شناسهٔ خبر: 71187315 - سرویس اجتماعی
منبع: تسنیم | لینک خبر

شهر پویا علیه شهر ایستا

سومین نشست از سلسله نشست‌های معناپژوهی با موضوع «شهر پویا؛ شهر ایستا» با ارائه جعفر علیان‌نژادی به همت مرکز مطالعات راهبردی تسنیم برگزار شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، سومین نشست از سلسله نشست‌های معناپژوهی به همت مرکز مطالعات راهبردی تسنیم با هدف تعمق و تامل درباره مسائل حوزه اندیشه سیاسی برگزار شد. عنوان این نشست «شهر پویا؛ شهر ایستا» و با ارائه دکتر جعفرعلیان‌نژادی همراه بود. 

در ادامه، مشروح مباحث مطرح‌شده در این نشست را از نظر می‌گذرانیم:

پیشگفتار

علیان‌نژادی: بسم الله الرحمن الرحیم. ایام پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. از مرکز مطالعات راهبردی تسنیم تشکر می‌کنیم که زمینه برگزاری سومین جلسه از سلسله نشست‌های معناپژوهی را فراهم کرد.

کسانی که با پیشینه برگزاری این نشست آشنایی دارند، می‌دانند که هدف برگزاری این جلسات، امتداد معنایی برخی گریزهای مفهومی و پرتاب‌های فکری رهبر معظم انقلاب است که تا حد زیادی از دیدگان پنهان می‌ماند یا کمتر به آن پرداخته می‌شود.

روش ما در این جلسات امتداد معنایی همین گریزها و ابتکارات است و به جای حرکت درون متن، به بیرون متن بیانات حرکت می‌کنیم.

اگر کلام رهبر انقلاب را متن مکتوب یا گفتاری مشخص در خصوص وقایع و حقایق بدانیم که با توجه به محدودیت‌های زمانی، به اجمال بیان می‌شود، تصور ما این است که تفصیل آن در واقعیت امر با شروع از مقصد این کلام و حرکت به بیرون آن، یعنی جایی که به آن متن غیرمکتوب واقعیت می‌گوییم، ممکن می‌شود.

به بیان دیگر آن بیانات، ابزارهای تبیینی را در اختیار ما قرار می‌دهد که با آن بتوان متن ناخوانا، نانوشته، ناگفته، بی‌صدا و بی‌زبان پدیده‌ها را خوانده و بیان کنیم.

مقدمه

نظر به اینکه در ایام مبارک پیروزی انقلاب اسلامی هستیم، مناسب بود و هست مضمونی را مورد توجه قرار داده و برگزینیم که مناسبتی با این روزها داشته باشد. آن مضمون فهم انقلاب اسلامی از زاویه حرکت شهری است. 

بهمن ماه سال گذشته بود که رهبر فرزانه انقلاب در جمع برگزارکنندگان کنگره 24 هزار شهید تهران، عبارات بسیار مهمی در خصوص نحوه فهم کارنامه یک شهر یا شناسنامه آن بیان کردند.

شأن پیشرویی و پیشگامی تهران در  قضایای مهم و مبارزات اساسی 150 سال اخیر، منجر به این شد که معظم‌له از مثال تهران برای تبیین حرکت شهری استفاده کنند. حرکتی که از تهران شروع می شد و به دیگر شهرها و نقاط سرایت پیدا می‌کرد.

