متن کامل سوالات و پاسخهای رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به شرح ذیل است:
* به ۳۱ سال قبل در چنین ایامی بازگردیم که حضرت امام (ره) در دوران بیماری سخت خود بودند و به دوران ارتحال ایشان میرسیم. آقای یزدی آن دوران چه حال و هوایی داشتند و نگرانیهای شما چه بود؟
بخواهم حقیقت را بیان کنم، نگرانی بیشتر در ارتباط با رهبری آینده بود و خوشبختانه همه در جریان هستیم که در آن لحظات حضرت امام (ره) عالیترین تصمیم را گرفتند و در حقیقت بیشترین خدمت را به نظام کردند و آن برکنار کردن آقای منتظری بود و تکلیف را برعهده خبرگان گذاشتند و بر اساس قانون خواستند عمل شود.
خطر آینده چشمگیر برای همه ما بود؛ به خصوص من که در رساندن بخشی از پرونده اصفهان و گروه مهدی هاشمی به امام (ره) نقش داشتم. یعنی خودم از اصفهان گرفته بودم و خودم به امام (ره) داده بودم. جریان جاری در دفتر آقای منتظری خطر برای ما که در متن حادثه بودیم، بسیار روشن بود. همین طور که عرض کردم بیشترین و بهترین خدمت در این نامه شد که برخی از آقایان اعاظم از امام (ره) میخواستند قدری تاخیر و تامل کنند، ولی امام (ره) فرمودند همین امشب باید بیان شود، همین متن هم باید گفته شود. با صراحت و قاطعیت هم دنبال کردند.
*چه کسانی میگفتند تاخیر شود؟
حالا چه کار دارید که چه کسانی بودند میگفتند صبر کنید؟ بالاخره آنها فکر میکردند این کار ممکن است درست نباشد و با شتاب دنبال نشود، ولی خطر در برابر چشم حضرت امام (ره) روشن بود. در حقیقت با صراحت و قاطعیت اقدام کردند و الان حیف است با جریان مهدی هاشمی وقت مردم را بعد از گذشت سالها بگیرید. بدترین جریان و خطرناکترین جریانی که این اواخر آدمها را میگرفتند و در گونی میکردند و اینور و آنور آدمها را میکشتند، با مسئله قتل مرحوم شمس آبادی و در ارتباط با کتاب شهید جاوید شروع شد که خود یک داستان مفصلی در تاریخ نظام دارد و من در متن این جریان بودم که امام (ره) در خارج بودند و حتی با ایشان مکاتبهای کردم و امام (ره) در جواب نوشتند بر شما و امثال شما واجب است هر چه میتوانید این داستان را ختم کنید در شرایطی که دشمن در حال زدن اساس اسلام است، آقایان درباره یک کتاب بحث میکنند.
حتی خودم مامور شدم با زمان دادستانی مرحوم قدوسی که با هم به اصفهان رفتم و قبل از آن، در جوار مرحوم آیت الله کنی که مرحله قبل بود و هنوز کمیتهها وجود داشت و هنوز سپاه تشکیل نشده بود، به اصفهان رفتیم. در اصفهان آقایی که محور کارها بود را میخواستم دستگیر کنم و بیاوریم. اولاً حاضر نبودند ما را بپذیرند، وقتی حکم خود را نشان دادم که از امام (ره) حکم دارم، حکم قضائی دارم ناچار شدند.
بعد کسی واسطه شد. بعدها به او گفتم شما اجازه ندادید زودتر این داستان قطع شود. آخر هم نیامد و داستانهای طولانی دارد، به نظر من دنبال آن داستان نروید.
*از باب قاطعیتی امام (ره) که در تصمیمگیریها داشتند و اگر چنین قاطعیتی نداشتند، چه لطماتی به خصوص در دوران رهبری ایشان در ۱۰ سال ابتدائی انقلاب میخوردیم، برای ما بگوئید.
حضرت امام (ره) این امتیاز را داشتند که گزارشات کسانی که به آنها اعتماد داشتند را گوش میکردند و مقایسه میکردند و واقعیات برای ایشان روشنتر میشد. بعد هم اجازه نمیدادند هیچ کسی در کار ایشان دخالت کند. بهترین دلیل بر این مسئله این بود که من نائب رئیس مجلس بودم و در مجلس کسی گفته بود آقای حاج احمد آقا دخالت در کارهای امام (ره) میکند، من کاری داشتم و محضر حضرت امام (ره) شرفیاب شده بودم، بعد از اینکه کارم تمام شد و بیرون آمدم فراموش نمیکنم که من داشتم مرخص میشدم و کفشها را میپوشیدم که حاج احمد آقا گفت امام (ره) کارتان دارد، برگردید.
برگشتم و دیدم امام (ره) از روی صندلی بلند شدند و دارند به داخل میروند، ایستاده بودند و گفتند به آقایان (یعنی در مجلس به هیئت رئیسه) بگویید هیچ کسی در کار من دخالت نمیکند، حاج احمد آقا بدون نظر من هیچگاه حرفی نمیزند و مطلب برای خود من است.
