شناسهٔ خبر: 23102 - سرویس سیاسی
منبع: پرزیدنت | لینک خبر

سخنرانی در دیدار با ایرانیان مقیم امریكا

بسم الله الرحمن الرحیم

صاحب‌خبر -
اللهم‌ عجل‌ لولیك‌ الفرج‌ والعافیة والنصر واجعلنا من‌ خیر انصاره و اعوانه‌‌ والمستشهدین‌ بین‌ یدیه‌



خدای بزرگ را سپاسگزارم و از صمیم دل خوشحال كه یك بار دیگر این فرصت را عنایت كرد تا لحظاتی را در جمع هموطنان عزیز، ایرانیان مقیم امریكا باشیم.

شاید اقرار نباشد كه بگویم یكی از انگیزه‌های اصلی ما در سفر به نیویورك - چون بعضی‌ها می‌پرسند چرا در این دوره هر سال شما به نیویورك می‌روید؟ می‌گوییم چون سازمان ملل است، مهم است، باید برویم و حرف‌ها را بزنیم و پیگیری و مشاركت كنیم. اما از شما پنهان نیست و نباید باشد - همین جلسة دیدار با ایرانیان عزیز است.

وقتی ایرانیان را می‌بینیم، به قول خودمان برای كار و تلاش بیشتر و پیگیری حقوق ملت ایران و همة ملت‌ها شارژ می‌شویم.

جلسة ما حداقل دو وجه مشترك دارد؛ اول وجه انسان است. آن موردی كه ما را به هم پیوند داده، حقیقت انسانی است و دوم ایران است.

من می‌خواهم خدمت شما چند جمله راجع به این دو موضوع انسان و ایران صحبت كنم.

شما می‌دانید كه انسان مهم‌ترین موضوع آفرینش است. اگر انسان را از آفرینش برداریم، چیزی باقی نمی‌ماند؛ یعنی در بین همة مخلوقات خداوند متعال انسان سرآمد است. خدا همة عالم را برای انسان خلق كرد و به آنها دستور داد كه در خدمت انسان باشند و این فرصت را به انسان داد كه همة موجودات عالم را در خدمت خودش بگیرد و انسان را برای خودش خلق كرد.

همة موجودات عالم نشانه و آیه برای شناختن خدا هستند، اما بالاترین آیة الهی انسان است. انسان بزرگ‌ترین ظرفی است كه می‌تواند خدا را معرفی كند و راه شناخت خدا باشد. خدای متعال در انسان ظرفیت‌های فراوانی قرار داد. هزار اسم و صفت خدا، این امكان را دارند كه از طریق وجود انسان متجلی بشوند. خدا همة این اسماء و صفات را در وجود انسان قرار داده و این فرصت را داده است كه انسان با تلاش خود و توكل بر خدا تمام این اسماء را بروز دهد.

اگر خدا عالم است، انسان هم می‌تواند عالم باشد. البته علم انسان ذیل عمل الهی و با اجازة خداست. خدا حكیم است و اجازه داده است كه انسان هم حكیم باشد. خدا رئوف و مهربان است و اجازه داده كه انسان هم رئوف و مهربان باشد؛ یعنی خدای متعال این طور خواسته است كه انسان با تلاش خودش خدا را معرفی كند و ویژگی‌های خدایی را در وجود خودش متجلی كند. به تعبیر دیگر، خدا خواسته است انسان‌ها خدایی زندگی كنند. به تعبیر خودمانی، خدا خواسته است انسان‌ها در كرة زمین خدایی كنند. خدایی نه به معنی كاری كه فرعون كرد یا الان بعضی از قدرت‌ها می‌كنند، به معنای اینكه انسان مظهرِ زیبایی، محبت، خوبی و عدالت بشود.

خدا انسان را بزرگ آفریده و خواسته كه بزرگ باشد و باكرامت زندگی كند. انسان حقیر، توسری خور، فراموش شده، محبوس در خودش یا در حبس‌های متوالیِ دست‌ساز خودش و دیگران، انسان خدایی نیست. خدا این فرصت را داده كه انسان همة قفس‌ها و آنچه مانع بروز حقیقت او می‌شود، درهم بشكند.

