پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
∎
حسین علیزاده، موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده تار و سهتار در مصاحبه با روزنامه شرق به موضوعات مختلف از جمله کنسرتها پرداخت.
*آیا من میتوانم متقابلا در تخصصی که به من مربوط نیست و در آن سررشتهای ندارم، حکم صادر کنم و بگویم در شهر من اجازه ندارید فلان کار را بکنید؟
*درباره مسئله لغو کنسرتها به نظر میرسد موسیقی بهانه و دستاویز عدهای است و ماجرا کاملا سیاسی است. نزدیک انتخابات هستیم و چون دموکراسی را یاد نگرفتهایم تا با مهربانی با هم حرف بزنیم، چنین ترفندهایی را دستاویز قرار میدهیم.
* تبلیغات جالبی نیست که عدهای از موضعشان علیه موسیقی استفاده سیاسی کنند و در ازایش از جایی دیگر امتیاز بگیرند. چرا به خودتان اجازه میدهید به موسیقی توهین و آن را تحریف کنید؟ آیا کسانی که درباره موسیقی حکم میدهند از آن شناخت کافی دارند؟
* وقتی ما میتوانیم پیچیدهترین مسائل سیاسی سیوچندساله را با مذاکره و گفتوگوی توأم با لبخند حل کنیم، پس حتما گره ای که در حوزه موسیقی هست نیز گشودنی است. شاید بتوان گفت موسیقی هم مثل امور دیپلماتیک، نیازمند برجام است منتها مشکلی هم هست. در تمام این ۳۸ سال، سیاستهای ایران- با توجه به اینکه جمهوری هم شدیم و هر چهار سال یکبار موضوع عوض میشود- قبل از اینکه موضوعی جا بیفتد، تغییر میکند.
*اگر انقلاب کردیم، برای این بود که یاد بگیریم دموکراسی یعنی چی؟ دموکراسی یعنی من باید یاد بگیرم به یک روحانی احترام بگذارم و متقابلا یک روحانی هم به من و حرفه من احترام بگذارد. ما از کسانی که روحانی هستند، باید جنبه روحانی و مهربانی و دوستی دین را درک کنیم و به واسطه آنها معنویت را در جامعه رواج دهیم. هرگز کسی از توهینکردن به مردم و علایقشان و قرارگرفتن در مقابل مردم و توهین به فرهنگ وتاریخشان به هیچ جایی نرسیده است.
*اوایل انقلاب حتی وقتی در تهران برای خانوادههای جنگزده کنسرت میدادیم، با اسلحه روی صحنه ریختند و با تیر هوایی در فضای باز شلیک کردند و مانع کنسرتمان شدند. حتی ما به جبهههای جنگ رفتیم تا برای رزمندههایی که میجنگیدند، موسیقی اجرا کنیم و به آنها روحیه دهیم، آنجا هم با مانع مواجه شدیم. بعد از انقلاب وقتی بهشدت درباره بودونبود موسیقی بحث بود، در جاهای مختلف با گروه «چاووش» سعی کردیم از ایجاد مانع برای برگزاری کنسرت جلوگیری کنیم، با اینکه مردم بسیار استقبال میکردند، اما باز هم موفق نبودیم. مردم استقبال میکردند چون یادشان بود چه سرودهایی در روزهای انقلاب شنیدهاند و یادشان بود موسیقی چگونه مردم را در روزهای انقلاب همسو کرد و بعد برایشان خیلی عجیب بود که این عامل مهمی که در انقلاب نقش ایجاد وحدت را داشته، ممنوع شده!