*من اجازه دارم برخی مواقع ورود در صحبتهای شما داشته باشم؟ چون یکسری از مطالب شما را خواندم و یک زمانی هم محضر شما بودیم و مصاحبه کردیم. میخواهم کمک کنم بیشتر برای ما تعریف کنید.
خواهش میکنم.
*یک جایی از شما خواندم امام (ره) در تشییع یکی از مدرسان قدیم قم تشریف میبردند و به ایشان میگویند آقای مصطفی خمینی گفتهاند از این مکان جلوتر نروید یعنی تا این مکان بروید که امام (ره) تند برخورد میکنند و میگویند من از این مکان هم بیشتر میروم. منظورم قاطعیت تصمیم گیری و اجازه دخالت در تصمیمگیری ندادن است.
ایشان دیدن یک آقایی میخواستند بروند که از کربلا آمده بود و از علمای محترمی بود، با امام (ره) هم ارتباط داشت، من با آقازاده آن آقا مباحثه داشتم و هر دو هم درس امام (ره) میرفتیم. در مسیری که میخواستیم خانه آن آقا برویم یک مسجدی بود که درب کنار خیابان داشت؛ یعنی مسجدی بود که یک در ورودی و در خروجی داشت، برای این که امام (ره) راحتتر باشند هم من و هم آقازاده آن آقا تصمیم گرفتیم به امام (ره) عرض کنیم از این در مسجد برویم و از آن در هم برویم، راه نزدیکتر شود و امام (ره) کمتر اذیت شوند. از در مسجد رفتیم و ایشان به دیدار رفتند و تمام شد.
در برگشتن میخواستیم به ایشان عرض کنیم از همان دری که رفتید برگردید، وقتی به آن در رسیدند هیچ وقت مسجد را راه قرار ندهید. راه خودشان را گرفتند و رفتند و گوش به حرف بنده و آن آقازاده ندادند، در حالی که منظور ما نزدیکتر کردن و کمتر اذیت شدن ایشان باشد.
*این مقدار دقیق و جدی روی تصمیماتشان ...
و یکی از قاطعیتهای خیلی مهم در تاریخ اوایل انقلاب، دیدار یکی از درباریان با برخی از علمای قم بود که میخواست با آقایان دیدار خصوصی داشته باشد. از امام (ره) هم دیدار خصوصی میخواست. امام (ره) هم صریحاً فرموده بودند من با هیچ کسی دیدار خصوصی ندارم؛ من در حضور آقایان ملاقات میکنم، میخواهد بیاید و میخواهد نیاید. حالا اسم او را ببرم اشکالی ندارد. بهبودی یکی از درباریان شاه بود. قبول کرده بود در جمع بیاید. امام (ره) از این اتاق به آن اتاق بزرگتر رفتند و پشت میز کوچک کارشان نشستند. کنار ایشان هم چند کتاب بود. من هم در این مواقع خیلی میخواستم به خصوص نحوه ملاقات و صحبتها را گوش کنم، یک اصلی را هم معتقد بودم و الان هم معتقد هستم که در دیدارهای سیاسی برنده آن کسی است که شروع میکند.
من هم دنبال این بودم که ببینم این ملاقات چگونه انجام میگیرد. وقتی امام (ره) پشت این میز نشستند و آن آقا هم وارد شد و طرف راست امام (ره) نشست، سلام کرد و گفت: بهبودی خدمت شما آمده است، ان شاالله که حالتان بهتر است. امام (ره) فرمود به آن آقا بگوئید ارتجاع سیاه کذا و کذا و ... سراغ بحث خودشان رفتند و علیه حرفهای شاه گفتند و بعد به جایی رسید که فرمودند هزینه زندگی یک روز شما، برای یک سال یک روحانی بزرگ نقش دارد و شما اینها را ارتجاع سیاه میدانید و خودتان را خیال میکنید چنین و چنان هستید و انتقادات بسیار شدیدی که سخنرانی تاریخی بسیار خوبی شد. آن بنده خدا دید نمیتوانم چیزی بگوید، در نهایت گفت به عرض مبارک میرسانم و خداحافظی کرد و رفت.
نمونههای فراوانی هست. بک آقایی که تا این اواخر هم در دفتر امام بود، به او گفتند بیشتر دنبال درس بروید. معلومات خود را افزایش دهید، ولی او هم خدمت امام (ره) بود و بالاخره کاری ندارم که هم درس میخواند و هم کار میکرد.
