هفته گذشته بخت یار بود و در مراسم افتتاح بخش درمان حاد سکته مغزی زنجان شرکت کردم.
زنجان را میتوان «جزیره خرم درمان سکته مغزی در ایران» نامید. آنچه در زمینه سکته مغزی در این شهر انجام میشود، استثنائی در تمام کشور است. این رویداد در ادامه روندی بود که از سالها پیش در این استان کوچک شروع شده و هنوز ادامه دارد. نکات مثبت و استثنائی این رویداد کم نبودند.
اولین نکته، حضور گرم یک انجمن خیریه بود که با تلاش توانسته بودند منابع مالی تلاش تهیه کنند. بزرگان و بزرگوارانی که جیره آخرت را کمک به سیستم سلامت یافته بودند و در جلسه افتتاحیه هم فعالانه شرکت داشتند و آشکار بود از این پس هم بر روند اجرای امور تا حصول نتیجه نظارت خواهند داشت. تخصیص منابع مالی خیریه به سلامت آنطورکه باید و شاید در کشور ما انجام نمیشود؛ آنهم در شرایطی که وزارت بهداشت در تنگنای اقتصادی شدیدی به سر میبرد و سرمایههای هنگفتی هم به ناگاه و به دلیل بحرانهای اقتصادی به دست اشخاص و بهویژه نهادهای نیمهدولتی، تبلیغاتی و مذهبی میرسد اما فرهنگ اهدای منابع مالی به سلامت در میان ایشان وجود ندارد.
دومین نکته، شناخت اهمیت درمان سکته مغزی به عنوان یک فاکتور امنیت اجتماعی و معیار کارآمدی سیستمهای سلامت است.
وقتی بخش سکته مغزی زنجان برای چندمین بار جایزه بینالمللی ثبت و درمان بیماری سکته مغزی را در بین چند بخش برتر دنیا ربود، جامعه مدنی شهر تصمیم گرفت امکاناتی درخور برای متخصصانی که ماندهاند تا استخوان خرد کنند فراهم آورند؛ افرادی که بخشی با پیشرفتهترین امکانات روز فراهم آوردند. جایزه بینالمللی برای ثبت بیماری در زنجان خود استثنای دیگری در این جزیره «سلامتی» است. یکی از بزرگترین مشکلات کشور ما در زمینه سلامت، نبود ثبت بیماریهاست که ماشین سلامت را به شکل اتومبیلی فاقد درجه سرعت و فاقد عقربه بنزین درآورده است. در این میان، دریافت جایزه بینالمللی ثبت بیماری SITS نشان از کاری طاقتفرسا اما کلیدی دارد. در همهجا تأثیر عامل انسانی پزشکان جوانی که برخلاف موج و سلایق معمول ماندهاند تا شهر و سرزمین خود را آباد کنند از پیش چشم دور نمیشود.
واقعیت این است که در بسیاری از سیستمهای درمانی از استقرار سیستم تا به درآمد رسیدن و روی پا ایستادن و نهادینهشدن رفتارها معمولا مدتی طول میکشد. در مورد سکته مغزی کار بسیار دشوارتر است؛ درمانی که باید در یکی دو ساعت اول توسط طبیبانی که آموزش و تجربه کافی دارند انجام شود، بیتردید نیاز به حمایتهای مالی، اخلاقی و قانونی بسیار بیشتر از سایر زمینهها دارد.
در همهجای دنیا نهادهای مذهبی و مردمی این حمایتها را تقبل میکنند. شرایط به این ترتیب بوده است که بسیاری از درمانهای مدرن و تکنولوژیهای جدید در دسترس عموم قرار گرفته و بهتدریج تبدیل به اقدامات معمول سیستمهای سلامت شدهاند. بنابراین تردید نباید کرد معمرین، بزرگان و بزرگوارانی که با این اشتیاق بخشی ٥٠٠متری با تجهیزات کامل برای شهرسان مهیا کردهاند، تا به ثمر رسیدن این بخش هم آن را رها نخواهند کرد.
اینان بیش از هرکسی میدانند که جان آدمیزاد را فقط جان آدمیزاد نجات میدهد. درمان سکته مغزی حاد فقط در چند ساعت اول امکانپذیر است و نتیجه این درمان در ساعت اول با ساعت سوم هم قابل مقایسه نیست. بنابراین مستلزم طبیبانی است که قادر به آنژیوگرافی مغز و درآوردن لخته در ساعات اول باشند. اشتغال چنین پزشکانی به تعدادی که بتوانند 24 ساعت تمام هفته را پوشش بدهند و بتوانند در کمترین دقایق در بخش سکته مغزی حاضر شوند، به این بخش و به تمام دستگاههای موجود در آن جان و روح خواهد بخشید؛ بدون اینها جسمی بیجان خوراک سوسک و موریانه خواهند شد. مثل ساختمان بزرگی که در تهران به شکل مغز ساخته شده اما سالهاست فقط در معرض باد عرضاندام میکند. بهکارگیری چنین پزشکانی ممکن است در نگاه اول آسان باشد اما بههیچوجه اینطور نیست. قوانینومقررات دستوپاگیر و تعرفههای دستوری غیرواقعبینانه مشکلات کمی نیستند اما تردید نباید کرد اگر ارزش این کار و مشکلات آن بهخوبی شناخته شود، راههایی برای آن پیدا خواهد شد.
فراموش نکنیم درمان سکته مغزی حاد مهمترین اندکس کارایی سیستم سلامت است؛ جایی که سکته مغزی را درمان نمیکنند در سایر درمانهایشان هم باید تردید کرد.