به گزارش خبرگزاری حوزه، محتوای زیر حاصل سلسله نشستهای مجازی «آنِ ما شدن؛ چگونگی پیوند سرزمین، ملت و دین در همبستگی ملی ایرانیان» پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام) است.
در این نشست به موضوع «چگونگی شکلگیری و حفظ وحدت اجتماعی در جامعه ایرانی معاصر» توسط حجتالاسلام علیاصغر اسلامی تنها، کارشناس مطالعات خانواده ، فرهنگ و ارتباطات و عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم پرداخته شده است که حوزهنیوز به انتشار متن این نشست خواهد پرداخت:
* محورهای اصلی نشست
۱. شکلگیری همبستگی اجتماعی بر پایه ارزشهای توحیدی و میثاق الهی
۲. تمایز همبستگی اِیتِمانی از همبستگیهای مکانیکی و ارگانیکی در علوم اجتماعی
۳. ارتباط گرهخورده بحران هستهای ایران با مسئله فلسطین بهعنوان زمینه همبستگی
۴. بازشناسی هویت ایرانی توحیدی در دل بحرانهای تاریخی و معاصر
۵. جنگ بهعنوان فرصت بازسازی گفتمان و تقویت همدلی و سرمایههای معنوی جامعهT
۶. نقش تعارف (شناخت عمیق متقابل) در ترمیم شکافهای اجتماعی و ایجاد همبستگی واقعی
۷. انتقاد از فهم رایج علوم اجتماعی و ضرورت عبور از کلیشهها بهنفع فهم دقیق جامعه ایرانی
۸. معنویت، مرگآگاهی و عبادت بهعنوان بستر شکلگیری کنشهای انسانی مبتنی بر فضیلت و وحدت
* در وضعیت فعلی و در دل حادثهای که اکنون با آن مواجه هستیم، جامعه ایرانی توانسته برخلاف بسیاری از تحلیلهای رایج در حوزههای رسانهای، سیاسی و حتی برخی ادبیات علوم اجتماعی، خود را متفاوت نشان دهد و نوعی دیگری از بودن و اندیشیدن را عرضه کند. این پرسش مطرح میشود که در چنین شرایطی، چه عاملی باعث شکلگیری این وحدت اجتماعی میشود؟ و این وحدت چگونه محقق میشود؟ ما میخواهیم از این سؤال دو نتیجه بگیریم:
_ اول اینکه چگونه میتوان این نوع وحدت را حفظ کرد تا به پشتوانهای برای رشد، پیشرفت و حرکت آینده تبدیل شود
_ و دوم اینکه علوم انسانی ما چگونه میتواند با درک دقیق این وضعیت، از چارچوبهای تکراری و کلیشهای رایج عبور کرده و افق جدیدی برای شناخت جامعه ایرانی بگشاید؟
پاسخی که میخواهم ارائه دهم، ممکن است از منظر دینی وزن نسبت به جنبه جامعه شناختی بیشتری داشته باشد.
به باور بنده، وقایعی که اخیراً رخ داده و واکنش کمسابقهای که مردم ما نسبت به یک حادثه بسیار مهم، یعنی پدیده جنگ تحمیلی دوم، نشان دادهاند ــ حضور پررنگ، همدلی عمیق و آنچه شما «همبستگی» مینامید ــ یک دستاورد مهم برای علوم اجتماعی ما محسوب میشود. این رخداد، بهویژه برای بازاندیشی در شیوههای فهم جامعه، اهمیت قابلتوجهی دارد.
* ظهور همبستگی اِیتمانی و ناتوانی علوم اجتماعی در فهم جامعه ایرانی
علوم اجتماعی ما، چه در سطح تولیدات رسانهای و چه در قالب ژورنالیسم علمی، طی سالهای اخیر عمدتاً بر روایتهایی از فروپاشی جامعه، بحرانهای بنیادین و تحلیلهایی از پایان ایران تأکید داشتهاند، اما اکنون با پدیدهای مواجه هستیم که گویا درک این علوم از جامعه، دچار خطاهایی عمیق و بنیادین در سطح روششناختی است.
