیاسی است و مربوط به یک طیف خاص نیست. کج فهمی مجموعه مدیران از اقتصاد است که این شرایط را می‌آفریند؛ متاسفانه تمام راست مبتذل ما که از یک طرف از بازار آزاد دفاع می‌کند از آن زمان تا به امروز در برابر این اشتباه بنیادین اقتصادی سکوت کرده یا در بسیاری موارد با آن همراهی کرده و این زخم را عمیق‌تر کرده است. به هر حال تهران شهری بود که در تاریخ معاصر حاکم نشین شده بود و از دهه 40هم این فرآیند ادامه داشت؛ حتی قانون رضاشاهی مالیات و مستغلات برای شهرداری بود و حق مرغوبیت هم به شهرداری‌ها تعلق داشت؛ یعنی این تفکر درآمدزایی از شهر و شهرفروشی از آن زمان آغاز شد و تا همین امروز هم ادامه دارد. این تداوم بنا بر گفته مارکس یا به صورت کمدی است یا بصورت تراژدی که من تصور می‌کنم نحوه وقوع حوادث در کشور ما بصورت کمدی است. قرار بود در انقلاب طرح نویی انداخته شود تا این موضوعات تکرار نشود که اینگونه نشد؛ دولت‌های عجول خود دانا پنداری که اعتمادبه نفس هم ندارند و هر چیزی که امریکایی باشد را بهترین می‌دانند. ولی علم امریکایی هم حاضر به پذیرش نیست و ملغمه‌هایی را به نام علم مطرح می‌کنند ویکسری افراد هم در برخی ادارات، مطبوعات و رسانه‌ها این موضوعات سست را پیگیری می‌کنند و از آنها تعریف و تمجید  می‌کنند فقط در مورد تعیین اجاره خانه صدایی از آنها در می‌آید اما درباره افزایش صددرصدی اجاره خانه‌ها در شهرها حرفی نمی‌زنند. طبیعی است که افزایش قیمت یک رانت است.راست مبتذل الگوی توسعه را رد می‌کنند ودر روزنامه‌هایشان می‌نویسند اساسا اقتصاد توسعه وجود ندارد و نمی‌بینند که چه بلایی دارند بر سر جامعه می‌آورند. به این ترتیب در واقع توسعه جزو عقلانیت اقتصادی محسوب نمی‌شود ..

  رسیدیم به اینجا که سنگ بنای آغاز تراکم‌فروشی در کشور گذاشته می‌شود. بعد از آغاز این دوران چه برهه‌هایی را پشت سر گذاشتیم؟

 گفتیم که با نقض حقوق فردی، شرعی و قانونی و با نقض علم اقتصاد، زیر بنای یک سیستم نئوفئودال گذاشته می‌شود. ضوابط شهری به مثابه قانون از طرف شورای عالی شهرسازی معماری به شهرداری ابلاغ می‌شود؛ کسانی، آنهایی که این کار را کردند کارشناسانی هستند که کوشیده‌اند تخصیص فضا را به صورت بهینه‌ای بدهند که توسعه پایدار ممکن شود. یعنی هم محیط زیست حفظ شود، هم رشد اقتصادی ممکن شود و هم مردم آسایش داشته باشند. بعد برای تراکم فروشی که به اسم خودکفایی آغاز شده بود (چون می‌دیدند که کارشان غیرقانونی است) ریل‌گذاری لازم را انجام دادند.

  یعنی در شرایطی که کارشناسان اقتصادی و صاحب‌نظران به اشتباه بودن این مصوبه معتقد بودند نقد جدی نسبت به آن صورت نگرفت؟

 تنها عکس العمل درون دولت مربوط به آخوندی وزیر سابق مسکن بود که واکنش نشان داد و به دیوان عدالت اداری شکایت کرد که این فروش قانون است. این کار درستی بود که در آن انجام شد. این شکایت که صورت گرفت، فشار رسانه‌ای شدیدی به آخوندی و هر منتقدی که در برابر این مصوبه قد علم می‌کرد وارد آمد. 

