شناسهٔ خبر: 31278941 - سرویس سیاسی
منبع: مشرق | لینک خبر

انحراف مطهری محصول فروغلتیدن در دامان اصلاح‌طلبان

یقیناً امروز شاهد چنین گستاخی‌هایی نمی‌‎‌بودیم، اگر مسئولان مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام لااقل همان اهتمامی را که به حفظ «دستخط امام» دارند، در صیانت از «خط امام» نیز می‌داشتند!

صاحب‌خبر -

به گزارش مشرق، «آزاده امامی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:

علی مطهری در گفت‌وگویی در برنامه رودررو، رسماً صحت نامه‌های حضرت امام به «آقای منتظری» (نامه۶۸/۱/۶) و آقای محتشمی‌پور درخصوص «نهضت آزادی» را زیر سؤال برد و در انتساب آن‌ها به حضرت ایشان تردیدهایی جدی ایجاد کرد: «نامه [درخصوص نهضت آزادی]رو من بعید می‌دونم از امام باشه، مضمونش به شخصیت امام نمی‌خوره... نامه ۶۸/۱/۶ فکر نمی‌کنم از امام باشه، اون رو هم بعید می‌دونم، چون به شخصیت امام نمی‌خوره، اون تعبیرات از امام بعیده»!

بیشتر بخوانید:

اسنادی از اصالت نامه امام درباره آیت‌الله منتظری +عکس

آقای مطهری! از قرائن استفاده کنید

آقازاده! یوسف بفروشند تا چه خرند؟

علی مطهری غلط می‌کند که برای امام خمینی تعیین تکلیف کند

پاسخی به ادعای تکراری درباه دستخط امام خمینی

پس از موضع‌گیری مرکز تنظیم و نشر آثارحضرت امام (ره) و تأکید این مرکز بر قطعی بودن انتساب این دو نامه به ایشان، وی ابتدا در یادداشتی با ارائه تصویری مخدوش، مسامحه‌گر و تاثیرپذیر از امام، به گونه‌‎‌ای القا می‌‎‌کند کأنه ایشان به دلیل وضعیت بیماری آن روزها قادر به تشخیص حقایق، اولویت‌ها و ضرورت‌ها نبوده و متاثر از اطرافیان و القائات آن‌ها در شرایطی نامناسب حتی موضع‌گیری‌هایی کرده‌اند که به تشخیص آقای مطهری «اساساً نیازی به چنین نامه‌ای [نامه۶۸/۱/۶ حضرت امام به آقای منتظری]نبود» و نیز نامه ایشان در خصوص نهضت آزادی را به گونه‎‌ای تحلیل می‌کند که متضمن آن است که حضرت امام «یک گروه اجتماعی- سیاسی با سابقه طولانی اسلامی که اقدام مسلحانه نیز نکرده را از حقوق اجتماعی خود محروم» و «به راحتی قانون اساسی را زیر پا گذاشته باشند»!

مطهری با تکرار گفته‌های قبلی، همچنان بر نا سازگاری مضمون این نامه‌ها با شخصیت حضرت امام اصرار می‌ورزد که این تلویحاً به معنی آن است که یا این مضامین را ازجانب امام نمی‌داند یا معتقد است حضرت امام به رغم باور قلبی و اعتقاد شخصی تحت تاثیر و فشار افرادی دیگر ناگزیر به نوشتن چنین نامه‌هایی شده‌اند! وی اگرچه با ادعای «اعتماد به مسئولان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام» سعی در تبرئه خود از اتهام «تحریف امام» دارد، با گفتن این جمله که «مسئله برای شخص من لاینحل باقی مانده است»، به مثابه استخوان لای زخم، همچنان راه را بر تفسیر ناصواب خویش از سیره و منش حضرت امام (ره) باز می‌‎گذارد!

اما با بالا گرفتن واکنش‌ها و اعتراض‎‌ها در یک عقب‌نشینی آشکار از سخنان پیشین خود و در شرایطی که قبلاً به صراحت گفته بود «بعید می‌دانم این نامه‌ها از امام باشد»، گفته‎های قبلی را اینگونه رفع و رجوع و در واقع ماست‌مالی می‌‎کند که «حرف من این بود که‌ای کاش این دو نامه از امام خمینی نمی‌بود و جعلی بود»!


گذشته از چرخش آشکار مواضع ایشان و عدم حریت آقای مطهری در اذعان به اشتباه و عذرخواهی بابت ایجاد تردید و چه بسا تحریف حضرت امام یا حتی پایبندی به ادعای اولیه خود (در صورت بحق دانستن آن!) این تغییر موضع نشان از اهانت آشکار وی به شعور ملت دارد، به گونه‌ای که ایشان را فاقد قدرت درک تفاوت ادعاهای متناقض خویش می‎شمارد!

این تفسیر ناصواب، اما محصول چرخش فکری آقای مطهری و افتادن به دامان اصلاح‌طلبان و اعتدال ‎‌گرایانی است که طی این سال‎‌ها تمام جدّ و جهدشان را برای تحریف امام و ارائه چهره‌ای منفعل، مسامحه‌گر، سازشکار و فاقد قاطعیت در برابر انحرافات و منحرفان به کار گرفته‌اند و آنجا که در این مقوله ناکام ماندند مدعی فرستادن امام به «موزه تاریخ» شدند! خمینی حقیقی، اما با آنچه آقای هاشمی، به ‎مثابه مراد علی مطهری در دهه آخر حیاتش به آن قائل بود تفاوت‎‌های بسیار داشت، به همین خاطر است که امروز امثال مطهری برای تثبیت قرائت مذکور حتی از تحریف و قربانی کردن امام حقیقی نیز هیچ ابایی ندارند!

مطهری آنقدر کورکورانه به تابعیت محض از تحریف‌کنندگان امام ادامه داده که حتی زحمت مراجعه به تاریخ و بررسی واکنش احتمالی خودِ آقای منتظری را به نامه‌ای که خطاب به ایشان صادر شده نیز به خود نداده والا اگر لااقل نامه۶۸/۱/۷ آقای منتظری را که در ابتدای آن تصریح می‌کند «مرقومه شریفه مورخ۶۸/۱/۶ واصل شد» دیده بود، شاید اینگونه به اعتبار خود چوب حراج نمی‌زد!

او باید بداند که قاطعیت امام در مقابل انحرافات و منحرفانی که اگر دستشان به این انقلاب می‌‎‌رسید چیزی از آن باقی نمی‌‎گذاشتند، نیست که شائبه‌ای به ساحت آن بزرگوار وارد می‌‎کند بلکه تفسیر به رأی‌های ناصواب و مخدوش امثال ایشان که حتی آن بزرگمرد را تأثیرپذیر و فاقد قدرت تشخیص ضرورت‎‌ها و مصالح قلمداد می‌‎کند، است که آن چهره نورانی را مشوه می‌‎سازد! مطهری در جایگاهی نیست که بخواهد برای حکیمی الهی، چون خمینی کبیر تعیین تکلیف کرده و بگویدای کاش چنین می‌بود و چنان نمی‌بود یا فعل حضرت امام را به سنجه آنچه با فهم ناقص و کم‌‎اطلاع خویش ضروری تشخیص می‌دهد یا نمی‌دهد، بسنجد!


و نکته پایانی اینکه یقیناً امروز شاهد چنین گستاخی‌هایی نمی‌‎‌بودیم، اگر مسئولان مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام لااقل همان اهتمامی را که به حفظ «دستخط امام» دارند، در صیانت از «خط امام» نیز می‌داشتند!