مقدمه
یکی از چالشهای بزرگ کنونی جهان بهویژه در کشورهای اسلامی، شیوه رویارویی با استکبار است. آنچه رویارویی با استکبار جهانی را اینگونه دشوار کرده، پیچیدگی در عملکرد، تلوّن در ظهور و بروز، گستردگی ابعاد نفوذ و... استکبار معاصر است. به باور برخی، حضور و تاثیرگذاری استکبار تنها در این حوزههاست:
1. استکبار عبادی (استکبار در برابر عبادت خداوند)
2. استکبار سیاسی (حکمرانی به ناحق بر مردم)
3. استکبار اقتصادی (برتریجویی اقتصادی در سایه داشتن امکانات مالی)
4. استکبار علمی (خودبرتربینی در سایه داشتن دانش)1
اما مطالعه وضعیت حال حاضر و شیوه رفتار سیاستگذاران جریان سلطه و مقایسه آن با گذشتههای دور این جریان، نشان میدهد استکبار در قرن کنونی، تاکتیکها و روشهای إعمال و گسترش سلطه خود را تغییر داده و در میدانی مهمتر گام نهاده است. و آن میدان:
5. هنر و رسانه است؛ حوزهای که مقام معظم رهبری بارها درباره آن هشدار داده و از آن با عناوینی چون تهاجم، شبیخون و نفوذ فرهنگی یاد کردهاند. در این نوشتار تلاش میکنیم گوشههایی از این استکبار فرهنگی، هنری و رسانهای را از زاویهای متفاوت به نقد و نظر بنشینیم.
روانشناسی روح استکباری
منشأ اصلی این خوی ناپسند، عقده حقارتی است که شخص متکبر در باطن خویش احساس میکند و با ابراز بزرگی و دستزدن به کارهایی ناشایست میکوشد تا حقارت درونی خویش را از مردم پنهان کرده، شکست و واماندگی خود را با استکبارورزی جبران کند. امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
«ما من أحد یتیه الا من ذلۀ یجدها فی نفسه»2؛ «هیچ کس لاف بزرگی نمیزند مگر به خاطر ذلتی که در خود احساس میکند.»3 جلوه این خوی استکباری را در سینمای آمریکا بهویژه هالیوود میتوان به روشنی مشاهده کرد. استکبار زرینی که یهودیان با تزریق این تفکر در لایههای مختلف سینمای هالیوود تلاش کردهاند به این ویژگی رنگ و لعابی منطقی و طبیعی بدهند و در عین حال، زشتی این هژمونی فروخفته را زیبا جلوه دهند.
تیغ تیز این احساس حقارت آمریکاییها حتی اسلاف و اجداد اروپاییشان را نواخته است و در آثار سینمایی خود به نوعی در پی تحقیر اروپائیان بودهاند: هالیوود همیشه اسیر عقده حقارت خود در زمینه فرهنگی و تاریخی نسبت به اروپا بوده است.4 بنابراین دور از ذهن نخواهد بود که هالیوود با وجود آن همه اشتراکات فرهنگی و تاریخی با مهد تمدن غرب اروپا، تصویری بهتر از آنچه از اروپائیان ارائه میکند، از اسلام، تشیع و انقلاب اسلامی ایران ارائه کند؛ اسلام انقلابی و پیشرو که در برابر سیاستهای استکبار جهانی با همه فشارها و تهدیدها نهتنها سر خم نکرده، که حتی ذرهای خم به ابرو نیاورده است.
