به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، اکبر اعلمی در یادداشتی در واکنش به بیانیه جبهه اصلاحات نوشت: بیانیه اخیر جبهه موسوم به اصلاحات (قبیله اصلاحات) که چیزی جز تکرار همان کلیشهها از 1376 تاکنون نیست، با این تفاوت که اینبار درست در اوج زیادهخواهیها، فشارها و تهدیدات بیپایان آمریکا، اسرائیل و همپیمانانشان که با هر قدم عقبنشینی چند گام به جلو میآیند، صراحتاً بر «مذاکره مستقیم با آمریکا» و «تعلیق داوطلبانه غنیسازی» تأکید شده است.
در ظاهر با شعار «آشتی ملی» و بازگشت به مردم منتشر شد، اما با اندکی تأمل روشن میشود که نهتنها فاقد عمق و راهکار واقعی برای برونرفت از بحرانهای پیچیده کشور است، بلکه بیش از هر چیز تلاشی است برای بازآرایی یک قبیله سیاسی که طی سالیان گذشته سهمی جدی در شکلگیری وضع موجود داشته است.
صادرکنندگان این بیانیه، که برخی از مشروعیت اخلاقی و سیاسی لازم برای نمایندگی افکار عمومی برخوردار نیستند، در جایگاه کسانی سخن میگویند که غالباً خود یا نزدیکانشان در دورههای مختلف قدرت و تصمیمسازی حضور داشتهاند، نهتنها نتوانستهاند ساختاری متفاوت از وضعیت کنونی ایجاد کنند، بلکه در بسیاری موارد با منافع جناحی و شخصی گره خوردهاند. سکوت یا مشارکت مستقیم این جریان در دورهای که پایههای بسیاری از مشکلات کنونی شکل گرفت، هنوز در حافظه تاریخی جامعه زنده است و همین امر مشروعیت اخلاقی آنان را برای ارائه نسخهای نجاتبخش با تردید مواجه میکند.
ناگفته پیداست که این نقد بههیچوجه بهمعنای تأیید وضع موجود، دامن زدن به جنگ یا مخالفت با بسیاری از مفاد بیانیه نیست؛ بلکه صرفاً نقد مسئولانه برخی مطالبات نابهنگام و انتشار عمومی آن در بزنگاه خطیر کنونی و پالس دادن به دشمن است، بهویژه در برههای که دولت همسو با این قبیله نیز حاکم است.
زمان و شیوه صدور بیانیه نیز از حیث سیاسی قابل تأمل است. در شرایطی که کشور پس از جنگی پرهزینه و تجاوزکارانه از سوی اسرائیل، بیش از هر زمان نیازمند انسجام ملی و تقویت روحیه مقاومت است و نیروهای حافظ امنیت در خط مقدم ایستادهاند، انتشار بیانیهای با این لحن و طرح مطالباتی که در ظاهر مترقی اما در باطن بعضاً همسو با فشارهای خارجی است، بیش از آنکه کمکی به ملت ایران باشد، یک گلبهخودی آشکار در سیاست داخلی و بینالمللی محسوب میشود. دشمنان ایران دقیقاً در پی آنند که در شرایط خطیر کنونی، حاکمیت مستقر را در موضع ضعف نشان دهند، مشروعیت نیروهای مدافع امنیت کشور را زیر سؤال برند و زمینه فشارهای بیشتر دیپلماتیک و اقتصادی را فراهم کنند. برجسته کردن چنین روایتهایی، عملاً مکمل همان نقشه عمل خارجی میشود و از این جهت بهسختی میتوان آن را اقدامی در جهت منافع ملی دانست،
این نوع رفتار مسبوق به سابقه است، نامه نمایندگان مجلس ششم به رهبری در بحبوحه منازعات هستهای، در بیرون مرزها بهعنوان پالس ضعف تعبیر شد و عملاً دست طرف مقابل را در تشدید فشارها بازتر کرد، من نیز در همان زمان مخالفت خود را با انتشار عمومی آن به «بهزاد نبوی» و «محسن میردامادی» اعلام و تأکید کردم که بهتر است مطالبات در دیدار مستقیم با رهبری منعکس شود، اما پاسخ دادند فرصت نمیدهند، من گفتم که حاضر هستم تندتر از آن را با ایشان در میان بگذارم، این تجربهها یادآوری میکنند که تکرار همان الگوها بدون تحلیل عمیق، ممکن است بهزیان منافع ملی باشد،
از این منظر، بیانیه اصلاحطلبان نه سندی برای آشتی ملی، بلکه بیشتر به عقدهگشایی یک قبیله سیاسی بیاعتبار شباهت دارد تا نقشه راهی برای آینده کشور. منافع ملی ایجاب میکند همه نیروهای سیاسی در بزنگاههای خطیر، با وجود اختلافهای داخلی، بر محور امنیت ملی و تقویت توان مقاومت همصدا باشند. در شرایط فعلی، چنین متونی جز دامنزدن به تردیدها، دوگانگیها و سوءاستفاده دشمن نتیجهای در پی نخواهد داشت.
ملت ایران در طول تاریخ بارها نشان داده است که بیش از شعارهای زیبا و کلیشهای، به صداقت و ایستادگی اهمیت میدهد. بیانیهای که در وضعیت کنونی و بدون ارائه راهکارهای واقعی تنها به بازگویی مطالبات تکراری بسنده کند، نمیتواند نماینده افکار عمومی باشد و بیشتر شبیه سخنگویی یک قبیله سیاسی فرصتطلب است تا ندای ملی،
بنابراین میتوان با اطمینان گفت که این بیانیه با این محتوا و بهویژه با این زمانبندی و امضاکنندگان، نهتنها تضمینکننده منافع ملی نیست، بلکه با تضعیف سپاه و جبهه دفاعی کشور، القای دوگانگی در داخل و همافزایی ناخواسته با مطلوب طرفِ فشار، ریسک گلبهخودی را افزایش میدهد و بیش از آنکه در تاریخ بهعنوان سندی برای نجات کشور ثبت شود، نمونهای دیگر از خطاهای محاسباتی یک قبیله فرسوده خواهد بود و میتواند نوعی فرصتطلبی و عقدهگشایی جمعی علیه جناح مقابل و ساختار قدرت تلقی شود.
چهارشنبه 29 مرداد 1404
انتهای پیام/+
∎