در کنار عبارات و فرازهای مهم این سخنرانی، توجه این جلسه بیشتر معطوف به مضمونی است که در قالب این جملات بیان شد: «تهران کجا است؟ تهران چیست؟ تهران همان شهری است که بیشترین تلاش برای تغییر هویت ملی و اسلامی در آن انجام گرفته، در دوره پهلوی‌ها -البته قبل از پهلوی‌ها هم بود- سعی شد که تهران یک نسخه بدلی از شهرهای اروپایی بشود، البته منهای پیشرفت‌ها؛ از لحاظ رهاشدگی و لاابالیگری جنسی بگیرید، تا افزایش روزبه‌روز فروشگاه‌های مشروبات الکلی، تا وضع پوشش زن و مرد، تا کاباره‌ها و کافه‌های آن‌چنانی، تا مراکز جمعیتی فاسد و مفسدی مثل کاخ جوانان آن روز؛ اصلا تهران مرکز یک چنین فعالیت‌هایی از سوی دستگاه‌ها بود... این تلاشی بود که در تهران انجام می‌گرفت و در هیچ شهر دیگری انجام نمی‌گرفت... آنها می‌خواستند هویت دینی را، هویت اسلامی را، هویت مذهبی را، هویت ملی را از تهران بگیرند و آن را تبدیل کنند به یک چنین نسخه معیوب یا رونوشت غلطی از شهرهای اروپایی، اما آنچه آنها می‌خواستند نشد.»

توضیح عنوان جلسه

عنوانی که برای این نشست گذاشته شد، «شهر پویا علیه شهر ایستا» است. با مقدمه‌ای که عرض شد تا حدی معلوم می‌شود چرا این عنوان برگزیده شد، با این حال خود این عنوان باید راهنمای ما در معناپژوهی و حرکت به بیرون متن ثبت و ضبط شده رهبر انقلاب باشد.

یکی دیگر از تکنیک‌هایی که در معناپژوهی به مدد ما می‌آید، استفاده از عباراتی است که نقش لولا را بازی می‌کنند و در مرز بین متن ثبت شده و متن خوانده نشده قرار می‌گیرد و در واقع نقش دری را  دارد  که به بیرون باز می‌شود.

فرض اساسی و کلیدی درک ما از معنای شهر، فهم آن به مثابه یک موجود زنده و در حال حرکت  است. معلوم است که این استعاره برگرفته از مردم شهری است که آن شهر را می‌شناسانند یا نمایندگی می‌کنند.

 این فهم درست در نقطه مقابل گرایشی قرار می‌گیرد که شهر را بعد از تبدیل آن به یک شی بی‌جان، می‌فهمد یا معنا می‌کند. این نکته ستون فقرات یا چارچوب اصلی ارائه امروز است که با فرض آن و زیرنظر داشتن آن، ابعاد بحث روشن می‌شود.

شهر پویا همان شهر زنده  و در حال حرکت است که در توضیح و تبیینش باید این پویایی لحاظ شود و باید به صورتی نیمه تمام، رشد یابنده و فرارونده از آن گفت. در اینجا ایده اصلی کنشگری در محیط است و مکان در ملائمت با این پویایی ساخته و پرداخته می‌شود. در این جا با بعد مکانی شهر زنده  سرو کار داریم. یعنی کنشگر با حرکت خود ابتدا فضایی ایجاد می‌کند و در آنجاست که  سر و کله مکانیت شهری پیدا می‌شود.

شهر ایستا همان شهر بی‌جانی است که در آن کالبد شهری بر کنشگر آن ارجحیت و اولویت دارد و  حرکت شهری را صرفا در تغییر جسمانی یا کالبدی شهر می‌فهمد. در اینجا ایده اصلی محیط مسکون است و ساخت مکان بر حرکت کشنگر مقدم است. در اینجا با تغییر مکانی یا جابجایی کنشگر سرو کار داریم.

با چنین درکی است که می‌فهمیم احتمالا معماری انقلاب اسلامی نمی‌تواند بدون درک مناسبات فضایی یا کنش‌های فضامند و فضاساز  و به عبارت دیگر  فهم منطق حرکت کنشگران درون شهر  ممکن شود.  تجربه 150 سال اخیر شهر تهران نشان می‌دهد، تنها اقشاری که قادر به شناسایی میل مردم به حرکت شهری بوده‌اند، کسانی‌اند که «انسان شناسی محیطی قوی» داشته‌اند و توانسته‌اند با بصیرت‌هایی که عقل دینی به آنها داده است، آن انرژی نهفته را آزاد کرده و حرکت دهند.