ویژگیهای استکبار غرب در سینما با تاکید بر هالیوود
1. زرپرستی و سرمایهسالاری
یکی از نشانههای استکبار، تکاثر و تکیه بر ثروت و مکنت و طغیان در برابر خدا با اتکا به انباشت ثروت است که نمود بارز آن طلاست. قرآن کریم، یکی از انگیزههای اصلی طغیان و استکبار و کفر را همین فزونی ثروت و مکنت و ویژگی استکباری قارون را نماد این جریان ذکر میکند:
{حضرت} موسی با سه قدرت طغیانگر روبهرو بود...قارون قافلهدار ثروت و سرمایه بود...قارون در ابتدا در صف مؤمنان بود ولی زیادت توجه به ثروت و غرور، او را به سوی کفر کشید.5
یکی از خاخامهای یهودی درباره نگاه راهبردی قوم یهود به طلا و استفاده ابزاری از آن برای اهداف مستکبرانه خود میگوید:
طلا، نخستین قدرت ما برای سیطره بر جهان است.6
خوی مستکبرانه زرسالاری زمانی جای پای خود را در غرب باز کرد که یهودیانی چون پولس و پس از او مارتین لوتر این صفت یهود را در جهان غرب نهادینه کردند. درحال حاضر، یهودیان با تسلط کامل بر رسانههای آمریکا و در رأس آن سینما، زرپرستی، تقدیس عنصر طلا و ترویج فرهنگ زراندوزی را در سرلوحه اهداف بلندمدت خود قرار دادهاند؛ از لوگوی طلایی کمپانیهای فیلمسازی، تندیس طلایی اسکار، و نقش اساسی پول و سرمایه در فرایند تولید فیلم گرفته تا فیلمهایی که آرمان قهرمان فیلم، دستیابی به گنجینهها7 و دفینههای طلای باستانی است یا سرقت پول و طلای بانکها.
2. ترویج مکاتب شرکآمیز و الحادی
عناد و استکبار غرب در برابر آیین توحیدی حضرت ابراهیم(ع) آنگاه روشنتر میشود که با وجود سابقه طولانی گرویدن جهان غرب به آیین مسیحیت (تثلیث، نوعی شرک است اما پایه مسیحیت، توحیدی است) دستاندرکاران رسانههای جهان غرب و در رأس آن سینما و شبکههای تلویزیونی آمریکایی در قالب گونههای مختلف نمایشی، به ترویج پاگانیسم8 میپردازند. شاید اگر مخاطبان این رسانهها فقط به حوزه جغرافیایی اروپا و آمریکا و کشورهای انگلیسیزبان که فرهنگ و باورهای مشترک با کشورهای غربی دارند، محدود بودند، باز میتوانستیم به این ادعا به دیده تردید بنگریم اما اصرار رسانههای غربی برای ترویج پاگانیسم در سراسر جهان(افزون بر اقدامات فرهنگی دیگر همچون باستانگرایی) نشان میدهد مجریان و مالکان این رسانهها اهدافی استکباری در سر میپرورانند.
ساخته شدن آثاری سینمایی و تلویزیونی با محتوا و داستانهایی که در دوران باستان میگذرد حتی با وجود نگاه بعضا و به ظاهر انتقادی، دلیلی جز ترویج و احیای مفاهیم شرکآمیز و ضد توحیدی ندارد.
جایگاه تفکر الحادی داروینیسم9 در سینمای غرب
شاید بتوان با نگاهی اجمالی به لیست بلند و بالای فیلمهای تولیدشده در هالیوود که تفکر منحط داروینیسم را تروج میکند، به اهمیت نهادینهکردن این اندیشه و چرایی در دستور کار قراردادن آن پیبرد:
صنعت هالیوود و سلطه سینما نیز در ترویج این نظریه{داروینیسم} به هیچوجه کم نگذاشته و فیلمهای بسیاری را روانه پرده سینما کرده است. از ادیسه فضایی 2001 استنلی کوبریک (که خود دچار مشکلات اعتقادی بود) گرفته تا سری موهن سیاره میمونها که در سال 2014 نیز نسخه دیگری از آن به نام طلوع سیاره میمونها اکران شد که با جلوههای ویژه فوقالعاده و بودجه سنگین(170میلیوندلار) توانست مخاطبان زیادی را جذب سالنهای سینما کند و سود سرشاری را به جیب مسؤولان یهودی استودیوی Fox بریزد .... سران یهودی هالیوود برآنند تا با مطرحکردن و پر و بال دادن به چنین نظریه توهینآمیزی مفاهیم انسانی را از ذهن بشریت پاک کنند و به گونهای القا کنند که شما، انسانها، میمونی بیش نبودهاید، پس زیادهخواه نباشید و به ما اجازه دهید که افسار بر گردن شما بزنیم.10
"اخراج شدگان" مستندی است افشاگرانه از فرایند سرکوب و اخراج اساتید دانشگاههای آمریکا که با نظریه داروین مخالفت کردهاند!