دو شب قبل جلسه‌ای در اینجا بود. من از دوستانی كه اینجا بودند خواهشی كردم و می‌خواهم آن را اینجا هم تكرار كنم. یك لحظه در ذهنتان همة مردم زمین و تاریخ را (نام‌ها، قبیله‌ها، جغرافیاها، رنگ‌ها، زبان‌ها، قیافه‌ها، اخلاق‌ها و رفتارها) تصور كنید. چقدر تنوع هست؟ به لحاظ ظاهر دو انسان را پیدا نمی‌كنید كه حتی از نظر قیافه كاملاً شبیه هم باشند و حتی دو قلوها و چند قلوها هم به طور مطلق شبیه هم نیستند. حالا بدن، فكر و... اینها كه كاملاً متفاوت است. همة این تنوع را در ذهنتان بیاورید. بعد یكی یكی آنهایی را كه با حقیقت انسان مرتبط نیستند، حذف كنید. جغرافیا، قبیله، نژاد، زبان، رنگ پوست، قیافه‌ها و بعضی اخلاق‌ها (تندی، كندی، سرحالی، مكدری و...) را حذف كنید. به چه می‌رسید؟ به یك حقیقت واحد. به موجودی می‌رسید كه در تمام انسان‌ها مشترك است. آن هم فطرت الهی انسان است.

حقیقت انسان یكی است، اما به دلایل گوناگون این حقیقت در قفس‌ها و لایه‌های متعدد مدام رنگ می بازد و تضعیف می‌شود تا جایی كه بعضی وقت‌ها حقیقت انسانی گم می‌شود. خدا آن حقیقت را در نهاد همه قرار داده و از همه خواسته است كه آن حقیقت را شكوفا كنند و بزرگ شوند. خدا انسان را بزرگ خلق كرده است؛ خیلی بزرگ تا نزدیكی خدا، بلكه تجلی خدا و آیینة تمام نمای خدا در زمین شود. هر كس حقیقت خودش را شناخت، بزرگ می‌شود، عظمت می‌یابد و اندیشه‌اش گسترش پیدا می‌كند. خدا انسان را در چارچوب یك قبیله، قوم و نژاد نخواسته است.

درست است كه انسان به طور طبیعی در این محدوده به دنیا می‌آید، اما این فرصت را دارد كه از همة مرزها عبور كند. از هر مرزی عبور كرد، بزرگ می‌شود. خدا انسان را جهانی خواسته و برای یك گوشه نخواسته است.

البته هنوز حقیقت انسان آن طوری كه باید و شاید شكوفا نشده است. كسانی كه طعم شیرینِ انسان بودن را به طور كامل چشیده‌اند، خیلی كم‌اند. هنوز هدف اصلی از خلقت انسان محقق نشده است.

خدا دو مأموریت به انسان داده است؛ مأموریت اول این است كه خودش را بالا بكشد. در خاك آفریده شد، اما متعلق به خاك نیست. خدا این فرصت را داده است كه انسان‌ها خودشان را تا خود خدا بالا بكشند و همه می‌توانند این كار را بكنند. دوم اینكه از انسان‌ها خواسته است در كرة زمین یك زندگی سعادتمند و سرشار از زیبایی، سلامت، صلح، امنیت و پاكی را برقرار كند واتفاقاً راه رسیدن به خودش را هم از مسیر تلاش برای ساختن این جامعه قرار داده است؛ یعنی هر كس برای سعادت جامعه تلاش می‌كند، به خدا نزدیك‌تراست.

بهترین انسان‌ها نزد خدا كسانی هستند كه در خدمت رفاه، آرامش، كمال،امنیت و سعادت جامعه هستند. كسانی كه زندگی‌شان را وقف دیگران می‌كنند، از همه بزرگ‌تر و خدایی‌تر هستند.

اینها دو روی یك سكه است. البته شیطان از همان ابتدا تلاش كرد تا انسان را زمین بزند. زیر بار نرفت. خدا از او خواست در برابرانسان سجده كند و مطیع انسان باشد، اما نپذیرفت و به خدا گفت چون انسان را از من برتر شمردی، من كاری می‌كنم كه انسان‌ها به حقارت بیفتند. مهم‌ترین كاری كه شیطان انجام داده و می‌دهد، این است كه انسان‌ها را از حقیقت و عظمت خودشان غافل بكند. كسی كه خودش را فراموش كند، دیگر چیزی نیست و وجودی ندارد. البته خدا درانجام این مأموریت‌های بزرگ انسان را تنها نگذاشت. پیامبران و انسان‌های صالح را فرستاد كه هم راه را نشان بدهند و هم كمك كار انسان باشند. انسان‌هایی كه خودشان در قله هستند، مأموریت پیدا كردند تا انسان‌ها را به قله بكشند.