  خود شما در این زمان چه عکس‌العملی نشان‌دادید؟

 من به عنوان یک منتقد به‌طور غیر مستقیم نقدهای جدی به این حرکت انجام دادم و در سرمقاله‌ای که در نشریه رونق (نشریه جامعه مدنی) نوشتم انتقادات جدی را وارد ساختم. سرمقاله‌ای که عنوان آن این بود که «دیکتاتوری صالحان ممکن نیست.»تخصیص بهینه فضا در قانون یک میثاق و یک قانون است. اینکه محیط زیست باید در شهرها حفظ شود قانون است؛ اینکه آرامش در شهرها باید حاکم باشد قانون است. اینکه موضوعات بهداشتی در شهرها باید اولویت باشد یک قانون است. در حالی که قانون در خصوص منافع مردم روشن اعلام موضع کرده، ناگهان مشاهده شد که در شورای عالی شهرسازی و معماری به صورت فله‌ای اعلام کردند همه طرح‌های جامع شهرها می‌توانند 20 تا 25درصد به ظرفیت‌های جمعیتی خود اضافه کنند. این مصوبات در اواخر دهه60 مصوب شد و سلسله مراتب آن از ابتدای دهه 70 آغاز شد و وظایف قانونی یک چنین تغییراتی را هم به صورت غیرقانونی به کمیسیون ماده 5سپردند. این فرآیند تا به امروز ادامه دارد تا اینکه شورا و شهرداری فعلی تا حدی توانسته‌اند از یک چنین فرآیندی جلوگری کنند و به دلیل نفوذی که کمیسیون ماده 5 دارد با هر تغییری هم با شدت برخورد می‌شود.

  بنابراین از دهه 70 تراکم‌فروشی آغاز شد و این تغییر تبعاتی را برای اقتصاد به دنبال دارد، موافقید؟ 

 بله. در دهه 70 آنجا سرمایه‌داری همدستان شکل گرفت. یعنی شکل‌بندی اقتصادی اجتماعی است که زیربنایش در سرمایه‌داری تحت سلطه انحصارطلب‌‍‌ها است و مبتنی بر رانت است. مثل خود تراکم فروشی، مردم دارند فعالیت می‌کنند در چارچوب سرمایه‌داری، قیمت زمین میرود بالا، شهرداری تراکم می‌فروشد، بعد میان میخرن می‌سازن و... این نئوفئودالیسم است. چون خود تراکم یک نوع بهره مالکانه از زمین است دیگر. بهره مالکانه فئودالیسم چی هست ؟ او به زور از  بازرگان و پیشه‌ور می‌گیرد یا از دهقان می‌گیرد. همش هم با زور. اینجا هم بهره مالکانه می‌گیرد با زور با تغییر قانون. بهش می‌گویند: « دولت مسخر شده» تسخیر شده است مثل جن‌زده. به این ترتیب توی ایران شهری شدن رانت به وجود می‌آید. در کتاب شهری شدن سرمایه، دیوید هاربین می‌گوید که سرمایه‌داری به اصطلاح لیبرال، از لحاظ اقتصادی اصلا به شهر کاری نداشت به فضای عمومی کاری نداشت به رفاه کارگر بیمه وجود نداشت قرن نوزدهم. آرام آرام در قرن بیستم سرمایه‌داری از کارخانه بیرون می‌آید؛ چون می‌بیند برای رقابت برای کشورهای سرمایه‌داری می‌باید که کارگرانش آسایشی داشته باشند مدارس خوب داشته باشند، کارگرهایش سلامت باشند، در ایران هم سرمایه‌داری الان سطحی رشد می‌کند عمقی رشد نمی‌کند. رانت مانع عمقی شدنش است و  راست مبتذل اصلا به این موضوع نمی‌پردازد فقط می‌گوید بازار آزاد و فضا را به گونه‌ای سامان می‌دهد که تولید ارزش اضافی ممکن بشود  که نتیجه‌اش می‌شود شهری شدن سرمایه که از آن زمان تا به امروز ادامه دارد.