*اشارهای به خاطرات زمان شاه و مبارزات امام (ره) داشتید. برای خیلیها سوال است اگر نظریه ولایت فقیه مطرح نمیشد و کسی مانند امام (ره) پرچمدار نهضت اسلامی نمیشد، آیا واقعاً نظریه دیگری برای عوض شدن حکومت پهلوی مدنظر بود و به جایی میرسید؟
من قاطع هستم که نظریه دیگری مطرح نبود و از موقعی که امام (ره) تبعید به نجف شدند و قرار شد درس را شروع کنند، بحث ولایت فقیه را در نجف مطرح کردند و به قلم خود همه چیز را نوشتند، این بهترین دلیل بر این است که هیچ نظریه دیگری تعقیب نمیکردند؛ البته نه با خصوصیاتی که الان در متن قانون اساسی آمده است، ولی اصل اینکه ولایت حق ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است و فقیه جامع الشرایط جانشین امام معصوم است و حکومت حق اوست و به هر شکلی که او باید سیستمبندی کند، آن سیستم مورد توجه هست، این اعتقاد در امام (ره) راسخ بود و در زمان غیبت کبری، این حق را امام معصوم به فقیه جامعالشرایط داده است و در زمان تعدد امام جامع الشرایط، بر همه فقها لازم است که وارد شوند و حکومت را بگیرند و این در فتاوای تحریر ایشان هم وجود دارد که اگر فقها اقدام کردند و مردم حمایت نکردند، مردم مسئول در برابر پیشگاه خدا هستند، چون فقیه اقدام کرده است و مردم او را حمایت نکردهاند. اگر هم مردم حمایت کردند و موفق شد، حاکم هست و حق دارد حکومت انجام دهد و حق اوست که حکومت را انجام دهد.
*اشارهای کردید به این که برخی هنوز مفهوم ولایت فقیه را شاید نشناختهاند. در جایی از شما میخواندم که فرمودید برخی در داخل ماهیت و هویت ولایت فقیه را نشناختند یا نخواستهاند که بشناسند. کسانی دنبال تغییر هویت ولایت فقیه هستند تا شکل نظام را تغییر دهند. قدری در این زمینه توضیح دهید؛ یعنی برخی میخواهند به نوعی این جایگاه را به عنوان جایگاه تشریفاتی ببینند یا معنی حرف شما چیز دیگری است؟
من اینجا خیلی نمیتوانم باز و آزاد صحبت کنم، ولی سر بسته عرض میکنم که در عمق حوزه علمیه مرکزی جمهوری اسلامی ایران، اگر با شخصیتهای اثرگذار ملاقاتهای مختلف داشته باشید، کسانی را میبینید و میشناسید که در ته ذهن خود این را دارند که ما را چه به سیاست و حکومت و ما باید احکام شرعیه و دین خدا را برای مردم توضیح دهیم. حاکمیت هم هر کسی میخواهد باشد و در فقه ما آمده است که اگر مجتهد جامع الشرایط نشد، عدول مومنین و اگر نشد، فساق مومنین و حتی اگر نشد، یک فاسق فاجری هم حاکم شد حکومت او را باید برای پیشگیری از هرج و مرج قبول کرد و در کلماتشان بیان میکنند که هرج و مرج باید برطرف شود ولو به دست فرد غیرعادل.
ولذا مثلا در زمان برخی از علمای ما، شاهد هستیم که حکام طاغوت و جائر حکومت میکردند، شراب خواری و فحشای رسمی بود، بیحجابی رسمی بود و مرجعیت رسمی هم بود!
ولی امام (ره) از همان موقعی که اصلا پیام آقای بروجردی را میخواستند برای شاه ببرند که خود داستان مفصلی در تاریخ دارد، به شخص شاه در نحوه برخورد و صحبتها فهماندند بالاخره حاکمیت برای شما نیست یا حاکمیت برای مجتهد جامع الشرایط است.
ریشههای این تفکر هنوز -نعوذ بالله- کم و بیش در حوزه وجود دارد.
امام زمان (س) فرمودند مجتهد جامع الشرایط در زمان تعدد یکی که مسئولیت بر عهده گرفت، بقیه موظف هستند او را حمایت کنند و تائید کنند، نه اینکه در نفس رهبری دخالت داشته باشند؛ این مبنای شرعی است. من این مبنا را میدانم که یکی از وظایفی است که باید خبرگان حفاظت کند و با شورایی مخالفت کند.
الان هم گاهی در گوشه و کنار در برخی جلسات برخی را میشناسم که کم و بیش میگویند مثل مجلس شورا، مثل شورای نگهبان و ... است، در حالی که مبنای امام، مبنای خاندان عصمت و طهارت است و مبنای امام، روایاتی است که از امام زمان در توقیعات امده است و در توقیع، مجتهد جامع الشرایط موظف است که حاکمیت را به عهده بگیرد و با هر سیستمی که میخواهد میتواند اداره کند. سه بار من بحث نظریه ولایت فقیه را بررسی کردهام، یک بار نوشتم، دو بار تدریس کردم. یک بار بدون اتکا به آیه و روایت تدریس کردم. دو بار تدریس با اتکا به آیات و روایات و اسناد و مدارک تدریس کردم و خوشحال هستم تعداد زیادی از فضلای انقلابی و خوب درباره تز ولایت فقیه کتابهای خوبی نوشته اند و برخی حیات دارند و برخی فوت شده اند و بسیار در این زمینه کار شده است.
