علیرضا بخشی استوار
یازدهمین دوره از جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر از هشتم بهمن ماه به صورت رسمی کار خود را آغاز کرد. جشنواره ای که پس از آمدن هادی مظفری، مدیرکل جدید دفتر هنرهای تجسمی با تیم اجرایی متفاوتی به کار خود ادامه میدهد.
پیش از پرداختن به بخش نمایشگاهی و بخشهای جانبی این جشنواره نکاتی وجود دارد که مشخصا مربوط به ماهیت چنین رویدادی است. نکاتی که شاید نه بهعنوان گلایه بلکه به عنوان یک نقد زیربنایی متوجه جشنواره تجسمی فجر است.
جشنواره تجسمی در میان دیگر جشنوارههای فجر از نوپاترینهاست. به اعتقاد بسیاری از دستاندرکاران طی این چند سال، وجود چنین جشنوارهای به عنوان ویترینی از هنرهای تجسمی ایران ضروری به نظر آمده است، اما بهراستی تا چه اندازه این گزاره پذیرفتی است؟
در سوی مقابل بسیاری از هنرمندان که در انجمنهای مختلف هنری حاضر هستند، برگزاری چنین برنامهای را یکی از دلایل بیتوجهی دولت به برگزاری بیینالها یا دوسالانههای هنری میدانند. دوسالانههایی که به شکل مناسبتری دستاوردهای هنری هر انجمن را نمایان میکند، پس آیا به واقع جشنواره تجسمی فجر نمایی از دستاوردهای هنر تجسمی ایران است؟ یا اینکه باید به شکل دیگری باز بنیانیتر به شناخت ماهیت چنین جشنوارهای پرداخت.
در این سالها تلاش فراوانی شد تا به دیگران قبولانده شود جشنواره تجسمی فجر، در قالب جشنوارهای بینارشتهای باکیفیت است و سعی میکند بعدی از هنر تجسمی روز را به نمایش در بیاورد. جشنوارهای که همه جوانب هنرهای تجسمی از مدیاهای کلاسیک تا مدیاهای جدید را یکجا دربرمیگیرد. از سویی بر بینالمللی بودن این جشنواره نیز بسیار تاکید شده است، اما حقیقت آن چه تا امروز نشان داده شده نمایان میکند این اتفاق بیشتر مانند همان آمار و ارقام دهانپرکن است که همیشه در نشستهای جشنواره به زبان میآید. از سویی تلاش بسیاری شد تا عنوان این جشنواره به جشنواره هنر فجر تبدیل شود، چراکه مسئولان گذشته این فستیوال معتقد بودند نام جشنواره برای مردم ناآشناست و برای مردمی کردن این جشنواره باید عنوان آن تغییر کند.
اگرچه به ادعای دستاندرکاران این دوره از جشنواره قرار است امسال بهترین و باکیفیتترین دوره جشنواره را ببینیم، اما این تعاریف در دورههای قبل هم وجود داشت و نمود تغییرات و از سویی نمود اصلاحها جز آشفتگی بیشتر نبود
اگرچه این ادعا توسط دستاندرکاران این دوره از جشنواره وجود دارد که قرار است امسال بهترین و باکیفیتترین دوره جشنواره را ببینیم، اما این تعاریف در دورههای قبل هم وجود داشت و نمود تغییرات و از سویی نمود اصلاحها جز آشفتگی بیشتر نبود. در دوره قبل اگر بخشی به عنوان، معرفی گالریها وجود داشت یا مثلا اگر بخش معرفی هنرمندان برجسته شهرستانها طراحی شده بود به دلیل خلأیی که در تعداد شرکتکنندگان و بیکیفیتی آثار رسیده وجود داشت، تنها حالتی پرکردنی در نحوه چیدمان نمایشگاه احساس میشد. یعنی دستاندرکاران تنها برای خالی نماندن پلتفرمی که طراحی کرده بودند هر اثری را به نمایش میگذاشتند تا خالی بودن آن بخش نمایشگاهی به چشم نیاید.
اتفاقی که مشابه آن در جشنواره امسال هم رخ داده و دلیل آن عقبگرد به سیستم برگزاری نمایشگاه به چهار سال قبل است.درواقع تفکیک حوزهها موجب شده برخی از حوزههای تجسمی مانند سفال و سرامیک به دلیل کمبود اثر با مشکل مواجه باشد.
اگرچه بینارشتهای کردن جشنواره به جای تفکیک آن به نظر ایده بهتری بود و احتمالا به دلیل برخی لابیها توسط برخی انجمنها رویکرد جشنواره باز به نوعی از نمایشگاههای تفکیکی برگشته است؛ سوال اینجاست که چه دلیلی داشت پس از یک دوره چهار ساله دوباره به عقب بازگردیم؟
این سردرگمی و این سوالهای بیپاسخ متعدد که گاهی فقط توجیه میشود در این جشنواره امری ریشهای است. جشنوارهای که از ابتدا با یک تعجیل صورت گرفت و انگار فقط تعداد شمارگان و عنوانش اهمیت دارد. جشنوارهای که بهواقع اثر شاخصی از آن خارج نمیشود و فقط چیزی هست که هست و انگار کاری هم با آن نمیتوان کرد.
اگرچه انحلال چنین جشنوارهای نهتنها ممکن نیست، بلکه کمی هم غیرعقلانی است؛ اما نکته اینجاست که ساختار بینارشتهای برای آن کمی منطقیتر به نظر میرسد. از سویی این جشنواره میتواند در مدلی مانند جشنواره بهارستان به جشنوارهای بصری در سطح شهر تعمیم پیدا کند و از ساختار درون گالری ماندن خارج شود تا کمی به ماهیت عنوانش نزدیکتر شود. بازگشت به برگزاری نمایشگاه تفکیک شده از انواع هنرها در فضای گالری صبا تنها تباهی هزینه است و دستاوردی برای هیچکس حتی دبیران جشنواره و البته متولیان برگزاری هم نخواهد داشت.
ما پاسخی برای این میزان از بههمریختگی در اجرا نداریم آن چنان که دبیران هم ندارند و تنها باید بگذاریم این رویداد پیش برود تا از این سردرگمی خارج شود و شکل درست خود را پیدا کند، بی آنکه همچنان برنامه راه مشخصی داشته باشد. جشنواره تجسمی فجر مانند فرزندی ناخواسته انگار دچار نوعی اصلاحناپذیری دیرپاست که تحمل آن صبر بسیار میطلبد.