
معصومه برای جدا شدن از همسرش اقدام کرده است. او یک فرزند دارد و حالا دنبال طلاق است. معصومه برای اعتمادآنلاین از زندگی شخصیاش میگوید.
*چند سال با شوهرت زندگی کردی؟
۱۳ سال.
*در این سالها اختلاف داشتید؟
نداشتیم. خیلی خوش زندگی کردیم.
*حالا چه شده که با همسرت درگیر هستی؟
همسرم سالها قبل دختری را دوست داشت. نشد که با هم ازدواج کنند. حالا سر و کله آن دختر پیدا شده است.
*از کجا میدانی؟
بعد از اینکه من و مصطفی ازدواج کردیم، به تهران آمدیم. در همه این سالها هم به شهر خودمان نرفتیم، چون مصطفی بسیار کار میکرد و میخواست زندگی خوبی برای ما درست کند. بالاخره پارسال به شهرمان رفتیم. بعد از آن متوجه شدم رفتار مصطفی تغییر کرد. بعد از آن دیگر رابطه ما خوب نشد تا اینکه از طریق یکی از خواهرهای مصطفی فهمیدم که زهره دختری که شوهرم عاشقش بوده در همان روزها در شهر ما بوده است.
*درباره این مساله با شوهرت صحبت کردی؟
پرسیدم اما گفت اشتباه میکنم. سعی میکرد همه چیز را مخفی کند. با این حال من فهمیدم زهره را دیده و با او صحبت کرده است.
*آن زن در این سالها ازدواج نکرده است؟
او ازدواج کرده و بچه دارد اما از شوهر جداش شده و حالا آمده زندگی من را خراب کند.
*چطور مطمئن هستی شوهرت به تو خیانت کرده است؟
از وقتی آن زن در شهرمان با شوهرم روبهرو شد، این اتفاق افتاد.
*شوهرت راضی به طلاق هست؟
نه. قبول نکرده. این خواسته من است.
* ایا دخترت راضی است؟
او هم راضی نیست ولی من نمیتوانم این خفت را تحمل کنم و طلاق میخواهم.
*دخترت حالا کجاست؟
پیش پدرش زندگی میکند. من هم در خانه خالهام هستم تا تکلیف طلاق روشن شود.