شناسهٔ خبر: 74840448 - سرویس علمی-فناوری
منبع: حوزه | لینک خبر

معجزه‌ای از گرگ که منافقان را به چالش کشید

حوزه/ در یک روایت شگفت‌انگیز، گرگی به زبان انسان سخن گفت و چوپانی را که از این معجزه وحشت زده بود، به سوی پیامبر اکرم(ص) هدایت کرد. این گرگ با بیان فضایل پیامبر(ص) و امام علی(ع)، حاضران را به حیرت واداشت و منافقان را به چالش کشید.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روزی با اصحاب خود نشسته بودند؛ ناگاه چوپانی که به خود می‌لرزید و تعجب تمام وجودش را فرا گرفته بود وارد مجلس شد؛ از دور که پیامبر اکرم او را دیدند به اصحاب فرمودند: این شخص امر عجیبی را مشاهده کرده و برای شما خبری آورده است!

وقتی چوپان نزدیک شد رسول خدا به او فرمود: حادثه ای را که تو را پریشان کرده برای ما نقل کن.

عرض کرد ای رسول خدا مطلب بسیار عجیبی است در میان گله گوسفند بودم که گرگی آمد و گوسفندی را برداشت! فلاخن(سنگ انداز) را به طرف او پرتاب کردم و گوسفند را از او گرفتم! دوباره به گوسفندان حمله کرد! یکی از آنها را برداشت من هم فلاخن رابه طرف اوپرتاب کردم و بازپس گرفتم این عمل چهار بار تکرار شد.

مرتبه پنجم با گرگ ماده اش آمد و من دفاع کردم. ناگاه بر نشیمنگاهش نشست و به زبان ما شروع به سخن گفتن کرد و گفت: آیا حیا نمی‌کنی بین من و روزی من که خدا برایم قرار داده مانع می‌شوی؟من چگونه گرسنگی خود را برطرف کنم؟با خود گفتم: چقدر عجیب است این حیوان به لغت آدمی صحبت می‌کند!

گرگ گفت: می خواهی تو را از مطلب عجیب تری باخبر کنم؟!

محمد(ص) فرستاده پروردگار عالمیان در میان مردم است به آن‌ها اخبار گذشتگان را که به وقوع پیوسته و آن‌چه هنوز واقع نشده می‌گوید و یهود با اینکه می دانند او راست می گوید و در کتابشان خوانده اند و آن‌ها را از مرض جهل و ضلالت می رهاند. وای بر تو ای چوپان به او ایمان بیاور تااز عذاب الهی ایمن گردی!

گفتم: به خدا قسم از کلام تو و از این که مانع روزی تو شدم خجالت می کشم؛ حالا تو و این گوسفندان هرچقدر می خواهی از آن‌ها بخور مانع نخواهم شد.

گرگ شکر خداوند را بجای آورد و گفت: تو از کسانی هستی که به آیات و نشانه های قدرت پروردگار عبرت گرفته و تسلیم حق می شوی؛ ولی بدبخت و گمراه کسانی هستند که نشانه های قدرت پروردگار را در مورد محمد(ص) و برادرش علی ابن ابی طالب(ع) مشاهده می‌کنند ولی ایمان نمی‌آورند.

از آن‌ها بزرگتر آنکه علی را به زودی و به ناحق و ناروا می کشند و اولاد او را به قتل می رسانند و حرمت ایشان را حفظ نمی کنند و با این وصف خود را مسلمان می دانند و سرانجام کار خداوند ما طایفه گرگ ها را ماموریت می دهد اینها را در دوزخ پاره پاره کنیم و لذت ما را در این قرار می دهد که آنها را شکنجه کنیم.

چوپان گفت: اگر محافظت از این گوسفندان که بعضی مال من و بعضی امانت است نبود، به دنبال محمد(ص) می رفتم تا او را ببینم!

گرگ گفت: ای بنده خدا تو برو و گوسفندانت را به من بسپار تا برایت حفظ کنم.