با تفکر اکثریت خبرگان به خصوص رئیس محترم حاج آقای جنتی که با تفکر ایشان آشنا هستم و هیئت رئیسه فعلی اکثراً موافق هستند. از این جهت میخواهم برای وظایف شرعی خود استفاده کنم. هر وقت تریبونی به دست بیاورم میگویم یکی از وظایف مهم خبرگان حفظ حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران است.
*اشاره کردید به حساسیت جایگاه ولایت فقیه و اینکه حرف شما معمولاً خیلی توجه میشود، از اینکه وقتی حضرت آیت الله یزدی اشاره میکند برخی میخواهند هویت ولایت فقیه را تغییر دهند، باید حواسها جمع این موضوع شود. فکر میکنم برای مردم آرامش و امنیت جامعه و امنیتی که وجود دارد خیلی مهم است؛ یعنی برای مردم باید تبیین شود. در این ۴۱ سال پیچهای مهمی داشتیم که اگر ولایت فقیه نبود دچار مشکل میشدیم. از کشورهای دیگر حتی کشورهای اسلامی هستند و حکومت نصفه و نیمهای دارند، بعضاً افرادی میگویند اگر نعمت ولایت فقیه را داشتیم، به چنین مشکلاتی نمیخوردیم. درباره این توضیح دهید که چه پیچها و بحرانهایی را با هدایت ولایت فقیه پشت سر گذاشتیم؟
بله. همین طور است که میفرمایید. بهترین دلیل فرموده صریح خود حضرت امام (ره) است که بارها گفته شده و از کلمات شایع ایشان است که بارها بیان کردند که همراه ولایت فقیه باشید تا کشورتان آسیب نبیند. یعنی اگر از ولایت فقیه انصراف پیدا کردید، کشورتان آسیب میبیند و واقعاً اگر ولایت فقیه نبود، باید بگویم در حوادث مختلف در طول ۴۰ سال گذشته حکومت زیر و رو میشد و ایران دیگری داشتیم. در همین مسئله صراحت و قاطعیت و اعمال ولایت فقیه بگویم، در جریان تصرف لانه جاسوسی من در محضر امام (ره) حضور داشتم؛ ایشان در قم بودند. در اقامتگاهی که تشریف داشتند من در اتاق در حضور ایشان بودم.
*که منزل قدیم شما بود.
بله. یک کسی از تهران پیغام داد، مهدی حائری مامور شده است خدمت شما بیاید و درباره این ماجرا صحبت کند. همانجا به آن آقا جلوی همه گفتند لازم نیست کسی اینجا بیاید و من به هیچ وجه کسی را نمیپذیرم. بچهها کار خوبی کردند و این انقلاب دوم است؛ و تمام!
من شنیدم به طور رسمی به ایشان گفتند، مهدی حائری وسط راه است و از امریکا خدمت شما میآید و ماموریت دارد، ولی امام (ره) گفتند لازم نکرده و نباید بیاید و هیچ کسی را هم نمیپذیرم. این نمونه قاطعیت مقام رهبری است.
شما ببینید رهبری در دنیای امروزی وقتی ترامپ به او پیغام میدهد و نخست وزیر کشور ژاپن واسطه میشود، بدون این که یک ذره اضطراب و خوف داشته باشند میگویند من او را اصلاً در حدی نمیدانم که پیام بدهد و جواب پیام بگیرد، لذا من اصلاً پیام او را نمیپذیرم، ولی با شما که نخست وزیر هستید و از یک کشور رسمی آمدهاید، دو کلمه صحبت میکنم و حرف زدند. این مسئله از نظر سیاسی فکر میشود مسئله کمی در دنیای امروز است. حتی به یاد دارم موضوعی را به خود من واگذار کرده بودند در دوران ریاست قوه قضائیه، من رئیس بودم. خیلی از کارها را از نظر شرعی گفته بودند خودتان تصمیم بگیرید. در یک موردی به یاد دارم دلم نمیخواست من تصمیم بگیرم و دو سه بار با دفتر ایشان رفت و برگشت و مکاتبه شد. بعد که موضع را توضیح دادم و گفتند از اختیارات خودتان عمل کنید. من توضیح دادم که من نمیخواهم این موضوع را خودم عمل کنم. میخواهم شما عمل کنید. گفتند این از اختیارات شماست ولو به من واگذار شده است. تاملی کردند و فرمودند من موظف هستم مصلحت امت را رعایت کنم، نه مسئله یک گروه یا یک فرد یا یک جمع تشکیلاتی را! در این موضوع مصحلت امت نیست؛ بنابراین روال عادی خودش را طی کند. من هم ناچار پرونده را بردم و روال عادی را طی کرد و هیچ تصرفی هم نکردم با اینکه از اختیارات من بود.