پیشرانان اندیشه‌های محیطی و احیای شهر 

به طور مشخص این علمای اعلام هستند که با بصیرت‌های برگرفته از متن قرآن و روایت، قادر به شناسایی گرایشات فطری حرکت در وجود انسان ایرانی بوده‌اند. در همان بیان سال گذشته رهبر انقلاب به چند موردی از جلوداری حرکت علما از  قبل مشروطه، حین مشروطه و آستانه انقلاب اسلامی اشاراتی شده است.

تنها با چنین درکی است که امکان شنیدن صداهای خاموش و دیدن امور نامرئی در نهاد مردم وجود دارد، این فهم نمی‌توانست بدون هستی‌شناسی و انسان‌شناسی دینی رخ دهد. امام خمینی (ره) در بین همه این علمای اعلام دارای شأن سرآمدی است؛ چرا که توانست با بهره‌گیری  از آن تراث حقه، اندیشه محیطی خویش را سامان داده و حرکت انقلابی را موجب شود.

مقام معظم رهبری در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، تعبیر جالبی ذیل بحث نبوت دارند که به فهم این بخش از بحث ما کمک می‌کند و آن شناسایی عاملی است که نبی را به محرک اصلی شهر یا جامعه تبدیل می‌کند. عاملی که ما قبل آن نبی نیز حرکتی در میان حرکت دیگران داشت و آن چنان دیده نمی‌شد. آن عامل، تحول درونی حاصل از  نزول وحی است. تحولی که ریشه تحول نبی در جهان یا محیط پیرامون او شد.

به بیان دیگر مساحی محیط جامعه اسلامی پس از  تحول درونی یا رخ می‌دهد. در واقع نبی علیه ساختمان اجتماعی موجود حرکتی می‌کند تا آن عمارت را به عمارت دیگر تبدیل کند.

 اگر مبتنی بر همین معارف، فطرت جهان را حق دانسته و سرشت انسان را حق جویی بدانیم، انسان‌شناسی محیطی امام جامعه، تبعیت از سنت‌های الهی برای ایجاد هارمونی بین انسان و جهان، یا انسان و محیط است. در واقع نرم‌افزار توحیدی نیاز به سخت‌افزار محیطی دارد.   

طبیعتا در برابر وضع حق، وضع ناحق یا انسان‌شناسی محیطی غیرالهی نیز وجود دارد که هارمونی بین انسان و جهان را بر هم زده و میدان را برای حرکت آحاد انسانی تنگ می‌کند. فضا را تسخیر کرده و مکان بی‌جان را تحمیل می‌کند. نظیر همان کپی‌کاری شهری از اروپا در دوران پهلوی که جاها و مکان‌هایی را ساخته بودند که روح حرکت و مبارزه را از مردم برباید و آنان را سرگرم آن محیط‌های بی‌جان سازد.

بیان رهبر معظم انقلاب در کتاب طرح کلی نشان می‌دهد هدف اصلی از فلسفه نبوت یعنی رساندن انسان‌ها به سرمنزل تعالی و سعادت خود، تنها با ساختن محیط متناسب و سالم، یعنی جایی که انسان بتواند خود را بپروراند، حاصل می‌شود. به بیان ایشان نمی‌توان آحاد انسانی را دانه دانه قالب گرفت باید کارخانه ساخت.

انسان‌شناسی محیطی (حرکت از گرایشات فطری حرکت انسان به تعین مکانی)

تا اینجا معلوم شد که اندیشه محیطی انقلاب اسلامی که منطق حرکت شهری را تبیین می‌کند، ریشه در پیاده‌سازی فلسفه نبوت دارد. حال، باید ببینیم سیر انتقال تحول درونی به اراده به ایجاد تحول پیرامونی در انسان بر مبنای عقلانیت دینی چگونه رخ می‌دهد. در اینجا باید وارد حوزه انسان‌شناسی محیطی شد.  نکته مهم در فهم انسان‌شناسی محیطی الهی با غیرالهی فهم تفاوت درون و برون در انسان است. 

