فرارو- در طول سالهای گذشته، روابط میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا همواره در سایه تنشها و تحولات چشمگیر قرار داشته است. سیاست خارجی آمریکا بهویژه در مواجهه با ایران، شاهد نوسانات عمدهای بوده که گاه به تشدید فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک و گاه به تلاشهای مقطعی برای تعامل و مذاکره انجامیده است. از خروج یکجانبه دولت ترامپ از برجام و اعمال سیاست موسوم به «فشار حداکثری» گرفته تا تلاشهای دولت بایدن برای احیای برجام و کاهش نسبی شدت تحریمها، مسیر دیپلماسی میان دو کشور همواره پر از فراز و نشیب بوده است.
به گزارش فرارو، اکنون، با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، این پرسش مطرح است که آیا فصل تازهای از فشارها و سیاستهای خصمانه در راه است یا شرایط به سمت تعامل سازندهتری سوق خواهد یافت؟ در این میان، مقاومت ایران در برابر تحریمها، گسترش روابط منطقهای و بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی، برگهای برندهای است که همچنان بهعنوان محور استراتژی کشور در مقابله با فشارهای خارجی مطرح است.
آیا بازگشت ترامپ به کاخ سفید فصل تازهای از فشارها خواهد بود؟
در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، وی تصمیم گرفت به صورت یکجانبه از توافق هستهای ۲۰۱۵ موسوم به برجام خارج شود. این اقدام، بهانهای برای اجرای سیاست موسوم به «فشار حداکثری» شد؛ راهبردی که با تکیه بر تحریمهای گسترده و فلجکننده اقتصادی، هدف خود را در تحمیل شرایط جدید و سختگیرانهتر بر جمهوری اسلامی ایران تعریف کرده بود.
هرچند این سیاست فشار اقتصادی شدیدی بر کشور ما وارد آورد، اما آنچه ترامپ و تیم او در پی آن بودند، یعنی دستیابی به توافقی جدید، هرگز محقق نشد. رئیسجمهور پیشین آمریکا در حالی کاخ سفید را ترک کرد که سیاستهای او نه تنها نتوانست ایران را به پذیرش خواستههای یکجانبه آمریکا وادار کند، بلکه موجب تقویت مقاومت و همبستگی داخلی در برابر این فشارها شد.
هرچند در دوران ریاستجمهوری جو بایدن، برخی از سیاستهای ترامپ تعدیل شد، اما بسیاری از تحریمهای اعمالشده علیه جمهوری اسلامی ایران همچنان پابرجا ماندند. این در حالی است که شدت اجرای این تحریمها از سوی دولت بایدن کاهش یافت و این امر موجب افزایش صادرات نفت ایران از کمتر از ۶۰۰ هزار بشکه در روز در سال ۲۰۱۹ به ۱.۸ میلیون بشکه در روز در اوایل سال جاری میلادی شد؛ صادراتی که عمدتاً به مقصد چین انجام شده است.
با این حال، گزارشها حاکی از آن است که نزدیکان ترامپ و حامیان او در صورت بازگشت به قدرت، برنامههایی برای تشدید فشارها از ژانویه سال آینده در سر دارند. بازگشت به سیاستهای فشار حداکثری، آنهم در فضایی که دیپلماسی و تعامل میتواند راهگشای بسیاری از چالشها باشد، میتواند پیامدهای جدی و غیرقابل پیشبینی به همراه داشته باشد. آیا ترامپ این بار هم همان مسیر گذشته را طی خواهد کرد؟ و اگر چنین شود، واکنش ایران و سایر بازیگران منطقه چه خواهد بود؟ این سؤالات، چالشهایی است که پاسخ آنها در آینده مشخص خواهد شد.
در حالی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، هنوز جزئیات مشخصی از برنامههای خود برای آینده ارائه نکرده است، ترکیب پیشنهادی او برای کابینه حاکی از رویکردی تهاجمی در قبال جمهوری اسلامی ایران است. مارکو روبیو، گزینه احتمالی برای وزارت خارجه که پیشتر مخالفت خود را با توافق هستهای اعلام کرده بود، اکنون نیز دولت بایدن را به دلیل آنچه «ضعف در اجرای تحریمهای نفتی» مینامد، مورد انتقاد قرار داده است.