  می‌گویند بازارهای مسکن، طلا، ارز، خودرو و...با هم همگرایی دارند؛ تبعات تراکم فروشی در سایر بازارها چگونه بود؟

 صددر صد این تاثیرات درسایر بازارها شکل گرفتند. بلافاصله پس از تراکم فروشی زمین به رشد قیمت ادامه داد. سعی کردند سرعتش را کم کنند، خود من در دهه70پیشنهاداتی به سازمان برنامه دادم؛ تا به جای قانون زمین شهری که تملک می‌کرد؛ حق شفعه شهری بگذاریم؛ حق شفعه یعنی چی؟ یعنی وقتی شما در جایی شریکید اگر قصد دارید سهم تان را بفروشید اولین کسی که برای فروش باید به آن مراجعه شود، شریک و سهامداران هستند. این گزاره در حوزه مسائل شهری می‌توانست بخش قابل توجهی از مشکلات را حل کند. زمانی که ما این پیشنهاد را دادیم، مدیرانی که در سازمان برنامه و بودجه بودند، گفتند، این حرف سوسیالیستی است. در حالی که من با ادبیات سرمایه داری با آنها حرف می‌زدم، اما چون درک نمی‌کردند برچسب سوسیالیستی به آن می‌زدند و آشوبی در این خصوص به پا شد. ببینید چقدر جهل مرکب و خوددانا پنداری در میان مدیران اقتصادی کشور جریان دارد. من همیشه گفتم اصلاح‌طلب‌ها همیشه با کارشناسان مهربانتر هستند اما خود دانا پندارتر هستند. 

  به نظر میرسد ردپای این مشکلات تا همین امروز هم ادامه داشته باشد. هنوز هم بحث تراکم و شهر فروشی وجود دارد و هنوز هم اساتید علوم اقتصادی درباره مشکلات صحبت می‌کنند؛ چرا ما از اشتباهات قبلی درس نمی‌گیریم؟

 موضوع همین است، همین امروز هم همین مشکلات را مشاهده می‌کنیم. هنوز هم با علم مشکل دارند با تخصص مشکل دارند با ایده‌پردازی و خلاقیت مشکل دارند و...اتفاقا نسل جدید مدیران اقتصادی خیلی بیشتر از قبلی‌ها خود دانا پندارند. در دوره احمدی‌نژاد این وضعیت بسیار وخیم شد و مدیران اقتصادی اساسا حرف‌های تخصصی را هیچ می‌انگاشتند.زیربنای فضای مخربی که امروز وجود دارد در آن دوران پایه‌گذاری شد. یکی از نمونه‌های تقلب بزرگش این بود که از همان ابتدا که آمد 20 درصد گذاشت روی طرح جامع تهران .حد جمعیت تهران حداکثر 8.5 میلیون نفر است ولی احمدی‌نژاد فشار آورد که این رقم بالاتر برود تا بتواند درآمد بیشتری کسب کند. احمدی‌نژاد که رییس‌جمهور شد فکر می‌کرد همه اینها یک توطئه است از فشاری بود که از تعاونی‌های نیروهای نظامی و انتظامی به او می‌آمد. عجیب‌ترین جمله‌اش این بود که گفت: ما به جمعیت تهران 20 درصد اضافه می‌کنیم تا به بخش مسکن رونق ببخشیم..