معمار غربی قرن‌هاست که برای بیان خود از معماری به عنوان رسانه استفاده می‌کند. در توده‌های جامعه غربی نیز سازه وسیله نمایاندن خود به دیگران است. آلتمن نظریه‌پرداز معماری در این خصوص نوشته است: مهم‌ترین کاکرد این است که قلمروها باعث به وجود آمدن مفهومی از هویت هستند، در واقع مالکیت و نظارت بر محدوده‌ای جغرافیایی تعریف عینی از فرد یا گروه  به دست می‌دهد. کارکرد تثبیت کننده قلمرو حتی در پیش پا افتاده‌ترین فعالیت‌های خانواده‌ها آشکار است.

یا در کتاب حق به شهر دیوید هاروی، از قول رابرت پارک جامعه‌شناس برجسته شهری می‌خوانیم: شهر استوارترین و به طور کلی موفقیت‌آمیزترین تلاش آدمی برای بازسازی جهانی که در آن زندگی می‌کند براساس آرزوی قلبی‌اش است. اما اگر شهر جهانی است که انسان خلق کرده است، جهانی است که زین پس محکوم به زیستن در آن بوده. بنابراین انسان به طور غیر مستقیم و بدون درک روشنی از ماهیت کارش، در ساختن شهر خویشتن را بازآفرینی می‌کند.»

در این دیدگاه درون به معنای آن چیزی است که این من بر آن سلطه دارد و برون هر چیزی غیرآن است که این من در پی افزایش نفوذ خود به آن است.

اما برای اینکه درون و برون را در انسان‌شناسی محیطی اسلامی توضیح دهیم از آیات الهی قرآن کریم بهره می‌گیریم: در این خصوص از مقاله مسعود ناری قمی با عنوان مطالعه‌ای معناشناختی در باب مفهوم درونگرایی در شهر اسلامی استفاده می‌کنیم.

در آیات قرآن کریم، ذیل گفتار وسوسه‌آمیز شیطان در برابر حضرت آدم و حوا (ع)، سه گرایش فطری در انسان قابل شناسایی است و شیطان با تحریک همان گرایشات می‌خواهد حضرت آدم را برای دست زدن به میوه ممنوعه وسوسه کند. در آیه 20 سوره اعراف این سه گرایش مورد اشاره قرار می‌گیرد:  فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ: «پس شیطان، آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از شرمگاه بدنشان بر آنان پوشیده بود نمایان کند، [وسوسه اش این بود که به هر دو] گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر از این جهت که مبادا دو فرشته گردید، یا از جاودانان شوید.»

گرایش اول: مبادا فرشته گردید یعنی از آن دو دعوت کرده با خوردن میوه ممنوعه تبدیل به فرشته شوند یعنی وجود عبادت‌کننده مطلق.

گرایش دوم: یا از جاودانان شوید، یعنی از آن دو دعوت کرده با خوردن میوه ممنوعه، جاودان شوند. میل به بقا.

گرایش سوم: که در ابتدای آیه است، بر اهمیت لباس و پوشیدگی تکیه می‌کند که در پایین‌ترین مرتبه نشان گرایش فطری انسان به عدم ظهور تمام موجودیت مادی یا حیوانی خود یا تمایز او از حیوانات دیگر است. یعنی هویت‌یابی میل سوم فطری است که در بالاترین مرتبه با لباس تقوی در آیات دیگر مشخص شده است. و لباس التقوا ذلک خیرا.