اهداف استکبار از ترویج داروینیسم
هالیوود به عنوان تریبون استعمار نوین در راستای تداوم منافع استعمار، به دنبال القای این اندیشه است که در جهان آفرینش، برخی گونههای انسانی به نهایت تکامل و هوش و استعداد دست یافتهاند(نژاد سفید غربی) و برخی خیر(رنگینپوستان و سیاهان) بنابراین، برخی نژادها پست و عقبماندهاند و نیازمند نژاد برتر! گاهی این نگاه نژادپرستانه و مستکبرانه بدون هیچ پردهپوشی و سانسوری لباس هنر میپوشد و در همین لباس، نژادهای دیگر تحقیر میشوند؛ فیلمهایی مانند لوسی از این دسته تولیدات هالیوود است که نژاد برتر را تا مرز خداییکردن بالا میبرد.
فیلم سینمایی (لوسی) 10
از میان آثار بیشمار تولیدشده هالیوودی که مروّج داروینیسم هستند، فیلم سینمایی لوسی بهترین مورد است12. در سکانس آغازین فیلم طبق فرضیه داروین مراحل تکامل خلقت از موجودات تکسلولی سپس میمون نشان داده میشود. پس از چند سکانس، مورگانفریمن(بازیگر سیاهپوست فیلم) معرفی میشود که درجایگاه استاد دانشگاه، در حال تدریس نظریه داروینیسم است. در تمامی فیلم فریمن با وجودی که دانشمند است، تحت تاثیر هوش و نبوغ لوسی قرار دارد و مشکلات علمی او به دست لوسی حل میشود. در پایان فیلم نیز لوسی را میبینیم که میمون ابتدای فیلم در برابرش زانو زده و نماد خلقت بر اساس کتاب مقدس را به لوسی نشان میدهد و لوسی به مقام خدایی میرسد.
3. اومانیسم
هر نوع نقد و تحلیل سینمای غرب و هر اثر هنری دیگر این تمدن، فارغ از پارادایمها، ایدئولوژیها و مبانی و مفاهیم فرهنگی آن محکوم به شکست و انزوا و در نهایت تیر در تاریکی انداختن است. یکی از این پارادایمها اومانیسم است:
انسانگرایی{اومانیسم} را بایستی از مهمترین شالودههای تفکر جدید غرب و اندیشه مدرنیسم به شمار آورد.13
استکبار غرب و ریشههای اومانیستی آن
اغراق نخواهد بود اگر بگوییم شالوده تمدن غرب را اومانیسم تشکیل میدهد و همه آسیبها و شرارتهای تمدن غرب از این اندیشه سرچشمه میگیرد.
تمدن غرب کنونی براساس جهانبینی اومانیستی شکل گرفته است. پس از رنسانس، اومانیسم بر جوامع اروپایی و آمریکایی حاکم شد و پایههای تمدن نوین غرب را ساخت.14
در جهانبینی اومانیستی، همه چیز بر اساس اراده معطوف به قدرت، تکوین مییابد. در چنین نگرشی، قدرت بیشتر به افزایش حق بیشتر برای زندگی و بهرهگیری از دیگران ارتباط دارد. به همین دلیل، رهبران غرب هر آنچه را که برای دیگران، جرم و جنایت میدانند، برای خویشتن، مباح فرض میکنند. بنابراین، ریشه خودبزرگبینی و زیربنای برتریطلبی در تمدن غرب، به نوع نگرش این تمدن به انسان و هستی بازمیگردد.
از این رو، پس از رنسانس، هر قدرتی که در غرب، فراگیر شده، ادعای برتریطلبی کرده است؛ مانند کمونیسم، فاشیسم و نازیسم. امروزه همان خوی بزرگبینی و برتریطلبی در لیبرالدمکراسی و در اشکال تئوریهای"جهان واحد"، "پایان تاریخ"، "دهکده جهانی" "برخورد تمدنها"، "نظم نوین جهانی" و "موج سوم"، از سوی رهبران فکری و سیاسی غرب، مانند والتراشتاین، فوکویاما، مک لوهان، هانتینگتون، جورج بوش و تافلر مطرح میشود.15با نگاهی به تولیدات هالیوود به خوبی میتوان حاکمیت جهانبینی اومانیستی و خودبزرگبینی و سیطره و گسترش تفکرات این اندیشمندان خودبزرگبین را مشاهده کرد.