خدا از طریق پیامبران یك مجموعه و دستورالعمل برای انسان‌ها فرستاد كه به آن دین می‌گوییم. دین یكی بیشتر نیست و همة پیامبران به همان دعوت كردند، اما متناسب با ظرف زمان و ظرفیت انسان ها، در مقاطع تاریخی بخش و سطحی از آن را عرضه كردند و معلوم است كه كامل‌ترین آن توسط پیامبر عزیز اسلام عرضه شده است.

می‌خواهم به بحث دوم برسم. اتفاقاً ایران زمین قطعه‌ای از كرة زمین است كه تقریباً در تمام طول تاریخش انسان بزرگ شمرده شده است. من دو مثال از دو مقطع می‌زنم. البته بحث شاخه‌هایی دارد و مفصل است. شما همه استاد و صاحب‌نظر هستید، بهتر از من می‌دانید و من به شما درس پس می‌دهم. زمانی ما گفتیم ایرانی‌ها در طول تاریخ موحد بودند. یك عده شروع به اعتراض كردند. گفتیم موحد بودند و هیچ وقت نشانه‌های شرك در ایران پیدا نشده و آن هم نشانة كمال، بزرگی، هوشمندی و توان دریافت ملت ایران بوده است.

من می‌خواهم دو مثال از ارزش انسان نزد ایرانیان بزنم. یكی مربوط به قبل از اسلام است. داستان فتح بابل را همة شما می‌دانید. دو هزار سال قبل تنها گروه موحد روی زمین غیر از ایرانی‌ها، یهودی‌ها بودند. آن موقع چیزی به نام یهود مطرح نبود. بعداً فرقه‌ای به نام یهود درست شد. پیروان حضرت موسی بودند كه در عراق اقلیت محض بودند. در آنجا اكثراً بت‌پرست بودند و آنها را اذیت، شكنجه و زندانی می‌كردند. حاكم وقت ایران كه تقریباً همة زمین شناخته شدة آن زمان تحت سیطرة او بود، مطلع شد. از او كمك خواستند. حركت كرد و بدون اینكه حتی یك نفر كشته شود با تدبیر، علم و عقل بابل را فتح كرد و یك فرصت تاریخی برای زندگی موحدان فراهم آورد.

داستان آن طولانی است و من نمی‌خواهم به آن بپردازم. آن حاكم در اوج اقتدار یك دشمن بسیار خشن و نیمه وحشی را تسلیم خودش كرد و در نقطة اوج حاكمیت فرمان صادر می‌كند. آن فرمان چقدر زیباست. می‌گوید: اندیشه آزاد است. كسی حق ندارد به كسی زور بگوید یا كسی را به بردگی و بیگاری بگیرد. اگر كسی اموال كسی را به زور بگیرد، تنبیه خواهد شد. كسی حق ندارد به خانه‌ها و اموال مردم تجاوز كند. انسان‌ها محترم هستند. اینها متعلق به ۷۰۰-۲۶۰۰ سال قبل است كه بسیاری از اقوام دنیا در شرایط غیرانسانی زندگی می‌كردند یا در حكومت‌ها و رؤسای قبایل هیچ یك از این مفاهیم و ارزش‌ها جایگاهی نداشت. كسانی كه مسلط می‌شدند، جان، مال و ناموس مردم را روا و رها می‌كردند. افتخار حاكمان مسلط غارت، كشتار، بی‌احترامی به انسان‌ها و تحقیر ملت‌ها و دولت‌های شكست خورده بود. اما آنجا اعلام می‌شود كه همة انسان‌ها محترم هستند و جان، مال، ناموس و شخصیت انسان‌ها محترم است. این یك قطعة تاریخی است.

قطعة دوم در دورة صفویه است. شاردون یك فرانسوی است كه به ایران سفر می‌كند و خاطرات خودش را می‌نویسد. در دوره‌ای كه در اروپا مردم تحت حقارت و ظلم زندگی می‌كردند، با چه حسرتی شرایط ایران، آزادی‌ها و آزادگی‌ها و بزرگی‌های ملت ایران را تشریح می‌كند. او مثال‌هایی می‌زند و می‌گوید مثلاً دهقانان یك منطقه به شاه نامه می‌دهند و می‌گویند شرایط ما نامطلوب است. ما داریم اقتصاد كشور را اداره می‌كنیم، اگراین كارها برای ما انجام نشود، ما اصلاً محدودة تحت حاكمیت تو را ترك می‌كنیم و حكومت وارد می‌شود و شرایط را فراهم می‌كند. آن قدر آزادی بود كه افراد در مقابل حكومت حرف می‌زدند و اظهارنظر و تصمیم‌گیری و كشورداری می‌كردند. به خاطر همین ویژگی‌ها در طول تاریخ انسان‌هایی بسیار بزرگ در ایران تربیت و به بشریت معرفی شدند.

