شناسهٔ خبر: 24246557 - سرویس سیاسی
منبع: ۵۹۸ | لینک خبر

یادداشت؛

قطعاً ذليل و خوار می شوید!

حسین شمسیان

صاحب‌خبر -
بسیار مهم: گزارش پزشکی قانونی می گوید به صورت و سینه شهیدمحمدحسین حدادیان بیش از 50 ساچمه شلیک شده بود و در پهلو و پشت و شکم او آثار دهها زخم چاقو وجود داشته که اینها به شهادت منجر شده است. این جنایت در شهر تهران اتفاق افتاد،در حالیکه حتی یک درویش کشته نشد.

وزیر کشور: «رسانه های خارجی و... موضوع را به گونه ای مطرح کردند که منتسب بشود به جریان دراویش در کشور، ما جریان دراویش در کشور را جریان عاقلانه، منطقی و معتدل میدانیم»!

محمدجواد فتحی نماینده لیست امید در مجلس: «آن‌چه در فیلم پخش‌شده از درویش گنابادی (راننده اتوبوس)بر تخت بیمارستان مشاهده می‌شود، حکایت از ضرب و جرح شدید او می‌کند که اگر توسط ضابطین صورت گرفته باشد، دادستان محترم باید نسبت به تعقیب مأمورین متخلف اقدام کند و اگر توسط مردم عصبانی تحقق یافته باشد باید مأمورینی که قدرت ممانعت داشتند و اقدام نکردند مورد بازخواست قرار گیرند»!

روحانی: «با احترام به همه عقاید و افکار و پذیرش تنوع فکری و فرهنگی، رفتارهای خشونت آمیز از طرف هر گروهی به شدت محکوم است»!

اما  امام علی علیه السلام در خطبه 27 نهج البلاغه، چنین موجوداتی را اینگونه توصیف می فرمایند:
«به خدا سوگند، مردمي كه در خانه ‏هاشان نشينند تا دشمن به سراغشان آيد، قطعاً ذليل و خوار شوند... به من خبر رسيده كه بعضي از لشكريان دشمن بر زنان مسلمان و ديگر زناني كه در پناه دولت اسلامند، هجوم برده و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره آنان را به يغما برده ‏اند و هيچ مردي ياور و مدافع آنها نبوده جز ناله و التماس آنان به دشمن.
آنگاه غارتگران باد به غبغب افكنده و بي ‏آنكه كشته و مجروحي بر جاي گذارند، باز گشته ‏اند!
 فرياد از اين سستي !
براستي مُردن به از اين ماندن!
 اي شگفتا و شگفتا!
به خدا سوگند، همدستي و همداستاني لشكر معاويه بر باطلشان، و جدايي و ناهماهنگي شمايان از حقّتان، دل را مي‏ميرانَد و لشكر اندوه را بر آدمي چيره مي‏سازد.
 رويتان سياه باد و اندوهتان پايدار كه آماج تيرهاي بلاييد، از هر سو مورد تاخت و تازيد، امّا به پا نمي‏خيزيد. بر شما حمله و هجوم آرند و اموالتان را به غارت برند، و شما دست بسته نشسته‏ايد و دفاع نمي‏كنيد!
...اي مرد نمایانی  كه از مردانگي دوريد، و اي كودك فكران و حجله انديشان!
 دوست مي‏داشتم اصلًا شما را نمي‏ديدم و نمي‏شناختم!
...خدا مرگتان دهد كه دلم را خون كرديد، و سينه‏ام را از خشم آكنديد، و جرعه‏هاي غم را يكي پس از ديگري به كامم ريختيد، و با نافرماني و كار شكني‏تان انديشه‏ام را تباه كرديد!
 تا آنجا كه قريش گفت: پسر ابو طالب دلير مرد است امّا از دانش نبرد بهره ندارد!
خدا پدرشان را بيامرزد؛ آيا كسي از من جنگاورتر و در جبهه پرسابقه‏تر هست؟! من هنوز بيست سال نداشتم كه پاي در جبهه گذاشتم تا امروز كه شصت سال را پشت سر نهاده‏ام.
 امّا چه كنم!؟ آن كه فرمانش را نبرند، او را تدبيرى باقی نمی ماند.»