به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، اصلا خوشحال نیستیم از اینکه دولت دکتر روحانی در سیاستهای اقتصادی خود شکست خورده است، چراکه با شیطنتهای رسانهای، همه نقصهای این دولت به پای نظام گذاشته میشود و با دسیسههای شیطانی، جنسی از تردید عمومی درباره کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، تبلیغ و تئوریزه میشود. دیگر شاید عامه مردم توجه نداشته باشند که این یک دولت معین است که در سیاستورزیهای خود به شکست رسیده و نباید عدم تحقق وعدههای پرطمطراق اقتصادی او را به پای نظام گذاشت. پس اصلا دیدن شکستن و شکسته شدن این دولت به سرپرستی رئیسجمهور حسن روحانی، خرسندکننده نیست و باید استخوان در گلو به حال این ماجرا افسوس خورد و تدبیر کرد.
به نظر میرسد آخرین بستههای سیاستی دولت اعتدال نیز اثربخشی خود را از دست داده و مسائل اقتصادی به سطح بحران و شاید «ابر بحران» نزدیک شده است. شاخصهای اقتصادی - دقیقا همان شاخصهایی که اصحاب اعتدال و کارگزاران و اصلاحات، همواره آن را چوب و چماقی کرده و بر سر دولتهای سابق میکوبیدند - دقیقا همان شاخصها، امروز به وخیمترین تراز خود نزدیک شده است و حالا همان اصحاب محترم، این شاخصها را مهم نمیدانند!
در تاریخ نگارش این یادداشت، قیمت سکه طرح جدید به دومیلیون و 575 هزار تومان رسیده است. نرخ دلار در وضعیت روبراهی به سر نمیبرد و با ضرب و زور دولتی در عدد 4200 تومان ثابت نگه داشته شده و البته در بازار غیررسمی نرخ آن از هفت هزار تومان هم عبور کرده است. قیمت مسکن در حد چشمگیری رشد پیدا کرده و بسیاری از مستاجران با درخواستهای غیرمنطقی مالکان برای افزایش نجومی رهن و اجاره مواجه شدهاند. بههمریختگی بازار خودرو، احتکار ماشین، حضور تمامقد واسطهها و دلالها، خروج شرکای خارجی خودروسازها و بالا رفتن چند ده میلیونی قیمت خودروهای داخلی و خارجی، نفس را در سینه حبس کرده است. اما در همه این موارد، دولت به جای آنکه نسبت به ایدهپردازیهای کارآمد و طرحریزیهای عالمانه اقدام کند، دلایل دیگری را برجسته میسازد تا شاید با گفتاردرمانی سهم خود را در این غائله تخفیف داده و از مجازات رایدهندگان، خلاصی یابد. او میگوید بخش قابلتوجهی از این تورم افسارگسیخته، روانی است و از هیجان کاذب بازار تبعیت میکند. بخش دیگری از آن را هم طبق معمول، به دلواپسان و سنگاندازیهای آنان نسبت میدهد؛ و البته بخش قابلتوجهی از گرفتاریهای اقتصادی را هم کلا تکذیب میکند (بخوانید پاک کردن صورتمساله) و با خوشنمایی وضعیت موجود، عنوان میکند وضعیت آنقدرها هم که رسانههای رقیب جار و جنجال میکنند، بد نیست.
تقریبا در این مصاف نفسگیر، از رئیسجمهور خبر جدی و جریانساز به گوش نمیرسد. وزرای کابینه هم کمترین حضور رسانهای را از خود نشان میدهند و از سوی دستگاههای تبلیغی دولتی نیز کوچکترین تلاشی برای اقناع ذهنی و روانی جامعه مشاهده نمیشود. برجام هم آنچنان دلگیر و خستهکننده شده که گویی خود دولت نیز آن را طلاق داده است و میخواهد بدون ازدواج مجدد، دوران مجردی خود را ادامه دهد تا با کمترین مسئولیت عیالوارانه، به سن پیری برسد. انگار دولتمردان پاستورنشین اهل سعدآباد، خدا خدا میکنند این چند سال تتمه عمر سیاسیشان هم بگذرد تا آبرومندانه گود مبارزه را به رقیب سیاسی خود واگذار کنند؛ آن وقت دوباره در جایگاه اپوزیسیون نظام جلوس کرده و بر حکمرانان مستقر، تازیانه بزنند و از دور بگویند لنگش کن!
اما در این بین، وضعیت مردم بغرنج و دشوار است و شنیدن درددلهای اهالی کوچه و بازار، انسان را از پای درمیآورد؛ جوانان بیکار، ازدواجهای شکلنگرفته، پدرهای شرمنده، مستاجرهای سرگردان، کارخانههای تعطیل و کارگاههای نیمهتعطیل، بیمههای مقروض، بانکهای تنیده در بحران، وامهای پربهره و جریمههای کمرشکن. و اما نخ تسبیح این همه تلخی، چیزی از جنس یأس و ناامیدی است که بهشدت برای انقلاب و نظام خطرناک و خطرآفرین است. پس اصلا نباید از شکستهای دولت حقوقدان شاد باشیم و باید با روشنگری و طرحپردازی عملی به راههای درمان و التیام کمک کنیم. اما ایکاش دولت نیز از عقلورزیهای متفاوت جامعه کمک میگرفت و مردانه و فداکارانه وارد میدان علم و عمل میشد و بدون برچسبزنی و انکار و تحقیر دیگران، برای برونرفت از این گرفتاریها، یک گام رو به جلو برمیداشت، ایکاش!