به یاد دارم با مرحوم آقای محمدی گیلانی شبهای جمعه خدمت ایشان میرفتیم و ایشان هم شرکت میکرد. در یک موردی من میگفتم باید اینجور باشد و آنجور باشد و رهبری به من اختیار دادهاند، ایشان جملهای تعبیر کرد و در انتها رهبری به آقای محمدی فرمودند شما چه کار دارید من به چه صورتی به ایشان واگذار کرده ام؟ من به ایشان واگذار کردم، شما چه کار دارید نحوه واگذاری و وکالت و اختیارات ایشان یا اینکه تشخیص خودشان است. من به ایشان واگذار کردم و خودم میدانم چطور این کار را کردم. بالاخره آقای محمدی میخواست عمق آن مسئله را دربیاورد، در جلسه ۵ شنبهها که ۶-۵ نفر از آقایان بودند...
*روحیه انقلابی امام (ره) و حضرت آقا چقدر در صیانت از کشور و جلو بردن کشور موثر بوده و چطور بوده است؟ اگر بخواهیم روحیه انقلابی را بین این دو بزرگوار مقایسه کنیم
من یک مثال میزنم. در جریان انقلاب، در گیراگیر انقلاب بود که تازه امام (ره) به قم آمده بودند و خیلی شرایط حساس بود و دولت موقت هم ظاهراً نبود و گاهی آقای بازرگان به قم میآمد و برمیگشت. امام (ره) قاطع در تصمیمات خودشان بودند. در برخوردها ملاحظهای نداشتند، مگر ملاحظه نظام را بکنند. با هلی کوپتر میآمد و در اطراف قم پیاده میشد و خدمت امام (ره) میآمد. به ایشان گفته بود آخر اینجور نمیشود که حکومت کرد. من هر روز با شما کار دارم نخست وزیر هم هستم. یا شما به تهران بیایید و تهران حکومت کنید، چرا ایجا هستید و من هر بار بیایم و بروم. امام (ره) گفته بودند شما درباره من نمیتوانید تصمیم بگیرید و من میدانم چطور تصمیم بگیرم و هر زمانی لازم شد میآیم. یقین بدانید کسالت امام (ره) باعث شد، ایشان به تهران بیایند والا ایشان برای حکومت به تهران نیامدند.
*یکی دیگر از مطالبی که شما درباره آن صحبت کردید صبر و استقامت بینظیر امام (ره) بود. در جایی دیدم خاطرهای از امام (ره) گفتید که خدمت ایشان قبل از پیروزی انقلاب شرفیاب شده بودید. در مورد اینکه شرایط سخت است و نوع مبارزه صحبت کردید و امام (ره) خدمت شما میگویند شما مشکل ندیدهاید!
این مسئله برای نجف است. در موقعی که امام (ره) در نجف بودند و من یک بار بیشتر موفق نبودم خدمتان بروم، به خاطر اینکه حج مشرف شدم و حکومت اجازه داده بود ایرانیها در مراجعت بتوانند سه روز عراق باشند و خوشبختانه موفق شدیم عراق بیاییم و از آن سه روز استفاده کنیم. من تنها بودم و هیچ جایی را بلد نبودم. آدم غریبه بودم و اولین سفر بود و از مکه هم برگشته بودم و گیج و گنگ بودم. به مدرسهای رفتم که شنیده بودم امام (ره) برای نماز به آن مدرسه میآیند. مدرسه را پیدا کردم و چند طلبه دور من جمع شدند به خصوص طلبههایی که شنیده بودند یا میشناختند، گفتم میخواهم ملاقات امام (ره) بروم و آنها بلافاصله راهنمایی کردند و دو سه پله بالا رفتم و دیدم اتاق کوچکی است و امام (ره) نشسته است و میز خیلی کوچکی جلوی روی ایشان بود.
من سلام کردم و ایشان هم اظهار محبت فرمودند. چون مکاتباتی هم داشتم دو سه مطلب در مکاتبات بیان کرده بودم و گفتم اجازه میدهید دو سه مطلبی بیان کنم. مطلب اولم این است، چون اکثر شاگردان شما بعد از تعطیلات درس یا نجف آمدهاند یا تحصیل را کنار گذاشتهاند و متفرق شدند، من اخیراً تصمیم گرفته بودم خودم هم به نجف بیایم. نظر شریف حضرتعالی چیست که بیایم یا نیایم؟ این مسئله اول بود. مسئله دوم شهریه ایشان بود که شهریه را کاری کنید که نقش مهمی در قم دارد که داده شود.
