پسر جوانی که شاگرد مغازه بستنیفروشی در شرق تهران بود به طرز مرموزی در مغازه بستنی فروشی به قتل رسید.
به گزارش جوان، ساعت۱۰:۲۰ صبح روز یکشنبه سومتیرماه مردی سراسیمه با اداره پلیس تماس گرفت و گفت: شاگرد مغازهاش در بستنی فروشی حوالی خیابان دماوند در شرق تهران به طرز مرموزی به قتل رسیده است.
با اعلام این خبر تیمی از مأموران کلانتری۱۲۶ تهرانپارس راهی محل حادثه شدند و با جسد پسر ۲۱سالهای به نام حسام در نیم طبقه بالای مغازه روبهرو شدند.
در حالی که بررسیها حکایت از این داشت مقتول با اصابت دو ضربه چاقو به شکم و سینه به قتل رسیده است، مأموران با حفظ صحنه جنایت موضوع را به بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران اطلاع دادند و لحظاتی بعد بازپرس همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی در محل به تحقیق پرداخت.
نخستین تحقیقات نشان داد مقتول شبها در نیمطبقه بالای مغازه میخوابیده و به احتمال زیاد هم در خواب به قتل رسیده است.
همچنین مشخص شد این مغازه دو شاگرد داشته که یکی از آنها پسر دانشجویی به نام ابراهیم است و دیگری هم حسام بوده که داخل مغازه به قتل میرسد.
صاحب مغازه درباره حادثه گفت: حسام مدتی است به عنوان شاگرد در مغازه من کار میکرد. از آنجایی که او جایی برای خواب نداشت شبها در نیمطبقه بالای مغازه میخوابید. شب قبل پس از پایان کار، ابراهیم که دانشجو است به خانهشان رفت و من تا نزدیکی ساعت۲۴ شب همراه حسام در مغازه مشغول به کار بودم. پس از پایان کار از حسام خواستم در مغازه را از داخل قفل کند تا دزد به مغازهام دستبرد نزند و حسام هم در مغازه را بست و من هم به خانهام رفتم.
صبح ساعت ۱۰صبح بود که به مغازه آمدم. ابراهیم مشغول به کار بود، اما خبری از حسام نبود. ابتدا فکر کردم حسام برای انجام کاری بیرون رفته است، اما وقتی از او خبری نشد از ابراهیم جویای احوالش شدم که ابراهیم گفت: حسام هنوز در بالا مغازه خواب است.
در حالی که ناراحت شده بودم به نیمطبقه بالا رفتم. او پتویی روی سرش کشیده بود که صدایش زدم و گفتم حسام بیدار شو ظهر شده است، اما او جواب مرا نداد و همچنان بدون حرکت زیر پتو آرام گرفته بود که با دمپایی به پایش ضربهای زدم تا بیدارش کنم، اما باز هم جوابی نداد که مشکوک شدم و پتو را از رویش کنار کشیدم و با جسد خونین او روبهرو شدم که با دو ضربه چاقو به سینه و شکمش به کام مرگ رفته بود.
در حالی که به شدت شوکه شده بودم با اداره پلیس تماس گرفتم و موضوع را خبر دادم.
ابراهیم هم به مأموران گفت: صبح وقتی به محل کار آمدم در مغازه نیمهباز بود. فکر کردم حسام برای خرید نان یا مواد غذایی بیرون رفته است. شروع به کار کردم، اما خبری از حسام نشد که به نیم طبقه بالا رفتم. او زیر پتو خوابیده بود.
هر چقدر صدایش زدم جواب نداد. با خودم گفتم خسته است و خودش ساعتی دیگر بیدار میشود. مشغول کار بودم که صاحب مغازه آمد تا اینکه دقایقی بعد از من سؤال کرد حسام کجاست که به او گفتم هنوز خواب است. وقتی به محل خواب او رفت ناگهان فریادی زد و درخواست کمک کرد.
مأموران در بررسیهای محل حادثه دریافتند که عامل یا عاملان قتل بدون تخریب در وارد مغازه شدهاند و به احتمال زیاد مقتول را در خواب غافلگیر کرده و به قتل رساندهاند. همچنین مشخص شد قاتل یا قاتلان پس از قتل بدون هیچ سرقتی از مغازه خارج شده و گریختهاند.
همزمان با انتقال جسد مقتول به پزشکی قانونی مأموران تحقیقات گستردهای را برای شناسایی عامل یا عاملان قتل شاگرد مغازه بستنی فروشی را آغاز کردند.