  اما برخلاف دوره احمدی‌نژاد در دوره اصلاحات بهترین آمارهای اقتصادی کشور در دوران بعد از انقلاب ثبت شده است در حالی که رییس دولت اصلاحات توسعه سیاسی را در راس برنامه‌ریزی‌های خود قرار داده بود. چرا؟

 برای اینکه در دوره اصلاحات خرد جمعی حداقلی به کار افتاده بود. یعنی حداقل استفاده از خرد جمعی صورت گرفته بود مثلا از کسی مثل حسین عظیمی دعوت شده بود بیاید به سازمان برنامه و مرکز پژوهش‌های مجلس و ساختارهای فکری و پژوهشی مورد توجه قرار گرفته بود. اما احمدی‌نژاد اساسا توسعه را قبول نداشت و می‌گفت عدالت برای ما بیشتر از توسعه اهمیت دارد. ببینید دوری از خرد و عقل تا کجاست؟

  اما همین افرادی که در دو سوی این معادله پایه‌گذار مشکلات امروز هستند همچنان در مجامع اصلاح‌طلبی سهم بیشتری را طلب می‌کنند این به نظر شما خطر است یا بازگشت یا ... ؟

 بالای اقتصاد سیاسی نئوفئودال یک  دولت رانتی است، این دولت رانتی جنگ سیاسی برایش ثروت است، تحریم برایش ثروت است؛ چالش برایش ثروت است. در اقتصاد همدستان، انتخابات و تنازعات سیاسی از لحاظ اقتصاد سیاسی برای این است که قدرت را در دست بگیرند تا به ثروت برسند. این تعریف اقتصاد سیاسی همدستان است. چه کسانی در قدرتند آنهایی در قدرتند که به قدرت رسیدند تا رانت بگیرند و همه اینها همین جور که عرض کردم، تحلیلگران اقتادی را به عنوان کارگران فکری در حد میرزا بنویس خودشان قبول دارند.

  آیا راه‌حلی برای نجات وضعیت اقتصادی دارید؟ چگونه می‌توان مشکلات را پشت سر گذاشت؟

 توسعه شناخته شده است و اسم و رسم و الگو دارد. ولی الان فکر نمی‌کنم فرشته نجاتی با وجود این گروه همدستان باشد، فقط یک میثاق ملی می‌تواند ما را نجات بدهد. شرایط اینگونه است از همه لحاظ هم خارجی هم داخلی. اصلا اینگونه نیست که با رفتن این و ماندن آن یکی مشکلات حل شود باید این گروه همدستان را از اقتصاد ایران دور کرد و اجازه داد تا اقتصاد به مسیر درست آن بازگردد.

  عملکرد مجلس یازدهم را در این میان برای حل مشکلات اقتصادی کشور تا چه اندازه منطقی می‌دانید؟

 رییس کمیسیون تخصصی مجلس یازدهم نامه می‌زند به رییس‌جمهوری که ما ناراضی هستیم. یعنی چی؟ ده‌ها برنامه مناسب در مرکز پژوهش‌های مجلس وجود دارد بگو من فکر می‌کنم این برنامه درست است یا نیست. نامه زدند که ما اپوزیسیونیم. این افراد اگر منتقد هستند چرا تا حالا یک برگ پژوهش در خصوص ارکان اقتصادی از آنها وجود ندارد. همه هم امکانات دارند. هرکدام هم یکی دو تا دانشگاه دارند، بودجه دارند و هم دانشگاه‌های به قول معروف دینی هم غیردینی در اختیارشان است، وجوهات شرعی هم دارند با اینها چه کار می‌کنید شما؟ باید الگوی توسعه کشور را طراحی و ارایه می‌کردید نه اینکه در نقش اپوزیسیون ناگهان همه دستاوردهای کشور را هیچ بگیرید. جامعه امروز ما اگر رویای اقتصادی درستی نداشته باشد آینده‌ای ندارد. رییس‌جمهور چین می‌گوید ما رویای چین را داریم، ترامپ هم می‌خواهد رویای امریکا را بیافریند.الگوی ماچیست؟ هندی است؛ کره‌ای است؟ چینی است؟ ژاپنی است؟ کجایی است؟ مسیری که از دهه 70 برای قانون فروشی و رانت و فساد ایجاد شده بود همچنان نیز ادامه دارد و تا زمانی که این زخم بدخیم درمان نشود وضع برای اقتصاد ایران به همین منوال ادامه خواهد داشت و مردم هزینه این ناتوانی‌ها را پرداخت خواهند کرد.