به گزارش ایکنا به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، سردار حاجمیرزا سلگی، راوی کتاب «آب هرگز نمیمیرد»، جانباز سرافراز و فرمانده دلاور گردان حضرت ابوالفضل(ع) و رئیس ستاد لشکر انصارالحسین(ع) در سالهای دفاع مقدس، صبح امروز در بیمارستان شهید بهشتی همدان به یاران شهیدش پیوست.
سردار سلگی به دلیل عوارض ناشی از استنشاق گازهای شیمیایی دوران دفاع مقدس و جراحات جانبازی در بخش مراقبتهای ویژه بستری بود که امروز صبح به ملکوت اعلی پیوست.
بر اساس اعلام خانواده این سردار شهید، به منظور حفظ سلامت مردم، هیچ گونه مراسم تشییع و گردهمایی برگزار نخواهد شد.
کتاب «آب هرگز نمیمیرد» نوشته حمید حسام از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و متشر شده است. این کتاب که به خاطرات سردار جانباز، میرزا محمد سلگی میپردازد رتبه نخست جایزه ادبی جلال آلاحمد را به خود اختصاص داده است. همچنین این اثر از جمله آثاری است که مورد توجه مقام معظم رهبری و تقریظ ایشان قرار گرفته است.
متن تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب -که روایت دوران حضور جانباز سرافراز سردار میرزامحمد سلگی در دوران دفاع مقدس در کسوت فرماندهی گردان ۱۵۲ حضرت اباالفضل در لشکر انصارالحسین(ع) همدان و به قلم حمید حسام است- بدین شرح است:
«بسماللهالرّحمنالرّحیم
سلام بر یاران حسین (ع) و سلام بر لشکر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانههایی، چون سُلگی و خوشلفظ را به ما شناساند. ساعتهای خوش و باصفائی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم:
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبیتر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم
هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره، چون میتوانم یافتن سوی درون من هم
در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترینها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همّت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شدهاند. کتاب خانم ضرابی در شرح حال شهید عالیمقام علی چیتسازیان نیز دارای همین برجستگیها است. این دو نفر از ستارگان اقبال همدانند.»
در مقدمه آمده است: «آب هرگز نمیمیرد؛ اسلوبی تازه و طرحی نو در تاریخ شفاهی است که با محوریت خاطرات سردار میرزا محمد سلگی و روایت جمعی از رزمندگان گردان حضرت ابالفضل و چهار فرمانده لشگر ۳۲ انصارالحسین(ع) به سامان رسیده است.»
در دستنوشتهای که در ابتدای این کتاب، خودنمایی میکند، چنین نوشته است: «از روزی که در ۶ سالگی روضه مشک و سقا را از پدرم شنیدم تا زمانی که دستم به داس و خوشههای گندم گره خورد، رد این بوی خوش را گرفتم تا به زیر علم عباس(ع) رسیدم. اتفاقی نبود. در دفتر تقدیر الهی همهچیز حساب و کتاب داشت که با شروع جنگ تحمیلی و تأسیس یگان رزمی استان همدان –انصارالحسن علیهالسلام - به نوکری گردان حضرت ابالفضل(ع) منصوب شدم و تشنه آب، آب حیاتی که هنوز از مشک ابالفضل(ع) میریخت و به تاریخ آبرو میداد.»
انتهای پیام