اگر بخواهیم فهرست دانشمندان بزرگ (كسانی كه توانسته‌اند تحولی در زندگی بشر ایجاد كنند) را ذیل نام كشورها ردیف كنیم، من نمی‌دانم از صددرصد چند درصد به دیگران خواهد رسید؟ آن قدر بزرگان، متفكران و دانشمندان ایران در طول تاریخ زیادند كه اصلاً سهم بقیه به نظر نمی‌آید. به دلیل همین ویژگی‌هاست كه نام ایران در طول تاریخ با فرهنگ و تمدن همراه بوده است.

همة صاحب‌نظران متفق‌اند كه سهم تمدن و فرهنگ ایرانی در مجموعة تمدن و فرهنگ جهان آن قدر زیاد است كه اگر این را برداریم، چیز دیگری باقی نمی‌ماند.

شما در دنیا به یك موزة مشهور (موزه‌ای كه با نام یك موزة بین‌المللی شناخته می‌شود) بروید كه بخش عمده‌ای از آثار آنجا متعلق به ایران نباشد. فكر نمی‌كنم وجود داشته باشد. وجود ندارد. به گوشه‌ای از دنیا بروید كه اثری از فرهنگ ایران نباشد. به یك جای دنیا بروید كه ایرانی‌ها آنجا زندگی كرده‌اند و آثار انسانی به جا نگذاشته‌اند.

شما به آداب و رسوم ایرانی‌ها برگردید، چقدر این آداب و رسوم حكیمانه، عمیق، انسانی و انسان ساز است. یكی از آنها نوروز است كه خوشبختانه، ثبت جهانی شد. چقدر این نوروز زیباست؛ در آن هم حكمت و اندیشه و هم عشق و محبت، هم نوسازی و زیبایی، همزیستی و همبستگی و هم شادمانی است؛ در واقع یك نوسازی است.

نوروز كه می‌شود انسان تمام سختی‌های سال را از یاد می‌برد. درست مثل اینكه حافظه پاك می‌شود و از نو شروع می‌شود. این ویژگی ایران است كه در آن انسان و روابط انسانی همیشه بزرگ شمرده شده است.

اگر می‌خواهید ببینید ملت‌ها چقدر با فرهنگ، رشد یافته و بزرگ هستند، یكی از معیارهای اصلی این است كه ببینیم در آن جامعه زنان چه جایگاهی دارند. اگر زنان محترم و عزیز بودند، آن جامعه خیلی بزرگ است.

در طول تاریخ در جامعة ایرانی زنان خیلی بزرگ بوده‌اند. البته در دوره‌ای استعمار آمد و خیلی ضربه زد و آگاهانه و عامدانه تخریب كرد. این ویژگی‌های ایران است. ما خدا را شكر می‌كنیم در كشوری به دنیا آمدیم كه سرزمین فرهنگ، تمدن، انسانیت و علم است و با دیگران قابل مقایسه نیست.

همه شما حافظ، سعدی، مولانا، خیام، وحشی بافقی، سنایی و خواجه نصیرالدین طوسی و در دورة معاصر شهریار و... را می‌شناسید. ما كشوری را نداریم كه به اندازة ایران تحت اشغال بیگانه قرار گرفته باشد. آن قدر این سرزمین و ملت و فرهنگ جاذبه داشته كه بسیاری از اقوام دنبال تصرف ایران بودند كه خوبی‌هایش را مصادره بكنند. نداریم ملتی كه به تعداد ایران و طول زمان تحت اشغال بیگانه باشد، اما همچنان پابرجا مانده باشد. ملت‌ها وقتی پنجاه یا صد سال اشغال می‌شوند دیگر وجود ندارند و محو می‌شوند، اما ملت ایران آن قدر بزرگ بود كه تمام اشغالگران را به رنگ خودش در آورد و مطیع خودش كرد. ایران اشغال شد، اما دوباره جوانه زد. تاریخ دید كه این جوانه همان ایران است.

حالا چرا من با شما عزیزان این بحث را مطرح كردم؟ برای اینكه بنشینیم از گذشته‌های خودمان تعریف كنیم؟ البته همه خوشحال می‌شویم، اما من فكر می‌كنم گذشته سكو و مقدمة آینده است.