ایشان فرمودند این خواست دشمن است که قم را تخلیه کنند و آقایان را متفرق کند. شما و امثال شماها باید در قم بمانید. شما مشکلی ندیدهاید و چه مشکلی وجود دارد؟ حضرت امام (ره) نسبت به من واقعاً حق داشتند. در نگهداری و هدایت و ارشاد حق داشتند؛ البته درباره همه شاگردان همین طور بود از جمله من! منتهی در برخی پیچ و خمهایی که در راه زندگی من نقش بسیاری داشته، راهنمایی مهمی داشتند که یکی مسئله نجف رفتن بود و مسئله دیگری که ظاهراً در خاطرات نوشتم. یکی از شهرها من را مجبور کردند بمانم و رئیس آن شهر شوم و امور دینی آنجا را اداره کنم، در حالی که ثروتمندترین فرد آنجا گفت نصف دارایی خودم را میدهم تا در اینجا بمانید. گفتم نه من طلبه هستم. گفتم از استادم میپرسم. گفت استاد شما کیست؟ گفتم اقای خمینی هستند. گفت آقای خمینی را قبول دارم. جریان را خدمت ایشان گفتم و ایشان بعد از اینکه داستان را توضیح دادم که الان از نظر شرعی گیر کردم که به شهری بروم و از نظر دینی آنجا را اداره کنم یا درس بخوانم، فرمودند شما و امثال شما واجب است ایام تحصیلی در قم باشید و در ایام تعطیلی میتوانید با مردم تماس بگیرید در بین مردم باشید.
وجوهات شرعیه خرج شماها است که تا اینجا رسیده اید و همچنین درباره خود رهبری نیز اینچنین است. رهبری هم در هدایتها و ارشادها مکرر در جلسات خصوصی، به یاد دارم با دو نفر مامور شدیم که مطلبی را خصوصی به ایشان بیان کنیم که ایشان امر ولایی کنند. امر ولایی یعنی تخلف از آن معصیت و گناه است. کمی تامل کردند و گفتند من این کار را نمیکنم. وقتی جواب را گفتند گفتم مگر احتمال میدهید تخلف کنند؟ چون بعید میدانستم آقایی که میخواستیم ایشان امر ولایی کنند، تخلف کند. گفتند بله، ممکن است تخلف کنند. ولایت شکسته میشود. ولایت نباید شکسته شود. رهبری آسیب ببیند یک مسئله است، ولایت آسیب ببیند، یک مسئله دیگری است. من این کار را نمیکم، ولی ارشاداً دوباره این مسئله را بیان میکنم. گفتم و دوباره هم میگویم.
*یک مطلبی از شما خواندم که قبل از انقلاب یکی از منبریهای قم به شما میگفتند که چرا امام (ره) به روضه خانه خودشان من را دعوت نمیکنند. بعد امام فرمودند کسی که زبانش در اختیار خودش نیست، شما به ایشان میگویید و این طور جواب میدهند. ماجرا را بازگو میکنید؟
داستان را میخواهید؟
*بله. کوتاه بیان کنید؛ چون برای من جالب بود.
قبل از انقلاب در مدرسه فیضیه جلسهای تشکیل میشود در اوایلی که آقای بروجردی به قم آمده بودند که یکی از دعوت کنندگان هم خود آقا بودند. یک منبری بالای منبر این آیه شریفه را میخواند که «قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» و بعد این آیه را تفسیر میکند و خلاصه میگوید یعنی حضرات آیات - در حالی که ۸-۷ نفر از آیات نشسته بودند، آقای بروجردی هم تازه آمده بودند و هنوز آیت منحصر نشده بودند، آقای صدر و آقای فیض و آقای دیگری از علما که رهبران ثلاث قم بودند نشسته بودند، ۸-۷ نفر درجه دوم نیز نشسته بودند - این آیه را خوانده بود. توهین به بقیه برای احترام به اصطلاح ...
آن منبری در روضهخوانی آقا دعوت نمیشد. هنوز هم که امام رهبری نداشتند که در انقلاب و جریان انقلاب باشند. روضهخوانهای متوسط و معارف را دعوت میکردند و روضه میخواندند و همه احترام میکردند. او یک وقتی به من گفت من نمیدانم چرا از همه دعوت کردهاند و از من دعوت نمیکنند. بالاخره گاهی با امام راحتتر حرف میزنی این را بپرس. من خیلی سختم بود، ولی در رودربایستی ایشان قرار گرفتم. وقتی گفتم امام (ره) فرمودند کسی را که زبانش در اختیار خودش نیست، نمیتوانم برای منبر دعوت کنم.
*نکته دیگری که بعد از انقلاب اسلامی به وجود آمد حضور بانوان و زنان در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی بود. یک جایی از شما میخواندم که در چند روز ورود امام که چند نفر از خانمها آسیب دیده بودند شهید محلاتی به امام میفرمایند میخواهید بفرمایید که خانمها نیایند که امام میفرمایند آقای محلاتی فکر میکنید من و تو شاه را بیرون کردیم؟ همین خانمها بودند که شاه را بیرون کردند. با چنین نگاهی حضرت امام (ره) بودند، چه حضرت امام (ره) و چه حضرت آقا چه فضایی را برای حضور زنان در عرصههای مختلف با این نگاه باز کردند.