همچنین، مایک والتز، مشاور امنیت ملی منتخب ترامپ، ضمن تأکید بر لزوم «احیای کارزار فشار دیپلماتیک و اقتصادی»، سیاستهای سختگیرانهتری علیه ایران را ضروری دانسته است. این اظهارات نشان میدهد که تیم ترامپ در صورت بازگشت به قدرت، به دنبال تشدید فشارها علیه جمهوری اسلامی و افزایش مداخلات در امور داخلی کشورمان خواهد بود.
در این میان، ممکن است نظرات و دیدگاههای مخالف نیز به گوش برسد. تولسی گبرد، نماینده سابق کنگره آمریکا که اخیراً بهعنوان یکی از گزینههای احتمالی برای مدیریت اطلاعات ملی معرفی شده است، علیرغم حمایتهای پیشین خود از تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران، اخیراً با انتقاد از این سیاستها، مخالفت خود را با ادامه این مسیر ابراز کرده است. با این وجود، حامیان سیاستهای تحریمی در سالهای اخیر تلاشهای گستردهای برای طراحی و اجرای برنامههای دقیق در این راستا به کار بستهاند، در حالی که منتقدان این سیاستها همچنان فاقد برنامهای جایگزین و راهکاری عملی هستند. به همین دلیل، به نظر میرسد دولت جدید آمریکا نیز احتمالاً به جای اتخاذ سیاستی تازه، به استفاده از طرحهای موجود و آماده روی خواهد آورد.
صادرات نفت ایران؛ هدف تحریمهای آمریکا
به گزارش تحلیلگران بینالمللی، سیاستهای خصمانه و تحریمهای غیرقانونی آمریکا با هدف فشار حداکثری بر ملت ایران همچنان ادامه دارد. ادعا شده است که اجرای شدیدتر این تحریمها ممکن است صادرات نفت ایران را تا سقف یک میلیون بشکه در روز کاهش دهد، امری که در صورت تحقق، کاهش درآمدهای نفتی کشور را در پی خواهد داشت. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و سیاستهای اقتصاد مقاومتی، توانسته است بسیاری از آثار تحریمها را خنثی کند.
از سوی دیگر، تحلیلگران غربی بر این باورند که دولت ترامپ در تلاش است تا از افزایش قیمت سوخت در آمریکا جلوگیری کند، چرا که هرگونه افزایش قیمت بنزین میتواند تبعات اقتصادی و اجتماعی گستردهای برای این کشور داشته باشد. آژانس بینالمللی انرژی نیز پیشبینی کرده است که بازار جهانی نفت تا سال ۲۰۲۵ با مازاد عرضه مواجه خواهد بود. این ادعا در حالی مطرح میشود که بسیاری از کارشناسان معتقدند تحریم نفت ایران، در درازمدت میتواند تعادل بازار جهانی را برهم بزند و به ضرر خود کشورهای غربی تمام شود.
هرچند که تحریمهای آمریکا تأثیرات موقتی بر اقتصاد ایران داشته است، اما جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر توان داخلی و ایجاد شبکههای مقاوم و کارآمد، همواره توانسته است تحریمها را دور بزند و از فشارهای دشمن سربلند بیرون آید. با این حال، پرسش اساسی این است که هدف نهایی آمریکا از اعمال این تحریمها چیست؟ چرا که تحریمها نه یک هدف نهایی، بلکه ابزاری در دست سیاستمداران آمریکایی برای رسیدن به اهداف بلندمدت آنها به شمار میآیند.
برای برخی از عناصر تندرو و جنگطلب در واشنگتن، هدف اصلی همواره تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. در همین راستا، اندیشکدههایی، چون «بنیاد دفاع از دموکراسیها» که نفوذ گستردهای در میان مشاوران نزدیک به دولتهای آمریکا دارند، پیشنهادهایی همچون تشدید فشارهای اقتصادی، تحریک ناآرامیها و حمایت از حرکتهای اعتراضی را مطرح کردهاند.
برنامه موشکی و محور مقاومت؛ خطوط قرمز ایران در برابر خواستههای آمریکا
برخی از طرفداران توافق هستهای پیشین (برجام) نیز اذعان دارند که بازگشت به وضعیت قبلی و احیای کامل برجام دیگر امکانپذیر به نظر نمیرسد. در سایه تلاش برای دستیابی به یک توافق جدید، ایالات متحده احتمالاً خواستههای گستردهتری را مطرح خواهد کرد. از جمله این خواستهها، میتوان به فشار برای برچیدن برخی تأسیسات هستهای ایران اشاره کرد. علاوه بر این، آمریکا ممکن است خواستار اجرای کامل پروتکل الحاقی از سوی ایران شود. این پروتکل، بهعنوان افزونهای بر معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT)، اختیارات آژانس بینالمللی انرژی اتمی را برای بازرسیهای گستردهتر و عمیقتر از تأسیسات هستهای افزایش میدهد.
اما موضوعات احتمالی در این توافق جدید تنها به غنیسازی محدود نخواهد شد. آمریکا ممکن است تلاش کند برنامه موشکی ایران را نیز در چارچوب این توافق مهار کند یا تعهداتی از جمهوری اسلامی دریافت کند که حمایت نظامی از گروههایی نظیر حماس، نیروهای مقاومت فلسطینی و حزبالله لبنان را کاهش دهد. چنین خواستههایی، در صورت طرح، میتوانند به پیچیدگی مذاکرات بیفزایند و احتمالاً با مقاومت ایران مواجه شوند.
برخی تحلیلگران معتقدند که رئیسجمهور فعلی آمریکا یا حتی رئیسجمهور آتی، تمایلی به رویارویی نظامی با ایران ندارند، چرا که سیاستهای واشنگتن به سمت تمرکز بر مهار چین و شرق آسیا متمایل شده است. در چنین فضایی، جمهوری اسلامی میتواند با ارائه پیشنهادات دیپلماتیک محدود، قدرت نرم خود را بار دیگر به اثبات برساند. به عنوان مثال، پیشنهاداتی در خصوص مدیریت ذخایر اورانیوم غنیشده در چارچوبی که بازدارندگی هستهای کشور را حفظ کند و همزمان نگرانیهای غیرواقعی غرب را کاهش دهد، میتواند مورد بررسی قرار گیرد.
اسرائیل و پرونده هستهای ایران: نتانیاهو در مسیر تنشآفرینی جدید
در شرایطی که منطقه غرب آسیا با تحولات متعددی مواجه است، سیاستهای اسرائیل بار دیگر در مسیر تنشآفرینی قرار گرفته است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این رژیم که همواره در تلاش برای ضربه زدن به روند دیپلماسی بینالمللی بوده، این بار نیز ممکن است در پی تخریب تلاشهای جهانی برای حلوفصل مسالمتآمیز پرونده هستهای ایران باشد. او که سالها رویای اقدام نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران را در سر میپروراند، اکنون با چالشهای داخلی و منطقهای روبروست.
از سوی دیگر، کشورهای حوزه خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی، به دنبال کاهش تنشها و تقویت ثبات در منطقه هستند. فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان، که در دوران ترامپ از سیاست فشار حداکثری علیه ایران حمایت میکرد، اکنون از بهبود روابط میان تهران و ریاض سخن میگوید. در یک گام تاریخی، شاهزاده فیصل در تابستان گذشته پس از هفت سال به ایران سفر کرد و گفتگوهایی سازنده برای تقویت روابط دوجانبه انجام داد. حتی در زمینه نظامی نیز، گمانهزنیهایی درباره برگزاری رزمایشهای مشترک میان دو کشور مطرح شده است. این رویکرد نشاندهنده تغییرات عمده در سیاستهای عربستان است که به دنبال جلوگیری از تکرار حوادثی همچون حملات به تأسیسات نفتی خود است.
نتیجه گیری
بازگشت ترامپ به قدرت میتواند فصل جدیدی از فشارها را رقم بزند، اما تجربه گذشته نشان داده است که چنین راهبردهایی نه تنها تأثیر پایدار نداشتهاند، بلکه موجب همگرایی داخلی و تقویت دیپلماسی منطقهای ایران شدهاند. در عین حال، تغییرات مثبت در روابط ایران و کشورهای منطقه، از جمله عربستان سعودی و تمایل به ثبات و همکاری، افقهای جدیدی برای مقابله با سیاستهای خصمانه واشنگتن گشوده است. لذا، هرچند چالشها ادامه خواهند داشت، اما نقش دیپلماسی و رویکرد تعاملی در کاهش تنشها و حفظ منافع ملی ایران بیش از پیش برجسته خواهد بود.