قرآن برای این سه گرایش فطری یعنی عبادت، بقا و هویت سه موجودیت کالبدی و یک موجودیت رابط تعریف کرده است که معطوف به چهار موضوع حقوق و تکالیف و رشد و غی هستند. حقوق و تکالیف ناظر به احکام شرعی زمینه‌ساز رشد انسان و عدم ایجاد زمینه برای غی انسان علیه دیگران.

موجودیت کالبدی اول: مسجد برای گرایش کمال‌جویی معنوی که در ارتباط با گروه مومنان و به عنوان امر اجتماعی مطرح شده است.

موجودیت کالبدی دوم: بیت مکان رشد گرایش هویت‌جویی انسان است. هویتی که در  رابطه با خدا کسب می‌شود: آیه 36 سوره نور:  فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ در خانه‌هایی که خداوند اجازه داده است که در آن‌ها برافراشته شوند و صبح‌ها و شامگاهان نام او در آن‌ها ذکر شود.

این نقطه مقابل بحث هویت‌یابی در ادبیات طراحی محیط است که شناساندن خود را به جهان بیرون، مورد بحث قرار می‌دهد.  وسائل الشیعه جلد 5 صفحه 338: هر که برای خودنمایی و شهرت، ساختمانی بسازد، روزقیامت آن را از زمین هفتم بر دوش دارد و آن ساختمان، آتش افروخته‌ای می‌شود که و به جان او آتش سوزانی همراه می‌کنند و طوق گردنش می‌گردد و او در آتش دوزخ افکنده می‌شود و تا قعر جهنم خواهد رفت؛ مگر توبه کند.عرض شد: ای رسول خدا! ساختمان ریا و شهرت چگونه است؟ فرمود: اینکه بزرگی خانه بیش از نیاز و حاجتش باشد و بخواهد با بزرگی ساختمان بر همسایه‌های خود سرفرازی کند و به برادرانش ببالد.

موجودیت کالبدی سوم: سوق که همان مکان تعامل غیرعبادی مردم  و در ارتباط با گرایش بقاجویی مادی انسان و التزام به قسط ویژگی که اسلام از این فضاطلب می‌کند، است. وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَیَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشُونَ فِی ٱلۡأَسۡوَاقِ و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه غذا می‌خوردند و در بازارها راه می‌رفتند.

موجودیت کالبدی چهارم: سبیل: که به معنای راه  و مسیر است و در قرآن کریم بیش از همه در رابطه با موجودیت‌های مادی بکار گرفته شده است.

سه واحد بنیادی و یک واحد ارتباطی: مسجد، بیت، بازار، سبیل

هیچ یک از این عناصر بر اساس هدف مورد اشاره در عالم مردم یعنی قابلیت شناخت من از دنیای بیرون و قابلیت شناساندن من به دنیای بیرون بنیان نهاده نشده است.

بلکه در معناشناسی اسلامی این گونه‌ها کالبدی متکی بر رابطه با رب (خود)، رابطه با اهل(بیت)، رابطه با مومنان (مسجد)، رابطه با عالم انسانی (سوق) و رابطه با الله (در همه موارد)

بیت - هویت‌جویی- خانواده

مسجد- کمال‌جویی معنوی-  امت

سوق - بقاجویی مادی- خلق

سبیل- خداجویی- رب

در یک نگاه کلی اعتقاد اسلامی مبنی بر وجود عالمی نهانی و غیرمادی به موازات عالم شهود، می‌رساند که گرایش فرد به امور باطنی بر خلاف میل مادی، لزوما به معنا ایزوله شدن فرد از واقعیات نیست و حزوه غیب اگر نه بیشتر دست‌کم به همان اندازه شهود موضع رشد انسانی است.

از انسان‌شناسی محیطی به شهر پویا و معارضین آن

بنابراین در این انسان‌شناسی محیطی من حول محور الله شکل می‌گیرد و به صورت مستقل از دنیای غیب و شهادت و در مرز میان آن دو تعریف می‌شود. توسعه وجود در هر دو جهت درون و بیرون بر خلاف مدل مادی حقیقی است و در صورت توازن دو جهت منجر به افزایش پایداری می‌شود.