گفتم: چگونه به امانت داری تو اطمینان کنم؟

گفت: ای بنده خدا کسی که زبان مرا گویا کرده بر این ها امین قرار می دهد! تو دنبال کار خود برو من از اینها مراقبت می کنم زیرا من خدمتگزار پیامبر(ص) و دوست دار علی علیه السلام هستم.

ای پیامبر خدا، اکنون گوسفندانم را نزد این گرگ رها کردم و آمدم! پیامبر به چهره ها نگاهی کرد و دید بعضی خوشحالند و باتصدیق نگاه می کنند و بعضی باشک و تکذیب چهره درهم کشیده اند و بعضی از منافقین به بعضی دیگر مخفیانه می‌گویند این توطئه است تا ما را فریب دهند.

رسول خدا تبسمی نمود و فرمود: اگر شما شک دارید من یقین دارم.

سپس فرمود: این چوپان حاضراست با او به سوی گله بشتابید ! آن دو گرگ را مشاهده کنید! اگر دیدید با ما صحبت و گوسفندان او را چوپانی کردند گفتارچوپان را تصدیق کنید! وگرنه هرکس به عقیده خود باشد.

در این هنگام رسول خدا به همراه عده ای از مهاجرین و انصار به راه افتاد؛ وقتی به گله رسیدند چوپان گفت: این گوسفندان من هستند. منافقین فورا گفتند پس دوگرگ کجا هستند؟ وقتی نزدیک شدند دو گرگ را دیدند که اطراف گوسفندان می چرخند.

رسول خدا فرمود: آیا دوست دارید بفهمید که مقصود این گرگ کسی غیر از من نبود؟

گفتند بله یا رسول الله.

فرمود اطراف مرا احاطه کنید تا آن دو گرگ مرا نبینند پس اطراف آن حضرت را گرفتند آنگاه به چوپان فرمود: به این دو گرگ بگو آن محمد(ص) که تو از آن نام بردی در میان اینها کدام است؟ و چوپان چنین کرد!

گرگ به طرف آنها آمد و یکایک آنها را برسی کرده و کنار می‌زد تا به رسول خدا رسید؛ گرگ ماده ام به دنبال او رسید. وقتی آن حضرت را یافتند گفتند: درود برتو ای فرستاده پروردگار جهانیان و ای سرور مخلوقات...آنگاه به عنوان احترام دو گونه خود را برزمین گذاشته و به خاک مالیدند و گفتند: ما این چوپان را به طرف شما فرستادیم و از جریان شما باخبر کردیم.

رسول خدا نگاهی به منافقین کردند و فرمودند: آنها که کافرند از این امر راه فراری ندارند! بعد رو به آن دو گرگ با صدای بلند فرمودند: محمد را برای این جمعیت معرفی کردید؛ اکنون علی که از او نام برده اید را به ما نشان دهید؟

آن دو گرگ به جستجو پرداختند تا به علی علیه السلام رسیدند؛ همینکه او را مشاهده کردند خود را به خاک افکندند و به عنوان تواضع گونه های خود را به خاک مالیدند و گفتند: درود بر تو ای صاحب بخشش و جوانمردی؛ ای کسی که کتاب های آسمانی گذشته را داناست و جانشین محمد مصطفی است ای کسی که با دوستی تو دوستانت به سعادت می رسند و دشمنانت بدبخت و گمراهند ای کسی که سرور اهل بیت پیامبر و بزرگ آن‌ها هستی.

اصحاب رسول خدا گفتند : ما گمان نمی کردیم علی ابن ابی طالب چنین موقعیتی در میان درندگان داشته باشد! و این گونه او را احترام کنند!

رسول خدا فرمود اگر موقعیت او را در نظر موجودات دیگری که در خشکی و دریا و در آسمان ها و زمین هستند و آن‌ها که در حجاب ها وکرسی اند مشاهده کنید چه خواهید گفت؟!

برگرفته از کتاب فضائل اهل بیت جلد ۱ {به نقل ازکتاب تفسیر امام حسن عسکری علیه‌السلام)