بهعبارت دیگر، گویی این علوم قادر نیستند جامعه را بهدرستی درک و بر اساس این درک، آینده را پیشبینی کنند؛ چهبسا همین خطاهای شناختی، بخشی از دادههای نادرست را به فضای بیرونی انتقال داده و حتی در تصمیمگیریهای دشمن تأثیرگذار بوده باشد؛ و این امری بعید نیست.
اگر بخواهیم با زبانی سخن بگوییم که به ادبیات رایج علوم اجتماعی نزدیکتر باشد، باید بگویم همبستگیای که در این مقطع تاریخی مشاهده میکنم، نوعی «همبستگی اِیتِمانی» است؛ اصطلاحی که از یکی از متفکران مسلمان وام میگیرم.
در علوم اجتماعی، دو نوع همبستگی کلاسیک مورد بحث است:
همبستگی مکانیکی
و همبستگی ارگانیکی.
اولی مبتنی بر همانندیها و اشتراکات است و دومی مبتنی بر تمایزها.
در جامعه مدرن، بیشتر از همبستگی ارگانیکی سخن گفته میشود؛ جایی که پیوندهای اجتماعی نه از طریق همانندی، بلکه از طریق تقسیم کار، تخصصی شدن و فرآیندهای تمایزیافته ایجاد میشود.
اما آنچه من از آن سخن میگویم، نوعی همبستگی است که در لایههای وجودی انسان و جامعه ریشه دارد. مسئلهای که اکنون در کانون توجه است ــ یعنی موضوع هستهای ایران ــ به شکلی تنگاتنگ با مسئله فلسطین گره خورده است.
این دو، دو ماجرای جداگانه و مستقل از هم نیستند. ما میتوانستیم شاهد یک منازعه هستهای باشیم بدون آنکه به فلسطین مرتبط باشد، اما در واقعیت امروز، این دو بحران بهشکلی پیچیده در هم تنیده شدهاند.
* بیداری فطری و بازشناسی هویت ایرانی در پرتو طوفان الاقصی
به نظر بنده، ما همچنان در فضای «عملیات طوفان الاقصی» بهسر میبریم. حتی اکنون نیز جهان اسلام و جامعه ایران بهدرستی معنای انتخاب این نام را درک نکردهاند.
برخی شاید بپرسند که چرا یک عملیات محدود از سوی یک گروه رهاییبخش با عنوانی چنین بزرگ و طوفانی نامگذاری شده است؛ اما امروز، آثار این «طوفانی شدن» را بهوضوح میتوان مشاهده کرد.
جامعه ایران نیز، متأثر از لایههای عمیقتری از روح جمعی خود، در حال برخواستن، خودیابی و بازشناسی هویت خویش است.
این بیداری، برخاسته از ارزشهای فطری، عمیق و «اِیتِمانی» است؛ ارزشهایی که ماجرای فلسطین توانسته آنها را در روان انسان معاصر به حرکت درآورد.
«مفهوم اِیتِمان»، برگرفته از اندیشه عبدالرحمن، متفکر مغربی، در برابر نظریه رایج «قرارداد اجتماعی» در فلسفه غرب قرار دارد.
نظریهای که «هابِز، لاک و روسو» هر یک با صورتبندی خاص خود، بر پایه آن بنیانهای اجتماعی و سیاسی جهان مدرن را توضیح دادهاند.
در نقطه مقابل این دیدگاه، «نظریه میثاق الهی» یا همان «میثاق اِیتِمانی» قرار دارد.
این نظریه، جهان را عرصه امانتداری انسان میداند؛ انسان بهمثابه موجودی که حامل و حافظ امانتی الهی است. اگر این دیدگاه را در مورد ایران بهکار ببریم، باید گفت که سرزمین ایران، سرمایههای مادی و معنویاش، و میراث تاریخیاش، همه و همه چون امانتی نسل به نسل در اختیار انسان ایرانی قرار گرفتهاند.
و این انسان مسلمان ایرانی، وظیفه دارد که امانتدار شایستهای برای این میراث باشد. میراثی که توحیدی است؛ دینی است؛ و ریشه در لایههای فطری انسان دارد.
* ایرانی که در درون خود ریشههای اسلامی، معنوی و الهی دارد
نزاعی که در محور مسئله فلسطین رخ میدهد، صرفاً یک تنش قومی یا عربی-اسرائیلی نیست.
این یک درگیری اسلامی-اسرائیلی است؛ بلکه حتی فراتر از آن، میتوان آن را نزاعی میان انسانِ توحیدی، یعنی نماینده ادیان ابراهیمی، و انسانِ اسرائیلی دانست.
انسان اسرائیلی، نه بهعنوان یک نژاد یا قوم، بلکه بهعنوان نماد اشغالگری و استکبار در عرصه وجودی انسانها، در برابر انسان فطری و الهی قرار گرفته است.
بنابراین، تلاقی مسئله هستهای ایران با موضوع فلسطین، در تحلیل شرایط کنونی اهمیت بنیادینی دارد.
این دو موضوع را نمیتوان از هم گسسته بررسی کرد. برخی اندیشمندان بهدنبال ایدهای هستند تا بر مبنای آن، الگویی تجویزی برای تحلیل مقاومت مردم ایران ارائه دهند.
چنانکه در دوران جنگ تحمیلی نخست، ایده «کربلا» و شعارهایی چون «راه قدس از کربلا میگذرد» بهعنوان چارچوبی مفهومی برای مقاومت مردم مطرح بود.
یا در مواجهه با داعش، دفاع از حرم حضرت زینب بهعنوان استعارهای برای برانگیختن حس فداکاری و ایثار در جامعه ایرانی بهکار رفت.
اکنون نیز برخی در پی آناند که با تکیه بر ایدهای برگرفته از سخنان حاج قاسم سلیمانی ــ مبنی بر اینکه «ایران حرم است و باید از آن دفاع کرد» ــ نوعی انسجام مفهومی ایجاد کنند.
در این روایت، دشمن نه صرفاً در تقابل با نظام جمهوری اسلامی، بلکه در «تقابل با ایران» بهمعنای عمیق و همهجانبه آن قرار گرفته است.
این ایران، نه صرفاً ایران باستان است، و نه صرفاً ایران سیاسی؛ بلکه ایرانی توحیدی است. ایرانی که در درون خود ریشههای اسلامی، معنوی و الهی دارد.
مواجهه با آینه فلسطین و اتصال این مسئله به بحران هستهای ایران، میتواند در دل این بحران، یک فرصت تاریخی و تمدنی برای ما ایجاد کند؛ فرصتی برای بازشناسی خود، برای بازسازی گفتمان، و برای بازآفرینی روایتهایی که ملت ما را در بستر تاریخیاش تعریف میکند.
* فرصتی برای عبور از روزمرگی و شکوفایی لایههای عمیق حیات اجتماعی
بسیاری از شکافهای اجتماعی که پیشتر با ابزارهای فرهنگی قادر به پر کردن آنها نبودیم، به نظر من، اکنون با وقوع این جنگ، فرصتی فراهم شده تا آن شکافها ترمیم و پر شوند.
یکی از مهمترین این موارد آن است که جامعه ما بهمرور به سوی مصرفگرایی مفرط سوق پیدا کرده بود.
جامعهای که هرچه بیشتر به روزمرگی میپردازد، ناگزیر از معنا تهی میشود؛ یعنی توجه به معنویت و ساحتهای عمیقتر زندگی انسانی کمرنگ میگردد.
این جنگ، ممکن است بهشدت یافتن همین روند روزمرگی کمک کند، اما در عین حال این امکان را نیز فراهم میآورد که لایههای عمیقتری از حیات انسانی و اجتماعی در جامعه ما بروز پیدا کند و شکل بگیرد.
اگر سخنان رهبری را در این باره تحلیل کنیم، مشاهده میکنیم که از یکسو وضعیت موجود را توصیف میکنند و از سوی دیگر مسیر گذار از این وضعیت را نیز ترسیم میکنند.
در این میان، به نظر من، یکی از آیات فوقالعاده مهم قرآن کریم در حوزه علوم اجتماعی، آیه ۱۳ سوره حجرات است: «یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم».
این آیه را اگر در کنار آن روایت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) قرار دهیم که میفرمایند: «الأرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فماتَعارَفَ مِنها ائتَلَفَ ، وما تَناکَرَ مِنها اختَلَفَ»، میتوان به درک عمیقتری از ساختار و پویاییهای اجتماعی انسانها رسید.
ما در جهان خلقت با یک تنوع بنیادین روبهرو هستیم؛ تنوعی که در ابعاد مختلفی همچون قومیت، جنسیت، قبایل، زبانها و فرهنگها بروز یافته است.
آیه شریفه نه فقط به تمایزات قبیلهای و قومی اشاره دارد، بلکه دو فرآیند اساسی را در جهان اجتماعی معرفی میکند:
یکی «اقبال» به دیگری
و دیگری «انشعاب» یا جدایی از دیگری.
این دو حرکت، ریشه در ذات انسان دارند. بهعنوان مثال، در پدیدهای مانند ازدواج، از یک سو، یک فرآیند «اقبال» به دیگری رخ میدهد و از سوی دیگر، فرد از خانواده خود جدا شده و یک خانواده جدید تأسیس میشود.
این همان قصه «اقبال» و «انشعاب» است که از فرایندهای بنیادین در شکلگیری و تحول جوامع انسانی به شمار میآید.
* بازگشت به تعارف اجتماعی و کشف دوباره پیوندهای انسانی در دل بحران
نکته مهمتر آن است که این تنوع و تمایز، نه تهدید، بلکه بستری برای شکلگیری یک نوع کنش خاص است؛ کنشی که در آیه از آن با عنوان «تعارف» یاد شده است.
تعارف، بهمعنای شناخت متقابل است؛ شناختی عمیقتر، نه سطحی و صوری. میتوان گفت تعارف، همان تعاون است؛ همکاری مبتنی بر برّ و تقوا. البته تعاون میتواند در مسیر شر و عدوان هم بهکار رود، اما در آیه، تاکید میشود که این همکاری باید مبتنی بر تقوا باشد؛ اما تعارف، برخلاف تعاون، خود بهتنهایی کنشی مطلوب است و نیازی به قید ندارد.
نقطه مقابل آن، در روایت پیامبر، واژه «تناکر» است. پیامبر در توصیف وضعیت روحها میفرماید: «الأرواح جنود مجندة»، یعنی نفسها و روحها مانند سپاهیان آرایش یافتهاند.
این استعاره صحنه یک میدان نبرد را در ذهن ترسیم میکند که در آن، روحهایی که یکدیگر را میشناسند، با هم الفت میگیرند و در غیر این صورت، از هم دور میشوند.
یکی از آسیبهایی که در دهههای اخیر در جامعه ایران شکل گرفته، از نظر بنده، نوعی گسست در فرآیند «تعارف اجتماعی» است.
ما بهتدریج یکدیگر را نمیشناسیم؛ انسان باحجاب، بیحجاب را نمیشناسد؛ لایههای درونی و وجودی افراد دیگر را درک نمیکنیم.
اکنون، با وقوع این جنگ، شاهد واکنشهایی از سوی برخی هنرمندان، ورزشکاران یا چهرههای شناختهشده هستیم که پیشتر تصویری نادرست از آنان در ذهنمان داشتیم.
گویی تازه در حال کشف لایههای عمیقتری از شخصیت و ارزشهای انسانی آنان هستیم. این جنگ، فرصتی پدید آورده برای «تعارف» واقعی، نه آن تعارف در معنای رایج فارسیاش (یعنی تعارفهای زبانی و تشریفاتی)، بلکه تعارفی به معنای شناخت عمیق و درونی انسانها از یکدیگر.
برای مثال، کلیپهایی منتشر شد که در آن یک پزشک میگوید: «من برای خرید نان بیرون رفتم و در صف نان وقتی نان کم شد و به همه نرسید بین هم نان ها رو تقسیم کردیم و همه از منافع خود گذشتند» و به وضعیتی اشاره دارد که فردی کاملاً درگیر یک تجربه زیسته مشترک با بدنه جامعه شده است.
این سطح از همدلی و اشتراک، نشاندهنده شکوفایی لایههایی از وجود انسان ایرانی است که در وضعیت عادی و در جامعه مصرفگرا، شاید مجال بروز نمییافت.
از منظر تحلیل اجتماعی، جهان مدرن و بهویژه سرمایهداری، دارای تناقضاتی ذاتی است. بهعنوان نمونه، دانیل بل در کتاب خود تحت عنوان «تناقضهای ذاتی سرمایهداری» اشاره میکند که سرمایهداری از انسان، در روز موجودی عقلانی میخواهد که نظم و کارآمدی داشته باشد، اما در شب، او را به مصرفگرایی و هیجانطلبی وامیدارد.
انسانی که روز در کارخانه یا اداره کار میکند، شب در کازینو یا بار، خویشتن را از درون تهی میسازد. این دوگانگی و تضاد، بخشی از ذات نظام سرمایهداری است.
* جنگ؛ فرصتی برای بازشناسی درونی و تجدید همبستگی اجتماعی در ایران
در جامعه ما نیز، بهواسطهی روندهای مدرن، بهتدریج ویژگیهای یک جامعه مصرفی در حال تقویت بود. اما اکنون، با مواجههای ناگهانی با پدیدهای چون جنگ، قابلیتهای درونی و وجودی انسان ایرانی در حال بروز است.
این جنگ، از نظر من، یک فرصت بیبدیل برای همشناسی ایرانیان است. مردم ایران نیاز دارند تا شناخت متقابل و عمیقتری از یکدیگر پیدا کنند؛ شناختی که از لایههای سطحی فراتر برود.
در فضای رسانهای نیز، پیش از این، انسان ایرانی عمدتاً بهعنوان انسانی ضعیف تصویر میشد. اما اکنون، این تصویر بهکلی تغییر کرده است.
این اتفاق بهجهان نشان داد که رژیم صهیونیستی بهتنهایی قادر نیست در برابر ایران بایستد و از این رو، قدرتهای بزرگتر وارد میدان شدهاند. این خود تأییدی است بر قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران.
یکی دیگر از ابعاد برجسته در عملکرد ایران، جنبه اخلاقی بودن این نبرد است.
برخلاف دشمن، که اگر کودکی در اسرائیل کشته شود، بوق تبلیغاتی به راه میاندازد، ما از کشتار غیرنظامیان بهشدت پرهیز کردهایم.
رفتار ما در این نبرد، هم در میدان نظامی و هم در عرصه رسانهای، شجاعانه، خردمندانه، مدبرانه و عمیقاً اخلاقی بوده است.
در جمعبندی باید گفت، این جنگ، و این لحظات تاریخی، فرصتی است برای نوعی «بازشناسی» درونی در ایران. فرصتی است برای بازاندیشی نسبت به خود، نسبت به دیگری، و نسبت به مفهوم زیستن در یک جامعه همسرنوشت.
جامعهای که در دل بحران، به سوی خودآگاهی، همبستگی و بازسازی سرمایههای فرهنگی و معنوی خویش حرکت میکند.
* در مورد دو مفهوم «همبستگی»، بهویژه از نوع «احتمالی» یا «بر پایه میثاق الهی»، و مفهوم چگونگی پدیدآمدن این نوع همبستگی ابتدا در وجود فرد و سپس در بستر اجتماعی؛ لطفاً این مفاهیم را دقیقتر برای ما تبیین کنید؛ همبستگی احتمالی به چه معناست و این نوع پیوند چگونه در انسان و جامعه شکل میگیرد؟
بنده برای توضیح این مسئله ابتدا از تقابل دو نوع نگاه در علوم اجتماعی استفاده میکنم:
دو مدل از همبستگی که دورکیم بهویژه در ادبیات جامعهشناسی کلاسیک مطرح کرده است:
همبستگی مکانیکی
و همبستگی ارگانیکی.
نکته جالب این است که دورکیم از دو استعاره استفاده میکند: «جامعه به مثابه ماشین» و «جامعه به مثابه ارگانیسم زنده». اما اینکه این دو استعاره را چگونه به کار میبرد، کمی پیچیده و حتی متناقض بهنظر میرسد.
* بیین همبستگی ایتِمانی در برابر همبستگی مکانیکی و ارگانیکی
چون در نگاه اول شاید انتظار داشته باشیم جامعه مدرن که عقلانی و صنعتی است، باید استعاره ماشینی داشته باشد، ولی او برای جامعه مدرن از استعاره ارگانیک استفاده میکند و برای جامعه سنتی، استعاره مکانیکی را به کار میبرد.
اما فارغ از این وارونگی استعاری، آنچه برای ما اهمیت دارد این است که هر دوی این مدلها – چه مکانیکی، چه ارگانیکی – مبتنی بر نوعی قرارداد اجتماعی هستند.
بهویژه در جامعه مدرن، این قراردادها بر اساس عقلانیت ابزاری، سود شخصی و منافع فردی بسته میشوند.
در مقابلِ این نوع همبستگی، ما با مدلی مواجه هستیم که من از ادبیات توحیدی یا همان سنت اسلامی-الهی برداشت میکنم و به آن «همبستگی اِیتمانی» میگویم.
این نوع همبستگی، بر پایهی ارادههایی شکل میگیرد که نه معطوف به منفعت، بلکه معطوف به فضیلتاند. اینجا ارادهها بهجای آنکه بهدنبال سود باشند، بهدنبال خیر و نیکیاند.
بنابراین تعارفها، تعاملهای نیک، و همکنشیهای فضیلتمدار، پیوندهایی ایجاد میکنند که عمیقتر، انسانیتر و پایدارترند.
* ویژگیهای همبستگی ایتِمانی: مرگآگاهی، تعبد و معنا بخشی نوین به زمان اجتماعی
یکی دیگر از ویژگیهای بنیادین همبستگی اِیتمانی، مرگآگاهی است. برخلاف همبستگی مکانیکی یا ارگانیکی که اساساً بر بُعد دنیوی و زندگی مادی تأکید دارند، در همبستگی اِیتمانی، حضور مرگ نه به عنوان پایان بلکه به عنوان فرصتی برای دستیابی به زندگی متعالیتر درک میشود.
همین آگاهی به مرگ، بُعد تعبدی انسان را فعال میکند و کنش او را از صرف محاسبه سود و زیان بیرون میآورد.
از همینجا میرسیم به درک متفاوتی از «زمان اجتماعی».
در همبستگیهای دنیامدارانه، زمان اجتماعی صرفاً یک منبع محدود برای برنامهریزی، تولید و مصرف است. اما در نگاه الهی و توحیدی، زمان اجتماعی فرصتی برای عبادت است.
عبادت، نه صرفاً به معنای اعمال عبادی فردی، بلکه به معنای تدبیر امور زندگی بر پایه تعبد.
این یکی از چالشهای مهم در نظریههای اجتماعی مدرن نیز هست: جدا کردن «تدبیر» از «تعبد» و بهتبع آن، محدود کردن دین به حیطه خصوصی.
اما در همبستگی اِیتمانی، تدبیر جهان از دل تعبد بیرون میآید. ما جهان را بهمثابه امانتی میبینیم که باید با عقلانیت متعهدانه و توحیدی آن را آباد کنیم. این آبادسازی، خود عبادت است.
بنابراین، تلاش برای توسعه، پیشرفت، و رشد اجتماعی و فردی، اگر در مسیر توحید باشد، خود نوعی عبادت تلقی میشود.
در چنین نگاهی، کنشهای ما هم تغییر معنا پیدا میکنند. مثلاً کنشهای «تعارفی» در اینجا نه بهمعنای تشریفات روزمره، بلکه بهمعنای کنشهای مبتنی بر شناخت متقابل، اعتماد و همیاری شکل میگیرند. این کنشهای تعارفی، به همبستگی اِیتمانی منتهی میشوند.
در واقع، ما میتوانیم دو نوع جهانبینی را از هم متمایز کنیم:
۱. جهانی که بر اساس نگاه دینی و توحیدی، به عنوان «آیه» دیده میشود؛ یعنی نشانهای از حقیقتی فراتر.
۲. جهانی که صرفاً بهعنوان یک پدیده مادی و در همینجهانی درک میشود.
اگر نگاه ما به جهان، نگاه نخست باشد، کنش ما نیز کنشی تعاونی و تعارفی خواهد بود؛ یعنی همکاریهایی متقابل، عمیق و ارزشمدارانه. اما اگر نگاه ما صرفاً پدیدهگرایانه و در همینجهانی باشد، کنشها اغلب منفعتطلبانه، گسسته و بیریشه خواهند بود.
بنابراین، آنچه منجر به همبستگی اِیتمانی میشود، کنشهایی است که مبتنی بر تعارف، شناخت متقابل، و ارزشهای الهی و فطری باشند. این همان نوعی از همبستگی است که جامعه امروز ما، در مواجهه با بحرانها و شرایط ویژه، میتواند آن را بازشناسی و بازتولید کند.
* کنش تعارفی، یا همان تعارف، دقیقاً چگونه در میان افراد جامعه شکل میگیرد؟ این نوع کنش اجتماعی از کجا منشأ میگیرد و چگونه در روابط انسانی و بستر اجتماعی رشد میکند و بروز مییابد؟
اجازه بدهید برای توضیح این موضوع، یک مثال انضمامی و عینی بیاورم؛ مثالی که فکر میکنم همه ما این روزها با آن مواجه بودهایم و بهنوعی آن را تجربه کردهایم.
کنش تعارفی یعنی وقتی شما با دیگری در حال تعامل هستید، نخستین ویژگی این کنش این است که در لحظه تعامل، تنها یک ارتباط دوجانبه بین دو انسان شکل نمیگیرد. بلکه، در همان لحظه، شما در حال کنش با خداوند نیز هستید.
یعنی ابتدا با خدا کنش میکنید و سپس با دیگری. این نگرش مبتنی بر این است که در تعاملات انسانی، هستیای فراتر از طرف مقابل نیز حضور دارد. بهعبارتی، این کنش، تنها کنش میان دو نفر نیست؛ بلکه یک بُعد قدسی و الهی نیز در آن جاری است.
برای روشنتر شدن موضوع، میتوان به یکی از تعابیر دینی و قرآنی اشاره کرد:
در قرآن آمده که یکی از مصادیق کنشهای تعارفی، «قرض دادن» است. اما نکته مهم آن است که وقتی شما به دیگری قرض میدهید، در واقع صرفاً به او قرض ندادهاید؛ بلکه به خدا قرض دادهاید.
خداوند، با آنکه «غنی مطلق» است، اما این کنش را نوعی «قرضالحسنه» به خود تلقی میکند. اینجا دقیقاً همانجایی است که کنش تعارفی، به سطحی بسیار عمیقتر و متعالیتر از یک رابطه اجتماعی صرف میرسد.
* چند ویژگی دیگر از کنش تعارفی را هم برای ما توضیح دهید.
اولین ویژگی کنش تعارفی این است که بر پایهی نگاه دینی و هستیشناسی توحیدی بنا شده است؛ نگاهی که در آن تعاملات انسانی، در چارچوبی معنوی و قدسی معنا پیدا میکنند.
ویژگی دوم این است که این کنشها در عین پیوند با دین، از عرف جامعه نیز تبعیت میکنند؛ اما نه صرفاً عرف ظاهری، بلکه عرف فکری و فرهنگی جامعه.
به این معنا که در هر بستر زمانی و مکانی، ما با عرفهای مختلفی روبهرو هستیم و این عرفها در شکلدهی به کنشهای تعارفی نقش دارند. یعنی این کنشها در هر زمینهای ممکن است صورتهای متفاوتی به خود بگیرند، اما جوهره و روح مشترکی در آنها جریان دارد.
مثال روشنی از این مسئله، مناسک عزاداری مذهبی است. ما در ایام خاصی مانند محرم، با روحی مشترک از سوگواری و عزاداری مواجهیم، اما اشکال این عزاداریها در نقاط مختلف، متفاوت است.
با این حال، همه این تفاوتها تحت یک روح مشترک عمل میکنند. آنچه که اهمیت دارد، نه فرم ظاهری، بلکه آن لایههای وجودی و قلبی است که درون این کنشها جاری است.
در کنش تعارفی دینی، توجه ویژهای به لایههای قلبی و عاطفی انسان میشود. همانطور که کنشهای تعاونی معمولاً با عقلانیت و ذهنیت انسانی مرتبط هستند، کنشهای تعارفی با عواطف، فطرت و محبت پیوند دارند. بنیان این نوع کنش، بر محبت متقابل و میل فطری به نیکی و مهربانی استوار است.
در واقع، کنش تعارفی دینی، جلوهای از عشق و شفقت متقابل است که از اعماق قلب انسانها برمیخیزد؛ نه صرفاً یک هنجار یا عرف اجتماعی، بلکه نوعی کنش فطری و محبتمدار که زمینهساز همبستگی عمیق انسانی است.
برای دانلود صوت اینجا را کلیک کنید