4. احیای ادیان شرکآلود گذشته مانند یونان باستان و تقدیس الاههها
سرمایهگذاری رسانهای غرب برای احیای آثار باستانی
ساخت فیلمهای متعدد سینمایی داستانی و مستند درباره تمدنهای باستانی هر چند شکل علمی، تخیلی و سرگرمکننده به خود گرفتهاند اما تامل در رویکرد واقعی اینگونه فیلمها به موضوع آثار باستانی و بررسی عقاید و پیشینه کمپانیها و گروهها و اشخاص دخیل در ساخت چنین آثاری نکات بسیاری را روشن میکند؛ اینکه چرا سینما و رسانههای غربی و حتی مراکز علمی و دانشگاهی غرب این همه به برجستهکردن فرهنگهای باستانی علاقه دارند در حالیکه حتی در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان به انحرافی بودن این تمدنها و تقابل آنها با پیامبران الاهی تاکید شده است.
گاهی این توجه از مرزهای یافتههای علمی و حقیقت هم پا را فراتر نهاده به تقدیسی دیوانهوار روی میآوردند به گونهای که بر پایه همین تخیلات جهتدار و بیمارگونه، "اریک فون دنیکن" فرضیه فضانوردان باستانی را طرح کرد!16
داعیهداران تجدد و غربگرایی و استعمارگران به گونهای چشمگیر به آثار باستانی توجه نشان دادند، کشورهای اسلامی را در برنامه همکاری با هیأتهای بینالمللی و یونسکو شرکت داده، مبالغ هنگفتی صرف برپایی موزهها و احیای آثار باستانی دوره جاهلیت در لباس تازه کردند.
امروزه این توجه جدی به فولکور و احیای هنرها و عقاید جاهلی در زندگی کاملا غیرطبیعی مینماید. همچنین اهتمام سنگین به آثار باستانی- با این افراط شگرف- و صرف مبالغ هنگفت برای گردآوری و عرضه آنها جنبه طبیعی ندارد و هنگامی که سررشته این رویکردها را دنبال میکنیم به ریشههای صهیونی-صلیبی مسأله میرسیم.
محمد غزال میگوید:
این دعوت را فعالیتهای جستوجوگرانه و کاوشهای باستانشناسانه و تبلیغات دامنهدار بر سر اکتشاف آثار باستانی، همراهی کرد؛ چنانکه دنیا را تبلیغ کشف قبر "توت آنخ آمون" توسط "لردکارنفون" در آن هنگام پر کرد و میلیونر معروف "راکفلر" دهها میلیون دلار به طور مجانی برای برپایی موزه آثار فرعونی پرداخت که آموزشکدهای نیز به منظور آموزش باستانشناسی در کنارش ساخته شد و چنانکه معروف است "راکفلر" یهودیالاصل و از صهیونیستهاست و سخاوت او نسبت به پرداخت این مبلغ کلان نشان میدهد که در این رویکرد، منافع آشکار صهیونیسم نهفته است.
...شواهد زیادی وجود دارد که ثابت میکند (این سران) میل داشتند تمدنهای جاهلی را با وسایل مختلف در جهان اسلام از نو زنده کنند.17
5. تجلیل از دزدی و غارتگری( استعماگر در همه ابعاد آن)
گذشته سیاه استعمار در غارت ملتها واقعیتی روشن است که خود نیز در پی انکار آن نیستند. اما خوی استکباری غربیها نهتنها آنان را وادار به پوزش و عذرخواهی از نوادگان همان مردم نمیکند بلکه به این گذشته ننگین خود افتخار میکنند. نمونه بارز این نوع فیلمها را میتوان در سری فیلمهایی با موضوع گنج گمشده از جمله سری فیلمهای جزیره گنج و دزدان دریایی جستوجو کرد که از دزدان دریایی، قهرمانانی شجاع و از اموال غارتشده ملتها به عنوان گنج گمشده یاد میکنند؛ در پایان هم این گنجها نصیب کشور و مردم کشور استعمارگر میشود!
دزد خوب، دزد بد!
کشورهایی که قرنها به غارت سرمایههای مادی و معنوی دیگر ملتها مشغول بودهاند، برای فرار از گذشته ننگین خود، نیازمند نشاندادن چهرهای زیبا از دزدان سابق بینالمللی هستند. آنان هر آنچه دارند، از غارت سرمایههای مادی و علمی ملتهای دیگر بوده است. کدام دزد حاضر است به سرقتی با این ابعاد و دامنه اعتراف کند؟ آن هم دزدی که غارت سرمایههای ملتها را مشروع میداند! از این رو داستانها و افسانههایی ساختند که به دزدی خود وجههای مشروع ببخشند. رابین هود یکی از همین قهرمانان نامدار دزد و غارتگر است! هالیوود تاکنون از همین شخصیت راهزن، قهرمانی افسانهای ساخته و دهها فیلم سینمایی و انیمیشن را به روی پرده سینماها و صفحه تلویزیونها برده است.