امروز ما دو مأموریت داریم؛ مأموریت اول ساختن ایران است. ساختن ایران نژادپرستی نیست. بعضی‌ها هستند كه وقتی می‌گوییم ایران، ناراحت می‌شوند. پس از كجا بگوییم؟ ایرانی هستیم. من البته با یكی از آنها شوخی كردم، چون مثل اینكه ایشان انگلستان را خیلی دوست دارد، گفتم ما ایرانی هستیم و می‌گوییم ایران، لابد انتظار دارید بگوییم انگلستان. ما ایرانی هستیم، وقتی جمع می‌شویم باید از ایران بگوییم.

اما وقتی از ایران می‌گوییم، این ناسیونالیسم نیست. ایرانی‌ها هیچ وقت ناسیونالیست نبوده‌اند. ایرانی‌ها همیشه جهانی فكر كرده‌اند. به همین دلیل همیشه شادی‌هایشان را تقسیم كرده‌اند و در غم‌های دیگران هم شریك بوده‌اند. ایرانی‌ها سیاسی‌ترین مردم تاریخ هستند. شاید ما استثنا باشیم. ایرانی‌ها تقریباً همة حوادث دنیا را دنبال می‌كنند. شما در یك روستای دور افتاده می‌بینید كه پیرمرد هفتاد، هشتاد، نود ساله یك گوشه نشسته است و یك رادیو كنار دستش است و خبرها را دنبال می‌كند. چرا این طوری است؟ برای اینكه نگاه جهانی بوده است. وقتی ما می‌گوییم ایران، منظور یك جغرافیا نیست. ایران یك فرهنگ، تمدن و اندیشه است كه دارای فرهنگ انسانی، الهی و اندیشة انسانی است. هیچ ملتی به اندازة ایران داشته‌هایش را آسان در اختیار دیگران قرار نداده است. الان می‌ببینید كه اروپا و امریكا وقتی می‌خواهند قطعات هواپیمای مسافری به ما بدهند، هزار شرط سیاسی می‌گذارند. بعد ادعای حقوق بشر هم دارند. یك موقعی آنها نمی‌دانستند چگونه خودشان را بشویند. ایرانی‌ها آن موقع حمام‌هایی داشتند كه الان جزء بهترین‌های معماری و هنری دنیاست. در پزشكی، شهرسازی، معماری و سایر موارد نیز همین‌طور.

من شاید به عنوان كسی كه لااقل در دورة معاصر - من نمی‌دانم در گذشته كسی بوده كه همة جای ایران را دیده باشد یا نه. – همه جای ایران را دیده‌ام، به خدا هر بخشی و هر جایی از ایران كه می‌رویم، یك تاریخ است. آن قدر آثار تاریخی و فرهنگی هست كه هر شهرستان و استان ما می‌تواند یك موزة بزرگ باشد. آن قدر زیاد است كه دم دست افتاده است. اما در اروپا و امریكا یك ساختمان در گوشه‌ای دارند ببین چه می‌كنند. از شش كیلومتری آن قدر بروشور و كاتالوگ و سر و صدا می‌كنند و آدم را پیاده می‌كنند و از هفت خوان رستم رد می‌كنند تا به چهار تا ستون برسانند. در ایران چه خبر است؟ به هر جای ایران می‌روید، آثار و میراث فرهنگی است. وقتی می‌گوییم ایران، اصلاً به دنبال تسلط ایران بر دنیا نیستیم.

من قاطعانه به شما می‌گویم. هیچ دستاورد علمی و فناوری امروز در دنیا وجود ندارد كه بالاتر یا دور از استعداد و دسترس ملت ایران باشد. همه‌اش قابل دسترسی است. چها تا پیچ و مهره را به هم وصل می‌كنند و یك موشك هوا می‌كنند كلی سر ملت‌ها منت می‌گذارند. ایرانی‌ها نمی‌توانند؟ هزار سال قبل كه اینها چیزی نداشتند، ایرانی‌ها اولین وسایل جراحی درون معده را اختراع كردند و الان در موزة ما موجود است.

هزار سال قبل ابن سینا یك مكتب پزشكی بنیان گذاشته است كه همین الان آن را ترجمه و به نام خودشان منتشر می‌كنند. ملت ایران هیچ گاه دست دوم نبوده است. وقتی می‌گویم اول باشیم معنایش این نیست كه بخواهیم به دیگران زور بگوییم یا بخواهیم سلطه‌گری كنیم. خیر، هرگز. اما باید جای خودمان را داشته باشیم.