آن ارزشی که اسلام برای زن قائل بود هر دو بزرگوار ان ارزش را باز و روشن و بیان کردند که اسلام زن و مرد را از نظر انسانی یکی میداند، ولی وظایف شرعیه زن و مرد را با هم متفاوت میداند، ولی دو نوع از یک جنس هستند. همان ظلمهایی که در غرب به زن شده و زن یک وسیله خوشگذرانی شده است و در حقیقت اسم این را آزادی زن گذاشته اند، اما عمق مطلب جز یک وسیله خوشگذرانی نیست، این را باز کردند که دنیا متوجه باشد.
واقعاً این میدان را که باز کردند این واقعیت برای خود خانمها است که خانمها توانستهاند جوهر انسانیت خود را بروز دهند. به معنای اینکه چه در دانشگاه و چه در حوزههای علمیه، نوابغی پیدا شدند که روح اسلام را گرفتند و توانستند عمق اسلام را بفهمند. آقا بازدید من در قم آمده بودند، چون یکبار تشریف به قم در منزل ما آمده بودند، داستان مفصلی دارد. یکی از نوههای من یک قطعهای را برای ایشان خواند. امام (ره) خیلی دقت کردند و هم تشویق کردند و هم فرمودند استعدادی قوی دارد. به پدر و مادر او بگویید این استعداد را تقویت کنند و رشد دهند. برای نویسندگی میتواند نویسنده خوبی باشد.
*حاج آقا یکی از مهمترین چیزهایی که بعد از انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام (ره) نمود یافت، بُعد بین المللی انقلاب اسلامی بود و اثری که انقلاب اسلامی بر هندسه به خصوص بین الملل و منطقه ما در کشورهای مسلمان گذاشت. در این زمینه نقش امام (ره) و نقش رهبری معظم انقلاب را در این ۴۱ سال گذشته چطور ارزیابی میکنید؟
نکته جالبی را توجه کردید که هم حضرت امام (ره) و هم مقام معظم رهبری معتقد بودند و اگر واقعیت را میخواهید، بخاطر بیشتر بودن طول زمان مسئولیت مقام معظم رهبری، در این زمینه فعالیتهای ایشان نقش و اثر بیشتری داشته است. به عبارت دیگر، هم حضرت امام (ره) و هم مقام معظم رهبری بر اساس مبنای تز «ولایت فقیه» که ولایت فقیه مرز جغرافیایی نمیشناسد، ولایت فقیه مرز نژادی نمیشناسد، اقدام کردند. هم امام (ره) به این نکته توجه داشتند و اقدام ابتدائی که در طول ده سال کم و بیش داشتند که من خیلی در جزئیات آن نیستم.
در قم هم جامعه المصطفی دانشگاهی است مخصوص محصلین سراسر دنیا است و در اینجا دوره میبینند و در حقیقت یک دوره کوتاه بعد از زبان، از معارف الهی و اسلامی و فقه اسلامی برای آنها گفته میشود و آنجا فرستاده میشوند و آنها گاهی به اینجا میآیند و برمی گردند و ارتباط خود را حفظ میکنند و آقا هم این ارتباط را حفظ کردهاند و الان تقریباً در بسیاری از کشورهای اروپائی و حتی امریکا کسانی را دارند که این ارتباط را حفظ کردهاند و در فرصتهای مناسب مانند ماه رمضان، ماه محرم و صفر فرصتهایی پیش میآید، افرادی که زبان داشته باشند و اقلاً یکی دو زبان از جمله عربی و انگلیسی بدانند و هم معارف الهی را داشته باشند را میفرستند و اسلام را در دنیا ترویج میکنند؛ بنابراین توجه به جنبه بین المللی توجه خاصی بوده است. در سفری که به قم آمده بودند و ۱۲-۱۰ روز در قم بودند و دو سه جلسه جامعه مدرسین داشت، به من فرمودند باید بخش بین الملل هم داشته باشید و چرا بخش بین الملل ندارید؟ که تا آن زمان نداشتیم.
*حضرت آقا فرمودند؟
بله. بعد از آن بخش بین الملل را باز کردیم و یکی از اعضایی که در جامعه المصطفی کار میکرد آنجا گذاشتیم و الان بخش بین الملل در جامعه مدرسین کاملاً فعال است و خدماتی را انجام داده است. رساندن خیلی از اطلاعات به اعضای محترم جامعه مدرسین و هم برخی جریانها و به خصوص برخی گزارشها که خصوصی برای من میفرستد، الان دفتر بین الملل در جامعه مدرسین یکی از واحدهای فعال در جامعه مدرسین است.
*در کنار همه تلاشهای بین المللی که برای ترویج انقلاب اسلامی است بحث فلسطین که امام مطرح کردند و روز جهانی قدس که مبدع آن حضرت امام (ره) بودند، شاید خیلیها فکر نمیکردند بعد از ۴۰ سال به اینجا برسیم که اسرائیلیها در موجودیت خودشان هم به خطر بیفتند و خیلیها این را حرکت انقلاب اسلامی و اثر انقلاب میدانند. در این زمینه هم بفرمائید آن زمان که آغاز انقلاب بود، آیا فکر میکردید اسرائیل به چنین روزی الان برسد؟
نظر شریف حضرت امام (ره) در همان سخنرانی معروفشان که در اینجا فرمودند اسلام را از بین بردند و پایکوبی کردند، نسبت به صهیونیستها بود و همان زمان علیه حزب صهیونیستها صحبت کردند و توجه دادند. نظری که ایشان داشتند این بود که حزبی هستند دولت غاصبی را درست کردند و ظلم کردند و باید جلوی این ظلم را گرفت و حتماً باید این از بین برود.