 شهر زنده با چنین انسان‌شناسی محیطی قابل ادراک است و طراحی کالبدی آن ریشه در گرایشات فطری انسان ایرانی مسلمان دارد. باید بین فضا، محیط و مکان تفاوت قائل شویم. انقلاب اسلامی با رویکرد شهری، نوعی انقلاب فضایی بود و مطالبه فضا علیه جبر محیط در لحظه انقلاب به اوج خود رسید. این مطالبه فضایی در محیط جمهوری اسلامی استقرار یافت، مکان‌ها نیز تا حدی متناسب با این تغییر، مرمت، بازیابی و ساخته شد.

به بیان دیگر معماری هویت انقلابی مقدم بر معماری محیط بود و آن این را می‌ساخت و این آن را بازتولید می‌کرد. اگر  وقفه‌ای در این سازوکار پیش می‌آمد معلوم می‌شد طرح‌های محیطی مجددا به سمت جبر مکانی حرکت کرده است. دو رقیب اصلی اندیشه محیطی انقلابی اندیشه‌های چپ و اندیشه لیبرال در حوزه معماری بودند. چپ‌ها آگاهانه تغییر محیطی را نادیده گرفته و به صورت مطلق خود را در برابر جبر محیطی فرض می‌کردند. از  نظر آنها پروژه‌های معمارانه پس از انقلاب اسلامی، همان پروژه‌های سرمایه دارانه و لیبرال است و بین این دو تفکیک قائل نمی‌شدند.

از طرف دیگر اندیشه‌های راست معمارانه که ارجحیت را نه به مطالبه فضای مردم که به سلیقه مصرف‌مدارانه معمار می‌داد، خواسته یا ناخواسته مکان‌هایی را تولید می‌کرد که نابرابری فضایی ایجاد می‌کرد. فضا برای اقشار پر درآمد باز و برای اقشار تنگدست محدود و محصور بود. در برابر این دو جریان اندیشه مطالبه تولید فضای انقلابی، به اشکال مختلف خود را نشان می‌داد و در بارزترین مصداق زمینه حضور در بزنگاه را برای قاطبه مردم فراهم می‌ساخت. اگر خیابان به ناحق در مدت مدیدی نا امن و اشغال می‌شد، ذهنیت برنده انقلابی که حاصل هویت یابی محیطی بود، ابدان را به صحنه کشانده و قائله را می‌خواباند و می‌خواست که آن فضا تبدیل به یک محیط مکان‌مند شود.

برخی تغییرات فضایی

هویت‌خواهی به عنوان یک مطالبه فضایی تجلی محیطی پیدا می‌کرد. خاطرات بر گرده بی‌جان مکان‌های بی‌ارتباط با انسان ایرانی سوار می‌شد و شهر معنای تازه می‌گرفت.

در برابر جبر محیطی، شکل‌گیری مطالبه فضای جدید یا هوای تازه امری طبیعی است.

دیوارنگاری‌های انقلابی، کنش مداخله‌گرانه‌ای علیه اجبار محیطی بود، حالا هر دیوار حامل یک خلاطره و معنای هویتی شده بود.

ساوزکارهای اسم‌گذاری برای بازتعریف شهر با معانی زنده نظیر مفهوم زنده شهادت که در تعین مکانی تبدیل به اسم‌گذاری خیابان‌ها و کوچه‌ها شد.

در بیت محرمیت و  در مسکن قلمروپایی

در سطح جامعه و بازار آشنایی و مواخات، در سطح اجتماع غریبگی و بی‌ربطی

در راه گام برداشتن با هدف  (حضور جمعی حضور فردی)  در خیابان پرسه‌زنی و مصرف مضاعف

در مسجد جامعه کمال‌جویی معنوی

انتهای پیام/