البته برایشان سخت است. هفت، هشت قدرت‌اند كه دنیا را بالا كشیده‌اند. سفره‌ای پهن كرده‌اند و دورش نشسته‌اند و آن چنان پاهایشان را به هم چسبانده‌اند كه كس دیگری نتواند وارد شود. حالا می‌بینند ملت ایران می‌‌خواهد آنهارا كنار بزند و می‌گوید كنار بنشینید كه ما هم هستیم. برایشان یك مقدار سخت است.

باید ایران را به لحاظ علمی، آبادانی و صنعتی بسازیم. صدها سال ما مركز صادرات علم و فناوری به دنیا بودیم. معنایش این نیست كه وارد نكنیم. خیر، مبادله باید باشد، ولی ما باید مرجع یا حداقل یكی از مراجع اصلی بشویم. این شدنی است. همین الان چقدر ایرانی در امریكا زندگی می‌كنند كه در تجارت، علم، صنعت و دانشگاه موفق هستند. در همه جای دنیا همین‌طور هستند. ما هیچ وقت كشوری را اشغال نكرده‌ایم و نسل كشی نكردیم. كسانی كه معلوم نیست از كجا آمدند، قتل عام كردند و حالا به ما ایرانی‌ها می‌خواهند درس زندگی بدهند.

باید ایران را بسازیم و نام ایران در دنیا بدرخشد. این حق ملت ایران است و این مأموریت اصلی است. ملت ما باید در بالاترین تراز زندگی، زندگی كند و این شدنی است.

دومین مأموریت ما الهام بخشی به جهان است و این دو با هم‌اند. دنیا را نگاه كنید كه در چه وضعی است. امروز دنیا خیلی آشفته است. چه كسی واقعاً از وضع دنیا راضی است؟ من فكر می‌كنم از رئیس جمهور قبلی امریكا هم اگر سؤال كنیم، به شدت ناراضی است. همه ناراضی هستند، چرا؟ زیرا ظلم، بی‌عدالتی، تبعیض و فقر هست.

من امروز بعضی از عددها را در مجمع عمومی گفتم. هفت میلیارد نفر جمعیت دنیاست كه بیش از سه میلیارد آن فقیر است، این چه دنیایی است و این چه وضع ادارة دنیاست. چقدر جنگ، كشتار، تحمیل و تحقیر؟

خبرنگاری پرسید كه به نظر شما در این چند سال تغییری اتفاق افتاده است؟ گفتم سخنرانی را ببینید، كسی می‌رود آن بالا می‌ایستد و فرمان می‌دهد كه ایران باید این كار را بكند، فلان كشور باید این كار را بكند. برای همة دنیا دستور صادر می‌كند. شما چه كارة دنیا هستید. چه كسی هستید كه به دنیا دستور می‌دهید؟

امروز همه ناراضی هستند؛ هم از وضع وجود دنیا و هم یك نارضایتی بزرگ‌تر دارند از اینكه حقیقت انسان هنوز برملا نشده است. زیباترین زندگی، زندگی انسانی است. آن قدر غم، غصه، حرمان و محرومیت هست كه كسی هنوز طعم این زندگی را نچشیده است و باید بچشد. چه موقع چشیده می‌شود؟ موقعی كه عدالت باشد. اگر عدالت نباشد، انسان شكوفا نمی‌شود.

بگذارید یك مثال بزنم. كسی می‌خواست مفهوم عدالت را به ما منتقل كند. گفت شما اگر بخواهید یك درخت یا یك دانه بكارید، اگر این دانه در خاك كاملاً مناسب باشد و آب به وقت و به اندازه داده شود و نور هم متناسب و به اندازه به این دانه و خاك بتابد، این به یك نهال تبدیل می‌شود و همة استعدادهایی كه خدا در آن گذاشته است، بیرون می‌ریزد یا می‌شود یك درخت سیب و صد كیلو سیب درجة یك می‌دهد یا یك خوشة گندم می‌شود كه از هر یك دانه‌اش هفتاد دانة گندم به دست می‌آید. تأمین این شرایط عدالت می‌شود.

عدالت برای یك گیاه یعنی خاك، آب و نور مناسب. آن وقت آن گیاه كار خودش را می‌كند و آنچه در آن گیاه نهفته است، بیرون می‌ریزد و كامل می‌شود. انسان هم همین‌طور است. در نهاد انسان هزاران استعداد الهی هست. عدالت شرایط را برای رشد و بزرگ شدن انسان فراهم می‌كند.