بالاخره در بین طرحهایی که البته این طرح برای خود حضرت امام (ره) است، با عنوان روز قدس که تکرار شود و فراموش نشود و علیه حزب صهیونیستها فعالیت شود، روز قدس را روز مقدسی دانستند. بعد از وفات حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبری هر سال با حوادثی که پیش آمده، این جریان را تقویت کردهاند و میدانید که به خصوص در جنگ ها، وقتی تقویتهای جمهوری اسلامی ایران – حالا من نمیگویم چطور تقویت کردند -، ولی حداقل تز را دادند و پروژه را به آنها را دادند و راه درست کردن وسیله را به آنها دادند، وارد جنگ شدند و بالاخره توانستند بگویند مسلمان وقتی مظلوم شد، هر جای دنیا هست باید حمایت کنیم. برای ما فرق نمیکند که فلسطین یا لبنان باشد یا هر جای دیگری باشد.
*کلام آخرم را میخواهم با یادی از شهید حاج قاسم سلیمانی تمام کنم.
رضوان الله علیه
*اینکه آخرین دیدار شما قبل از شهادت ایشان چه زمانی بود؟
بله. در مشهد ظاهراً آخرین دیدار بود یا قبل از آن یکی در قم بود که مراسمی برگزار میشد. من هم شرکت داشتم، منتهی من بیرون آمده بودم و گفتند ایشان هم تشریف میآورند و ایشان را در جلسه دیدم که نوبت سخنرانی ایشان بود، منتهی من داشتم میرفتم. سلام و احوالپرسی کردیم، اظهار محبت کردند و من هم اظهار ارادت کردم. اما فکر میکنم آخرین دیدار در مشهد بود که در مشهد هم من و هم ایشان سخنرانی داشتند. من نیمی از سخنرانی ایشان را گوش کردم یعنی پای سخنرانی ایشان بودم و بعد از ایشان هم نوبت من بود و من قدری صحبت کردم.
همه میدانند ایشان یکی از خدمتگزاران درجه یک به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بودند؛ به خصوص در برانداختن فتنه اسرائیل دوم، یعنی داعشیها در عراق و در سوریه.
*در وصیتنامه «حاج قاسم» خیلی تاکید به پشتیبانی از ولایت فقیه شده است و حتی مراجع و علما را خطاب کردند.
ایشان در سخنرانیهای خود نیز خیلی تاکید میکردند. یعنی ایشان درست مطلب را گرفته بود؛ از خیلیها بهتر فهمیده بود، البته نه اینکه دیگران نگرفته باشند. خوشبختانه در سپاه پیشرفتهای بسیار خوبی در بخش معنویت و شناختن مبانی شیعه کار شده است. دانشگاه امام حسین (ع) و دانشگاههای دیگر خیلی کار کردهاند. افراد برجسته خیلی خوبی دارند. با خلوص و با صفا و بدون ریا و خودنمایی، بچههای جوان دانشمند و فعال و روشنی را دارند که کمتر نمونه آن را در جمعهای دیگر میبینیم. این یکی از نعمتهایی است که در سایه راهنمایی حضرت امام (ره) که فرمانده کل قوا هستند به دست آوردیم.
*خیلی محبت کردید.
استدعا میکنم. خداوند به شما توفیق دهد. ولایت فقیه و طرفداران ولایت فقیه را تا جایی که میتوانید میبایست حمایت و دنبال کنید که همه موظف هستیم اگر میخواهیم کشورمان آسیب نبیند، توصیه آخر من به نسل جوانی که امام (ره) را ندیده و با رهبری هم آشنایی نزدیکی ندارد، این است که قبول کند اگر کشور دست دیگران بود امروز باز باید نوکر امریکا میشدیم و نوکر غربیها بودیم. امروز استقلال داریم، هر مشکلی داریم برای خودمان است و خودمان برای خودمان تصمیم میگیریم.
بزرگترین استقلال که استقلال در اداره کشور است در جمهوری اسلامی هستیم. امروز امنیت داریم که برای خودمان است، استقلال داریم که برای خودمان است، مبارزه با کرونا را داریم که برای خودمان است، شخصیتهای برجسته در بخشهای مختلف مدیریت داریم که برای خودمان است و هیچ یک دست نشانده دیگران نیستند. اگر کمی تمایل پیدا کند رهبری بلافاصله جلوی اینها را میگیرد و ترمز اینها را میکشد و جلوی آنها را میگیرد که تمایل به اینور و آنور را کمتر داشته باشند.