* آقایان بیایید موسیقی را نهفقط از یک شهر خاص، که از همه ایران حذف کنید! اما اگر توانستید و موفق شدید، آن وقت ما هم با شما موافقیم. یعنی در رادیووتلویزیون و وزارت ارشاد و... هرچه از موسیقی هست همه را ببندید. در این صورت ببینید با چنین رفتاری مسئله جامعه ما، گرسنگی مردم، بیخانمانی عدهای و افسردگی عدهای دیگر حل میشود؟
*آیا من میتوانم متقابلا در تخصصی که به من مربوط نیست و در آن سررشتهای ندارم، حکم صادر کنم و بگویم در شهر من اجازه ندارید فلان کار را بکنید؟
*درباره مسئله لغو کنسرتها به نظر میرسد موسیقی بهانه و دستاویز عدهای است و ماجرا کاملا سیاسی است. نزدیک انتخابات هستیم و چون دموکراسی را یاد نگرفتهایم تا با مهربانی با هم حرف بزنیم، چنین ترفندهایی را دستاویز قرار میدهیم.
* تبلیغات جالبی نیست که عدهای از موضعشان علیه موسیقی استفاده سیاسی کنند و در ازایش از جایی دیگر امتیاز بگیرند. چرا به خودتان اجازه میدهید به موسیقی توهین و آن را تحریف کنید؟ آیا کسانی که درباره موسیقی حکم میدهند از آن شناخت کافی دارند؟
* وقتی ما میتوانیم پیچیدهترین مسائل سیاسی سیوچندساله را با مذاکره و گفتوگوی توأم با لبخند حل کنیم، پس حتما گره ای که در حوزه موسیقی هست نیز گشودنی است. شاید بتوان گفت موسیقی هم مثل امور دیپلماتیک، نیازمند برجام است منتها مشکلی هم هست. در تمام این ۳۸ سال، سیاستهای ایران- با توجه به اینکه جمهوری هم شدیم و هر چهار سال یکبار موضوع عوض میشود- قبل از اینکه موضوعی جا بیفتد، تغییر میکند.
*اگر انقلاب کردیم، برای این بود که یاد بگیریم دموکراسی یعنی چی؟ دموکراسی یعنی من باید یاد بگیرم به یک روحانی احترام بگذارم و متقابلا یک روحانی هم به من و حرفه من احترام بگذارد. ما از کسانی که روحانی هستند، باید جنبه روحانی و مهربانی و دوستی دین را درک کنیم و به واسطه آنها معنویت را در جامعه رواج دهیم. هرگز کسی از توهینکردن به مردم و علایقشان و قرارگرفتن در مقابل مردم و توهین به فرهنگ وتاریخشان به هیچ جایی نرسیده است.
*اوایل انقلاب حتی وقتی در تهران برای خانوادههای جنگزده کنسرت میدادیم، با اسلحه روی صحنه ریختند و با تیر هوایی در فضای باز شلیک کردند و مانع کنسرتمان شدند. حتی ما به جبهههای جنگ رفتیم تا برای رزمندههایی که میجنگیدند، موسیقی اجرا کنیم و به آنها روحیه دهیم، آنجا هم با مانع مواجه شدیم. بعد از انقلاب وقتی بهشدت درباره بودونبود موسیقی بحث بود، در جاهای مختلف با گروه «چاووش» سعی کردیم از ایجاد مانع برای برگزاری کنسرت جلوگیری کنیم، با اینکه مردم بسیار استقبال میکردند، اما باز هم موفق نبودیم. مردم استقبال میکردند چون یادشان بود چه سرودهایی در روزهای انقلاب شنیدهاند و یادشان بود موسیقی چگونه مردم را در روزهای انقلاب همسو کرد و بعد برایشان خیلی عجیب بود که این عامل مهمی که در انقلاب نقش ایجاد وحدت را داشته، ممنوع شده!
* آقایان بیایید موسیقی را نهفقط از یک شهر خاص، که از همه ایران حذف کنید! اما اگر توانستید و موفق شدید، آن وقت ما هم با شما موافقیم. یعنی در رادیووتلویزیون و وزارت ارشاد و... هرچه از موسیقی هست همه را ببندید. در این صورت ببینید با چنین رفتاری مسئله جامعه ما، گرسنگی مردم، بیخانمانی عدهای و افسردگی عدهای دیگر حل میشود؟