دنیا نیازمند عدالت و محبت است. انسان یعنی محبت و مهربانی. اگر مهربانی را از انسان بگیریم، چیزی از انسان باقی نمی‌ماند. هر چقدر دل آدم از محبت خالی باشد، جایش را كینه می‌گیرد، خالی نمی‌ماند. محبت كم شد، بلافاصله كینه جای آن را می‌گیرد. كینه كه جایگزین شد، دیگر انسان از انسانیت دور می‌شود. خدای متعال بعضی انسان‌ها را به حیوانات تشبیه می‌كند و می‌گوید اولئك كالانعام. آنها مثل چهارپایان هستند. بعد می‌گوید بل هم اضل بلكه بدتر و گمراه‌ترند. من فكر می‌كردم چطور می‌شود كه یك نفر پیدا بشود كه از چهارپایان هم بدتر باشد.

یك مثال به ذهنم رسید، گفتم در طول تاریخ ما هیچ چهارپا و حیوانی را سراغ داریم كه یك میلیون هم نوع خودش را كشته باشد؟ شما سراغ دارید؟ اما یك موجودات آدم‌نمایی داریم كه در همین هفت هشت ده سال اخیر برای پر كردن جیب سرمایه‌داران بیش از یك میلیون انسان را در افغانستان و عراق كشتند. ما اگر به آنها حیوان بگوییم، آیا به حیوانات ظلم نكرده‌ایم؟ باید بل هم اضل بگوییم. اینها پست‌تر از حیوانات هستند. اگر بگوییم حیوان، فردای قیامت حیوانات یقة ما را می‌گیرند و می‌گویند چرا به ما توهین شد؟

انسان‌ها نیازمند مهربانی هستند و باید با محبت و مهربانی با هم زندگی كنند، اما عدالت و مهربانی چه زمانی حاكم می‌شود و چه كسی می‌تواند آن را حاكم كند؟ پاسخ روشن است. هر كس به نسبتی كه مهربان و عادل است، می‌تواند مهربانی و عدالت را پیاده كند. چقدر كسی در درون خودش به عدالت رسیده است و چقدر قلبش دارای محبت است، همان قدر می‌تواند مهربانی و عدالت را پیاده كند.

حالا حقیقت عدالت و محبت را چه كسی می‌تواند پیاده كند؟ معلوم است، آن كسی كه جنسش از محبت و عدالت و همة محبت و همة عدالت است. خدا چنین فردی را خلق كرده و به او برای همراهی انسان مأموریت داده است. ما به چنین فردی انسان كامل می‌گوییم. انسانی كه كامل است و نقص ندارد، یعنی دلش مالامال از عشق به انسان‌ها و وجودش سرشار از عدالت و آیینة خدا و عاشق انسان‌هاست.

به خصوص برای ما ایرانی‌ها این نام و چهره خیلی آشناست. نیمة شعبان كه می‌شود، ایرانی‌ها همه به یاد انسان بزرگی هستند كه می‌گویند تنها منجی بشریت و عدالت گستر است. همة پیامبران وعده داده‌اند كه او خواهد آمد و دنیا را اصلاح خواهد كرد. او كسی نیست جز امام زمان‌مان، حضرت مهدی (عج) كه مشترك همة انسان‌ها و برای همة انسان‌ها و ملت‌هاست.

دنیا باید اصلاح بشود. اگر دنیا اصلاح نشود، هیچ كس آرامش ندارد. بعضی‌ها در ایران به ما می‌گویند به دنیا چه كار دارید؟ شما فقط ایران را درست كنید. ما پاسخ‌مان به آنها روشن است می‌گوییم: اگر ما به آنها كاری نداشته باشیم، آنها به ما كار دارند. مگر دویست سال قبل، یكصد و پنجاه سال قبل ما كاری به آنها داشتیم كه آمدند پدر ملت ایران را درآوردند؟ مگر ما در جنگ جهانی دوم اعلام بی‌طرفی نكردیم؟ ایران را اشغال كردند. ایران پل پیروزی شد، حق وتو و پیشرفت‌های اقتصادی‌اش مال آنها شد و فقر و بدبختی‌اش برای ایرانی‌ها ماند.

اصلاً جهان و دنیا به سرعت دارد به سمت زندگی یك پارچه و جهان بدون مرز حركت می‌كند. این طور نیست كه ما بتوانیم دور كشور دیوار بكشیم و خودمان را در داخل آن اداره كنیم، نشدنی است. پس اگر بخواهیم پیشرفت كنیم، باید در مناسبات جهانی اثر بگذاریم. نمی‌شود ما بنشینیم و دیگران قانون بنویسند و به ما دیكته كنند. ما بنشینیم و دیگران روش زندگی به ما ابداع كنند و دیكته كنند. ما بنشینیم و دیگران اقتصاد طراحی كنند و به ما تحمیل كنند.

