به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه فرهیختگان نوشت: سریال «معاویه» که از آن بهعنوان پرخرجترین سریال جهان عرب یاد میکنند در «تونس» جلوی دوربین رفت و مبلغی حدود 75 تا 100 میلیون دلار خرج روی دست عربستان سعودی بهعنوان سرمایهگذار گذاشت.
حتی شبکه «امبیسی» عراق نیز با توجه به نظر کمیسیون رسانه و ارتباطات این کشور عنوان کرد پخش مجموعه تلویزیونی معاویه را از کنداکتور پخش خود حذف میکند تا این مسئله رابطه میان دو دولت سعودی و عراق را با خدشه مواجه نکند.
اینکه، سریال معاویه امکان مناسبی برای غرق شدن در دنیای حواشی است و جز این مطلقاً هیچ ارزش دراماتیک و تاریخنگارانهای ندارد. به عبارت دیگر، «معاویه» بهخاطر پرداخت کودکانه و خامدستانهاش چندان لایق تحویل گرفته شدن و حتی «نقد» هم نیست چه برسد به اینکه مسئولان کشوری همچون عراق از طرف سعودی بخواهند پخش آن را برای جلوگیری از عمیق شدن شکاف میان شیعه و سنی متوقف کند!
البته حساب مخاطب عام جداست و آنها بدون توجه به این مسائل صرفاً برای سرگرم شدن سریال میبینند و نقدی از این بابت به آنها وارد نیست. از اینها گذشته، بسیاری از سینما و تلویزیون بهعنوان دو مدیوم مهم هنری-رسانهای، نه برای آگاه شدن مخاطب، بلکه بهمنظور عمیقتر کردن شکاف میان مخاطب و واقعیت استفاده میکنند و این ابزار کاملاً در راستای منافع قدرتها قرار دارد.
در این نگاه سویههای چپگرایانه موج میزند، اما اگر نیک بنگریم درمییابیم که این سخن گزاف و بیمایهای نیست. «معاویه» در قالب و قامت، یک کار سفارشی و تابعی از رأی و نظر مقاطعهدهندگان خویش است و آنها مختارند هرطور که دلشان میخواهد این شخصیت مهم ولی بدنام تاریخ اسلام را به مخاطبان بیحافظه خود معرفی کنند! اما آنها باید بیش و پیش از هرچیز این نکته را لحاظ کنند که بازخوانی تاریخ در قاب تصویر نیاز به سواد سینمایی، تاریخی و دراماتیک بالایی دارد و نمیتوان بدون این پیشنیازها به انجام کار مهیب و ترسناکی همچون تولید سریال معاویه دست زد و به صرف پولپاشی انتظار داشت مخاطب آن را در «بلندمدت» جدی بگیرد. با وجود این، «طارق العریان» و «احمد مدحت» بهعنوان کارگردانان مشترک اثر، با وجود سابقه نسبتاً قابل توجه در امر سریالسازی با قرار گرفتن در پشت دوربین «معاویه» نهتنها عیار ناچیز خودشان را اثبات کردند، بلکه نشان دادند حتی الفبای کار فیلمسازی را هم بلد نیستند.
فیلمساز برای قبولاندن قرائت دروغین و خندهدار خود از تاریخ اسلام باید بتواند تماشاگرش را پیش از اقناع کردن، «سرگرم» کند و مفاهیم اساسی و ضمنیاش را در لایههای درونیتر اثر به خورد او بدهد تا همهچیز در عین استاندارد بودن، منطقی هم بهنظر برسد.
این دقیقاً رویکردی است که سازندگان معاویه هیچ نسبتی با آن برقرار نکردهاند و در راه نشان دادن «معاویه» بهعنوان یک پروتاگونیست عملگرا و علاقهمند به مسئله توسعه بهغایت خامدستانه عمل کردهاند.
قرائت امبیسی از اهل خانه «ابوسفیان» هم در نوع خودش بامزه است. برای مثال، ابوسفیان به خانه میآید، دور میز غذا، فرزندان و همسرش آماده خوردن غذا هستند، ولی او به یکباره عنوان میکند تا وقتی دخترش «رمله» پای سفره حاضر نشده بقیه حق ندارند دست به غذای خود بزنند! این با توجه به روایتهایی که از سنت اعراب جاهلی موجود است یک دروغ واضح و مبرهن است، ولی اگر فیلمساز کارش را بلد بود و همچنین ابزار درام را میشناخت، میتوانست کارش را پیش ببرد و این دروغ را در قالب یک بستهبندی شیک، منطقی جلوه دهد.
پادشاهی سعودی تا همین چندسال پیش هیچ ارزش و اهمیتی برای نیمی از جامعه خود قائل نبود و ما بهعنوان مخاطب، این واقعیتها و پیوست تاریخی آن را میدانیم. حال این وظیفه فیلمساز است که در وهله اول کاشتهایی را در سطح بیرونی فیلمنامه برای قبولاندن این دروغ که اشراف قریش به زنان احترام میگذارند، پدید بیاورد تا تماشاگر بتواند آن را راست بشمارد ولی حتی زحمت این را هم به خود نمیدهد. یا مثلاً شخصیت هند جگرخوار در قسمت اول دشمن اسلام ترسیم میشود، اما بدون نشان دادن هیچ اتفاقی، در قسمت دوم تبدیل به «امالمؤمنین» میشود! آن هم در شرایطی که سریال در همان قسمت اول روی دور تند پیش میرود و تکلیف به دنیا آمدن معاویه، اسلام آوردن او، سرنوشت جنگ بدر و احد، فرار رمله از خانه ابوسفیان، دلبستگی معاویه به خواهرش و... را روشن میکند. ساختار و ساختمان بصری مجموعه «معاویه» شباهت زیادی به کلیپهای اینستاگرامی دارد ولی حتی به اندازه آنها نیز نمیتواند جذاب بهنظر برسد. درنهایت اینکه اثر موردنظر، کاری زمانپریشانه است که هیچ نسبتی با واقعیت برقرار نمیکند و با توجه به عدم شناخت نسبت به مقوله درام در تاریخ گم خواهد شد.
∎