آنها به همین هم بسنده نکردند و این رفتار رذیلانه را به پاکان و معصومانی چون حضرت علی(علیهالسلام) در مجموعه فیلمهای علیبابا و چهلدزد بغداد نسبت دادهاند؛ در حالی که علیبابا لقبی بود که یتیمها به دلیل رفتارها و رسیدگیهای حضرت علی(ع) به ایشان داده بودند. توجه داشته باشید که بابا اسم نیست و یک لقب است. اما در اثر مرور زمان این نام و لقب به صورت نامی واحد در میان مردم جا افتاده است! در این سریال علی بابا شاهزادهای ساکن محلههای فقیرنشین معرفی میشود. او برای کمک به فقرا شبها با لباس مبدّل از ثروتمندان میدزدد و اموال دزدی را میان فقرا تقسیم میکند.18
علیبابا جوان عرب عاشقپیشه اهل عراق است که رابینهودوار، از ثروتمندان میدزدد و به فقرا میبخشد!
قهرمانان دزد!
یکی از آثار معروف داستانی غرب، رمان رابینسون کروزئه است:
رابینسون کروزوئه...کتاب در سال 1719 منتشر شد و پیش از پایان سال به چاپ چهارم رسید. در تاریخ ادبیات غرب تا پایان قرن نوزدهم هیچ کتابی از لحاظ تیراژ فروش، ویرایش، چاپ، ترجمه و… به پای این کتاب نمیرسد. کتاب به زبانهای فراوانی ترجمه شد و نویسندههای بسیاری، مستقیم و غیرمستقیم، از این رمان تقلید کرده و صدها فیلم و سریال از روی آن یا با الهام از آن ساختهاند.19
ادوارد سعید، رابینسون کروزوئه را از نخستین نمونههای "ادبیات استعماری" مینامد.20
6. انکار و عناد
مقام معظم رهبری در وصف این ویژگی بارز نظام سلطه و خوی استکباری میفرمایند:
مستکبران اگر در سایه مواجهه با معجزات متعدد پیامبران الاهی(علیهمالسلام ) دریابند که حق با آنان است، باز هم به دلیل روحیه استکباری، دست از لجاجت برنمی دارند و حقیقت را انکار می کنند. حضرت موسی(علیهالسلام) پس از نشاندادن معجزات متعدد به فرعون و اطرافیان او، سبب شد که آنان باور قلبی به پیامبری او پیدا کنند؛ اما آنان به دلیل روحیه ستمگری و تکبر، انکار کردند و آن را جادو نامیدند: «فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَه قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ» و هنگامی که آیات روشنگر ما به سویشان آمد گفتند: این سحری آشکار است. «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ» و با آنکه دل هایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود.
انکار حقیقت برای استثمار بیشتر
مشروعیت فرعونها برای تداوم سلطه مستکبرانهشان مقبولیت مردمی است. فرعون زمان حضرت موسی(ع) هنگامیکه با منطق اعجاز، نقاب پوشالی حقنماییاش فرو میریزد و پایگاه مقبولیت مردمیاش سقوط میکند، میکوشد با مغالطهای فریبنده خشم و تمرد طرفدارانش را کنترل کند. آن روز ابزار سحر و جادو و مغالطه بود و امروز سحر و جادوی رسانه:
سینمای رؤیاآفرین، واقعیتهای موجود را انکار میکند. با انکار واقعیت موجود، واقعیت بالاتری را جایگزین واقعیتهای تلخ موجود نمیسازد، بلکه رؤیاها را در دکورهای واقعی، با حذف دورنمای زمینههای عینی اجتماعی میشناساند. در نتیجه، عقل را از قضاوت درباره واقعیتهای عینی معاف میدارد. بنابراین نیروی پرخاش تماشاگر را در از میان برداشتن نابسامانیهای موجود کاهش میدهد.
هالیوود، که مرکز سینمای رؤیاآفرین آمریکایی بود، به مدت نیمقرن تسلطی استثمارگونه بر اذهان آدمی داشت. شیوه سینمایی هالیوود، واقعی نشاندادن رخدادهای غیرواقعی بود. سینما...بهعنوان رسانهای در دست طبقه فرادست، ولی در ارتباط با طبقه فرودست، فرهنگ طبقه حاکم را برای استثمار طبقه محکوم، به طبقات پایین تحمیل میکرده است.21
7. قلب حقیقت
مستکبر به دلیل غلبه غرور و نخوت، فقط خود را میبیند و دیدن دیگری را در آیینه هستی برنمیتابد؛ همانند زن جادوگر و عفریته فیلم زیبای خفته که دیدن فردی زیباتر از خود را تاب نمیآورد و درصدد نابودیاش برمیآید؛ او آیینهای جادویی دارد که در آن فقط خود را میبیند. سینمای غرب نیز همان آیینه جادویی است که قرار است فقط سینمای غرب را نشان دهد و آن هم زیباتر از آنچه هست.
از این رو زشتی خود را در این آیینه جادو زیبا و زیبایی دیگرملتها و تمدنها را زشت نشان خواهد داد. پس نظام استکباری غرب نیازمند چنین آیینه جادویی است.
نظام سلطه رسانهای، واقعیت را نه آنگونه که هست بل آنگونه که مطلوب طبع خویش است قلب میکند و تصویری که از جامعه پیرامونی ارائه میدهد، نه آن تصویری است که رخ میدهد، بلکه تصویری است که ساخته دست خود باشد.22
سینما به جای آنکه تصویر جهان باشد، سرانجام، جهانی به شکل خود آفریده است.... از پایان جنگ جهانی دوم، سینمای آمریکایی توانسته است همه زمین را تغییر دهد و به شکل خویش در آورد.23
کریستوفر هارپر با اذعان به نقش کلیدی سینما در تصویرسازی از هژمونی سلطهطلبانه آمریکایی، سینما را از همان ابتدا ابزاری برای توجیه خوی جنگطلبانه آمریکا میداند:
در طول جنگ جهانی دوم، فیلمها روح آمریکایی را در خارج از آمریکا ترویج میکردند....بسیاری از کارگردانان و تهیهکنندگان برجسته برای نشاندادن جنگ تلاش میکردند. کاپرا فیلم چرا میجنگیم...را ساخت؛ چراکه تمام سربازان آمریکایی نیاز به دیدهشدن داشتند. عموم مردم...فیلمهای بسیاری را تماشا کردند...{که} هر کدام... وقایع جنگ را شرح میدادند و همچنین دلایل منطقی شرکت آمریکا را در جنگ.24
هالیوود به عنوان پیشانی تبلیغاتی نظام جنگطلب و استکباری آمریکا، وسواس و دقت در باورپذیری و اقناع مردم برای حمایت از جنگ تجاوزکارانه آمریکا را تا بدان جا پیش برد که در بررسی پس از پایان جنگ مشخص شد فیلمهای جنگی که توسط کارگردانان هالیوود ساخته شده فریم به فریم با فیلمهای مستندی که از نبردهای واقعی گرفته شده برابری میکند.25
8 . سیادتطلبی(هژمونی)
خوی برتریجویی متکبرانه انسان غربی تغییر نکرده است. این همان استعمارگر پیر است که لباس جدید و امروزی هنری و رسانهای به تن کرده است تا ملتها پی نبرند که:
سیادت{هژمونی}...ایدئولوژی مسلط، که در جهان غرب قرار است شالودهای سفیدپوست، طبقه متوسط، و مردانه داشته باشد.26
نژادپرستی(اعتقاد به برتری نژاد آنگلوساکسون) اعتقاد به قوم برتر(آنگلوزایان)
یکی از جلوههای بارز سیادتطلبی غرب را بایستی در برتریجویی نژادی جستوجو کرد. البته انسان غربی دامنه این برتریجویی بیمارگونه را تا کائنات نیز گسترش میدهد و نژاد خود را بر جایگاه خدایی هم مینشاند و فرعونیت خویش را به رخ میکشد:
عقده پرومته: درونمایه وسوسهآمیز و پرمخاطره سینمای آمریکا. این درونمایه وجه مشخصه انسانهایی است که میخواهند همتای پروردگاران باشند؛ یعنی صاحب برترین قدرتهای جهان.28
این عقده خودخداانگاری و مافوق بشر انگاشتن بشر غربی در ژانرها و قهرمانان یکهتاز آمریکایی نمود بیشتری مییابد:
گنگسترها...جستوجوگران سیریناپذیر...دانشمندان نیچهمسلک... عارفهای روانی... موجودات دارای قدرتهای ماورای طبیعی... انسانهایی که قدرت خارقالعاده دارند... انسانهایی که دارای قدرت اخلاقی هستند... یا حس مهارنشدنی دارند...هالیوود همیشه این عقده برتربودن آمریکایی را در آن واحد، تحسین و محکوم کرده...29
البته این محکومیت نمایشی آن اندازه نیست که گهگاه دُم خروس نژادپرستی آمریکایی از پرده سینما بیرون نزند و حتی خدایان باستان را از نژاد سفیدپوست غربی نشان دهد و واکنش تند مخاطبان را برانگیزاند:
انتخاب بازیگران سفیدپوست برای فیلمی اساطیری درباره مصر باستان انتقادهای بسیاری را متوجه کارگردان فیلم "خدایان مصر" و شرکت فیلمسازی لاینزگیت کرده است... .
عذرخواهی استودیوی فیلمسازی لاینزگیت و کارگردان "خدایان مصر" در نقطه مقابل برخورد ریدلی اسکات با انتقادهایی مشابه درباره بازیگران فیلم "خروج، پادشاهان و خدایان" قرار میگیرد. اسکات از انتخاب دو بازیگر سفیدپوست(کریستین بیل و جوئل ادگرتون) برای نقشهای اصلی فیلم دفاع کرده و انتقادهای وارد شده به فیلم را نپذیرفته بود. نمایش فیلم "خروج، پادشاهان و خدایان" به دلیل اشتباههای فراوان تاریخی در مصر ممنوع شده بود.30
نقش رسانه در ترویج هژمونی
سینما به دلیل شفافیتی که درباره منافع طبقاتی گروه مسلط دارد، آنها را به عنوان{پدیدههای} "طبیعی" و در نتیجه غیر قابل پرسش، و خواستنی، نشان میدهد.31
با مروری بر تاریخ غرب چه در دوران باستان، چه در قرون وسطی و چه در عصر رنسانس و حتی در قرن کنونی خواهیم فهمید غرب به دنبال حقنهکردن همه آنچه غربی نامیده میشود بر ملل شرقی و یا به عبارت رایج جهان سومی است. تحقق این بردگی و بندگی زمانی با زور و اسلحه و تجاوز امکانپذیر بود اما در حال حاضر غرب به روشهای کمهزینهتر و مؤثرتر دست یافته است تا بتواند دیگر ملتها را به تسلیم و بردگی و بندگی در همه ابعاد انسانی آن راضی کند و انسان ناهمگون و نامتجانس با سلطه جهانی هژمونی غربی با میل و اراده خود، قوانین دنیای جدید و حاکمان جدید و آیین و فرهنگ جدید را بپذیرد.
پینوشتها
استکبار شیطان از چه نوعی بود؟ فرآوری: زهرا اجلال، پنج شنبه 26/2/1392؛
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=245614
2. اصول کافی، ج2، ص 236، ح17.
3. فرهنگ صفات، عباس اسماعیلی یزدی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، زمستان 1386، ص515.
4. کابوس آمریکایی، میشل سیوتا، ترجمه نادر تکمیل همایون، ج دوم، ص89.
5. تفسیر یک جلدی مبین، ابوالفضل بهرامپور، چاپ هفتم، سال 1389، انتشارات آوای قرآن، ص394.
6. صهیونیسم و رسانه، مجید صفاتاج، انتشارات سفیر اردهال، چاپ چهارم، زمستان 1391، ص18.
7. از آن جمله میتوان مجموعه فیلمهایی با عنوان "جزیره گنج" را نام برد که نسخههای متعددی از آن ساخته شده است. همچنین اکثریت فیلمهای سینمایی با موضوع آن دزدان دریایی است و همچنین در فیلمهایی که به آثار باستانی میپردازند، هدف اصلی قهرمانان فیلم دستیابی به طلاها و گنجینههای گمشده است.
8. Paganism ریشه این اصطلاح(pagan) به معنای کافر، مشرک و بتپرستی است. از آغاز قرن چهاردهم میلادی، مسیحیان این اصطلاح را درباره جنبش و حرکتهای کسانی به کار بردهاند که قائل به وجود چند خدا بوده{اند}... .(فرهنگ تفسیری ایسمها، محمدحاجیزاده، نشر جامه دران، چاپ اول، سال1384،ص100.
9. 1. مکتب و فرضیههای چارز داروین. 2. پیرو فرضیههای داروین بودن. ... انتخاب طبیعی، تنازع بقا از اصول فرضیههای داروین هستند.(فرهنگ تفسیری ایسمها، محمد حاجیزاده، ص145)
10. مقاله لوسی، زنی که خدا شد، کد خبر: 441078، تاریخ انتشار: 12/11/1393، زمان انتشار: 13:06.
http://www.jamnews.ir/detail/News/441078
11. فیلم سینمایی علمی تخیلی، محصول 2014 آمریکا، به کارگردانی و نویسندگی لوک بسون.
12. اینجا مقصود از بهترینبودن، ساختار و تکنیک آن نیست که منتقدان اشکالات قابل توجهی به آن وارد کردهاند. مقصود، سال تولید(زمان زیادی از تولید آن نگذشته است)، صراحت و بیپردگی آن در پرداختن به این نظریه، هزینه هنگفتی که صرف ساخت چنین اثری شده و پرادعا بودن آن و ...است.
13. فرهنگ واژهها، عبدالرسول بیات با همکاری جمعی از نویسندگان، انتشارات مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، چاپ اول، سال 1381، صص 39 و 40.
14. کتاب استعمار فرانو، جهانی سازی، ص 245.
15. استعمار فرانو، جهانی سازی و انقلاب اسلامی؛ حسن واعظی، صص 244و 245.
16. آخرالزمان و آیندهگرایی سینمایی، جواد امین خندقی، ج1 از مجموعه، انتشارات ولاء منتظر، چاپ اول، سال 1391، ص174.
17. دنیای اسلام و تهاجم فرهنگی غرب، محمد مهدی آصفی،
http://www.ghadeer.org/Book/904/138796
18. مقاله: تحلیل انیمه magi، محمود بلالی، 5/9/1394، ساعت 21:31.
http://vgpostmortem.ir/index.php/مطالب-سایت/item/213-تحلیل-انیمیشن-magi
19. http://lilibook.ir/10041/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DB%...
20. مقاله: رابینسون کروزوئه نماینده استعمار و دشمن کلیسا، کد خبر: 47311، تاریخ انتشار: 16/10/1390،
http://old.jamnews.ir/NSite/FUllStory/News/?ID=47311&Serv=19
21. سینما و سینماگران(مجموعه مقالات)، ترجمه: گروه مترجمین، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم، سال 1386، ص 107.
22. اختاپوس رسانهای و انکار حقیقت، علی سیلمانی، یکشنبه31 مرداد 1389، 07:07 ق.ظ
http://tasrih.ir/post/94
23. کتاب سینما، یوسف اسحاق پور، ترجمه باقر پرهام، چاپ سوم، نشر فروزان، سال 1389، ص5.
24. رسانههای نوین، کریستوفر هارپر، دکتر علی اصغرکیا، نشر علم، چاپ اول، سال 1391، ص248.
25. مستند جنگی، علی آقابابایی، انتشارات روایت فتح، چاپ اول، سال 1383، ص 47.
26. مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی، سوزان هیوارد، ترجمه فتاح محمدی، چاپ چهارم، نشر هزاره سوم،چاپ چهارم، زمستان 1391، ص152.
27. کتاب مجموعه مقالات همایش استعمار فرانو، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول، بهار 1387، ص617.
28. کابوس آمریکایی(ج2)، میشل سیوتا، ترجمه نادر تکمیل همایون، نشر سرچشمه، چاپ اول، زمستان 1388، ص14.
29. همان.
30. خبر: استودیوی فیلمسازی لاینزگیت و کارگردان "خدایان مصر" مجبور به عذرخواهی شدند؛ تاریخ انتشار: شنبه 7 آذر 1394؛ زمان انتشار: 11:30.
http://www.khabaronline.ir/detail/483196/culture/cinema
31. مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی، سوزان هیوارد، ترجمه فتاح محمدی، چاپ چهارم، نشر هزاره سوم، چاپ چهارم، زمستان1391، ص152.
نویسنده:
مهدی ابراهیمی
فصلنامه فرهنگ پویا شماره 34
انتهای متن/
∎