حالا در یك دورة طولانی آنها این كار را كردند، در یك دوره هم ما این كار را بكنیم. البته مطمئناً ملت ایران هیچ‌گاه برای ادارة خود دستش را در جیب دیگران نمی‌كند. اینها الان دستشان در جیب دیگران است و از جیب دیگران خرج می‌كنند، پررویی هم می‌كنند. تمام ثروت افریقا را دارند غارت می‌كنند، بعد جلوی افریقایی‌ها پُز تمدن می‌دهند. اگر معادن افریقا نباشد والله بعضی‌ها از گرسنگی خواهند مرد.

صد سال نفت ما را بردند و یك سنت هم نمی‌دادند. می‌گفتند این یك چیز بدبو است، ما آن را ببریم ایران از این راحت شود! همین الان كه نفت ما را می‌برند، دو برابر ما سود می‌برند.

بیش از قیمت نفت مالیات می‌گیرند، بعد كه آن را به كالا تبدیل می‌كنند، دوباره یك تومان را به ده تومان می‌فروشند. اگر عدالت باشد و حق به حقدار برسد، شرایط خیلی عوض خواهد شد.

ملت ایران در طول تاریخ منادی عدالت بوده است. آن قدر عدالت نزد ملت ایران جایگاه بالایی داشته و شیرین بوده است كه بعضی از حاكمان كه معلوم نیست عادل هم بودند، حتی در تاریخ ثبت شده كه ظالم بودند، برای اینكه توجه مردم را جلب كنند، به خودشان لقب عادل می‌دادند. برای اینكه در ذهن ملت ایران انسان و عدالت جایگاه خیلی بالایی داشته است.

من عرضم را جمع بكنم. عزیزان باید اول ایران را بسازیم و همزمان باید الهام بخش رهایی ملت‌ها باشیم. شما با مسائل دنیا آشنا هستید. من هم تقریباً همه جای دنیا را دیده‌ام و با گروه‌های مختلف، دانشگاهیان، صنعتگران، سیاستمداران، مردم كوچه و بازار، نشسته‌ام و صحبت كرده‌ام. ماركسیسم كه كارش تمام شد، چون توهین به بشریت بود. این وضع موجود و سیستم سرمایه‌داری هم كارش تمام است و هیچ كس امیدی ندارد كه این سیستم بتواند دنیا را اصلاح بكند. آخر خط است. سر و صدا و حمله می‌كنند. یك مقدار از آن طرف بگیر، دلار تقلبی در دنیا چاپ می‌كنند، كنتور كه ندارد، دست خودشان است. با دارایی‌های كاغذی در حساب‌ها صفرها را زیاد می‌كنند.

هشتاد سال پیش معاهده‌ای به نام برتون وودز تنظیم شد و دولت امریكا مسئول پول جهانی شد و قرار شد كه دلار پول بین‌الملل شود، اما دولت امریكا متعهد شد كه معادل دلاری كه چاپ می‌كند، طلا ذخیره كند، هر اونس طلا سی و پنج دلار و هر كسی دلار آورد و داد اونسی سی و پنج دلار طلا بگیرد. طی سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ خیلی بی سر و صدا و یك طرفه آن را لغو كردند. از آن به بعد مدام صفرها در حساب‌ها زیاد می‌شود، كاغذ می‌دهند و كالا می‌گیرند. بعضی از كشورها تمام اموالشان را به این كشور آوردند و اوراق مشاركت و ملك خریدند.

شنیدم كه زمانی رئیس جمهور امریكا با رئیس جمهور كشور بزرگی ملاقات داشت. گفته بود كه ما هزار و پانصد میلیارد دلار در كشور شما اوراق و سهام خریدیم، چه شد؟ گفت هیچ، سوخت و تمام شد.

نظام سرمایه‌داری هم در آخر خط است. دنیا نیازمند راه جدید است. من معتقد هستم. جوهر و حقیقت فرهنگی ایران یك فرهنگ الهی و انسانی است و این را باید معرفی كنیم.

هر ایرانی هر جا كه باشد باید نماد مهربانی، احترام به دیگران، خدمتگزاری، عدالت، عزت‌خواهی و آزادیخواهی باشد. این مأموریت امروز ماست. من یقین دارم همان‌طور كه ملت ایران در طول تاریخ توانست خودش را حفظ بكند و مأموریت‌های خودش را در مقاطع گوناگون به درستی انجام داد، در این مقطع تاریخی هم به لطف خدا مأموریتش را به خوبی انجام خواهد داد و سرفراز و سرفرازتر خواهد شد.



والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته